تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835110997
هنر اسلامی و جامعه مدرن
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
هنر اسلامی و جامعه مدرن نويسنده: محمد مددپور تفكر معنوی و احیاء دین، احیاء هنر دینی و گذر از جامعه و هنر مدرن چند پرسش اساسیهنر اسلامی چیست؟آیا با تعریف هنر اسلامی، میتوان نحوهی حیات آن را در متن زندگی مدرن بشر دریافت؟بوركهارت در فصل پایانی هنر مقدس در شرق و غرب ، از خود پرسیده بود آیا هنر مسیحی [ از اینجا، هرگونه هنر دینی و شرقی ] خواهد توانست روزی دوباره زاده شود؟ تجدید و احیای این هنرها در چه شرایطی ممكن خواهد بود؟در اینجا، با چند پرسش اساسی نزدیك به یكدیگر مواجهیم. ابتدا اینكه هنر اسلامی چیست و چه ویژگیهایی برای آن میتوان قائل شد؟ قدرمسلم با شناخت هنر اسلامی میتوان تا حدودی به درك و شناخت وضع آن در جهان معاصر و از آنجا به امكان احیاء آن در صورت افتادگی در تنگنای نخوت رقیب نائل آمد.انحطاط تمدن و هنر اسلامی بر اثر حوالت غربی تاریخ جهانبیمقدمه، باید گفت كه بخت و اقبالی، ولو بسیار ناچیز برای تحقق امری در این امكان فینفسه هست. امّا آنچه بیشتر محتمل است، این است كه سنّت و هنر اسلامی و تمدن مدرن غربی كه در سرزمینهای اسلامی عمیقاً درحال نفوذ است، بیشازبیش از هم جدا شوند و دور افتند. چیزی كه در قرن یازدهم و دوازدهم اسلامی در سرزمینهای اسلامی مقارن قرن هفدهم و هجدهم میلادی رخ میدهد، تحوّلی است كه از مبانی زیباییشناسی و حكمت هنر اسلامی بروز و ظهور میكند. هنرمندان مسلمان در این دوران تحتالشعاع معیارها و ارزشهای مسلط به فرهنگ تصویری و معماری هنر غربی بهویژه هنر باروك قرار میگیرند. نخستین دانشجوی ایرانی جهت تعلیم نقاشی به شهر رُم اعزام شد و نخستین كارمندان دولتی حرفهای در مقام نقاش و نقشهكش از خارجیان به استخدام درآمدند و اولین شیوههای فرنگیساز از طریق این نقاشان یا همراهان سفیران كشورهای غربی در میان نقاشان ایران و هند و عثمانی رایج گردید؛ به نحوی كه روشهای سنّتی هنر نگارگری ایرانی بهشدت رو به اضمحلال نهاد و میرفت تا تابع حوالت و مظهریت تاریخی هنر و فرهنگ هنری دیگر شود. شیخ محمد و شیخ كمال سبزواری و محمد زمان هنرمندانیاند كه نظام زیباییشناسی ایرانی را متزلزل میكنند، هرچند كار مقدماتی به دست رضا عباسی با بهكارگیری معیارها و ارزشهای مقتبس از هنر تصویر غرب آغاز شده بود.تأثیر نقاشی اروپایی در دورهی شاهعباس به نحو جدّی در تاریخ هنر نگارگری ایران آشكار شد. درحقیقت، شاهعباس توجه زیادی به تصاویر و نقش و نگار ابنیه و عمارت داشت كه از آن صُوَر بدیعه هنوز در دو كاخ سلطنتی اصفهان باقی و پایدار است. در این تصاویر، بسیاری از رسوم به طرح و اسلوب نقاشی اروپا دیده میشود كه با نقاشی ایران درآمیخته و محتمل است كه از كارهای یوحنای هلندی 1 باشد كه سالهای چندی در خدمت شاهعباس بوده است. 2از نظر برخی از نویسندگان مسلمان تحتتأثیر شرقشناس غربی، این تحول مثبت تلقی شد؛ چنانكه گفتند تنوع محصول هنری و رنگارنگشدن فنون و هنر بر اثر تأثیر هنری اروپا بوده است زیرا استادان؛ ایران را از این طریق از میدان تنگ كتابت و تصویر و تذهیب كتاب به میدانهای پهناور دیگری وارد كرده كه به ترسیم صور مستقل و آرایش و تزیین ابنیه و دیوارها گراییدهاند.باید پذیرفت كه نهضت هنری ایرانی مقارن مواجهه با هنر اروپایی بعضاً تأثیر مثبتی در هشیاری و تفكر هنری ایرانیان را آشكار كرده است، بهخصوص در آنجا كه قالب ثابت نگارگری كهن فروپاشیده میشود و صحنهی تجربه به فضایی مثالی امّا واقعی و خلقی روی میآورد. هنرمند در این فضا صرفاً به نقاشی نسخههای خطی گرانبها و تذهیب آن نمیپردازد بلكه میكوشد تصویر را با سیاهقلم بعضاً بدون هیچگونه رنگی تجربه كند. این روش كمخرجتر بود و نقاشی و هنر را به دلهای مردم نزدیكتر میكرد. رنگروغن نیز میتوانست روحیات دینی و سنّتی مردم را در فضاهایی جدید و متفاوت از مینیاتورها بازگوید و به نحوی همان مواجههای صورت گیرد كه در قلمروی فلسفه و عرفان اسلامی در برخورد با فلسفهی یونانی 3 و عرفان هندوـ بودایی 4 رخ داده بود.علیرغم این تحوّل مثبت، محمد زكی حسن تلویحاً میپذیرد كه تمام این اهتمامات، انحطاطی را كه در هنر نگارگری در حال وقوع بود چاره نمیكرد. هنرمندان دیگر چندان مورد حمایت دربار و اعیان نبودند و آن كوششها مانند تهیهی نسخههای خطی مصور و گرانبهای شاهنامهها و خمسههای درباری و غیره بعد از نیمهی قرن دهم هجری متوقف شده و یا رو به كمی گذاشته بود و تقریباً ازدیاد صور و نقوش وضع تجاری به خود گرفته و بدون فخامت و عظمت، كارهایی صورت میگرفت.امّا آشنایی ایرانیان، چنان كه آمد، با تصاویر اروپاییان و نقاشی آنها مربوط به اوایل قرن دهم هجری میشود كه شرح آن را بازیلگری در كتاب نقاشی ایرانی داده است. مجموعهای از آثار تقلیدی دورِر آلمانی به دست مبلغان مسیحی یا تجار به ایران آورده شد كه گزارش آن در آلبوم كتابخانهی ملی پاریس بهوضوح مشاهده میشود. در منابع ادبی و تاریخی، از نقاشانی كه تصاویر اروپایی و طرز كار آنها را تقلید نمودهاند یاد شده؛ مثلاً از شیخ محمد سبزواری یا شیرازی كه در كتابخانهی شاه اسماعیل دوم ملقب به عادل كار میكرده (984ـ985ه/1576ـ1578م) و پس از آن به خدمت شاهعباس پیوسته است. 5به اعتقاد توماس آرنولد در كتاب« نقاشی در اسلام» تأثیر هنر غربی در نقاشی ایرانی بطئی و به كندی صورت گرفته است. این تأثیر ابتدا در زمینهی گزینش موضوعات و سپس در شیوهها از نظر فرم وصورت و بزرگی تصویر بود. نكته آن است كه روح ایرانی مانع از رسوخ تام و تمام حوالت هنری نقاشی غربی در آثار آنان شده است. از اینجا برخی معتقدند كه ایرانیان هرگز نتوانستند ارزشهای غربی اروپایی را به شایستگی آنچنان كه سزاوار است، هضم و جذب كنند. به همین جهت، در تصویرگری كتاب هرگز از معیارهای زیباییشناسی اسلامی و ایرانی تاریخی تخطی نكردند و این ابداعات فقط به آثار جدید تصویری مربوط میشد. درحقیقت، شیوههای كهن تذهیب و نگارگری مقدس و غیرقابلتصرّف از عالم اسلامی تلقی میشد، هرچند قدری توان فنی آثار تنزل میكرد.به اعتقاد بسیاری، تحول در تصویرگری ایرانی از آثار محمدی نقاش فرزند سلطان محمد در نیمهی دوم قرن دهم هجری آغاز میشود. او تصاویر دهاتی و برزگری و عامه را به نحوی نو ارائه كرده است. اوضاع روستایی و مناظر طبیعی در پردههای نقاشی او متحول شده و جنبهی اینجهانی یافته است. وی راهورسم مقدس نسخههای خطی را نفی میكند. همین طریقه است كه با ظهور نقاش بزرگ صفوی، یعنی رضا عباسی متحول میشود و به درجهی اعلای ترقی و پیشرفت میرسد.درهرحال، هنر نقاشی اروپایی در نیمهی قرن یازدهم هجری/هفدهم میلادی و در قرن 12ه / 18 میلادی تأثیری تمام در طرز اسلوب نقاشی رضا عباسی ایجاد كرده است. در خدمت این استاد، شاگردانی بودند كه به روش و سبك او رفتار مینمودند. مهمتر از همهی آنها معین مصوّر بود كه در نیمهی دوم قرن یازدهم و سالهای اولیه قرن بعدی كار میكرد.شاه عباس دوم مشوق و مروج اسلوب نقاشی غرب و فنون چهرهكشی اروپایی بود. ازجمله او محمد زمان نقاش را به اروپا فرستاد تا در آنجا هنر خود را تكمیل كند. او كه فنون اروپایی را در ایتالیا فراگرفته بود، به فضای مدرن مسیحی عصر متأخر رنسانس تمایل یافت و به تصویركردن خانوادهی مقدس، قدیسان و كشیشها و فرشتگان و دیگر مناظر مسیحی پرداخت.با این اوصاف، قرن دهم و یازدهم باید آغاز تحولی معقول در نقاشی ایرانی تلقی گردد، امّا این تحولی مثبت به تحول منفی و صرفاً تقلیدی از فضای تمدن غربی تبدیل شد؛ به نحوی كه راهورسم نقاشی اسلامی را از شیوههای هنری تمدن مسلط غربی كه در ایران مستولی میشد، جدا كرد. بهاینترتیب، بهواسطهی نفوذ اروپاییان و تحولات سیاسی كه بر اثر حضور آنها در ایران رخ نمود، نقاشی و هنر ایران راه فنا و اضمحلال را پیمود و به هنری حاشیهای تبدیل گردید.از همین نظر است كه در سراسر قرن 12 هجری/18 میلادی و نیز قرن سیزدهم/19 میلادی اثر شایان ذكری در هنر اسلامی جز كپیها و تقلیدهای ناقص نمیبینیم.آنچه در این دورهی فترت انجام یافته، نقاشیهای رنگروغنی و پردههای بزرگ است كه صنعت و رنگِ اروپایی آنها زیادتر از صنعت و صبغهی ایرانی به نظر میرسد.حال پس از این شرح مختصر از سیر انحطاطی هنر اسلامی، بهخصوص هنر نگارگری به مثابهی نمایندهی تجسمی آن، بیآنكه از هنر معماری و نمایشی و بهویژه ادبیات غافل مانیم ــ كه این سه در قرن سیزدهم اسلامی فروپاشی و اضمحلال كامل خود را آشكار كردهاند ــ باید به اصل هنر اسلامی بازگردیم كه در چند پرسش اساسی آغازین به طرح آنها پرداختیم.ماهیت و هویت هنر اسلامی و ممیزات آنهنر اسلامی درواقع هنری است كه حاصل تفكر و بینش دینی مسلمانان در مواجه آن با آثار هنری بیگانگانی است كه هنر آنها در ضمن فتوحات اسلامی تسخیر و تصرّف شده و بهتدریج در حكم مواد در صورت و روح هنری اسلامی هضم و جذب شدهاند. قرآن و روایات معصومان اسلامی نخستین راههای چگونگی تخیل و تفكر در باب عالم وجود و تمثّل معنویت اسلامی را در عرصهی خیال به آدمی آموخت. البته در این میان بودند هنرهایی كه در آغاز جذب عالم اسلامی نمیشدند مانند آنچه در نقاشی و هنرهای تجسمی یونانی و مسیحی، هندوـ بودایی میبینیم. در حالی كه تجسم الوهیت در این هنرها امری مقدس و اصیل تلقی میشد، در تعلیمات اسلامی چنین تصویری حرام و غیرمباح شمرده میشد. درحقیقت، نقاشی و تصویر امور غیبی و جاندار در عالم اسلامی به واسطهی تعبیرات معصومانه و دینی حرمت یافته و ممنوع بود. امّا این هنرها و فنون شرقی و غربی به مسلمانان تازهتشرفپیداكرده به اسلام به ارث رسیده بود. اسلام از مسلمانان میخواست كه از تقلید طبیعت جاندار چونان بتان پرهیز كنند.مسلمانان نه تنها از هنرهای نگارگری دست نكشیدند، بلكه كوشیدند با ابداع گونهای زیباییشناسی اسلامی از تصوّر طبیعتانگارانه یونانیـ بیزانسیوار اجتناب كرده، راههای نویی را برای تجربهی هنری بیازمایند. این زیباییشناسی با اقتباس دائمی مواد تجسمی از بیگانگان با روح و بینشی اسلامی، ابداعات بیسابقهای در هنر جهانی پیدا آورد كه سرزمینهای مجاور نیز از شیوههای آن اقتباس كردند چنان كه آن را در گوتیك بینالمللی معماری و نقاشی مسیحی میبینیم. 6متفكران مسلمان بهویژه حكیمای اُنسی و عارفان كه اهل طریق در سیر به سوی معبود و در قرب وجود بودهاند، هنر اسلامی را در همین حقیقت و حكمت دیدهاند. بنابراین، حقیقت و حكمت هنر اسلامی در گذشتن از ظواهر كثرت و رسوخ به باطن امور و شهود فقر ذاتی و عدمماهوی آنان در قبال حق است كه این خود عین شهود ماهیات در حضرت علمی و اعیان ثابته است. تفكر حقیقی از این منظر، گذشتن از حجاب كثرت و شهود حق در تمامی موجودات است. به سخن شیخ محمود شبستری در منظومهی گلشن راز :تفكر رفتن از باطل سوی حقبهخزو اندربدیدن كل مطلقپیداست كه این شهود حقایق بیحضور و بدون دلآگاهی تحقق نمیپذیرد و طوری ورای طور عقل و ادراكات حصولی و ذهنی است. از این معناست كه میتوان دریافت كه عارفان و حكیمان اُنسی در مقام شناخت هنر هم متعهد به بینش وحیانی و هم معتقد به مفتوحبودن آن از طریق شهود قلبی و حضور دل و رؤیت و دیدار حضوریاند. به بیان دیگر، میتوان گفت شهود و حضور در این نحوهی حكمت عین اُنس به حق و از آنجا اُنس به كلام الله و وحی است. در این نحوهی از تفكر، حقیقت را باطن دیانت میدانند و شریعت را ظاهر آن و طریقت را راهورسم وصول به حقیقت، چرا كه جز با طریقت از ظاهر به باطن رسوخ نتوان نمود و به حقیقت كه باطن دین است، دست نتوان یافت. این طریقت امری است كه راهورسم آن بر هر كس آشكار نیست.باتوجه به مراتب فوق، حكمت و هنر اُنسی 7 جز در تعلق و وصول به حق و حقیقت نیست و صورتهای خیالی و كشف معنوی و صوری جز در این راه به كار نیاید. به سخن حافظ:حالی خیال وصلت خوش میدهد فریبمتا خود چه نقش بازد این صورت خیالیبرای هنرمند در مقام هنر اُنسی و قدسی اسلام، هر نقش و خیالی كه در نظر میآید حسنی و جمالی و جلالی از حق مینماید و یا هر دم از روی حق نقشی در خیال هنرمند میافتد:هر نقش و خیالی كه مرا در نظر آیدحسنی و جمالی و جلالی بنمایدیا:هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیالبا كه گویم كه در این پرده چهها میبینمالبته راه هنر اُنسی فراتر از این میرود و از راه خیال نیز میگذرد و صورت خیالی را چونان بت و صنم میبیند. بدینمعنی، هنرمندان حقیقی كه در مقام حكیم اُنسی و لاقی شاهد غیبیاند تا آنجا پیش میروند كه صورت خیالی را در مرتبهی اعلی، حجاب نورانی میدانند. از همینرو، عارفان آن را «آیینهی اوهام» خواندهاند و دیگران آن را «پردهی خیال» یا «عالم خیال هم» نامیدهاند و این به دلیل انعكاس صور خیال در آن است. در این مرتبه، معشوق صورتگری است كه به قول مولوی هر لحظه بتی میسازد و سالك را اصطلاحاً بتپرست میگویند، چون معشوق را به لحاظ صورتهایی كه از او در پردهی خیال تجلی كرده است، میپرستد؛ اگرچه اینها هم صور علمیاند و این مرتبهای از مراتب شناسایی است و مرتبهای است كه معدودی از اهلالله بدان میرسند و بسیاری طالب آناند و در آرزوی رسیدن به آن در سفر روحانی و عرشی خویشاند:نقشی نبستهایم به غیر از خیال اوحسنی نیافتیم جدا از جمال اوولی این مرتبه از نظر اولیا و كاملان طریق حق مرتبهای است ناقص و به همین دلیل است كه حافظ در مقایسه با مراتب بالاتر شناسایی عرفانی آن را «آیینهی اوهام» میخواند:حسن روی تو به یك جلوه كه در آینه كرداین همه نقش در آیینهی اوهام افتاداو كمال شناسایی و معرفت را مرتبهای دانسته است كه حتّی علم صورت هم به آنجا راه ندارد، چون در این مرتبه صورتی نیست:ز جیب خرقه حافظ چه طرف بتوان بستكه ما صمد طلبیدیم و او صنم داردبا وجود اینكه برای هنرمندانی صورت خیالی مشاهده و مكاشفهی شاهد غیبی است وصورت منعكس در آیینهی خیال و چشم اولیا و نمایش آن حقیقت و دیدار الهی است، سعی هنرمند در گذشت از این مرتبه است. معتقد است باید از دو عالم فانی و باقی و صُوَر محسوس و نامحسوس دو عالم و سلطانی دو عالم بگذرد و حضور و تعلّقی خاص به حق پیدا كند و لاقی روی او شود:جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقیكه سلطانی عالم را طفیل عشق میگیرمتلقی متباین هنر جدید با هنر اسلامیاما هنر و هنرمند جدید كه صورتهای خیالیاش زبان ساخت اهواء و اختیار نفسانی بشر شد، دیگر نه تنها با روی حق سروكار ندارد، بلكه عالم باقی را نیز به هیچ میگیرد و دودستی به فرش عالم خاكی میچسبد و قربی تا نهایت به نفس امّاره و عالم فانی كه محل ارضای شهوات این نفس ابلیس زده است، پیدا میكند. اساساً با این هنر نمیتوان از عالم كثرت و جهان فانی و نفس و نفسانیت فراتر رفت. گرچه ممكن است در حالت بحرانی، به نحوی از این وضع هنر و هنرمندی جدید بگذرد، امّا این نه از جهت صورت خیالی نفسانی جدید و مدرن بشری است، بلكه بهكل با رجوع به گذشت از این صورت و هنر و حقیقت و زیباییشناسی نفسانی آن در كلّ عالم دارد.در دو تلقی متفاوت، دوگانگی ویژگیهای هنر اسلامی و هنر غربی را میتوان اجمالاً دریافت. امّا این دو هنر از نظر صورت ظاهری در عصر صفوی به هم آمیختند و چنانكه دیدیم در آغاز با ابداع محمدی و رضا عباسی غلبه با صورت و روح اسلامی هنرهای تجسمی و خیالات و كشف صوری بود، امّا در «محمد زمان» غلبه با صورت غربی و نفسانی هنر بود؛ بیآنكه فاقد همان عمق نیستانگارانه و خودبنیادانهی این هنر باشد و بر شهود نفسانی تاموتمامی متكی گردد. به همین دلیل تصاویر محمد زمان مانند شخصیت خود وی به روایت تاریخ، متزلزل و بیمارگونه به نظر میرسد.عجیب آن است كه در آغاز تاریخ جدید ضمن طلب و تمنای بازگشت به گذشته، دو جریان به پیدایی میآید: نخست، جریانی است كه طلب و تمنای دینی دارد و سپس جریانی است كه میخواهد به طبیعتانگاری و عقلاندیشی یونانی رومی كهن بازگردد.بنا بر سیطرهی حوالت نیستانگاری در تقدیر غربی نهایتاً جریان دینی در پرتستانیسم و دینزدایی مسیحی مسخ میگردد و دین جدید موجب تأسیس تاموتمام نظام مدرن میشود و پس از آنكه مذهب كاتولیكی در آغاز به رنسانس متقدم و متأخر مدد رساند، در مرحلهی دوم مذهب پرتستانی نفس كاتولیسیم و پاپ را برید و عصر خرد و روشنایی كه غلبهی تاموتمام هنر و فلسفهی ناسوتی و دنیوی را به همراه داشت، به فرجام رساند.مراتب قدسی و ناسوتی و عرفی هنر دینیشاید چنین به نظر آید كه هنر اسلامی كلاً به معنی هر آنچه كه در عالم و تمدن اسلامی به ظهور آمده، واجد صفت قدسی است، امّا چنین نیست. قدرمسلم آنچه در جهان اسلامی به پیدایی آمده است نه همه قدسی است بلكه شاهد شیطانیترین آثار نیز در این سرزمین هستیم. اگر شاعرانی چون سنایی و عطار به نهایت وادی وجد و حال عشق و فنا و بقا رسیدهاند، امّا شاعرانی شیطانی یا نفسانی چون بشار و ابوالعطاهیه و معری و خیام نیز در میان آمدهاند. دیگر اینكه نباید تصور كرد فقط نقاشی نفسانی و طاغوتانگاری یونانی در هنر تجسمی و موسیقی از سوی قرآن و حضرت نبی ختمی مرتب (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمهی معصومین (علیهم السلام ) تحریم و تكریه شده است، بلكه قرآن صریحترین موضع را علیه شاعران تابع غاوون و گمراهی و اضلال گرفته است؛ چنانكه تصویرگری بتپرستانه را حجاب و رداع حق تلقی كرده و همراه شراب و قمار بهشدت نفی كرده است. حقیقت آن است كه راه قرآن و هنر اسلامی باید با تلطیف و تصرف و ابداع در مادهی هنر بیگانه به اقامهی عالم دین مدد میرساند و واسطه برای تقرب به حق و حقیقت میشد.هنرمندان چه در شعر و معماری و چه در نقاشی و موسیقی و غیره بسیار همت خویش را مصروف داشتند تا هنرشان جلوهگاه حقیقت اسلام شود و آنچه در آرای حكیمان اُنسی در باب هنر گفتیم، تحقق پیدا كند. هنر در عالم اسلامی بهتدریج در حقیقت و انكشاف اسماءالحسنای الهی جذب شد و هویت سنّتی و دینی و قدسی خویش را یافت. این هنر در ساحت عرف و طبیعت نیز باید منادی عشق مجازی به مثابهی پلی به عشق حقیقی باشد. بنابراین، نازلترین هنر در عالم اسلامی چونان هنری مباح به كلیت این عالم میپیوندد و نازلتر از آن به دنیای منسوخ ناسوتی یونانی و اساطیری كهن بازمیگردد كه همان هنر حرام است.در گذر زمان پس از ظهور عالم نفسانی و حوالت جدید، میراث هنر اسلامی به تبع فراموشی تفكر و اسماء وجودی كه در تاریخ اسلام تجلّی و ظهور كرده بود، نهان میشود و بخشی از آن در حكم مادهی هنر جدید و بخشی از آن نیز در حاشیه به حیات خویش ادامه میدهد. امروز آنچه به نام هنرهای سنّتی و صنایعدستی و شعر و موسیقی و نمایش كلاسیك كهن و امثال آن در حاشیه بعضاً چونان آلترناتیوی بیاهمیت تلقی میشود، بخش ثانوی میراث هنر اسلامی است و بخش اول آن نیز در تصرّف هنرمندانی مانند ماتیس و یانی قرار میگیرد و مسخ میشود.بهاینترتیب مقارن با انحطاط تمدن اسلامی، هنر نیز در حدّ عتیقه و ابزارهای جلب گردشگر و جهانگرد تنزّل پیدا میكند. حتی مسجدها و مكانهای مقدس با نسخههای خطی قرآنی و نگارگرانه برای جلب گردشگر به موزه تبدیل میشود.پایان تمدن سنتی اسلامی به دست متجددان غربزدهبا اینكه تمدن سنّتی اسلامی كه به دست خودمان ویران شده و به پایان رسیده هنوز جاذبههای موزهای و خیالی خویش را كاملاً از دست نداده است، ولی زنده و جاندار و فعال نیز به شمار نمیآید. بیتردید آثار ابنسینا و سهروردی، میرداماد و ملاصدرا در كنار مسجد شیخ لطفالله و مسجد جامع عتیق شیراز و یزد و دیگر آثار بیشمار در موسیقی نظری و نمایش تعزیه با جاذبههای تخیلی هنوز اقلیتی از نخبگان و عامهی مردم جهان را برمیانگیزد. امروزه میلیونها دلار و یورو و پوند را صرف خرید نسخههای خطی و صنایع دستی مانند فرش و اشیاء عتیقه عصر صفوی و سلجوقی میكنند؛ و یادوارهها و سمینارهای مفصلی دربارهی شیخ طوسی و ابنسینا و میرفندرسكی و حاج ملا هادی سبزواری و ابنخلدون و ابنخرم و رضا عباسی و عبدالقادر مراغی و دیگر بزرگان دوران كهن تمدن اسلامی برپا میشود و صدها كتاب دربارهی تمدن اسلامی مانند تمدنهای دیگر تألیف میگردد. امّا تمدنهایی كه هنوز وجوهی از آیینها و ادیان كهن را به صورت نیمهجان و ممسوخ و به دور از ساحات عمومی حیات بشری و درنتیجه عقیم و خصوصی و فردیشده در پی اعصار صیانت كردهاند، عملاً در جهان مدرن از صورتی آلترناتیو با امكانات احیای تمدنی برخوردار نیستند. ولی اسلام هنوز علیرغم فروپاشی تمدّن سنّتی و كهنش، امكانات تاموتمام یك دین جهانی و فراگیر را دارد و میتواند به تناسب فروپاشی و انحطاط و بحران حوالت تاریخی تمدن جدید غرب كه امروز در عصر پستمدرن خویش با خویشتن به چالش افتاده است و بهتدریج موضوعیت خود را از دست میدهد، رخ نماید.بههرحال، اكنون كه ذات و عوارض و صفات هنر اسلامی در صورِ مختلفش شرح شد و چگونگی غلبهی هنر مدرن را در جامعهی مدرن غربی و جامعهی نیمهمدرنـ نیمه سنّتی شرق، بهخصوص ایران و خاورمیانهی اسلامی دریافتیم، آیا میتوانیم مطرح كنیم كه در جامعهی مدرن فراتر از نیازهای گردشگری، هنر سنّتی و میراث هنر اسلامی پاسخگوی نیازی خواهد بود؟ و اینكه آیا هنر اسلامی ورود به همان هنر سنّتی هزار سال آغازین تاریخ اسلام است یا میتواند گشایندهی افقی نو از عالم و وجود برای آدمی باشد؟میدانیم كه تمدن اسلامی كهن دیگر به دست خودمان نابود و سپری شده و هنوز هنری نو كه از ذات و صفات هنر اسلامی كهن ولی با صورتی نو برخوردار باشد به حضور نیامده است و همهی آثار هنری اسلامی شناختهشده به عالم كهن میپیوندد كه آن هم فقط اقلیتی را ارضا میكند.آنچه امروز در جامعههای مدرن مسلماننشین رایج است، شیوههای مدرن شكلی(فیگوراتیو) و انتزاعی(آبستره) اروپایی و آمریكایی است. این شیوهها و سبكها را در دانشگاهها و مؤسسات آموزشی رسمی و كارگاههای و آتلیههای رسمی و غیررسمی نزدیك به مراكز جدید علمی تدریس میكنند؛ در حالی كه مؤسسات سنّتی و اندك مراكز دانشگاهی به هنرهای سنّتی میپردازند. البته فرقی نمیكند: هر دو تقلیدیاند، چه آنها كه از غرب تقلید میكنند و چه آنها كه از شرق و ایران قدیم. ظاهراً گروهی از جریان اول كه اكثریت جامعهی هنریاند، مدعی ابداع آثاری با سبك و شیوهای جهانیاند. جریان دوم كه اقلیت بسیار قلیل جامعهی هنری ما را تشكیل میدهند، همان راه رضا عباسی یا كمالالدین بهزاد را به نحوی تنزلیافته ادامه میدهند و مورد توجه عتیقهفروشان و مجموعهداران نیویورك و لندن و پاریس و برلیناند. درحالی كه گروه اول در همین حدّ نیز مورد توجه گالریها نمیتوانند بود و دچار نحوی افسردگیاند. جالب آن است كه امروز در سرزمینهای اسلامی و شهرهایی كه در آنها بهزاد و سلطان محمد و آقامیرك و رضا عباسی و قاسمعلی به ابداع درخشندهی آثار نگارگری خود پرداخته بودند، اكنون تحت سیطرهی سبكهایی است كه ربطی به عالم قدسی این آثار ندارد و نه تنها نسبتی با معراج آسمانی ندارند بلكه از طبیعت انضمامی نیز بیگانهاند. البته آن هم صرفاً با افتادگی در سطحیت و تقلید سطحی محض بدون انكشاف نیستانگارانهی هستی و عالم مدرن. از همین مراتب است كه موزهی هنرهای معاصر و مسلمانان ایرانی كه روزگاری داعیهی انقلاب اسلامی داشتند، به منحطترین شیوههای هنرهای تجسمی به نام هنر كانسپچوال و مفهومی پناه بردهاند و كسب جمعیت از زلفپریشان هنر پستمدرن و شاید اولترامدرن و ترانسمدرن غرب میكنند!كوشش نو برای ظهور هنر انقلابی ـ اسلامیروزگاری كه در پی یك كوشش جهانی معنوی، انقلاب اسلامی در ایران به وقوع پیوست و صورتی از تعهد انقلابی در هنرمندان جوان ایران آشكار گردید، كوشیدند از هنرهای مدرن غربی بهویژه اكسپرسیونیسم و رئالیسم انقلابی بهره جویند و بعضاً با تركیب شیوهی انتزاعی با نمادهای تاریخی اسلامی نظر حضوری خویش را نسبت به جهان اعلام كنند. امّا این تجربه دولت مستعجل بود و بیشتر هنرمندان این جریان پس از انقلاب منفعل شدهاند. بنابراین، بیشتر اینها دنبال هنر مدرناند تا آنكه بخواهند این هنر را به نوعی اسلامی و در حكم مادهی شهود دینی قرار دهند و در آن تصرّف كنند؛ چیزی كه در منشور آغازین هنر انقلاب اسلامی به نظر شهید آوینی رسیده بود.تأثیر بقایای هنر سنّتی در جامعهی نیمهمدرن ایرانتردیدی نیست كه انباشتگی آثار سنّتی و گسترش بناهای اسلامی مانند مسجدها و كتیبهها و مقرنسها و بناهای عمومی با اصول سنّتی معماری میتواند محیطی نسبتاً معنویتر را برای ایرانیان معاصر و تبعاً برای جامعهی نیمهمدرن ـ نیمهسنّتی ایران كنونی فراهم آورد. امّا با این شیوه، گشایش و فتوحی بنیادی برای ما مهیا نمیشود. راهاندازی پیدرپی قهوهخانههای سنّتی و جشنوارههای مذهبی و آیینی و همایشها و هماندیشیها چیزی جز طریق تأخیر در نفوذ بیشتر حوالت غربی و هنر نفسانی آن نخواهد بود، چنان كه نهضت و جنبشها و نظامهای نیمبند سیاسی دینی معاصر و كنونی در جهان اسلام نیز بیشتر جنبهی مهارشدگی نسبی سیطرهی تاموتمام غربی و استمرار وضع برزخی در سرزمینهای اسلامی را پیدا كردهاند. از اینجا همهی نهضتهای اسلامی تا آنجا كه ممكن است باید به حفظ و صیانت میراث فرهنگی و هنر اسلامی بپردازند و در مرتبهی ثانی به احیای این فرهنگ و هنر بكوشند.البته بدترین روش آنجاست كه نمایندگان سرزمینهای اسلامی بكوشند تا جدیدترین و مدرنترین جریانهای هنری غرب را به خدمت تبلیغ دینی بگمارند. آنها بهزودی توجه خواهند یافت كه اینگونه امور، فقط گسستگی عقل و خرد دینی سنّتی را از عالم دین و حقیقت تسریع خواهد كرد. بیم آن هست كه تدین مدرن یا دین مدرنشده قربانی گسستگی و اضمحلال عقل سنّتی یا قلب سلیم الهی باشد.طریقت بازگشت به حقیقت هنر اسلامی، نه ظاهر سنّتی آنمؤمنان مسلمان و شهروندانِ هرگونه جامعهی دینی و معنوی باید بها و فضیلت تمامی اشیا و اموری را كه مؤید سرمدیت و جاودانگی آن است، به طرزی برجسته و نمایان خاطرنشان سازند. از آن پس، هنر اسلامی و هرگونه هنر دینی كه هنوز نسخ و مسخ نشده است، چون به مبادی قدسی و نمونههای اصلیاش بازگردد، میتواند نه تنها نقش هنر عمومی و جمعی را كه دربرگیرندهی كلّ تمدنی است برعهده گیرد، بلكه تكیهگاهی معنوی باشد كه چون صادقانهتر با سیطرهی صورتهای وهمی دنیای مدرن و جدید به مخالفت برمیخیزد، دوچندان مؤثرتر شوند.نشانههایی از تحوّلی كه در این جهت پیش میرود شاید در آغاز انقلاب و جنبش هنرهای سنّتی و نگارگری وجود داشت. ما علاقهی روزافزون محافل دینی غیررسمی را به هنرهای سنتی میتوانیم متذكر شویم، امّا تجدید هنر اسلامی فارغ از تجربهی سنّتی و كهن عصر تمدن اسلامی یا وابسته به آن، بدون بیداری روح تأمل و سیر و نظر در بطن اسلام ممكن نیست. بی این مبنا، هرگونه كوشش برای تجدید و احیاء هنر اسلامی ناكام خواهد ماند و چیزی جز نوعی بازسازی صوری بیثمر نخواهد بود. درواقع، آمادهگری برای رسوخ در حقیقت هنر اسلامی و دینی شرق صرفاً بدون توسّل به انكشاف این حقیقت تحویل به امر محال خواهد بود. اینگونه اندیشهی خودبنیادانه همانقدر باطل است كه هنر مدرن غربی در خودبنیادی ذاتی خود كه جز به اهواء نفس ابتدا نمیكند.با درك اصول حكمت هنر اسلامی چنان كه اشاره كردیم، میتوانیم امكان درك شرایط تجدید و احیاء آن را نیز تمیز دهیم. تصدیق این امر كه هنر اسلامی بتواند انتزاعی باشد، یعنی مجاز و برحق دانستن اینكه هنر اسلامی بهویژه هنرهای تجسّمی اسلامی براساس صُوَر صرفاً انتزاعی و هیولایی بسط و گسترش یابد، محال است. درحقیقت، صُوَر انتزاعی نه تجریدی ماهیت و هویتی نفسانی دارند و راه هنر اسلامی نمیتواند راه انتزاعی و وهمآشفتگی باشد كه بر بنیاد روح نیستانگاری غربی گسترش یافته است؛ آن هم از نوع نیهلیسم و نیستانگاری منفعل نه فعال و انقلابی چپ.علیرغم نظریههای شبهمدرن یا مدرن هنر، اثر هنرمندانهی دینی از اطوار و اشارات هنرمند ناشی نمیشود، بلكه برعكس، از تصویری باطنی و نمونهی مثالی اثر نشأت میگیرد.در نظر گروهی از مدرنیستهای اسلامی نیز دورانی كه هنر دینی سنّتی ضرورت داشته سپری شده و درنتیجه اعاده و بازگشت هنر اسلامی سدههای گذشته محال است. آنان میگویند اسلام عصر ما كه با هنرهای انتزاعی و تجریدی بسیاری از اقوام كهن و سنّتی آشنایی یافته، نگرش اساسی را فقط در تصاویر انتزاعی و عاری از هرگونه صورت انضمامی، یا قیاس به سیرت و صورت انضمامی باز تواند یافت. این جماعت درواقع طالب آناند كه هنر اسلامی و روحانیت آن درنظرگاه كاندینسكیوار غربی تجربه شود، یعنی تجربهای محال. حقیقت آن است كه هنر تجریدی اسلامی كه ریشه در سنت حكمت انسی دارد با هنر انتزاعی مدرن كه ریشه در سوبژكتیویته و موضوعیت نفسانی و نیهیلیسم دارد زمین تا آسمان فاصله دارد و روحانیت و معنویت هنر اسلامی چیزی غیر از روحانیت و معنویت هنر غربی بهویژه نوع و گونهی مدرن آن است.از اینجا است كه بوركهارت در خطاب به مدرنیستها و نوگرایان مسیحی به قرینه میگوید: دورانی كه سنت و هویت تاریخی و فرهنگی، آن را تعیین نكند، محلی از اعراب ندارد. حقیقت آن است كه حكمت هنری اسلام و نوع تشبیه و تنزیه روحانی این هنر از مبادی الهی آن نشأت مییابد. بنابراین، همهی مسلمانان اصیل باید بدانند هر دور جدیدی كه از خارج الزام و تحمیل شود، چیزی جز دور شیطانی و دجالی نمیتواند بود. 8معنوی و الهی بودن ممیزهی ذاتی و نه عرضی هنر اسلامی است، بدین معنی كه نقاشی مسیحی نمیتواند از نمونههای سنّتی كه حافظ آن از گزند هرگونه خودبنیادی است، چشم بپوشد. این نمونههای ابدی و ازلی همواره میدان وسیعی به نبوغ ابداعی و نیز به توقعات محیط دینی و مؤمنان مسلمان برای جولان میدهند، تا آنجا كه انتظارات محیط برحق باشد. این قید در دورانی كه برای «زمانهی ما» حق تقریباً نامحدودی قائلاند، حائز اهمیت اساسی است.عالم اسلامی و آنچه به تفكّر قدسی هنرمندانی چون سنایی و عطار و علیرضا عباسی و بهزاد و محمدحسین اصفهانی و عیسی شیرازی مربوط میشود، ابداً در غم مسائل آنی و روزمره نبود و حتی از آن، مفهومی هم در خیال خود نداشت و شاید بتوان گفت، زمان هنوز از مقولهی مكان محسوب میشد. این بیم كه هنرمند نسخهبدلساز جلوه كند، بیوجه است و همچنین همّوغم «اصالت» و اتصال به مبدأ قدسی كه خلاف پیشداوریهای عصر مدرن است، غایت هنر اسلامی است و ركن و بنیان نهایی این هنر است كه مبدأ را به معاد میپیوندد.در سراسر تمدن اسلامی و حتی تا اندازهای بعد از سقوط صفویه و اضمحلال تمدن سنّتی اسلامی تا به امروز، هنرمندان از میراث قدیم كه همواره در هر عصر در آنها به چشم كاملترین آثار مینگریستند، نسخه برمیداشتند و محاكات از ابداع اصیل میكردند و با محاكات از آن آثار طبیعتاً وجوهی را كه بیش از دیگر ساحات آن آثار برایشان ظهور و بروز بیشتری داشته، یعنی جنبههایی را كه آنان اساسی تلقی میكردند، نمایان میساختند و به این ترتیب هنر به طور طبیعی دائماً احیا میشد.در تمدن اسلامی، هر هنرمند در مرتبهی نخست از نقشونگارها و الحان ازلی محاكات و یا ابداع میكرد، تحقیقاً به این سبب كه خود را با آن نمونهها و صورتها یكی كند و به میزانی كه این وحدت و یگانگی مربوط به ذات نمونهها میشد، هنر هنرمند كار و اثری زنده بود. البته تكثیر مكانیكی صورت نمیپذیرفت، بلكه از صافی خیال و قلب مطّهر مؤمن مسلمان میگذشت و با محاكات و ابداع شرایط محسوس هماهنگ میشد. درنهایت آنكه احیای هنر اسلامی صرف محاكات صوری نیست تا با اسقاط اضافات و زواید طبیعی، هنر اسلامی تلقی شود، بلكه در پی سیروسلوكی است كه پیش از هر چیز، تابع شناخت شهودی و اشراقی است. از اینجا اصالت و لطف اثر هنری به معرفت شهودی و حضور حاصل میآید و این خود به معنی انكشاف مجدد حقیقت اسلام و تشرّف دگرباره و تحولیافتهی متناسب با عصر موعود و امام عصرش (عج) است.هنر دینی و اسلامی اگر هرگونه نسبت خردانگارانه را نگسلد و به سرچشمهی الهام خود كه به حسب وصف هر قدسی در «زمان بیزمان» و روز ازل و سرمد واقع است باز نگردد، احیا نخواهد شد.پایان تمدن سنّتی اسلامی نه پایان تدین اسلامیاگر گفتیم تمدن اسلامی گذشته انحطاط پیدا كرده و به پایان رسیده است، در ضمن به آن اشاره داشتیم كه هرگز اسلام در مقام دین كه همواره امكان تكوین تمدنی را داشته، به پایان نرسیده و نخواهد رسید. همان تمدن كهن اسلامی وآثار سنّتی باقیمانده از آن نیز كه بر بنیاد حكمت نبوی است، هنوز میتواند شهروندان نیمهمدرن مسلمان را در این سرزمینها جذب كند، درحالی كه تجلّی دیگری از حقیقت اسلام و آمادهگری برای حضور در افق این حقیقت عالمی نو بر اساس همان اصل نور محمدی پیدا خواهد آورد.پي نوشت : 1. نام این نقاش را جان هلست نیز خواندهاند.2. محمد زكی حسن، تاریخ نقاشی در ایران ، ترجمهی ابوالقاسم سحاب (تهران: سحاب كتاب، 1364)، ص152.3. فلسفهی یونانی قبلاً بهواسطهی نسطوریان و یعقوبیان مسیحی و گروهی از اهلكتاب به نام مصائبیها در حوزهی ترجمه و تألیف صورتی شرقیتر یافته بود.4. باید عرفان ایرانی و یهودی و مسیحی را نیز به عرفان هندوـ بودایی افزود كه در حكم ماده برای صورت اسلامی در كار آمده است.5. تاریخ نقاشی در ایران ، ص156.6. به اعتقاد ثروت عكاشه، نویسندهی كتاب فن التصویر الاسلامی كه با نام نگارگری اسلامی ترجمه شده است (تهران، حوزهی هنری، 1380)، نگارگری عربی به آن سبب رو به انحطاط نهاد كه هنرمندان مملوكی قواعد زیباییشناسی شرق دور را پذیرا نشد و چون با آنها قواعد و عناصر بیگانه برخورد كردند و راه ابداعات نو را خشكاندند (ص332). به اعتقاد اتینگهاوزن در كتاب نقاشی عرب ، عناصری مانند سلطهی بیگانگانی مانند تركان، تیولداری، استبداد و فساد اداری و فزونی مالیات و فقر و فلاكت طبقات كمدرآمد و انتقال راه بازرگانی شرق و غرب از سرزمینهای عربی و رواج مذهب تسنن و تحریم گونههای هنری به سقوط هنر نگارگری عربی مدد رساند (صص366ـ367).7. هنر به قرینهی حكمت اُنسی آمده است زیرا اساساً شاعرانی مانند عطار و مولوی و حافظ و جامی و شبستری خود به مقام حكیم اُنسی رسیدهاند.8. در اینجا، با كلمات تیتوس بوركهارت دربارهی احیای هنر مسیحی همسخنی صورت گرفته است؛ رك: هنر مقدس در شرق و غرب (تهران: سروش)، صص211ـ209.منبع: سوره مهر
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 565]
صفحات پیشنهادی
هنر اسلامی و جامعه مدرن
هنر اسلامی و جامعه مدرن نويسنده: محمد مددپور تفكر معنوی و احیاء دین، احیاء هنر دینی و گذر از جامعه و هنر مدرن چند پرسش اساسیهنر اسلامی چیست؟آیا با تعریف هنر اسلامی، ...
هنر اسلامی و جامعه مدرن نويسنده: محمد مددپور تفكر معنوی و احیاء دین، احیاء هنر دینی و گذر از جامعه و هنر مدرن چند پرسش اساسیهنر اسلامی چیست؟آیا با تعریف هنر اسلامی، ...
هنر اسلامی - ویژه نامه روز هنر اسلامی
نور و نقش آن در هنر اسلامی هنر اسلامی و جامعه مدرن جايگاه «حكمت هنر اسلامي» در دنياي جديد هنر اسلامي جايگاه و قابليتها حکمت هنر اسلامي ،صورت و ماده در معارف اسلامي و ...
نور و نقش آن در هنر اسلامی هنر اسلامی و جامعه مدرن جايگاه «حكمت هنر اسلامي» در دنياي جديد هنر اسلامي جايگاه و قابليتها حکمت هنر اسلامي ،صورت و ماده در معارف اسلامي و ...
هنر مدرن وارد جنگ چهارم شده است
هنر مدرن وارد جنگ چهارم شده است خبرگزاري فارس: رئيس فرهنگستان علوم اسلامي گفت: هنر ... وي اظهار داشت: گسترش فرهنگ عاشورا در عرصه حيات اجتماعي جامعه تشيع از ...
هنر مدرن وارد جنگ چهارم شده است خبرگزاري فارس: رئيس فرهنگستان علوم اسلامي گفت: هنر ... وي اظهار داشت: گسترش فرهنگ عاشورا در عرصه حيات اجتماعي جامعه تشيع از ...
سنجش مولفه هاي هنر اسلامي با هنر مدرن
سنجش مولفه هاي هنر اسلامي با هنر مدرن-سنجش مولفه هاي هنر اسلامي با هنر مدرن ... آثار هنري به شناخت جامعه، مردم، دين، آداب و رسوم و ديگر زمينه هاي فکري جوامع دست يافت.
سنجش مولفه هاي هنر اسلامي با هنر مدرن-سنجش مولفه هاي هنر اسلامي با هنر مدرن ... آثار هنري به شناخت جامعه، مردم، دين، آداب و رسوم و ديگر زمينه هاي فکري جوامع دست يافت.
كوشش نو برای ظهور هنر انقلابی ـ اسلامی
كوشش نو برای ظهور هنر انقلابی ـ اسلامی. كوشش نو براي ظهور هنر انقلابي ـ اسلامي هنر اسلامي و جامعه مدرن قسمت اولقسمت دوم روزگاري كه در پي يك كوشش جهاني معنوي، ...
كوشش نو برای ظهور هنر انقلابی ـ اسلامی. كوشش نو براي ظهور هنر انقلابي ـ اسلامي هنر اسلامي و جامعه مدرن قسمت اولقسمت دوم روزگاري كه در پي يك كوشش جهاني معنوي، ...
ماهيت و عناصر هنر اسلامي
ماهيت و عناصر هنر اسلامي-خبرگزاري فارس: نصرالله تسليمي مباحث «زيباييشناسي هنر» را روز سه ... «آيا هنر اسلامي متمايز از ديگر انواع هنر د. ... هنر اسلامی و جامعه مدرن ...
ماهيت و عناصر هنر اسلامي-خبرگزاري فارس: نصرالله تسليمي مباحث «زيباييشناسي هنر» را روز سه ... «آيا هنر اسلامي متمايز از ديگر انواع هنر د. ... هنر اسلامی و جامعه مدرن ...
نور و نقش آن در هنر اسلامی
نور و نقش آن در هنر اسلامی هنر اسلامی و جامعه مدرن جايگاه «حكمت هنر اسلامي» در دنياي جديد هنر اسلامي جايگاه و قابليتها حکمت هنر اسلامي ،صورت و ماده در معارف .
نور و نقش آن در هنر اسلامی هنر اسلامی و جامعه مدرن جايگاه «حكمت هنر اسلامي» در دنياي جديد هنر اسلامي جايگاه و قابليتها حکمت هنر اسلامي ،صورت و ماده در معارف .
هنر، فرهنگ جامعه را شكل ميدهد
هنر، فرهنگ جامعه را شكل ميدهد-خبرگزاري فارس: رئيس خانه عكاسان ايران گفت: هنرمند ... كانال هنر در جامعه و فرهنگ آن تزريق ميكند كه بايد به كمك هنر، فرهنگ جامعه را شكل دهيم. ... و توسعه بخش هنري وزارتخانه در دولت نهم بر مبناي فرهنگ ديني و ملي جامعه اسلامي و ... بخشهایی از فرهنگ مدرن البته در جامعه ما وارد شده اما متاسفانه با ارزشهای سنتی ما ...
هنر، فرهنگ جامعه را شكل ميدهد-خبرگزاري فارس: رئيس خانه عكاسان ايران گفت: هنرمند ... كانال هنر در جامعه و فرهنگ آن تزريق ميكند كه بايد به كمك هنر، فرهنگ جامعه را شكل دهيم. ... و توسعه بخش هنري وزارتخانه در دولت نهم بر مبناي فرهنگ ديني و ملي جامعه اسلامي و ... بخشهایی از فرهنگ مدرن البته در جامعه ما وارد شده اما متاسفانه با ارزشهای سنتی ما ...
جايگاه «حكمت هنر اسلامي» در دنياي جديد
جايگاه «حكمت هنر اسلامي» در دنياي جديد نويسنده:حسين فرزانه منبع:روزنامه قدس ... زبان و ذهن و علم را مي بينيم و هم نگاهي فلسفي به سينما، فناوري، هنر، جامعه و اخلاق را. ... خوشبختانه بر خلاف روند اوليه مدرنيته كه با هرگونه معرفتي جز معرفت مدرن سر ...
جايگاه «حكمت هنر اسلامي» در دنياي جديد نويسنده:حسين فرزانه منبع:روزنامه قدس ... زبان و ذهن و علم را مي بينيم و هم نگاهي فلسفي به سينما، فناوري، هنر، جامعه و اخلاق را. ... خوشبختانه بر خلاف روند اوليه مدرنيته كه با هرگونه معرفتي جز معرفت مدرن سر ...
تأملی در هنر معماری اسلامی
تأملی در هنر معماری اسلامی جایگاه ممتاز معماری اسلامی در هنر جهانمعماری اسلامی ... اگر چه نو آوری در معماری غربی بسیار زیاد است و شهرها از طرحهای مدرن استقبال زیادی کردند .... و معرفی تمدن اسلامی و معماری اسلامی به منظور خدمت رسانی به جامعه اسلامی و تحقق ...
تأملی در هنر معماری اسلامی جایگاه ممتاز معماری اسلامی در هنر جهانمعماری اسلامی ... اگر چه نو آوری در معماری غربی بسیار زیاد است و شهرها از طرحهای مدرن استقبال زیادی کردند .... و معرفی تمدن اسلامی و معماری اسلامی به منظور خدمت رسانی به جامعه اسلامی و تحقق ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها