محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832579031
مصاحبه غمانگیز همسر اعدامی زنده شده
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: سهشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۷
هنوز وقتی صحبت از شب اعدام میشود، تنش بهلرزه میافتد و بغض گلویش را میگیرد. هرچند علیرضا -اعدامی نجاتیافته بجنوردی- دیگر خطر مرگ را احساس نمیکند، اما همچنان در زندان است و خانوادهاش نیز در تنگنا قرار دارند. به گزارش ایسنا، شرق در ادامه نوشت: همسر علیرضا، همراه سهفرزندش در محلهای فقیرنشین خارج از شهر بجنورد زندگی میکند و تحتپوشش «کمیته امداد» است. او میگوید صاحبخانه، عذرش را خواسته، پسرش ترک تحصیل کرده و شوهرش دچار فراموشی شده است. این زن 32ساله در گفتوگو با «شرق» وضعیت زندگیاش را شرح داده است. وقتی به شما خبر دادند شوهرتان زنده است چه احساسی داشتید؟ واقعا فکر نمیکردم که اولین سوالتان این باشد. همه تنم دارد میلرزد. خیلی حالم بد شد. هنوز هم وقتی یاد آن روز میافتم انگار میمیرم و زنده میشوم. اگر بخواهم خوب احساسم را برای شما توضیح بدهم باید بگویم من هم با علیرضا اعدام شدم. یا نه بهتر است بگویم من و بچههایم با علیرضا اعدام شدیم. خیلی بد بود. میدانستی شوهرت حکم اعدام دارد؟ این مساله پنهانی نبود. همه میدانستند که علیرضا محکوم به اعدام شده است. هر هفته به دیدنش میرفتم. البته بعضی هفتهها هم چون نمیتوانستم پول رفتوآمد را جور کنم، نمیرفتم. اما سعی میکردم مرتب ببینمش. میدانستید کی قرار است اعدام شود؟ نه، خبر نداشتم. یکروز قبل از اعدام، علیرضا زنگ زد و گفت به زندان بیا. پرسیدم چه شده؟ گفت، نمیدانم رییس زندان گفته اگر دوست داری میتوانی خانوادهات را ببینی. انگار که قلبم از جا کنده شد. گاهی که به ملاقات شوهرم میرفتم، میدیدم وقتی بیخبر برای ملاقات صدا میزنند، یعنی قرار است حکم اجرا شود. بعد هم به ما گفتند هرکسی از خانوادهاش که دوست دارد میتواند علیرضا را ببیند. من و بچههایم با برادرشوهرم رفتیم. آنجا فهمیدیم که قرار است علیرضا فردای آن روز اعدام شود. در آن ملاقات درباره چهچیزی حرف زدید؟ اصلا مگر میشود در آن شرایط حرف زد. برایش بمیرم. خیلی گریه کرده بود. من چشمهای علیرضا را میشناسم. قرمزقرمز شده بود. گفت، مرا از «بند» صدا کردند و دیگر داخل نبردند. گفتند باید در انفرادی باشی. بعد هم فهمیدم قرار است حکم اجرا شود. البته سعی میکرد جلو ما خودش را کنترل کند. بچهها را بغل کرد، آنها را بو میکرد و میبوسید. با برادرش صحبت کرد. دست روی سرم کشید و من را هم بغل کرد. گفت، همه به کنار، اما تو بدان همیشه در قلب من هستی. خیلی دوستت دارم. به خاطر عشق تو هرکاری میکنم. آخر میدانید من و علیرضا خیلی همدیگر را دوست داشتیم. اصلا یک زن و شوهر خاص بودیم. گفتم، علیرضا نمیخواهم تو را از دست بدهم. گفت، گریه نکن من دیوانه میشوم. بعد خندید و گفت، ببین من میخندم، خدا هرچه بخواهد، همان میشود. وقتی داشت میرفت، انگار قلبم کنده شد. چطور متوجه شدید زنده مانده است؟ آن شب تا صبح نخوابیدم. خودم را زدم و گریه کردم. بچهها خیلی حالشان بد بود. خیلی گریه میکردند. صبح که شد سیاه پوشیدیم و عزاداری را شروع کردیم. داییام رفت جنازه را تحویل بگیرد. ساعت حدود 9 صبح بود که زنگ زد و گفت علیرضا زنده است. گفتم دایی چی میگویی، یعنی اعدامش نکردند؟ گفت چرا اعدام کردند، اما زنده مانده است. اصلا یک حالی بودم، باورم نمیشد. اسم اعدامی زندهشده را مسوول بیمارستان روی علیرضا گذاشته بود. وقتی داییام رفته و گفته بود آمدهام جنازه علیرضا ممقانی را تحویل بگیرم، به او گفتند، همان اعدامی زندهشده را میخواهی؟ او در بخش آیسییو است. داییام زنگ زد و گفت شوهرت زنده است. یعنی قدرت خدا را به چشم دیدم. عزا تبدیل به عروسی و جشن شد. به همه محله شیرینی دادم. وقتی شوهرت را دیدی چه حسی داشتی؟ اصلا همین حالا که دارم برای شما میگویم، انگار دارم خواب میبینم. باورم نمیشد، بغلش کردم. اول حرفی نمیزد. به ما گفته بودند، ممکن است فلج شود، خودتان را برای هرچیزی آماده کنید. اما خدا را شکر خیلی بهتر شد. حالا شوهرت در چه وضعیتی است؟ فراموشی گرفته. خیلی چیزها یادش نمیآید. یعنی یادش نیست که اعدام شده است؟ حالا یادش نمیآید. هربار که به ملاقاتش میروم چند دقیقهای مثل غریبهها به من نگاه میکند. چطور با او صحبت میکنی؟ خودم را معرفی میکنم میگویم علیرضا من زن تو هستم. خوب نگاه کن، دستم را بگیر. چندبار که میگویم، من را میشناسد. میگوید، یادم آمد. میگویم، علیرضا اینها بچههای تو هستند. دخترانت را نگاه کن. دوباره فکر میکند. بعد بچهها را یادش میآید. حافظهاش از بین رفته. از وقتی از بیمارستان به زندان برده شده، چون دارو به اندازه کافی در دسترسش نیست و مثل بیمارستان از او مراقبت نمیشود، فراموشیاش بدتر شده است. هربار که میروم برایش توضیح میدهم که تو اعدام شدی، اما زنده ماندی، بعد دوباره یادش میآید. حالت عادی ندارد. دکترها نگفتهاند چرا اینطور شده است؟ میگویند به دو دلیل است، اول اینکه اکسیژن به مغزش نرسیده. بعد هم دچار شوک ناشی از اعدام است. میگویند، مراقبت زیادی لازم دارد تا خوب شود. چه کارهایی میشود برای بهبودیاش انجام داد؟ باید او را از زندان بیرون بیاوریم تا بتوانیم درمانش کنیم. غذای خوب و مقوی بدهیم. در محیط خانه باشد تا ما را بیشتر یادش بیاید. وکیل علیرضا در مورد راهکار قانونی با شما صحبت نکرده است؟ راهش این است که 300میلیونتومان «وثیقه» بگذاریم، بیرون بیاید. اما من هرکاری بکنم، نمیتوانم این سند را جور کنم. اصلا برایم ممکن نیست. آنقدر فقیر هستم که در خرج خانهام ماندهام. خرج خانهات را چطور تامین میکنی؟ تحتپوشش «کمیته امداد» هستم. ماهی 60هزارتومان از آنجا میگیرم. یارانه هم میگیرم. با همین پول مجبورم هم خرجی خانواده و هم اجارهخانه را بدهم. هزینههای علیرضا هم هست. در حال حاضر خانهات کجاست؟ خارج از بجنورد است. ما در حاشیه شهر زندگی میکنیم. از جایی که ما هستیم تا شهر با ماشین 20دقیقه راه است. بچههایم مجبور هستند، در شهر به مدرسه بروند. اما حالا یک هفته است که پسرم مدرسه نمیرود. چرا؟ نمیتوانیم کرایه ماشین را جور کنیم. گفت، بگذار خواهرهایم درس بخوانند. اشکالی ندارد، من مدرسه نروم. بچهام فداکاری کرد. دوم دبیرستان است. خیلی درسش خوب است. اما پولمان نمیرسد. از جایی که ما هستیم تا جایی که پسرم به مدرسه میرود، باید 500 تومان کرایه ماشین بدهد. همینطوری میشود روزی هزارتومان. نتوانستیم پولش را بدهیم. مثلا من خودم وقتی برای دیدن علیرضا میروم شش هزار تومان کرایه ماشینم میشود. هفته پیش گفتند، برایش دارو بخر. نسخه را به داروخانه بردم و دارو را خریدم. بعد هم دوباره به زندان برگشتم. پول داروها شد 11 هزارتومان. من پول ندارم بدهم. به خدا هیچ پولی ندارم. برای خانهای که اجاره کردهایم، چهار میلیون تومان پول پیش دادیم و 10 هزار تومان اجاره میدهیم. صاحبخانه میخواست اجاره را بالا ببرد. خانه هیچ امکاناتی ندارد. در آشپزخانه حتی یک کابینت نیست و من ظرفهایم را در سبد میگذارم. البته اشکالی ندارد. سرنوشت من هم این بود. اما راستش صاحبخانه جوابم کرده و میگوید باید بروی یا کرایه را زیاد کنی. با این وضعیت چه باید بکنم؟ دنبال خانه جدید رفتهای؟ کدام خانه؟ دلت خوش است. صاحبخانه میگوید، نمیتوانم چهار میلیون تومانت را بدهم که بروی. من هم یک و نیممیلیون تومان قرض کرده بودم که بیعانه خانه دیگری را بدهم. اما صاحبخانه جدید گفت، یا همه پول را بده و بیا بنشین، یا پولت را پس میدهم. پول را پس گرفتم و دوباره به صاحبانش برگردانم. حالا صاحبخانه وسایلم را به حیاط ریخته و میگوید، اگر کرایه را زیاد نمیکنی برو. یعنی حالا شما در خیابان زندگی میکنید؟ یکروز در خیابان بودیم. با سهبچه چه کنم؟ برادرم آمد و واسطه شد و به صاحبخانه گفت، بگذار چندماهی اینجا باشند تا جایی ارزانتر پیدا کنیم. انگار بدبختیهای من تمامی ندارد. این وسط به من میگویند 300 میلیونتومان سند بیاور. یکی نیست بگوید، اگر این پول را داشتیم که شوهرم مواد نمیفروخت. ما از بدبختی به این روز افتادیم. نان شب نداریم بخوریم. شنیدهام کار میکنی؟ وقتی علیرضا را بازداشت کردند، دیگر همان آبباریکه هم قطع شد. او برای آدم دیگری مواد جابهجا میکرد و پولش مال خودش نبود. مال کسی دیگر بود. وقتی او را گرفتند، خیلی فقیر شدیم. من در خانههای مردم کار میکردم. در این چهارسال، نگذاشتم آبرویش برود و خدایی نکرده به بدبختی بیفتیم. آبرویم را برد، اما آبرویش را حفظ کردم. چرا چنین کاری برای شوهرت کردی؟ چرا از او جدا نشدی؟ ما عاشق و معشوق بودیم. علیرضا پسرخاله من بود. از همان نوجوانی دوستش داشتم. خیلی مرد بود. خدا سایهاش را از سرم کم نکند. خیلی دوستش دارم. عشق ما در فامیل معروف بود. حالا هم آبرویش را حفظ میکنم. از دستش دلخور هستم. اما دوستش دارم. علیرضا مرد چشمپاکی بود. خدا را شاهد میگیرم، چشم به ناموس یا مال مردم نداشت. من را هم خیلی دوست داشت. مرد باشرفی بود. اما خب، بدبختی، بد دردی است. آدم را به هر راهی میکشاند. با این حال دزد ناموس مردم نبود. حواسش به زندگیاش بود. فامیل برای اینکه آواره نشوی کمکت نمیکنند؟ هرکس به اندازه خودش گرفتار است و بدبختیهای خودش را دارد. بندگان خدا دست من را میگیرند. اما چقدر میتوانند این کار را بکنند؟ اگر بتوانم علیرضا را بیرون بیاورم و چندماهی در خانه به او رسیدگی کنم و بچهها دورش باشند، شاید فراموشیاش درست شود. اصرار دارم که پسرم درس بخواند. من که بدبخت شدم، اما میخواهم خدا سرنوشت آنها را مثل من نکند. بچهها اگر درس بخوانند، اینطوری نمیشوند. اگر پول داروهای علیرضا نبود، شاید میشد کرایه ماشین پسرم را بدهم. اما حالا نمیشود. حالا باز شکر که خدا علیرضا را به ما داد. آخر شما نمیدانید که علیرضا به من گفت، تو نگین زندگی من هستی. همهچیز را درست میکنم اما بنده خدا گرفتار شد. حالا چه خواستهای از مسوولان داری؟ خواستهام این است حالا که لطف کردند و به او عفو دادند، یک کمکی به من بکنند، زندگی کنیم. علیرضا دیگر دنبال خلاف نمیرود. بیایند و وضعیتش را ببینند. خودشان دلشان بهرحم میآید. سرنوشت بچههای من را ببینند، متوجه میشوند علیرضا چرا موادفروش شد. چندماه دیگر صاحبخانه دوباره وسایلم را بیرون میریزد. آنوقت توقع دارید من چه بکنم؟ حالا که خدا خواست و شوهرم زنده ماند، حداقل کمک کنید تا ما زندگی کنیم. این وضعیت برای من مثل مرگ است. دیگر نمیتوانم بنشینم که اینبار پسرم برای تامین خورد و خوراک ما مجبور شود، خلاف کند و بعد هم او را بگیرند و سرنوشتی مثل سرنوشت پدرش داشته باشد. ما حالا به حمایت نیاز داریم. اینکه ولمان کنند به امان خدا و در بدبختی باشیم و بعد بگویند، چرا چنین و چنان شد که نمیشود. یکی بیاید بگوید دردتان چه بود؟ چرا شوهرت موادفروش شد؟ بیایند وضعیت زندگی من را ببینند. جایی زندگی میکنم که اگر نصفهشب بچهام مریض شود، ماشین نیست که او را به بیمارستان ببرم. ما احتیاج به کمک داریم. آدمها تا یک جایی در برابر بیپولی و بدبختی میتوانند مقاومت کنند. خدا را شکر بچههایم سالم هستند. کار خلاف نمیکنند. اما مسوولان هم توجهی به بدبختهایی مثل ما کنند. خدا شاهد است که من گاهی برای خرید یک نان میمانم. انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 55]
صفحات پیشنهادی
حکم اعدامی زنده شده در بجنورد صادر شد
حکم اعدامی زنده شده در بجنورد صادر شد حکم اعدامی زنده شده در بجنورد کمیسون عفو و بخشودگی قوهقضاییه با یک درجه تخفیف اعدامی زنده شده و تبدیل آن به حبس ابد موافقت کرد غلامحسین اسماعیلی عضو کمیسیون عفو و بخشودگی قوهقضاییه در گفتوگو با تسنیم درباره آخرین وضعیت رسیدگی به درخواستموافقت با تخفیف مجازات اعدامی زنده شده
موافقت با تخفیف مجازات اعدامی زنده شده کمیسون عفو و بخشودگی قوهقضاییه با یک درجه تخفیف اعدامی نجات یافته و تبدیل آن به حبس ابد موافقت کرد تسنیم غلامحسین اسماعیلی عضو کمیسیون عفو و بخشودگی قوهقضاییه درباره آخرین وضعیت رسیدگی به درخواست عفو فردی که پس از اجرای حکم اعدام در بجناولین مصاحبه رسمی شبنم قلی خانی و همسرش+ تصاویر
اولین مصاحبه رسمی شبنم قلی خانی و همسرش تصاویر آشنایی ما از ساخت این ماکت آغاز شد و در نهایت خواهرهای ما برایمان این نقشه را کشیدند و در نهایت سال 86 با هم ازدواج کردیم شبنم قلیخانی بازیگری که بسیاری او را با سریال مریم مقدس به یاد دارند دو سالی است که به همراه همسرش بهدر مصاحبه با «یورو نیوز» روحانی: سازمان ملل بازنده نهایی بازپسگیری دعوت از ایران به ژنو ۲ است
در مصاحبه با یورو نیوزروحانی سازمان ملل بازنده نهایی بازپسگیری دعوت از ایران به ژنو ۲ استحسن روحانی رئیسجمهور ایران با انتقاد از تصمیم دبیرکل سازمان ملل برای بازپسگیری دعوت از ایران برای شرکت در نشست صلح سوریه این اقدام را به ضرر سازمان ملل دانسته است به گزارش خبرگزاری فارسمصاحبه خودمانی با شبنم قلی خانی و همسرش
مصاحبه خودمانی با شبنم قلی خانی و همسرش شبنم قلی خانی یکی از بااخلاق ترین بازیگران تلویزیون کشورمان است که بارها با نقش آفرینی های خود در سریال های مختلف اوقات خوشی را برایمان رقم زده و با نقش های مختلفی که بازی کرده در حافظه ما جایگاه ویژه ای پیدا کرده است مجله خانواده سبز &nbsمرگ عجیب زن باردار بدشانس و زنده ماندن همسر خوش شانس! + عکس
مرگ عجیب زن باردار بدشانس و زنده ماندن همسر خوش شانس عکسبه گفته روزنامه های فرانسه زن 36 ساله قربانی تصادف وحشتناک شد خانم کارین وکانت ساکن شهر دوردون فرانسه در حالی که باردار بود در تصادف وحشتناک توسط تخته سنگ نیم تنی به گفته روزنامه های فرانسه زن 36 ساله قربانی تصادف وحشتاعدامی زندهشده فراموشی گرفته
اعدامی زندهشده فراموشی گرفتهتاریخ انتشار سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۰۹ ۱۱ هنوز وقتی صحبت از شب اعدام میشود تنش بهلرزه میافتد و بغض گلویش را میگیرد هرچند علیرضا -اعدامی نجاتیافته بجنوردی- دیگر خطر مرگ را احساس نمیکند اما همچنان در زندان استرضا صادقی :همسرم در آلمان بزرگ شده! + مصاحبه وعکس
رضا صادقی همسرم در آلمان بزرگ شده مصاحبه وعکس من با مردم ایران خوشم و از کنارشان بودن لذت می برم اما اگر ببینم واقعا دیگر نمی شود کاری کرد برای آرامش به خارج از کشور می روم نه برای کار شاید کار موسیقی وهله دوم نگاه من باشد وقتی ببینی جایی دیگر نه می توانی حرفت را راحت بزنیاعدامی زندهشده فراموشی گرفته + عکس
اعدامی زندهشده فراموشی گرفته عکسهمسر علیرضا همراه سهفرزندش در محلهای فقیرنشین خارج از شهر بجنورد زندگی میکند و تحتپوشش کمیته امداد است هنوز وقتی صحبت از شب اعدام میشود تنش بهلرزه میافتد و بغض گلویش را میگیرد هرچند علیرضا -اعدامی نجاتRعکس: سبک متفاوت همسران سیاستمداران
عکس سبک متفاوت همسران سیاستمداران سبک زندگی همسران برخی سیاستمداران جهان متفاوت از چیزی است که غالباً خبرنگاران کنجکاو آن را انتظار دارند بحران در رابطۀ زناشویی رییسجمهور فرانسه بار دیگر نگاهها را به زندگی خصوصی سیاستمداران برده است خبرآنلاین سبک زندگی همسران برخی سیاسحجت الاسلام حسنی تاریخ زنده آذربایجان است
حجت الاسلام حسنی تاریخ زنده آذربایجان استتاریخ انتشار جمعه ۲۷ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۵ ۴۵ رییس دفتر مقام معظم رهبری با ابلاغ سلام رهبر معظم انقلاب به مردم آذربایجان غربی گفت حجت الاسلام حسنی تاریخ زنده آذربایجان و مورد عنایت خاص مقام معظم رهبری است رییس دفتر رهبرمعظم انقلاب حجت الاسلابا این اطوارها چشمان همسرم را به دنبالت نکش!
با این اطوارها چشمان همسرم را به دنبالت نکش گفتم راستی… هر کسی در کنار تکالیفش حقوقی هم دارد حق من این نیست که زنان جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و صد جور جراحی ِ زیبایی چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز داشتم سجاده آماده می کر7 زبان عجیب و زنده در دنیا
7 زبان عجیب و زنده در دنیا زبان یکی از ابزارهای ارتباطی در میان قوم های مختلف است که هر کدام بنا به همان زبانی صحبت می کنند که از گذشته در میان ان ها رایج بوده است و اجدادشان صحبت می کرده اند به گزارش گروه خواندنی های باشگاه خبرنگاران اسپانیولی انگلیسی عربی و از زبان هایسبک متفاوت همسران سیاستمداران + عکس
سبک متفاوت همسران سیاستمداران عکسسبک متفاوت همسران سیاستمداران برای خود عالمی دارد که سبک زندگی همسران برخی سیاستمداران جهان متفاوت از چیزی است که غالباً خبرنگاران کنجکاو آن را انتظار دارند بحران در رابطۀ زناشویی رییسجمهور فرانسه بار دیگر نگاهها را به زندگی خصوصی سینقش همسر رویانیان در حل مشكل بازیكنان پرسپولیس!+عکس
نقش همسر رویانیان در حل مشكل بازیكنان پرسپولیس عکس بازیکنان پرسپولیس شب گذشته و در آستانه دربی در حالی شارژ مالی شدند که همسر رویانیان پای چکهای آنها را امضا کرده بود بازیکنان پرسپولیس شب گذشته و در آستانه دربی در حالی شارژ مالی شدند که همسر رویانیان پای چکهای آنها را امضا کرظریف و همسرش به همراه دختر زیبایشان؛ عکس
ظریف و همسرش به همراه دختر زیبایشان عکس فرهاد ظریف زاده ۱۲اسفند ۱۳۶۱ در مشهد والیبالیست ایرانی و عضو سابق تیم ملی والیبال مردان ایران میباشد به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز هنگامی که وی با قد ۱۶۵ وارد عرصه والیبال شد کسی باور نمیکرد که او بتواند کار خاصی انجامدهدشادیهای مشترک مخصوص همسران کسل
روزهای اول زندگی تان را به خوبی به یاد می آورید آنروزها همه چیز تازگی داشت سعی می کردید هر روز به شیوه ای جدید در را به روی همسرتان باز کنید به نوعی می توان گفت شگفت زده کردن همسرتان تنها هدفتان بود اما امروز دیگر ایده ای در سرتان ندارید احساس می کنید خسته اید یا ایده هایتان در-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها