تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):به امام سجّاد عليه‏السلام عرض كردم: مرا از تمام دستورهاى دين آگاه كنيد، امام عليه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804928349




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تشيع آل بويه از نگاه مورخان و علماي شيعه


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تشيع آل بويه از نگاه مورخان و علماي شيعه
تشيع آل بويه از نگاه مورخان و علماي شيعه يکي از بحثهاي مهم درباره ي تشيع آل بويه ، نوع گرايش شيعي آنان است . گرچه اثبات تشيع آل بويه براي اين مجموعه کفايت مي کند ؛ اما مشخص شدن نوع تشيع آنان که زيدي مذهب يا امامي مذهب بوده اند ، از اهميت خاصي برخوردار است . چنانکه دربحث پيشين بيان شد ، زيدي بودن آل بويه با توجه به خاستگاه آنان که ابتدا مردم آنجا با علويان زيدي مذهب آشنا شده و اسلام را از حوزه ي انديشه اي آنان گرفته بودند ، کاملا طبيعي است . از آنجا که آل بويه در بيعت با ناصر کبير ، معر وف به اطروش ، و پس از آن حسن بن قاسم ، معر وف به دا عي بوده اند ، به نظر مي رسد اين بحث تا حدودي به روشن شدن گرايش مذهبي آن دو ارتباط دارد . اگر چه درباره ي زيدي بودن داعي اختلافي به جشم نمي خورد ؛ اما در مورد اطروش چنين نيست . ابن زهره در تأييد زيدي بودن ناصر کبير مي گويد: « أبو محمد الناصر الکبير امام الزيدية أحد أئمتها الکبار .(1)احمد فرزند ناصر کبير که امامي مذهب بوده ،(2 ) پدرش را به جهت داشتن مذهب زيدي در اشعارش مورد نکوهش قرار داده است .( 3)ابن خلدون مي گويد : کان الأطورش ( حسن بن علي ) زيدي المذهب و جميع الذين أسلموا علي يده .(4 )اطروش و تمام کساني که به دست او اسلام آوردند ، زيدي مذهب بودند . قاضي نورالله شوشتري نيز مي گويد : مذهب شيعيان طبرستان و گيلان از زمان ناصر الحق – که باعث اسلام ايشان بود – تا ظهور شاه عباس اول ، زيدي جارودي بوده است .(5)با اين حال ، نجاشي بر امامي بودن اطروش تصريح کرده است . وي به کتابي از اطروش به ناب أنساب الأئمة و مواليدهم و عليهم السلام الي صاحب الأمر ،اشاره کرده است . (6 ) نظر علامه ي حلي و شيخ آقا بزرگ و تهراني نيز با نظر نجاشي موافقت کامل دارد .(7 )افندي از شيخ بهايي نقل کرده که محققان گذشته معقتد بودند که ناصر الحق ، چنانکه از تأليفاتش بر مي آيد ،پيرو امام جعفر صادق ( ع ) بوده ؛ اما به خاطر جذب افراد مذاهب مختلف ، بعضي از مسائل فقهي را به شکل خاصي مطرح کرده است .(8) شيخ بهايي ، در ادامه ، استدلال ناصر الحق را براي اثبات امام زمان ( عج ) ذکر کرده است .(9)در بيانيه ي ايشان نيز به موضوعات فقهي ، که اختصاص به اماميه دارد ، تصريح شده است . از جمله ،مقيد بودن اذان به « حي علي خير العمل ».(10 ) شايد بر همين اساس ، وقتي آل بويه بر عراق مسلط شدند ، دستور دادند تا اين ذکر در اذان گفته شود . بااين حال ، زيدي بودن ناصر کبير با توجه به گسترش اين مذهب در طبرستان و به خصوص نکوهش پسرش احمد که خود امامي بوده ، همچنان به قوت خود باقي است و با توجه به قرائن و شواهد ديگري که در منابع آمده ، در مرحله ي نخست ، زيدي بودن آل بويه را تأييد مي کند . از جمله ي اين شواهد ، تصميم معز الدوله بر سپردن حکومت به يکي از علويان زيدي –مذهب به نام ابوالحسن محمد بن يحيي است که بيشتر به آن اشاره رفت .(11 )همچنين ابن اثير مي گويد معز الدوله مي خواست خلافت را به المعز لدين الله علوي بسپارد . (12) خبري نيز در منابع زيدي نقل شده که زيدي بودن معز الدوله را کا ملا تأييد مي کند و آن اينکه درجلسه اي که جماعتي از اماميه در حضور او بودند ، از آنان پرسيد : « امام شما کيست ؟ گفتند : امام شما کيست ؟ گفت : « من امامم را به شما نشان خواهم داد » . وقتي ابوعبدالله داعي (13 ) آمد گفت : « اين ، امام من است » . (14)ابو عبدالله مهدي ، فرزند حسن بن قاسم ، مورد احترام فراوان معز الدوله بوده است . و به عنوان نقيب علويان با امتياز نپوشيدن لباس سياه ، نشان رسمي عباسيان ، عدم وحضور در دربار خليفه ، تعيين شد .(15 )گفته شده که معز الدوله ، شخصا از او به عنوان امام خود ياد مي کرده است ؛ گرچه به دلايل سياسي او را هيچ وقت امام خود نکرد و حتي او را در بغداد تحت نظر گرفت ؛ اما از علويان حاکم در طبرستان ، حمايت و هواداري مي کردند.(16) سيد بن طاووس نيز زيدي بودن آل بويه را ترجيح داده است . (17)با اين حال عده اي از علما به امامي بودن آل بويه تصريح کرده اند ، از جمله عبدالجليل رازي ، (18 ) ابن جوزي ،(19) ابن کثير ،(20 ) ابن تغري بردي .(21 )از محققان معاصر نيز عده اي از جمله : آربري و فراي به امامي بودن آل بويه تصريح کرده اند.(22 ) اشپولر نيز مي گويد : آل بويه از ابتداي امر ، شيعه دوازده امامي بودند و تا آخر نيز به عقيده ي خود وفادر ماندند .(23 ) به کارگيري تعابيري چون : « کان شيعيا غاليا » در باره ي عضد الدوله (24 ) و نيز کلمه ي « رفض » براي معز الدوله( 25 ) به شيعه ي امامي بودن آنان اشاره دارد نه زيدي مذهب بودنشان . (26)شواهد تاريخي نيز اين مدعاي علما و محققان را تأييد مي کند ، چنانکه به برخي از آنها از جمله رسمي کردن مراسم عزاداري عاشورا ، جشن و سرور در روز غدير در بغداد ، اشاره شد اين مسئله با توجه به وجود شيعيان امامي در محله ي کرخ و باب الطاق بغداد(27 ) و اصرار آل بويه بر انجام گرفتن اين مراسم ، شاهدي بر امامي بودن آنان است ؛ زيرا زيديه به نص جلي اعتقاد نداشتند . بر اين شواهد ، مي توان زيارت آل بويه از کاظمين و مشهد علي بن موسي الرضا ( ع ) را اضافه کرد . ازجمله اخباري که نه شاهد ، بلکه دليل بر امامي بودن آل بويه است ، کتيبه ي عضد الدوله در تخت جمشيد است که در آن ، اسامي دوازده امام معصوم ( ع ) نوشته شده است.(28 ) اين اقدام که مربوط به سال 363 ق ، مي شود ، يعني زماني که عضد الدوله حاکم شيراز بود و اهل سنت در آن شهر زياد بودند،(29 ) قابل اهميت است.رابطه ي حسنه اي که آل بويه با علماي مذهب امامي داشته اند ، مؤيد همين نظريه است ، چنانکه پيش از اين گفتيم . فعاليت گسترده ي شيخ صدوق در ري و خراسان براي نفوذ تشيع اثنا عشري با توجه به شيوع تسنن در آن منطقه مي تواند حاکي از فلسفه ي دعوت رکن الدوله از شيخ صدوق به عنوان يک عالم امامي باشد تا بدين وسيله ، آل بويه در مقابل سامانيان دست به يک مبارزه ي فرهنگي بزنند . بدين لحاظ ، نجا شي از شيخ صدوق به «وجه الطائفة بخراسان » ياد کرده است .(30 )آنچه در اينجا بسيار حا ئز اهميت است و موضوع را کا ملاً روشن ميکند ، سخن شيخ صدوق درباره ي امامي بودن رکن الدوله و اعتقاد او به امام زمان ( عج ) است . شيخ صدوق در اين باره چنين مي گويد : در مجلس امير سعيد ، رکن الدوله – که خدا از او خشنود باد – يکي از ملحدان با من سخن گفت و اظهار داشت که امام شما ( مقصودش حضرت ولي عصر ( عج ) بود ) واجب است ظهور کند ، زيرا نزد يک است که روميان بر مسلمانان چيره شوند.من پاسخ او را دادم . آن گاه آن ملحد رو به رکن الدوله کرد و گفت : اي امير ! ببين اين شيخ چه مي گويد . مي گويد که چون خدواند ديده نمي شود ، امام ما هم ديده نمي شود . رکن الدوله به او گفت : تو سخن شيخ را به جاي خود ننهادي و به او دروغ بستي که اين ، نشانه ي ناتواني تو در بحث است و مثل اين است که به عجز خود ، اعترا ف کرده اي و اين ، روش تمام کساني است که در باره ي امام زمان ما جدل مي کنند ».(31) با شروطي که زيديه براي امام قائل اند ، از جمله اينکه بايد « قائم بالسيف و القادر علي الدفاع » باشد ، طبيعي است که امامت کودک خردسال و نيز مهدويت را قبول نداشته باشند .(32)در مبحث امامت مي دانيم که زيد ، قائل به امامت مفضول شد و از اين رو، خلافت شيخين را مشروع شمرد و هر گونه طعن و لعن بر آنان را جايز نمي دانست و به همين جهت ، شيعيان کوفه او را در برابر بني اميه رها کردند ، و از دور او پراکنده شدند و زيد ، آنان را اين گونه مخاطب قرار داد :« رفضتموني » .(33 ) شايد اين جمله ، منشأ ملقب شدن شيعيان امامي به « رافضه » بوده است . بنابراين ، نوشتن عبارت : « لعن الله معاوية بن أبي سفيان و لعن من غصب فاطمه – رضي الله عنها – فدکا و من منع أن يدفن الحسن عند قبر جده و من نفي أباذر الغفاري» بر سر در مساجد بغداد به دستور معز الدوله ، به هيچ وجه با زيدي بودن آل بويه تناسب ندارد ؛ بلکه دليل روشني بر امامي بودن آنان است . خبر ديگري که در اين زمينه وجود دارد و موضوع امامي بودن آل بويه را کا ملاً روشن مي کند ، اينکه در سال 420 ق ، سلطان محمد غزنوي که خود از سنيان متعصب بود ، وقتي وارد ري شد و به حکومت آل بويه در آنجا پايان داد ، وارد حرمسراي مجد الدوله شد و ديد که بالغ بر پنجاه زن آزاد در آنجاست . وي در نامه اي به خليفه چنين نوشت : « فقها حکم کردند که رستم پسر علي ( مجد الدوله ) به پاکدامني تظاهر مي کند و با اسلافش تفاوت دارد ، در حالي که افزون بر پنجاه زن آزاد در حباله ي نکاح او هست که سي و سه فرزند پسر و دختر براي او آورده اند و هنگامي که از وي سؤال شد که چه کسي اجازه ي اين کار را مي دهد ، پاسخ داد : اينها زنان من و فرزندانشان فرزندان من اند و رسم اسلاف من ( آل بويه ) بر همين جاري بوده است . (34)اگر آنچه سلطان محمود غزنوي در اين نامه به مجد الدوله نسبت داده ، صحيح باشد ، بهترين شاهد بر مذهب اثنا عشري آل بويه است ؛ چرا که اين عمل ، هيچ توجيهي جز جواز متعه ندارد و اعتراض سلطان محمود نيز دقيقاً به همين جهت بوده است . چنانچه مي دانيم ، از جمله عقايد زيديه ، همانند اجماع اهل سنت ، تحريم نکاح متعه است و متعه ، از اختصاصات شيعه ي اماميه به شمار مي آيد.(35 )اين نامه ، علاوه بر اثبات امامي بودن مجد الدوله ، امامي بودن تمام آل بويه را نيز ثابت مي کند و مؤيد گفته ي قاضي نور الله شوشتري است که مي گويد : معز الدوله ، مرجع فقهي خود را ابن جنيد ( از فقهاي اماميه ) قرار داده بود .(36 )نظريه ي ديگر اينکه آل بويه با توجه به سابقه ي مذهب زيديه در طبرستان ، ابتدا مذهب زيدي داشتند ؛ ولي بعدا به مذهب امامي گرايش پيدا کرده اند . دکتر کامل شيبي ، با استناد به نقلي از بيروني ، بر همين عقيده تأکيد دارند.(37 ) وي در اين باره گزارشي را ابن بابويه قمي آورده که بسيار مهم است . او مي گويد :تاج الرؤساء ابن ابي السعداء صيروري از علماي اماميه بوده است . وي از رشيد مازندراني ، و او از پدرش نقل کرده که تاج الرؤساء ، کسي بود که آل بويه را به جرگه شيعيان امامي وارد کرد .»(38)اگر بپذيريم اينکه معز الدوله در ابتداي تصرف بغداد ، قصد سپردن حکومت به يکي از علويان زيدي را داشت و امام خود را ابو عبدالله داعي معرفي کرد و فعاليتهاي مذهبي وي – که بر امامي بودن او دلالت دارد – از اين زمان ( سال 334 ) متأخر بوده است ، تأييدي بر نظريه ي دکتر کامل شيبي و گزارش ابن بابويه خواهد بود . پرسش مهمي که در اينجا مطرح است اينکه چرا آل بويه هيچ گاه حکومت را به يکي از علويان ( بنا بر اعتقاد به مذهب زيديه ) و يا يکي از فقهاي اماميه واگذار نکردند ؟ و اصولا سياست تا چه اندازه در تصميم گيري هاي مذهبي آنان مؤثر بوده ا ست ؟ آل بويه ، به طور قطع خلافت عباسي را مشروع نمي دانستند و حکومت آنان را غاصبانه تلقي مي کردند . بنابراين ، آنان به خصوص با پيشينه ي ذهني اي که از بيعت با علويان طبرستان داشتند ، بايد چنين مي کردند و اتفاقا گزارش همداني ، بيانگر اين نکته است . در اين گزارش آمده که معز الدوله ، تصميم گرفته بود تا خلافت را به يکي از سادات زيدي به نام ابوالحسن محمد بن يحيي واگذار کند ؛ اما وزيرش صيمري با يادآوري لوازم و نتايج چنين اقدامي ، او را از اين تصميم ، باز داشت .(39 )ابن اثير و ابن خلدون نيز به عدم اعتقاد آل بويه به خلافت عباسيان ، تصريح کرده اند و ابن اثير به گزارش همداني نيز اشاره کرده است . (40)با توجه به مجموع روا ياتي که در اين باره وارد شده ، به نظر مي رسد براي پاسخ به پرسش مطرح شده ، دو نظر مي توان ارائه داد : نظري خوش بينانه و نظري واقع بينانه . نظر خوش بينانه اينکه آل بويه با توجه به تسلط اهل سنت بر اکثر مناطق و شهرها و اعتقاد مردم به دستگاه خلافت ، قادر بر انتقال خلافت از عباسيان به علويان يا کس ديگري نبودند ، چنانکه صيمري به معزالدوله گفت که : اگر بخواهي چنين کني ، مردم خرا سان و شهرهاي ديگر عليه تو قيام خواهند کرد . صيمري با تذکر اين نکته که بني عباس ، خانواده اي هستند که ريشه و بنيان راسخ و استواري دارند ، به معز الدوله فهماند که تصميمش يک تصميم ساده انگارانه و بدون در نظر گرفتن تمام ملاحظات بوده است . (41)فراموش نشود که تنها با نوشتن چند شعار بر در و ديوار مساجد ، اهل سنت بغداد ، چنان شورشي به پا کردند که معز الدوله ناچار شد آن شعارها را پاک کرده ، تنها به « لعن الله الظالمين لآل رسول الله (ص) من الأولين و الآخرين » اکتفا کند .(42 )سامانيان نيز با استفاده از گرا يش شيعي آل بويه ، اختلافات سياسي خود را با آنان به يک منازعه ي مذهبي مبدل کرده بودند . همچنين در نامه ي سلطان محمود غزنوي ، علت اصلي واگرايي اش از جهاد با کفار و حمله به ري و منقرض کردن حکومت آل بويه ، شيوع افکار باطني و اعتزال و رافضه در آن ناحيه ذکر شده است .(43 )شايد گرايش امراي آل بويه چون رکن الدوله ، معز الدوله و عضد الدوله به سياست تسامح و مدارا ، ناشي از توجه آنان به اين موضوع بوده است.(44 ) بوسه بر زمين زدن آل بويه در برابر خليفه ي عباسي و او را «خليفة الله في الأرض »معرفي کردن ،( 45) نه از روي اعتقاد ، که ناشي از چنين سياستي بوده است .البته اينکه آيا آل بويه در ادامه ي چنين سياستي قصد داشتند تا در وقت مناسب ، خلافت را از عباسيان بگيرند ، موضوع قابل تأملي است .(46 )نظريه ي ديگري که با توجه به واقعيتهاي موجود ، قابل ارائه است ، نظريه ي قدرت طلبي اين خاندان حکومتگر است که اختصاص به آنان نداشته و مي توان گفت : قدرت طلبي در ذات هر انسا ني نهفته است . به اين معنا که اگر از نظريه ي اول ، چشمپوشي کنيم و فرض کنيم که آل بويه براي سپردن امر حکومت به صاحب اصلي آن هيچ مشکلي نداشتند ، آ يا دست به اين اقدام مي زدند ؟ با توجه به اخبار موجود و نيز مطالبي که پيش از اين در بحث منازعات آل بويه يادآور شديم ، کاملاً روشن مي شود که پاسخ به اين پرسش ، منفي است . در گزارش همداني آمده است : وزير ( صيمري ) به معز الدوله گفت : اگر سيدي که لايق امامت باشد ، متصدي خلافت گردد ، مطاوعت او نمايي يا مخالفت کني ؟ معز الدوله جواب داد که تا آنجا که بتوانم ، براي رضايت خاطر او بکوشم . وزير گفت : اگر به تو گويد که دست از حکومت کوتاه کن و به اسم امارت ، قانع باش ، قبول مي فرمايي يا نه ؟ معز الدوله گفت که : با من چنين نگويد . وزير گفت : اگر چنين بگويد ، چه کني ؟ معز الدوله گفت : اگر نفس با من مسامحت نمايد ، از سر پادشاهي بگذرم ، و الا عصيان ورزيده ، به دوزخ روم .(47 )وقتي آنان براي توسعه ي قلمرو حکومت خود ، خون پدران و عموها و برادران و عمو زادگان خود را بر زمين مي ريختند ، چگونه انتظار داشته باشيم آن را به کس ديگري بسپارند ؟ ! بنابراين ، تغيير مذهب آل بويه از زيدي ( بر فرض قبول اين مطلب ) به مذهب اماميه و اعتقاد به آن ، نه از آن جهت بود که چون امام آنان غايت بوده ، پس مي توانستند خليفه ي عباسي را به رسميت بشناسند و در عين حال ، خود ، اعمال قدر ت کنند ، بي آنکه ناگزير از انتصاب يک مدعي علوي باشند ، و از طرفي ، شيعيان نيز با حفظ بيعت خود با امام غايب اجازه پيدا مي کردند تا حکومت امراي آل بويه را قبول کنند و به آن وفادار باشند ؛(48 ) چرا که اولا ، هيچ گاه اماميه خلافت عباسيان را به رسميت نشناختند و آن را شرعي ندانسته اند ؛ و ثانيا در مذهب اماميه چنين نظريه اي نيست که در زمان غيبت ، هر کس که مي تواند حکومت شرعي داشته باشد . پذيرش منصبهاي حکومتي از طرف شيعيان ، اختصاص به حکومت آل بويه نداشته است ؛ بلکه فقهاي اماميه با شرايطي به جواز قبول چنين مناصبي فتوا داده اند .(49 )پی نوشت: 1-غايه الاختصار في بيوتات العلوية المحفوظة من الغبار ، ص 107 . 2-تاريخ طبرستان ، ص 97 . 3-ابن عنبه ، احمد بن علي ،عمدة المطالب في أنساب آل أبي طالب ، ص 310 – 309 ؛ تاريخ طبرستان ، ج 1، ص 273 ؛آملي ، اولياء الله ، تار يخ رويان ، ص 78 .4- ابن خلدون ، عبدالرحمان ، تاريخ ابن خلدون ، ج 2 ،ص 458 . 5-مجالس المؤمنين ، ج 1 ، ص 96.6- رجال النجاشي ، ص 57 – 58 ؛ رياض العلماء .... ، ج 1 ، ص 277 و 292 . 7- حلي ، حسن بن يوسف {علامه } ، خلاصه الأقوال ،ص 215 ؛ شيخ آقا بزرگ تهراني ، محمد محسن ، الذريعة الي تصانيف الشيعه ،ج 2 ،ص 308 . 8-رياض العلماء ... ، ج 1 ، ص 292 – 293 . مادلونگ ، اطروش را زيدي مذهب دانسته ، اما نظريات فقهي او را متأثر از مکتب امام باقر ( ع ) و امام صادق ( ع ) دانسته است ( مادلونگ ، ويلفرد ، مکتبها و فرقه هاي اسلامي در سده هاي ميانه ،ص 215 – 216 ) . اين نظريه با توجه به نقد و رد آراي فقهي او از طرف سيد مرتضي در رساله ي الناصريات ، قابل تأمل است . 9-رياض العلماء ... ، ج 1 ، ص 292 . 10- المنتزع من کتاب التاجي ، ص 51 ؛ تاريخ رويان ، ص 68 11 -تکملة تاريخ الطبري ، ص 354.12-الکامل في التاريخ ، ج 6 ،ص 315 . 13-ابوعبدالله محمد بن حسن بن قاسم بن حسن بن علي عبدالرحمان بن قاسم بن حسن بن زيد بن حسن بن علي بن أبي طالب ( ع ) 14- مادلونگ ، ويلفرد ، أخبار الائمة الزيدية ، ص 110 . 15- تاريخ تشيع در ايران ... ، ج 1 ، ص 353 16- أخبار الأئمة الزيدية ، ص 110 17- ابن طاووس ، علي بن موسي ، فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم ، ص 145 18- قزويني رازي ، عبدالجليل . کتاب النقض ، ص 45 – 46 .19- المنتظم ، ج15 ، ص 157 . 20- البداية و النهاية ، ج 11 ،ص 328 . 21- ابن تغري بردي ، يوسف ، النجوم الزاهرة و في ملوک المصر و القاهرة ، ج 2 ، ص 307 و ج 4 ،ص 14 . 22- فراي ، ريچارد ،بخارا ، دستاورد قرون وسطا ، ص 195 ( نقل از تاريخ تشيع در ايران ، ج 1 ، ص 363 ) . 23-اشپولر ، برتولد ، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي ، ج 1 ، ص 363 به نقل از Montgomery watt Islamic Satves. Vol ،6 .Pll .جوئل احتمال داده که معز الدوله در اواخر عمر به تشيع اثنا عشري گرويده باشد ( احياي فرهنگي در عهد آل بويه ، ص 78 ) . اين مطلب ، درست بر عکس آن چيزي است که يافعي و ابن عماد گفته اند . ( مرآة الجنان ، ج 2 ، ص 269 ؛ حلبي شافعي ، برهان الدين ، شذرات الذهب ، ج 3 ، ص 18 ). 24-مرآة الجنان ، ج 2 ، ص 299 ؛ شذرات الذهب ، ج 3 ، ص 78. 25- البداية و النهاية ؛ ج 11 ،ص 224؛ همان ؛ ج 3 ، ص 18 ؛ مرآة الجنان ؛ ج 2 ، ص 269 . 26- تاريخ تشيع در ايران ، ج 1 ، ص 36 .27-شاهد اين مطلب، تعبير ابن جوزي ازشيعيان بغدا د به « روا فض » وي ميگويد : در سال 331 ق ، قبل از ورود آل بويه به بغداد روافض فراوان شده بودند . از اين رو ، صريحا اخطار شده بود که خليفه ، ذمه خود را از هر کس از صحابه به بدي ياد کند ، برداشته است . ( المنتظم ، ج 14 ، ص 27 ) . 28-احياي فرهنگي در عهد آل بويه ، ص 82 29- أحسن التقاسيم ، ج 2 ، ص 653 30- رجال نجاشي ، ص 389 . 31- کمال الدين و تمام النعمة ، ص 52 . 32- امين ، سيد حسن دائرة المعارف الاسلامية الشيعية ، ج 11 ، ص 16 و 195 33- ابن جبيب ، محمد بن حبيب ، المحبر ، ص 483 ؛ تاريخ الطبري ، ج 5 ص 468 ؛ البداية و النهاية ، ج 9 ،ص 361 . براي اطلاع بيشتر در اين زمينه . ر . ک : عاملي ، سيد جعفر مرتضي ، حياة السياسية للامام الرضا ( ع ) ، ص 232 – 234 .34- المنتظم .... ، ج 15 ، ص 194 – 196 . 35- دائرة المعارف الاسلامية ، ج 11 ، ص 15 ؛ مادلونگ ، ويلفرد ، مکتبها و فرقه هاي اسلامي در سده ي نخستين ، ص 215 . 36- مجالس المؤمنين ، ج 1 ،ص 439 . 37- شيبي ، کامل مصطفي ، تشيع و تصوف ، ص 42 -41 . 38- لسان الميزان ، ج 2 ، ص 87 . 39- تکملة تاريخ الطبري ، ص 354 . 40- الکامل في التاريخ ، ج 6 ، ص 315 ؛ تاريخ ابن خلدون ، ج 2 ،ص 522 . 41- تکلمة تاريخ طبري ، ص 354 . 42- المنتظم ..... ، ج 14 ، ص 140 43-همان ، ج 15 ، ص 194 – 195 . 44- احياي فرهنگي در عهد آل بويه ، ص 76 45- صابي ، هلال بن محسن ، رسوم دارالخلافة ، ص 60 ؛ المنتظم .....، ج 14 ، ص 269 و 276 . 46- ابن مسکويه مي گويد : عضد الدوله براي انتقال خلافت از عباسيان به آل بويه ، دختر بزرگ خود را به همسري طائع درآورد . ولي خليفه از نيت او مطلع شد 0 تجارب الأمم ، ج 6 ،ص 488 ؛ رسوم دار الخلافة ، ص 117 ) . 47-تکملة تاريخ الطبري ، ص 354 . 48- احياي فرهنگي در عهد آل بويه ، ص 80 ؛ تشيع و تصوف ، ص 41 . 49- در اين باره ، ر . ک : جعفريان ، رسول دين و سياست در دوره صفوي ، ص 17 – 42 . تأليف رساله هايي با عنوان « مسألة في العمل السلطان » در قرن چهارم و پنجم ، دليلي است بر اينکه مشروعيت خدمت در دستگاه دولتي ، کاملا مورد توجه بوده است . از جمله ، سيد مرتضي رساله اي به همين نام براي ابوالقاسم حسين مغربي ، وزير مشرف الدوله نوشته است ( ر . ک : مکتبها و فرقه هاي اسلامي در سده هاي ميانه ، 159 – 181 ).منبع:دولتنها و خاندانها و آثار علمي و فرهنگي شيعه تاريخ تشيع 2/خ





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2156]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن