تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833287930
تشيع خليفه الناصر لدين الله
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تشيع خليفه الناصر لدين الله نويسنده: محمد طاهر يعقوبى1 چكيدهيكى از مسائل مورد توجه در مورد خلفاى عباسى گرايش هاى مذهبى آن ها است; مسئله اى كه بر روابط شيعه و سنّى و تحولات زمانه تأثير گذار بود. عموم خلفاى عباسى پيرو مذهب تسنن بودند و برخى از آن ها در اين مسير تعصب ورزيده و به خصومت با شيعيان مى پرداختند. در مقابل، برخى از خلفاى عباسى به دلايل مختلفى روابط خوب و برخوردى مثبت با شيعيان داشتند. الناصر لدين الله يكى از خلفاى عباسى است كه منابع تاريخى در مورد گرايش شيعى او و بلكه شيعه بودن او سخن گفته اند. بررسى مستندات تاريخى و دلايل گرايش عقيدتى او و اقداماتش در تكريم شيعيان، موضوع اين مقاله است.واژگان كليدى: الناصر لدين الله، تشيع و وزراى شيعه.الف) خلافت الناصر لدين الله (575 ـ 622ق)ابوالعباس احمد الناصر لدين الله سى و چهارمين خليفه عباسى بود كه در سال 553 ق متولد شد. مادر او كنيزى ترك به نام زمرد بود.2 دوران خلافت ناصر، طولانى ترين دوره خلافت خلفاى عباسى است كه نزديك به چهل و هفت سال طول كشيد;3 يعنى از سال 575 ـ 622 ق.ناصر خليفه اى مقتدر در عين حال باهوش و توانا بود. او توانست با تدبير و دورانديشى خود، خلافت عباسى را احيا و به دوران اوج آن، يعنى دوران اوليه عباسيان نزديك كند. وى به مسائل اجتماعى ـ اقتصادى و وضع رعايا و مردم ضعيف توجه ويژه اى داشت، حتى آن گونه كه در تاريخ فخرى آمده است ناصر شب ها در محلات بغداد گردش مى كرد تا از حال مردم آگاه شود.4 ناصر در جهت رفاه حال مردم دستور داد در محله هاى بغداد خانه هايى را بسازند و در آن به نيازمندان افطارى بدهند.5 او سيستمى اطلاعاتى و قوى را در دستگاه خود به وجود آورد و هدف از آن، كنترل تمام مسائل سياسى ـ اجتماعى بود و در اين راه از افراد مختلف به عنوان جاسوس و خبرچين استفاده مى كرد. اين سيستم به گونه اى بود كه مردم و صاحب منصبان در تمام اوقات فكر مى كردند تحت كنترل هستند و حتى ناصر از اخبار درون خانه آن ها هم مطلع است!6در واقع، هدف اصلى ناصر از اين سيستم جاسوسى و اطلاعاتى كنترل اوضاع شهرها و مناطق مختلف بود تا از شورش هاى احتمالى و تضعيف خلافت جلوگيرى شود و شايد همين مطلب يكى از دلايل كاهش آشوب ها و درگيرى ها در عهد ناصر بود. كنترل ناصر به حدى بود كه مردم ساده انديش گمان مى كردند او با ارواح و جنّيان در ارتباط است. اين شيوه اطلاعاتى در تمام دوره ناصر وجود داشت تا اين كه در دوره خلافت ظاهر كنار گذاشته شد، حتى اطرافيان خليفه از او خواستند كه شيوه ناصر را ادامه دهد، ولى او اين پيشنهاد را نپذيرفت و گفت فايده كشف حال مردم در چيست؟7ناصر به مسائل علمى و علماء نيز اهميت مى داد، به طورى كه شيخ شهاب الدين سهرودى (مؤسس فلسفه اشراق) از بزرگان صوفيه و صاحب فتوا به دربار ناصر راه يافت و نماينده سياسى خليفه شد.8 خود ناصر نيز مطالعات كامل فقهى داشت، به گونه اى كه از علماى زمان خود عقب نبود و در دانش و فهم، بسيار ممتاز بود و مانند دانشمندان آگاه با علما گفتوگو مى كرد.9 ناصر كتابى در زمينه احاديث تصنيف كرد كه نامش روح العارفين بود و علماى مذاهب چهارگانه، يعنى شافعى، حنفى، مالكى و حنبلى از آن استقبال كردند. وى اجازه روايت آن كتاب را براى چهار طايفه با خط خود صادر كرد.10 ناصر كتابخانه بزرگى در جنب مدرسه نظاميه بغداد ساخت و كتاب هاى نفيس زيادى را كه ناياب بود به آن جا منتقل كرد.11 از آن جا كه مى دانست علما و اهل مذهب در جامعه نفوذ زيادى دارند تلاش مى كرد تا با نزديك شدن به آن ها نفوذ خود را در جامعه تقويت بخشد. البته اين بدان معنا نيست كه تمام هدف ناصر را سياسى معنا كنيم، زيرا از ويژگى هاى كلى ناصر مى توان دريافت كه او به علم و دانش نيز اهميت مى داد.فتوت مسئله اى ديگر بود كه ناصر به آن توجه داشت. فتيان گروهى بودند كه اساس كار آن ها بر آداب جوانمردى استوار بود. چهار ويژگى شخصيتى اين گروه، عفت، شجاعت، سخاوت و عدالت بود. ناصر كه به اهميت و نفوذ اين گروه پى برده بود به جمع آن ها پيوست و لباس فتوت پوشيد و زمانى كه مالك بن عبدالجبار، بزرگ گروه فتيان از دنيا رفت ناصر خود رياست گروه فتيان را بر عهده گرفت و اعلام كرد كسوت فتوتِ همه افراد باطل است و بايد مجدداً با دست خود او لباس فتوت بپوشند.12ناصر با تيزبينى خاصى كه داشت اين گروه را نيز تحت سلطه خود درآورد تا از نفوذ آن ها بهره مند شود. شايد بتوان گفت هدف ديگر ناصر از توجه به فتوت، اين بود كه اين امر، امت اسلامى را به يكپارچگى نزديك مى نمود و موجب توجه همگان به بغداد مى شد، چنان كه به همين منظور گروه زيادى در شرق وغرب عالم در دايره فتوت قرار گرفتند.13دوران خلافت ناصر (575 ـ 622 ق) با تحولاتى در جهان اسلام مقارن بود: در مصر و شام خلافت فاطميان به دست ايوبيان در 567 ق منقرض شد و ايوبيان مجدداً مذهب اهل سنت را در قاهره رسمى كردند و به نام عباسيان خطبه خواندند.هم چنين سلسله سلجوقيان در ايران رو به ضعف و انقراض نهاده، و جاى خود را به خوارزمشاهيان دادند. بنابراين، خلافت عباسى در ايران باقى مانده سلجوقيان و قدرت رو به گسترش خوارزمشاهيان روبه رو بود.در دوران خلافت عباسى قبل از آغاز حكومت الناصرلدين الله، به تدريج عباسيان قدرت خود را احيا كردند و ـ چنان كه اشاره شد ـ دوران الناصر يكى از دوره هاى اقتدار و ثبات براى عباسيان بود.ب) دلايل تشيع خليفه ناصر لدين اللهبيشتر منابع تاريخى كه در مورد مذهب ناصر سخن گفته اند او را شيعه يا متمايل به شيعه معرفى و هريك دلايل مختلفى ارائه كرده اند. برخى از آن ها توجه ناصر به شعاير شيعى را دليل شيعى بودن او مى دانند، برخى هم حضور گسترده شيعيان را در دستگاه ناصر دليل اين مسئله مى دانند، هم چنان كه برخى اقدامات ناصر به نفع شيعيان و احترام او به ائمه شيعه را از دلايل خود معرفى مى كنند. البته ذكر اين نكته لازم است كه مقصود از تشيع در اين جا همان شيعه اثناعشرى است، زيرا آن چه در منابع از تشيع ناصر و اقدامات او ذكر مى شود به شيعيان امامى معطوف مى باشد، ضمن اين كه بغداد در اين زمان، مركز اقامت شيعيان امامى بود. دلايل و شواهد تشيع ناصر بدين قرار است:1. يكى از اقدامات ناصر توجه او به مشاهد متبركه شيعيان بود، مخصوصاً براى مشهد موسى بن جعفر(عليهما السلام) احترام زيادى قائل بود. ناصر در 580 ق مشهد موسى بن جعفر(عليهما السلام) را به عنوان مكان امن براى پناهندگان قرار داد. اگرچه اين مسئله موجب تجمع افراد فاسد در اين مكان شد،14 امّا هدف ناصر احترام به اين مكان مقدس بود كه آن جا را پناه گاه قرار داد.2. يكى ديگر از اقدامات ناصر كه در سال 606 ق انجام داد اين بود كه دستور داد در و شبكه اى از چوب ساختند و در سرداب سامرا و بر قبه دو امام مدفون در آن جا نصب كردند. اين كار بهوسيله معدبن حسين بن معدموسى، برادر زاده نسب شناس بزرگ شيعه، فخاربن معدموسى (م 630 ق) عملى شد.15 اين اثر شيعى از دوره ناصر باقى مانده است به اين صورت كه در سرداب منسوب به حضرت ولى عصر ـ عجل اللّه تعالى فرجه الشريف ـ كه در حرم عسكريين(عليهما السلام) در سامرا واقع مى باشد، درى از چوب ساج با نقش كنده كارى وجود دارد و متن آن چنين است:«به نام خداوند بخشنده مهربان. بگو من از شما اجر رسالت جز اين نخواهم كه مودّت و محبت مرا در حق خويشاوندان منظور داريد و هر كه كار نيكو انجام دهد ما بر نيكويى اش بيفزاييم كه خدا بسيار آمرزنده و پذيرنده شكر بندگان است».16 مولاى ما ابوالعباس احمد الناصر لدين الله كه اطاعت او بر جميع مردم واجب مى باشد، به اين عمل فرمان داده است كه سرزمين ها از عدل و احسان او پر شده و نيكى و بزرگوارى او بلاد را فرا گرفته است. خداوند اوامر او را جامه عمل بپوشاند و منتشر سازد و سربازان او را تأييد كند و يارى دهد، روزگارش را جاودان كند به طورى كه مركب سرفرازى او به زمين نخورد و براى آراى با مجد و عظمتش بهروزى قرار دهد، در شكوهى كه منزلت ها در برابرش پست گردند و سركشان در مقابل او اطاعت كنند و سلطنتى كه سلاطين هم در برابرش خاشع شوند زمام آن ها را به دست گيرد. توليت اين كار به حسين بن معد موسوى سپرده شد و اميد است در ايام روزگارِ جاودان دولت ناصر زنده باشد و اميدوار است عمرش را در دعا براى دولت جاودانش بذل كند خدا دعايش را اجابت كند در روزگار شريفش در سال 606 ق.شيخ عباس قمى در تتمة المنتهى به اين موضوع اشاره دارد كه در سال 1325 ق شبكه چوبى و در را ديده است و متن عربى اين كتيبه را آورده است و مى گويد با توجه به گذشت زمان و عدم توجه به حفظ و نگهدارى آن و با اين كه بعضى از قسمت هاى آن را شمع و چوب سوزانده، امّا هنوز سالم است.17اين مطلب به نوعى در ديگر منابع هم آمده است.183. اقدام ديگر ناصر اين بود كه در سال 608 ق دستور داد كه مسند احمد حنبل توسط فقيهى شيعه به نام صفى الدين معدبن محمدموسوى در مشهد موسى بن جعفر تدريس شود. گفتنى است اولين مطلبى كه از اين كتاب در اين مكان تدريس شد مسند ابوبكر و ماجراى فدك بود.194. ناصر علاوه بر اين كه به مقابر ائمه توجه داشت به محله هاى شيعه نشين، ازجمله محله كرخ هم توجه داشت و در دوران خلافت خود به همين منظور در محله كرخ و در كنار دجله و در مجاورت آرامگاه عون و معين كه گفته مى شد از فرزندان على(عليه السلام)بوده اند، رباطى به نام خلاطيه ساخت و در آن، آرامگاهى براى همسرش سلجوق خاتون، دختر سلاجقه روم بنا كرد.205. ناصر براى خودش آرامگاهى كنار مرقد حضرت موسى بن جعفر(عليهما السلام) در كاظمين ساخت.21 اين توجه به ائمه شيعه، نهايت توجه او را به عقايد شيعى مى رساند، زيرا عباسيان براى خود آرامگاه اختصاصى داشتند كه در رصافه قرار داشت، ولى ناصر آن جا را رها كرد و كنار مرقد حضرت موسى بن جعفر(عليهما السلام) را انتخاب كرد. البته اين گونه مواضع ناصر به ذائقه عباسيان خوش نمى آمد، لذا وقتى ناصر از دنيا رفت پسرش ظاهر كه بعد از او به خلافت رسيد، اجازه نداد اين خواسته ناصر انجام شود و دستور داد تا جنازه ناصر در رصافه كنار ساير خلفا دفن شود.22از اين رو، آرامگاهى كه ناصر براى خود ساخته بود به صورت غرفه اى خالى باقى ماند تا اين كه خواجه نصيرالدين طوسى، وزير هلاكوخان مغول در سال 672 ق در آن جا به خاك سپرده شد.236. سيوطى در مورد ناصر مى گويد: ناصر شيعه بود و برخلاف اجدادش به مذهب اماميه تمايل داشت.247. ابن عماد حنبلى در مورد ناصر مى گويد: او افعال متضاد انجام مى داد، ولى به اماميه گرايش داشت. وى يكى از دلايل شيعه بودن او را جريان مجلس خطابه ابن جوزى مى داند كه در حضور خليفه از ابن جوزى پرسيدند كه فاضل ترين مردم پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله)كيست و ابن جوزى به صورت دو پهلو، پاسخ داد: «افضلهم بعده من كانت ابنته تحته» و اين سخن را اين گونه معنا مى كنند كه مقصود او از افضل ابوبكر بوده، ولى چون ابن جوزى كه خودش حنبلى بود از تمايلات شيعى ناصر بيمناك بود چنين تعبيرى به كار برده است تا بر على(عليه السلام) نيز تطبيق كند.25ابن جوزى نويسنده كتاب المنتظم از فقهاى حنبلى بود كه در بغداد مجالس وعظ و خطابه داشت و همواره سعى داشت به سؤال هاى اختلافى شيعه و سنى به گونه اى پاسخ دهد كه طرفين راضى باشند.26 پاسخ او به سؤال مربوط به افضل بودن على(عليه السلام) يا ابوبكر هم از همين مقوله بود كه دو تفسير از آن مى شود; آنان كه به افضل بودن ابوبكر نظر دارند مى گويند مقصود اين است كه افضل بعد از پيامبر كسى است كه دختر او همسر پيامبر(صلى الله عليه وآله)بوده است كه مقصود عايشه دختر ابوبكر و همسر پيامبر است، و آنان كه به افضل بودن حضرت على(عليه السلام) نظر دارند اين گونه تعبير مى كنند كه افضل كسى است كه دختر پيامبر همسر او مى باشد. ابن جوزى وقتى در مجلس از او اين مطلب سؤال شد جواب ياد شده را داد و بلافاصله از منبر پايين آمد تا ديگر در مورد آن بحث نشود.27البته اين داستان و نقل آن از سوى منابع، بيشتر به توانايى ابن جوزى و حاضرجوابى او مرتبط مى شود تا اين كه به تشيع ناصر مربوط باشد، ضمن اين كه اختلاف شيعه و سنى ـ همان طور كه از ابن خلّكان نقل شده ـ از مسائلى بود كه ابن جوزى را به جواب هاى دوپهلو و مرضى الطرفين سوق مى داد، پس نمى توان گفت حتماً تشيع ناصر او را به چنين پاسخى وادار كرد. ذهبى هم دليلى بر شيعه بودن ناصر مى آورد و آن اين كه وقتى ناصر شنيد شخصى خلافت يزيد را قبول دارد او را دست گير كرد. البته اين دليل را مى توان نقد كرد، زيرا بسيارى از اهل سنت هم خلافت يزيد را قبول نداشته اند، حتى خود ابن جوزى هم خلافت يزيد را قبول نداشت ولعن او را جايز مى دانست.288. صاحب مجالس المؤمنين در مورد خليفه ناصر مى گويد: او از افاضل خلفا بود و در علوم، متبحر و در شجاعت، يگانه روزگار، تشيع او شايع، احكام ائمه اهل بيت را چون عم خود معتضد، طايع بود.29 هم چنين صاحب مجالس المؤمنين شعرى را منسوب به ناصر بيان مى كند كه او در پاسخ به برخى از معاصران خود كه او را به شيعه بودن طعنه مى زدند سروده است و اين شعر را دليل بر تشيع او مى داند و مضمون شعر چنين است: كسانى كه معتقدند او على را دوست دارد درست گفته اند، زيرا از نظر او هركس كه به اندازه چشم بر هم نهادنى هم نشين پيامبر باشد حق او محفوظ است و هركس از شيعه پيامبر بيزار باشد نادان است.309. ناصر كتابى را كه خودش تصنيف كرده بود و روح العارفين نام داشت، به ابوجعفر علوى شيعى اجازه داد تا آن را در خانه اش تدريس كند.3110. واگذارى منصب وزارت را به شيعيان از سوى خليفه ناصر دليلى ديگر بر تمايلات شيعى او مى دانند، چرا كه بيشتر دوران خلافت او با وزارت شيعيان همراه بود. افرادى چون ابن مهدى و مؤيد الدين قمى كه شيعه بودند، منصب وزارت را در دوران ناصر عهده دار بودند.3211. اصولاً برخى از منابع اهل سنت، حاضر نشده اند در مورد مذهب ناصر سخنى بگويند، در حالى كه در منابع تاريخى رسم بر اين است كه وقتى در مورد بزرگان سخن به ميان مى آيد در مورد مذهب آن ها هم صحبت مى شود، مخصوصاً اگر در مورد مذهب شخصى اختلاف باشد حتماً به آن اشاره مى شود. به عنوان مثال وقتى عبدالرحمن اربلى در خلاصة الذهب المسبوك به معرفى شخصيت ناصر مى پردازد، خصوصيات او را بيان مى كند، ولى سخنى از مذهب او به ميان نمى آورد.33 به هر تقدير، اين نوع موضع گيرى مورخان اهل سنت خود مى تواند دليلى بر تشيع ناصر باشد، زيرا مورخان اهل سنت به دليل تعصب مذهبى عموماً از خلفا به نيكى ياد كرده يا دست كم از خليفه به بدى ياد نكرده اند، امّا مورخ متعصبى مانند سيوطى و ذهبى از ناصر به بدسيرتى ياد كرده كه در ايام او عراق ويران شد و اهالى آن در سرزمين هاى ديگر پراكنده شدند و در زمان او اموال و املاك مردم را به زور مى گرفته اند.34 و اتفاقاً اين دو مورخ ـ همان طور كه بيان شد ـ به گرايش شيعى ناصر هم اشاره و پس از آن او را سرزنش كرده اند.نقد و نظرشبهه ها و اشكال هايى درباره دلايل تشيع الناصر مطرح شده كه درست و استوار به نظر نمى رسد. در ادامه، اين اشكال ها را نقل و سپس نقد مى كنيم:1. اين كه گفته شده است ناصر به شيعيان و حضرت على(عليه السلام) ارادت داشته و نسبت به ائمه معصومين(عليهم السلام) احترام زيادى قائل بود دليل تشيع او نمى تواند باشد، زيرا بسيارى از اهل سنت هم به ائمه معصومين(عليهم السلام) و مصائب آن ها توجه خاصى داشته اند. سبط ابن جوزى (نواده ابن جوزى صاحب كتاب المنتظم) يك سنى بود و در يكى از مجالس سخنرانى خود كه به درخواست امير حلب تشكيل شده بود اشعارى در رثاى امام حسين(عليه السلام) خواند و در حالى كه اشك از چشمانش جارى بود از منبر پايين آمد.352. اين كه گفته مى شود ناصر به قبور ائمه و مشهد موسى بن جعفر(عليهما السلام) توجه داشته و احترام خاصى قائل بوده، اين مطلب در مورد ديگر خلفاى عباسى نيز كه هيچ صحبتى از تشيع آن ها نيست وجود داشت و حتى برخى سلاطين، مانند آلب ارسلان و ملكشاه هم به زيارت قبور ائمه رفته و به عمران و آبادانى در آن جا پرداختند.363. در مورد حضور شيعيان در مناصب سياسى و پست وزارت در دوره ناصر نيز بايد گفت اين موضوع در دوره خلفاى ديگر عباسى، مخصوصاً خلفاى بعد از ناصر هم وجود داشت و عمدتاً وزارت در اختيار شيعيان بود.4. از آن جا كه ناصر با گروه فتيان و صوفيه ارتباط داشت مى توان گرايش شيعى او را از نوع علاقه مندى او به اهل بيت معنا كرد يا اين كه او از گرايش به تشيع به صورت ابزارى استفاده مى كرد تا در مقابل مخالفانى چون خوارزمشاهيان ايستادگى كند.در پاسخ به شبهات مطرح شده بايد گفت:1. گرچه تمام اين مسائلى كه در دوران ناصر وجود داشت در زمان برخى از خلفاى ديگر هم وجود داشت، امّا معمولا وجود اين امتيازات در دوران ديگر خلفاى عباسى بر اساس مصالح سياسى يا شايستگى بالاى شيعيان و يا اين كه مانند دوران مستنجد (555 ـ 566ق) و مستضئ (566 ـ 575 ق) خلفا، تحت قدرت امراى شيعه، مانند قطب الدين قايمار و امير يزدان بوده اند و نيز شايد واگذارى مناصب به شيعيان از روى ناچارى بوده است. هم چنين احترام به قبور ائمه و شعاير شيعى در بسيارى از مواقع، تابع مصلحت بوده است، چراكه اختلافات شديد شيعه و سنى، خلفا را به مراعات حال شيعيان وادار مى كرد، حال آن كه در دوران خليفه ناصر عباسى وجود تمامى اين مسائل باعث ايجاد يك شرايط ايده آل و آرمانى براى شيعيان شد; به اين معنا كه هم خليفه به ائمه معصومين و شعاير شيعى احترام فوق العاده قائل بود و هم مناصب سياسى و وزارت در اختيار شيعيان بود و هم اين كه خبرى از درگيرى آن چنانى ميان شيعه و سنى نبود.2. اگر برخى از خلفاى عباسى اقدامى را جهت تكريم تشيع انجام مى دادند در مقابل، رفتارى متضاد، همچون تضعيف شيعيان يا حمايت از اهل سنت داشته اند، اما دوران خليفه ناصر دورانى مملو از شيعه گرى بود، چه از لحاظ سياسى و در اختيار داشتن مناصب، و چه از لحاظ فرهنگى و عقيدتى كه شعاير شيعى مورد ترويج و اكرام بود، و چه از لحاظ اجتماعى كه شيعيان در وضع مطلوبى قرار داشته و فشار اهل سنت كه عموماً از حمايت خلفا هم برخوردار بودند ديگر وجود نداشت. علاوه بر اين، به طور قطع، گرايش ناصر به تشيع در تمام دوره خلافت او وجود داشت و اين گرايش، مقطعى نبود.3. اما در پاسخ اين كه گفته مى شود ناصر از روى مصلحت يا ناچارى به شيعيان بها مى داد، بايد گفت كه ناصر فردى بسيار مقتدر و باهوش بوده است و دوران او به دوران اوج قدرت عباسيان، يعنى عصر اول عباسى مشابهت داشت و دليلى وجود نداشت او برخلاف عقيده خود، شيعيان را سوار بر حكومت و قدرت نمايد، بلكه ناصر با ايجاد شبكه جاسوسى قوى و يكپارچه تمامى امور را در كنترل داشت و حكومتى قدرت مند را تشكيل داده بود كه از ناحيه شيعيان خطر قابل توجهى نمى توانست او را تهديد كند، ضمن اين كه ناصر شيعيان را احيا كرد و به آن ها ميدان داد، ولى ديگر خلفاى عباسى همواره درصدد تقويت اهل سنت بوده اند كه لزوماً تضعيف شيعيان را در پى داشت.4. در بدو نظر، اين مطلب درست به نظر مى رسد كه رقيبى چون خوارزمشاهيان مقابل ناصر بودند كه آن ها نيز ـ همان طور كه قبلاً بيان شد ـ از اهرم شيعيان و به خلافت رساندن سادات علوى براى تضعيف ناصر استفاده كرده و سلطان محمد در اين راه حتى فتواى علما را گرفت و با علاءالملك ترمذى بيعت كرد. بنابراين، مى توان گفت از آن جا كه خوارزمشاهيان درصدد استفاده از شيعيان بودند و آنان خطرى درون تشكيلات ناصر به شمار مى آمدند پس لازم بود خليفه عباسى نيز براى مهار طغيان احتمالى شيعيان و جلوگيرى از همراهى آنان با خوارزمشاهيان به تقويت آن ها پردازد، لذا هم شعاير شيعى را تكريم كرد و هم آن ها را در قدرت و حكومت مشاركت داد تا علاج واقعه را قبل از وقوع نمايد. اما با دقت در قضايا روشن مى شود كه اين احتمال درست نيست، زيرا خليفه ناصر از ابتداى خلافت خود به سوى تشيع متمايل بود و اقدامات او در اين زمينه، قبل از آن بود كه مقابله او با خوارزمشاهيان آغاز شود.پس نمى توان تشيع ناصر را ابزارى براى مقابله با مخالفان معنا كرد، هم چنين نمى توان صرف علاقه مندى به اهل بيت را دليل چنين اقداماتى دانست، زيرا علاقه مندى نمى تواند چنين حمايت همه جانبه اى را درپى داشته باشد، علاوه بر اين، در مسئله فتوت بيان كرديم كه الناصر فتوت را ابزارى براى پيشرفت كار خود قرار داد.ج) نقش شيعيان در ساختار قدرت در عصر ناصر لدين اللهدوره خلافت ناصر اوج حضور شيعيان در ساخت قدرت و حكومت مى باشد; از وزارت خليفه تا ديگر مناصب سياسى و ادارى محل حضور و نقش آفرينى شيعيان بوده است. از جمله مهم ترين سمت ها كه شيعيان در اين دوره داشته اند عنوان وزارت يا نيابت وزارت بوده است. گفتنى است نيابتِ وزارت همان جايگاه وزارت بود و اين زمانى بود كه چيزى به نام وزارت وجود نداشت و نايب وزير در واقع همان وزير بود.1. وزراى شيعه در دوره خلافت ناصرالف ـ وزارت ابن قصاب و نقش او در تقويت شيعيانابوالفضل محمد بن على بن احمد قصاب، ملقب به مؤيدالدين اصالتاً از ايران و اهل شيراز بود. چون پدرش در بغداد قصاب بود او را ابن قصاب گفته اند. او با تكيه بر دارايى اندك پدرش به تحصيل پرداخت و وارد دستگاه خلافت شد. سال ورود او به بغداد 584ق بود. ابتدا در ديوان انشاء مشغول شد و سپس به نيابت وزارت رسيد.37 وى فردى باهوش بود و به فنون جنگى آشنايى داشت و در مسائلى مانند حساب و كشاورزى و ديگر امور سرآمد بود و از معدود وزرايى بود كه رياست شمشير و قلم را جمع كرد.38ابن قصاب آن قدر توانا بود كه ناصر را در مقابل نهاد سلطنت به شدت يارى كرد به گونه اى كه مى توان مدعى شد او به تنهايى خطر اوليه را از سر خلافت عباسى دور كرد و ادامه راه او نيز توسط مؤيدالدين قمى، ديگر وزير ناصر پيموده شد. بنابراين مى توان گفت احياى قدرت خلافت عباسى در دوره ناصر، مديون وزراى شيعه و با تدبيرش بود.ابن قصاب قبل از وزارت مدتى در خوزستان مشغول كار بود و در آن جا دوستان بانفوذى داشت و به همين دليل به خوزستان و چگونگى تسلط بر آن آگاهى داشت. وقتى به وزارت رسيد به خليفه پيشنهاد كرد تا با لشكرى براى تصرف خوزستان اعزام شود. اگرچه ابن اثير هدف او را از رفتن به خوزستان كسب استقلال و فرمانروايى در خوزستان بيان مى كند،39 امّا چنين برداشتى را منابع تاريخى تأييد نمى كنند، هم چنان كه از چگونگى رفتار ابن قصاب در طول مدت وزارت، نمى توان چنين انگيزه اى را برداشت كرد.ابن قصاب در سال 587ق از سوى خليفه عازم خوزستان شد در اين وقت، امير شمله تركمان، فرمانرواى خوزستان از دنيا رفته و ميان فرزندانش بر سر قدرت، اختلاف بود. يكى از فرزندان حاكم خوزستان كه با ابن قصاب دوستى داشت از او در مقابل ديگر رقيبان يارى خواست، وزير هم از فرصت موجود استفاده برده و به جنگ خاندان شمله رفت. وزير، پيروز ميدان بود و پس از اين پيروزى به شوشتر حمله كرد و آن جا را تصرف كرد و در پى آن، فرزندان شمله را اسير كرد و به بغداد فرستاد.پس از آن كه خوزستان به تصرف ابن قصاب درآمد خليفه او را با هدايايى براى كمك به تكشِ خوارزمشاه به همدان فرستاد. (ناصر ـ همان طور كه قبلاً بيان شد ـ در اين زمان درصدد احياى قدرت خلافت در برابر نهاد سلطنت بود، لذا براى حذف سلاجقه به حمايت خوارزمشاهيان پرداخت و اعزام ابن قصاب در اين موقعيت به همين منظور بوده است.) اما ابن قصاب وزير نتوانست با تكش خوارزمشاه از در دوستى درآيد. و دليل آن هم ايجاد اختلاف و بدبينى بود كه منجر به حمله سلطان و گريختن وزير شد.با فرار وزير، همدان به تصرف تكش در آمد و تكش همدان را به يكى از سرداران خود به نام تتلغ اينانج سپرد و خودش به خراسان بازگشت، امّا ميان سرداران او اختلاف شد و تتلغ اينانج در جنگ شكست خورد و به ابن قصاب پناه برد، وزير هم او را يارى كرد و به كمك او به كرمانشاه و همدان حمله كرد. در سال 591ق همدان را كه تحت تصرف پسر خوارزمشاه، يعنى امير سابق بود تصرف كرد.40 ابن قصاب و تتلغ اينانج به تعقيب خوارزمشاهيان پرداخته و شهرهاى خراقان، مزدقان، ساوه، آوه و رى را تصرف كردند و سپاهيان خوارزمشاه را به دامغان و بسطام و جرجان عقب زدند و سپس به رى بازگشتند. در اين زمان اينانج به دربند كرج رفت و در آن جا جنگ شديدى ميان اين دو رخ داد كه نتيجه آن، پيروزى وزير بود. سپس ابن قصاب به همدان بازگشت و به مدت سه ماه آن جا اقامت داشت. وزير در همدان بود كه نماينده تكش خوارزمشاه به حضورش رسيد و تقاضاى تكش را مبنى بر استرداد مناطق تصرف شده ابلاغ كرد كه اين تقاضا از سوى ابن قصاب رد شد و اين مسئله باعث رويارويى نظامى تكش با وزير شد، اما قبل از آن كه تكش خوارزمشاه به همدان برسد ابن قصاب وزير درگذشت و به همين دليل سپاه خليفه از خوارزمشاه شكست خورد. سلطان خوارزم كه در زمان حيات وزير نتوانسته بود بر او غلبه كند دستور داد قبر او را شكافته و جسدش را بيرون آوردند و سرش را از بدن جدا كرده و به خوارزمشاه فرستادند تا اين چنين وانمود كنند كه وزير در جنگ با خوارزمشاه كشته شده است.41اگرچه با مرگ ابن قصاب بسيارى از مناطق تصرف شده توسط او از دست رفت، اما اين براى نخستين بار از زمان سلجوقيان بود كه خلافت عباسى توانست در برابر نهاد تحميل شده سلطنت ايستادگى كند و مناطق خارج از عراق را هم به تصرف درآورد. در هر حال، وزارت ابن قصاب موجب تقويت جايگاه شيعيان در صحنه سياسى ـ اجتماعى شد و اهل سنت كه تا آن زمان بر دربار مسلط بودند تضعيف شدند، به گونه اى كه ابن يونس حنبلى در برابر ابن قصاب تسليم شد و ابن قصاب هم او را به پسرش احمد سپرد.42 به هر حال، دوران وزارت ابن قصاب اگرچه كوتاه، اما براى خليفه پرثمر بود.ابن قصاب اقدامات فرهنگى هم داشت، از جمله اين كه او كتابخانه اى را در محله درب الخياطين بغداد ايجاد و كتاب هاى نفيس فراوانى براى آن وقف كرد و وقف نامه را هم به خط خودش نوشت. ابن قصاب خط خوشى داشت. وى به علما احترام زيادى مى گذاشت و به اطرافيان خود هم بخشش فراوانى مى كرد.43خليفه ناصر به ابن قصاب بسيار اعتماد داشت، لذا زمانى كه او را به وزارت انتخاب كرد به او گفت: اى محمد! آن سوى دروازه ها را برعهده و ذمه تو نهاده ام پس در اداره آن همان گونه كه صلاح مى بينى عمل كن.44 در واقع، ناصر اين گونه به وزير اختيار تام مى دهد و او را در انجام امور كاملاً آزاد مى گذارد. هم چنين ناصر درمورد ابن قصاب گفت: اگر رأى او را مى پذيرفتند آن چه بايد رخ دهد مى داد.45بعد از مرگ ابن قصاب خليفه ناصر ابتدا براى مدت كوتاهى فرزند ابن قصاب ابوالفضل احمد را به نيابت وزارت انتخاب كرد، اما پس از مدتى او را بركنار و حسن نصربن ناقد، معروف به ابن قُنبر را كه او هم شيعه بود به وزارت منصوب كرد.46ب ـ وزارت ابن مهدىمدت وزارت ابن قنبر كوتاه بود و پس از بركنارى او نصيرالدين ناصربن مهدى علوى رازى كه پس از تصرف رى توسط ابن قصاب به بغداد آمده بود در 602 ق به وزارت منصوب شد.47ابن مهدى از نسل قاسم بن حسن بن على(عليهما السلام) از سادات حسنى بود زادگاهش مازندران و اصلش از رى بود. وى در كودكى علم و ادب آموخت و در كتابت و بلاغت و امورِ ديوانى پيشرفت كرد.48وقتى ابن مهدى در رى زندگى مى كرد عزالدين مرتضى قمى، نقيب علويان در سراسر بلاد عجم بود و ابن مهدى نايب او بود و قوانين ادارى را از او فراگرفت. وقتى نقيب عزالدين توسط علاء الدين خوارزمشاه كشته شد فرزند او محمد به همراه ابن مهدى به بغداد فرار كرد تا به خليفه ناصر پناهنده شوند. و به اين ترتيب، ابن مهدى در سال 592 ق به بغداد وارد شد.49 و ناصر پس از آن كه از علم و دانش ابن مهدى مطلع شد ابتدا او را به نقابت طالبيان و سپس به وزارت منصوب كرد.50دوران وزارت ابن مهدى براى شيعيان قدرت بخش بود، زيرا موقعيت آن ها را هم چنان مستحكم نگه داشت و مناصب سياسى مهمى را شيعيان در اختيار داشتند، از جمله امير طاشتكين مستنجدى زعيم خوزستان بود و او حلّه را به صورت اقطاع در اختيار داشت. خود ابن مهدى و خانواده اش نيز در بغداد نفوذ و جايگاه مهمى داشتند و با آن ها مانند امرا و ملوك رفتار مى شد.51ابن مهدى در دوران وزارت خود از شيعيان حمايت مى كرد و علاقه مند بود آن ها را در كارها مشاركت دهد. به عنوان نمونه، او از ناظر مدرسه نظاميه خواست يكى از علويان را خازن كتابخانه اى كند كه خليفه ناصر تأسيس كرده بود و براى او هر ماه، پنج دينار شهريه معين كرد، گرچه بعداً متوجه شد خازن اين كتابخانه بر اساس وقف نامه نبايد شهريه دريافت كند. البته خازن كتابخانه نظاميه ماهانه ده دينار شهريه داشت، ولى از ده دينار فقط سه دينار دريافت مى كرد. به هر حال، ابن مهدى دستور داد آن شخص علوى، خازن كتابخانه نظاميه شود و خازن اوليه نايب او باشد و سه دينار خود را دريافت كند و آن هفت دينار كه دريافت نمى كرد به اين علوى كه خازن كتابخانه شد پرداخت شود.52 اين گونه رفتارها نشان دهنده علاقه مندى وزير به شيعيان و به كارگيرى آن ها در امور مختلف است.ابن مهدى يك ايراد داشت و آن اين كه به اطرافيان خليفه سخت مى گرفت و شايد دليل اصلى بر كنارى او همين موضوع بوده است، هم چنان كه شايد علت اصلى برخورد ابن مهدى با اطرافيان خليفه و درباريان، اطمينان خاطرى بود كه از ناحيه خليفه احساس مى كرد.يكى از مماليك خليفه به نام مظفرالدين سنقر، معروف به «وجدالسبع» كه مدتى امارت حج و امارت خوزستان را داشت، در سال603ق از ترس ابن مهدى به شام گريخت و حجاج را در ميانه راه رها كرده و به ملك عادل، يكى از سلاطين ايوبى شام پناهنده شد و از شام به خليفه نامه نوشت و عنوان كرد كه از ترس وزير گريخته است.53هم چنين يكى ديگر از افراد به نام امير سيف الدين قشتمر ناصرى كه از غلامان خاصه و امراى ترك خليفه بود، به دليل درگيرى و اختلاف با وزير، متوارى شد.54گريختن امراى ترك كه عموماً از ترس وزير بود خليفه ناصر را نگران كرد، به طورى كه وقتى ناصر گزارش رها شدن حجاج را شنيد براى اين كه سخنان حجاج موجب آشوب نشود مراسم استقبال از كاروان حجاج را ممنوع كرد.55اين كه سبب اختلاف امراى ترك و اطرافيان خليفه با وزير چه بود به طور دقيق مشخص نيست، اما مى توان دلايلى براى اين موضوع ذكر كرد، از جمله اين كه وزير به دليل اطمينانى كه از جانب خليفه احساس مى كرد با اطرافيان خليفه خوش رفتارى نمى كرد و بعضى مواقع حقوق و مستمرى آن ها را قطع مى كرد و اگر براى كارى به او مراجعه مى كردند به خواست آن ها توجهى نداشت، لذا اين نوع رفتارِ وزير، آن ها را غضبناك مى ساخت.56 اين گونه رفتار وزير، بيشتر به روحيه تند و خشن او مربوط بود و شايد هم به اين دليل بود كه مى خواست امراى ترك و اطرافيان خليفه را به علت سنى بودن آزار دهد. بالأخره اين گونه رفتار وزير موجب شد اهل دربار و به خصوص اهل سنت بر ضدّ او دست به كار شوند و نامه هاى متعددى به خليفه بنويسند. اين نامه ها و گريختن امراى ترك هم مزيد بر علت شد تا زمينه بركنارى او فراهم شود.اما اين كه منابع، بهويژه مورخان اهل سنت بحث علوى بودن و طمع بستن به خلافت را در مورد ابن مهدى مطرح مى كنند و مسئوليت آن را هم به دوش مؤيدالدين قمى مى گذارند خود مى تواند دليل اين باشد كه اهل سنت نسبت به شيعه بودن ابن مهدى غضب داشته و مخالفان اصلى او به شمار آمده كه درصدد بركنارى او بوده اند. البته نمى توان تندروى ابن مهدى را در دوران وزارت منكر شد، ولى به هر حال، تشيع او مى توانست سبب اصلى مخالفت با او باشد، چنان كه در سخن ابن فوطى از بدگويى و سعايت قمى در مورد ابن مهدى چيزى مشاهده نمى شود، بلكه مى گويد اين دو نفر روابط دوستانه داشته اند و مؤيدالدين قمى پس از مرگ ابن قصاب وزير از خالصان و نزديكان ابن مهدى بود و آن ها در قم با يكديگر همسايه بودند.57 علاوه بر اين، هر دو شيعه بودند و وجه مشتركى با تركان و اهل سنت متعصب نداشتند كه بخواهند با همراهى آن ها بر ضدّ يكديگر باشند.سرانجام پس از اين كه جوّ مسموم بر ضدّ ابن مهدى ايجاد شد و درباريان و اطرافيان خليفه فعّالانه در اين راه اقدام كردند خليفه او را بر كنار كرد و به جاى او ابن امسينيا را كه او هم شيعه بود به نيابت وزارت منصوب كرد.58خليفه پس از آن كه ابن مهدى را بر كنار كرد او از خليفه تقاضا نمود تا همه اموال و دارايى اش را بگيرد، اما او را آزاد بگذارد تا در مشهد حضرت على(عليه السلام) اقامت گزيند و به كارهاى علويان رسيدگى كند. خليفه در پاسخ او گفت: چيزى به او نبخشيده است كه بخواهد آن را پس بگيرد، و اضافه كرد كه او در امان خليفه و خداست و از او چيزى نشنيده كه شايسته كيفر باشد جز آن كه دشمنان وزير در مورد او افراط مى كنند، پس هر كجا كه مى خواهد مى تواند برود. و ابن مهدى هم ترجيح داد كه تحت حمايت خليفه باشد تا دشمنان نتوانند بر او دست پيدا كنند، لذا پس از بركنارى از وزارت به دارالخلافه منتقل شد تا از توطئه دشمنان خود در امان باشد.59ج ـ وزارت ابن امسينيا (604 - 606 ق)پس از بركنارى ابن مهدى از وزارت، در سال 604 ق يكى ديگر از شيعيان به نام محمد بن احمد بن على معروف به ابن امسينيا توسط خليفه ناصر به وزارت انتخاب شد و او از كاتبان شيعه بود كه ابتدا به امير بصره خدمت مى كرد و همان جا ترقى كرد تا آن كه به رياست ديوان زمام رسيد. وى تا زمانى كه ابن مهدى در وزارت بود همين سمت را داشت.60ابن امسينيا و برادرش در اواخر قرن ششم هجرى به دربار ناصر راه يافتند و در سال 594 ق بود كه به رياست ديوان زمام رسيد. ابن امسينيا بر خلاف ابن مهدى اخلاقى نيك و ملايم داشت و همواره ديگران از او به نيكى ياد مى كردند.61دوران وزارت ابن امسينيا كه بيشتر از دو سال بوده دوره اى از آرامش بود، نه تنها آرامش اجتماعى بود، بلكه دربار خلافت هم از تنش سياسى دور بود. ابن امسينيا تلاش زيادى براى ايجاد آرامش به كار برد. در سال 605 ق از طريق واسط به شوشتر رفت، زيرا امير قطب الدين سنجر، حاكم خوزستان سر به شورش برداشته بود، ولى رفتن ابن امسينيا به آن جا موجب ايجاد آرامش شد.62برادر ابن امسينيا كه على نام داشت در مناصب سياسى حضور داشت، ازجمله او ناظر واسط بود.63در سال 606 ق خليفه ناصر به دليل نامعلومى ابن امسينيا را بر كنار كرد. منابع تاريخى فقط از بركنارى او سخن گفته، اما دليل آن را ذكر نكرده اند.64 او پس از بركنارى از وزارت مدتى خانه نشين و سپس با حمايت خليفه به خزانه منتقل شد.65مسلم است كه ابن امسينيا مانند ابن مهدى تند رو و سخت گير نبود، زيرا منابع از او به چنين صفاتى ياد نمى كنند، بلكه او را ستايش كرده اند. بنابراين، در مورد علت بر كنارى او از وزارت نمى توان دليل خاصى را بيان كرد زيرا بيان دليل بدون استناد به منابع مقدور نيست و منابع تاريخى هم در اين مورد سكوت كرده اند.د ـ وزارت مؤيد الدين قمى (606ـ622 ق)پس از بركنارى ابن امسينيا، مؤيد الدين محمد بن محمد بن عبدالكريم بن برز قمى به نيابت وزارت رسيد. او ايرانى، اهل قم و شيعه بود.66 مؤيد الدين قمى فردى توانا و باتدبير بود، بر علم انشاء احاطه كامل داشت، به دو زبان فارسى و عربى مسلط بود، سخنان پيچيده و دشوار را ترجمه مى كرد و از امور حكومت دارى و وزارت كاملاً مطلع بود.67مؤيدالدين قمى از مصاحبان ابن قصاب وزير بود و در جريان جنگ هاى ابن قصاب با خوارزمشاهيان همراه او به بغداد آمد و در سفرها با او بود تا اين كه به پيشنهاد ابن قصاب خليفه او را در ديوان مشغول كرد.68 ناصر ابتدا مؤيدالدين قمى را به عنوان كاتب انشاء در دارالخلافه برگزيد و پس از بر كنارى ابن امسينيا در سال 606 ق وزارت و اداره امور ديوانى را به او سپرد.69مؤيدالدين قمى در دوران سه خليفه، يعنى ناصر، ظاهر و مستنصر، نيابت وزارت را بهعهده داشت. مورخان سنى به رغم شيعه بودنش از او به نيكى ياد كرده اند.وقتى ناصر او را به نيابت وزارت منصوب كرد با خط خود در مورد او نوشت: «القمى نائباً فى البلاد و العباد»; در واقع مُلك و مردم را به او سپرد.70همان طور كه ابن قصاب توانست در دوران وزارت خود خطرات زيادى را از خلافت عباسى دفع كند و با تكش خوارزمشاه نبرد كرد مؤيد الدين قمى نيز در واقع راه او را ادامه داد و به نبرد مخالفانِ نهاد خلافت، يعنى سلطان محمد خوارزمشاه رفت و در اين مسير، خدمات ارزنده اى ايفا كرد.ازجمله اقدامات قمى سركوب شورش حاكم خوزستان درسال 607ق بود (حاكم خوزستان قطب الدين سنجر بود كه در دوران وزارت ابن امسينيا هم سر به عصيان برداشت كه ابن امسينيا بدون جنگ به آن خاتمه داد). قمى با لشكرى به جنگ او شتافت، اما قطب الدين سنجر از لشكر خليفه هراسان شد و به شيراز گريخت و به حاكم شيراز پناه برد. وزير هم از حاكم شيراز خواست كه او را تحويل دهد، حاكم شيراز ابتدا تعلل كرد و چون وزير به سوى شيراز حركت كرد حاكم شيراز قطب الدين سنجر را تحويل داد.71نقش ديگر قمى در برابر سلطان محمد خوارزمشاه نمود يافت. در اين زمان كه تقابل نهاد سلطنت و خلافت شدت پيدا كرده بود، ناصر درصدد احياى قدرت خلافت برآمد و در اين راه به حذف قدرت سلجوقيان پرداخت و با توسل به قدرت خوارزمشاه به اين مقصود نائل شد. اما پس از آن، قدرت خوارزمشاه در برابر او و خلافت عباسى قرار گرفت، زيرا خوارزمشاه همان چيزى را مى خواست كه سلاجقه مى خواستند و مدت زيادى آن را در اختيار داشتند (كسب مشروعيت و تاييد از سوى خليفه و خطبه خواندن به نام سلطان) اما ناصر اين خواسته را نمى پذيرفت.در مرحله اول، تكش خوارزمشاه قرار داشت كه با تدبير و حضور ابن قصاب وزير شيعه ناصر اين خطر دفع شد و اكنون پس از تكش پسرش سلطان محمد خوارزمشاه در مقابل خلافت قرار داشت. اين بار نهاد سلطنت بسيار قدرت مند بود، البته در مقابل، نهاد خلافت هم از قدرت زيادى برخوردار بود، بهويژه آن كه وزير توانا و زيركى چون مؤيدالدين قمى را در اختيار داشت.سلطان محمد خوارزمشاه از ناصر تقاضا كرد در بغداد به نامش خطبه خوانده شود، امّا خليفه ناصر تقاضاى او را رد كرد. سلطان محمد هم براى مقابله با ناصر، با يكى از علويان به نام علاءالملك ترمذى بيعت كرد و گفت كه خلافت حق آل عباس نيست و او قصد دارد خلافت را به صاحب حقش برساند.72 و بعد از آن با لشكرى انبوه به سوى بغداد حركت كرد، اما چيزى جز شكست نصيب او نشد، زيرا هم طبيعت بر ضدّ او بود (برف و سرماى شديدى لشكر را زمين گير ساخت) و هم اين كه تدبير مؤيدالدين قمى كه سر بازان خُتايى73 را تطميع كرده بود كار ساز شد و خطرى عظيم از خليفه ناصر و خلافت عباسى دفع شد.خليفه ناصر، وزير خود قمى را مورد احترام فراوان قرار مى داد و به او اعتماد كامل داشت، به گونه اى كه وقتى او را به وزارت برگزيد اطاعت از او را به منزله اطاعت از خود، و نافرمانى از او را به منزله نافرمانى از خود شمرد.74مؤيدالدين قمى درعقايد شيعى خود بسيار استوار و محكم بود و از آن دفاع مى كرد. وقتى او شنيد يكى از فقهاى اهل سنت به نام ابوالعشاير بن بلولى در مسجدى در غرب بغداد در مجلس درس خود گفت بلال بهتر از موسى بن جعفر و پدرش بود، آن فقيه را به واسط تبعيد كرد. ناظر واسط شيعه بود و ناظر او را به زندان انداخت تا اين كه در سال 610 ق در زندان از دنيا رفت.75قمى به حال شيعيان توجه خاصى داشت و به آن ها بخشش مى كرد. او در محله كاظميه بيمارستانى را در كنار آرامگاه موسى بن جعفر(عليهما السلام) بنا كرد و در آن داروهاى فراوان قرار داد و بيمارستان را وقف اهالى آن جا كرد. هم چنين در آن محل مكتب و دارالقرآنى براى كودكان يتيم شيعه و علويان ساخت تا در آن جا كتابت و قرآن بياموزند. علاوه بر اين، اموال فراوانى را هم وقف بيمارستان و دارالقرآن كرد.76 قمى به وضع شيعيان بى بضاعت و فقير هم توجه داشت. او در يكى از شب ها به غلام خود دستور داد شيرينى و نبات را به مشهد كاظمين برده و ميان علويان محتاج كه مقيم آن جا بودند تقسيم كند.77وقتى دختر يكى از سلاطين عجم براى زيارت ائمه به عراق آمده بود و انگشتر ياقوت خود را در راه زيارت مرقد موسى بن جعفر گم كرد وزير با تلاش فراوان انگشتر را پيدا كرد و به صاحب آن باز گرداند.78مؤيدالدين قمى از سال 606 ـ 622 ق (پايان خلافت ناصر)، و دوره خلافت ظاهر (622-623ق) و پنج سال دوره خلافت مستنصر (623 - 628 ق) مقام وزارت را عهده دار بود.792. مناصب ديگر شيعيان در عهد ناصردر دوره خلافت ناصر علاوه بر منصب وزارت كه در اختيار شيعيان بود آن ها در ديگر مناصب ادارى و ديوانى هم حضور داشته اند. حسن بن هبة الله بن درامى از اعيان و بزرگان شيعه بود كه در عصر ناصر ابتدا مقام رياست حاجبان دارالخلافه را بر عهده داشت بعد از آن، رياست مخزن و نظارت بر كاركنان آن را پذيرفت و تا سال 609 ق اين سمت را برعهده داشت. او شخص با هيبت و فاضلى بود و به علما احترام مى گذاشت و خانه او محل اجتماع علما و بزرگان بود.80تاج الدين ابوسعيد يكى ديگر از شيعيان بود كه نظارت ديوان ابنيه را به او دادند، بعد از اين براى مدتى از امور سياسى كنار گذاشته شد، اما مجدداً به عنوان كاتب ديوان مجلس انتخاب شد و تا آخر عمرش در اين سمت بود. او در سال 608 ق در مدائن در گذشت.81فخرالدين ابوالمظفرعلى بن هبة الله موسوى يكى ديگر از شيعيان بود كه در سال 620 ق رياست مخزن و خزانه دارى به او داده شد.82خليفه ناصر دست او را در امور باز گذاشت و او هم به مردم ستم مى كرد و ماليات را بيش از اندازه اخذ مى كرد. زمانى كه اونظارت بر شهر بعقوبه را عهده دار بود از شخصى هزار نخل به عنوان خراج گرفته شد و آن شخص هم به ناظر دشنام داد. وقتى خبر به فخرالدين رسيد آن شخص را احضار كرد تا او را تنبيه كند. از او پرسيد: چرا دشنام دادى ؟ پاسخ داد: شما به ابوبكر و عمر به دليل غصب فدك ناسزا مى گوييد، در حالى كه فاطمه بيش از ده نخل نداشت، آن گاه شما هزار نخل از من گرفته و توقع داريد چيزى نگويم؟ فخرالدين هم با شنيدن اين سخن او را بخشيد.83فخرالدين فردى ظالم و بدرفتار بود. او در دوران خلافت ظاهر و مستنصر هم اين مقام را داشت تا اين كه در دوره مستنصر از مقامش بر كنار شد و در 633 ق درگذشت و در مشهد امام حسين(عليه السلام) به خاك سپرده شد.84مجيرالدين ابوالفضل جعفربن ابى غراس حلّى نيز از امراى شيعى سپاه در دوره ناصر بود و مدتى به شحنگى وامارت دو شهر بصره و واسط منصوب شد. وى در دوره امارتش خوش رفتار بود و امنيت راه ها را فراهم كرد. اما خليفه ناصر او را بركنار كرد و او هم از آن پس به زهد و عبادت روى آورد و ديگر به سوى سياست نرفت.85طاشتكين مستنجدى يكى ديگر از شيعيان صاحب نفوذ بود. او ابتدا يكى از غلامان خليفه مستنجد بود و پس از مرگ او جزء غلامان خاصه خليفه مستضئ شد و در دوره مستضئ به امارت حج رسيد و در دوره ناصر هم در اين سمت باقى ماند. او در دوره ناصر به مدت سيزده سال حلّه را به عنوان اقطاع در اختيار داشت. در اين زمان، وزير ناصرابن يونس حنبلى بود. او طاشتكين را متهم نمود كه صلاح الدين ايوبى را به فتح بغداد دعوت كرده است به همين دليل، طاشتكين به زندان افتاد و تا سال 592 ق در زندان بود، اما چون بى گناهى او براى ناصر ثابت شد او را آزاد كرد و امارت خوزستان را به او داد، هم چنين امارت حج را هم به او واگذار كرد و او تا زمان مرگ (602ق) در اين مناصب باقى ماند.86نتيجهدر مجموع مى توان گفت تمايلات ناصر به تشيع، مسئله اى غير قابل انكار است، زيرا اقدامات او در ارتباط با تشيع و تقويت شيعيان در ساختار قدرت سياسى ـ اجتماعى به گونه اى بود كه ذهن تحليل گر را به اين سوى مى برد كه آيا چنين شخصى مى تواند عقايد مخالف شيعه داشته باشد يا اصولاً شيعه نباشد.رفتار خليفه ناصر در تأييد عقايد شيعى و به كارگيرى شيعيان در سمت هاى مهمّى چون وزارت در تمام دوران خلافت او استمرار داشت. هم چنين اگر صرفاً برخى اقدامات مثبت را در مورد تشيع از سوى بعضى ديگر از خلفاى عباسى مشاهده مى كنيم، امّا تقريباً تمام اين اقدامات مثبت از سوى ناصر مشاهده مى شود. علاوه بر اين، خلفاى ديگر در كنار يك يا چند اقدام مثبت، رفتارهاى منفى هم در قبال شيعيان داشته اند، اما اين رفتار منفى در هيچ موردى از سوى ناصر وجود نداشت.مطلب ديگر اين است كه خليفه ناصر، فردى دورانديش و زيرك بوده، بنابراين اگر او مذهب تسنن داشت هيچ گاه چنين اقدامات ريشه اى را در تقويت شيعيان، مخصوصاً در ساختار قدرت انجام نمى داد، زيرا چنين اقداماتى باعث تداوم حضور شيعيان و نهادينه شدن قدرت آن ها بود. اگر واگذارى سمت هاى مهم مانند وزارت به شيعيان از روى مصلحت بود آيا مى توان پذيرفت كه اين مصلحت انديشى در تمام دوران خلافت طولانى ناصر وجود داشت؟ اصولاً چرا او مى بايست مصلحت انديشى كند، در حالى كه خلافت ناصر دوران احياى قدرت عباسيان بوده و او با اقتدار بر قدرت و حكومت تسلط داشت.از دلايل محكم بر تشيع ناصر، تصريح برخى منابع ا�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3261]
صفحات پیشنهادی
تشيع خليفه الناصر لدين الله
واژگان كليدى: الناصر لدين الله، تشيع و وزراى شيعه.الف) خلافت الناصر لدين الله (575 ـ 622ق)ابوالعباس احمد الناصر لدين الله سى و چهارمين خليفه عباسى بود كه در سال ...
واژگان كليدى: الناصر لدين الله، تشيع و وزراى شيعه.الف) خلافت الناصر لدين الله (575 ـ 622ق)ابوالعباس احمد الناصر لدين الله سى و چهارمين خليفه عباسى بود كه در سال ...
روابط خاندان «باو» با سلاجقه
تشيع دوازده امامي خاندان باو که روشن نيست دقيقاً از چه زمان پديد آمد، موجب شد تا اين ..... شفاعت وي را نزد خليفه ي عباسي الناصر لدين الله (خلافت: 575-622 ق) کرد و در ...
تشيع دوازده امامي خاندان باو که روشن نيست دقيقاً از چه زمان پديد آمد، موجب شد تا اين ..... شفاعت وي را نزد خليفه ي عباسي الناصر لدين الله (خلافت: 575-622 ق) کرد و در ...
مرتضي حسيني: برادرم پناهنده نشده است!
تشيع خليفه الناصر لدين الله اين كار بهوسيله معدبن حسين بن معدموسى، برادر زاده نسب شناس بزرگ شيعه، فخاربن .... اين كه گفته شده است ناصر به شيعيان و حضرت ...
تشيع خليفه الناصر لدين الله اين كار بهوسيله معدبن حسين بن معدموسى، برادر زاده نسب شناس بزرگ شيعه، فخاربن .... اين كه گفته شده است ناصر به شيعيان و حضرت ...
فردوسي، اسلامستاي نه اسلامستيز - 4
او در پي اثبات اسلامِ فردوسي و حتي در پي اثبات تشيع او ميباشد و نمونههايي از .... به تشيع، به گونهاي كه سلطان محمد خوارزمشاه به عزل خليفه وقت (الناصر لدين اللّه) همّت ... و شيفته خاندان پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم وجود داشت و به تناسب اقتضاي ...
او در پي اثبات اسلامِ فردوسي و حتي در پي اثبات تشيع او ميباشد و نمونههايي از .... به تشيع، به گونهاي كه سلطان محمد خوارزمشاه به عزل خليفه وقت (الناصر لدين اللّه) همّت ... و شيفته خاندان پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم وجود داشت و به تناسب اقتضاي ...
رطوبت سنج
تشيع خليفه الناصر لدين الله · تمركز زدايى در ايران عصر صفويه · بررسى تطبيقى شخصيت و آثار ابنقتيبه و ابوحنيفه دينورى · نگاهى به كتاب هاى دلايل در سيره ...
تشيع خليفه الناصر لدين الله · تمركز زدايى در ايران عصر صفويه · بررسى تطبيقى شخصيت و آثار ابنقتيبه و ابوحنيفه دينورى · نگاهى به كتاب هاى دلايل در سيره ...
تشيع آل بويه از نگاه مورخان و علماي شيعه
تشيع آل بويه از نگاه مورخان و علماي شيعه يکي از بحثهاي مهم درباره ي تشيع آل ... ابن زهره در تأييد زيدي بودن ناصر کبير مي گويد: « أبو محمد الناصر الکبير امام ... (11 )همچنين ابن اثير مي گويد معز الدوله مي خواست خلافت را به المعز لدين الله علوي بسپارد . .... وي در نامه اي به خليفه چنين نوشت : « فقها حکم کردند که رستم پسر علي ( مجد ...
تشيع آل بويه از نگاه مورخان و علماي شيعه يکي از بحثهاي مهم درباره ي تشيع آل ... ابن زهره در تأييد زيدي بودن ناصر کبير مي گويد: « أبو محمد الناصر الکبير امام ... (11 )همچنين ابن اثير مي گويد معز الدوله مي خواست خلافت را به المعز لدين الله علوي بسپارد . .... وي در نامه اي به خليفه چنين نوشت : « فقها حکم کردند که رستم پسر علي ( مجد ...
دوره «رفاه» سرآمد
از جناب آقاي مهندس موسوي پيروزي معنادار و ثمربخش ايشان در دوره دهم رياستجمهوري ... تشيع خليفه الناصر لدين الله مادر او كنيزى ترك به نام زمرد بود.2 دوران خلافت ناصر، ...
از جناب آقاي مهندس موسوي پيروزي معنادار و ثمربخش ايشان در دوره دهم رياستجمهوري ... تشيع خليفه الناصر لدين الله مادر او كنيزى ترك به نام زمرد بود.2 دوران خلافت ناصر، ...
نويسنده :علي معروفي تشيع در مصر (قسمت اول)
در سال 641 ميلادي (19 هجري قمري) در زمان خليفه دوم، عمر، مسلمانان اين كشور را فتح كردند. ..... گروهى از آنان نامهاى براى المعز لدين الله (فرمانرواى مغرب) نوشته از او خواستند تا .... گرچه با ظهور جمال عبد الناصر وظهور پان عربيسم كه پيوند عجبيب با تسنن ...
در سال 641 ميلادي (19 هجري قمري) در زمان خليفه دوم، عمر، مسلمانان اين كشور را فتح كردند. ..... گروهى از آنان نامهاى براى المعز لدين الله (فرمانرواى مغرب) نوشته از او خواستند تا .... گرچه با ظهور جمال عبد الناصر وظهور پان عربيسم كه پيوند عجبيب با تسنن ...
ماجراى فدك- فدك چیست؟
تشيع خليفه الناصر لدين الله گفتنى است اولين مطلبى كه از اين كتاب در اين مكان تدريس شد مسند ابوبكر و ماجراى فدك بود.194. ناصر علاوه بر اين كه به مقابر ائمه ...
تشيع خليفه الناصر لدين الله گفتنى است اولين مطلبى كه از اين كتاب در اين مكان تدريس شد مسند ابوبكر و ماجراى فدك بود.194. ناصر علاوه بر اين كه به مقابر ائمه ...
خورشيد سامراء-بخش دوم
برخلاف پهلويها که اساساً براي هدم اساس اسلام و تشيع توسط بيگانگان گماشته شدند ... آنجا دري است، در چوبي از بناهاي الناصر بالله خليفه عباسي که تاريخش 606 هجري ... اجرا الا الموده فيالقربي «سوخته است» (نزوله حسناً) دوره در: ان الله غفور شکور هذا ما امر ... الناصر لدين لله، اميرالمومنين و خليفه ربالعالمين الذي طبقالبلاد احسانه و عدله و ...
برخلاف پهلويها که اساساً براي هدم اساس اسلام و تشيع توسط بيگانگان گماشته شدند ... آنجا دري است، در چوبي از بناهاي الناصر بالله خليفه عباسي که تاريخش 606 هجري ... اجرا الا الموده فيالقربي «سوخته است» (نزوله حسناً) دوره در: ان الله غفور شکور هذا ما امر ... الناصر لدين لله، اميرالمومنين و خليفه ربالعالمين الذي طبقالبلاد احسانه و عدله و ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها