محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845901627
نويسنده :علي معروفي تشيع در مصر (قسمت اول)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده :علي معروفي تشيع در مصر (قسمت اول)
خبرگزاري فارس: مصر، سرزمين و كشوري است در شمال و شمال شرقي قاره افريقا كه از ديدگاه وسعت بيست و هشتمين كشور جهان محسوب ميگردد. اين مقاله وضعيت شيعيان و تشيع را در مصر بررسي ميكند.
مروري كوتاه برتاريخ مصر
جمهوري مِصر نام كشوري است در شمال قاره افريقا. مصر يكي از پرجمعيتترين كشورهاي افريقايي است و پايتخت آن شهر قاهره است.
مصر يكي از قديميترين كشورهاي جهان و تمدن آن كه در حاشيه رود نيل شكل گرفته در زمره كهنترين تمدنها محسوب ميشود كه از حدود 4 هزار سال قبل از ميلاد موجود است. مصر باستان سرزمين فراعنه بود و آثار تاريخي مهمي چون اهرام سهگانه و معابد بزرگ را از آن دوران به يادگار دارد. در اسطورههاي سامي محل ظهور پيامبراني مانند يوسف و موسي را در همان دوران و در سرزمين مصر آوردهاند.
دولت قديم مصر در سال 524 ق. م به دست ايرانيان سقوط كرد. اين كشور در روزگار هخامنشي و همچنين در دوران ساساني (در عهد خسرو پرويز و به مدت ده سال) بخشي از شاهنشاهي ايران بود. نياي آنچه امروزه كانال سوئز نام دارد براي نخستين بار از سوي ايرانيان در مصر كنده و راهاندازي شد.
در سال 332 ق.م اسكندر اين سرزمين را تصرف نمود و تا سال بعد دودمان بطلميوسيان كه از جانشينان اسكندر بودند، بر آن حكمفرما بودند. در سال 641 ميلادي (19 هجري قمري) در زمان خليفه دوم، عمر، مسلمانان اين كشور را فتح كردند. پس از فتح اين سرزمين توسط عربها، بخش بزگي از فرهنگ و تمدن اين سرزمين به يغما رفت و عربها زبان خودشان را به اين مملكت تحميل كردند. مصر همواره از سرزمينهاي مهم براي حكومت اسلامي بوده و تا سال 1517 ميلادي كه دولت عثماني بر مصر تسلط يافت در دست خلفاي اموي و عباسي و فاطمي بود. در سال 1798 ناپلئون به آن لشكر كشيد و در سال 1805 ميلادي محمدعلي پاشا از طرف دولت عثماني حاكم آنجا شده و سلسله جديد مصر را تشكيل داد.
براي مدتها مصر تحتالحمايه انگلستان بود ولي پس از جنگ جهاني اول بر اثر فشار مردم، استقلال مصر را اعلام كرد. در جنگ جهاني دوم طي سالهاي 1941 تا 1943 با اينكه مصر بيطرفي خود را اعلام كرده بود اما سرزمينهاي غربي آن در حاشيه درياي مديترانه از صحنه نبردهاي سنگين بين ارتش آلمان و ارتش بريتانيا بود و با انكه آلمانيها فاصله چنداني با كانال سوئز نداشتند، اما در منطقهاي به نام العلمين شكست خوردند و همين شكست نقطه آغاز شكستهاي ديگر آنها شد. مصر در سال 1945 به عضويت سازمان ملل متحد در آمد. در سال 1956 جمال عبدالناصر به رياست جمهوري فرانسه به مصر حمله كردند، اما با پشتيباني شوروي پيشين و بي طرفي امريكا، بدون نتيجه خاتمه يافت. در طي سالهاي بعد دو جنگ ديگر نيز بين مصر و ديگر كشورهاي عربي با اسرائيل رخ داد. (1967 و 1973)
تقسيمات كشوري
1. استان دقهليه
2. استان بحر الاحمر
3. استان بحيره
4. استان فيوم
5. استان غربيه
6. استان اسكندريه
7. استان اسماعيليه
8. استان جيزه
9. استان منوفيه
10. استان منيا
11. استان قاهره
12. استان قليوبيه
13. استان وادي الجديد
14. استان شرقيه
15. استان سويس
16. استان اسوان
17. استان اسيوط
18. استان بني سويف
19. استان پورتسعيد
20. استان دمياط
21. استان جنوب سيناء
22. استان كفر الشيخ
23. استان مطروح
24. استان قنا
25. استان شمال سيناء
26. استان سوهاج
جغرافيا
مصر، سرزمين و كشوري است در شمال و شمال شرقي قاره افريقا كه از ديدگاه وسعت بيست و هشتمين كشور جهان محسوب ميگردد.
در شمال مصر درياي مديترانه و در شرق آن درياي سرخ قرار دارد. از سمت جنوب با سودان و از سوي باختر با كشور ليبي همسايهاست. البته از ناحيه صحراي سينا به فلسطين نيز مرتبط ميباشد. پايتخت مصر شهر قاهره است و از ديگر شهرهاي مهم آن ميتوان به اسكندريه، اسوان، جيزه، فيوم و پورت سعيد اشاره كرد. شهرهايي مانند سلوم، برديا، سيدي براني، مطروح و العلمين نيز به سبب وقايعي كه طي جنگ جهاني دوم در آنها به وقوع پيوست مشهور گشتهاند.
در شرق و شمال شرقي اين كشور شبه جزيرهاي است كه شبه جزيره سينا خوانده ميشود و تا قبل از قرن نوزدهم در قسمتي به خاك مصر متصل بود. اما در سده بيستم كانالي حفر كردند كه آن را از خاك مصر جدا كرد و درياي سرخ را به درياي مديترانه متصل مينمود. نام آن، كانال سوئز است كه 168 كيلومتر طول دارد و چون مسير ارتباطي ميان سه قاره اروپا، آسيا و افريقا ميباشد، از اهميت بسيار زيادي برخوردار است.
سرزمين مصر به سه قسمت تقسيم ميشود:
ي. صحراي شرقي يا عربي.
ي. شبه جزيره سينا و زمينهاي نيل.
ي. صحراي غربي.
مصر آخرين كشوري است كه رود نيل از آن ميگذرد و سپس به درياي مديترانه ميريزد. به اين خاطر در محل پيوستن آن به دريا، دلتاي نيل بوجود آمده كه سرزمين اصلي كشاورزي اين كشور است. در اطراف اين رود نيز كشاورزي رونق بسيار دارد به طوري كه تنها نقاط آباد مصر سواحل نيل ميباشد.
شيعه در لغت
شيعه در لغت بر دو معنا اطلاق ميشود، يكي توافق و هماهنگي دو يا چند نفر بر مطلبي، و ديگري، پيروي كردن فردي يا گروهي، از فرد يا گروهي ديگر. در زبان عربي در اصل به معناي يك، دو يا گروهي از پيروان است. در قرآن اين لفظ چندين بار به اين معنا به كار رفتهاست. براي نمونه در آيه 15 سوره قصص درباره يكي از پيران موسي از عنوان شيعه موسي و در جاي ديگر از ابراهيم به عنوان شيعه نوح ياد ميكند. در تاريخ اسلام لفظ شيعه، به معناي اصلي و لغوياش براي پيروان افراد مختلفي به كار ميرفت. براي مثال، گاهي از شيعه علي بن ابيطالب و گاهي از شيعه معاويه بن ابيسفيان (لعنه الله عليه )نام برده شده. اما اين لفظ به تدريج معناي اصطلاحي پيدا كرد و تنها بر پيروان امام علي (ع)كه به امامت او معتقدند اطلاق ميشود.
"شيعه" در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته ميشود كه به خلافت و امامت بلافصل حضرت علي(ع) معتقدند، و بر اين عقيدهاند كه امام و جانشين پيامبر اسلام از طريق نصّ شرعي تعيين ميشود، و امامت علي و ديگر امامان شيعه نيز از طريق نص شرعي ثابت شدهاست.
مذهب شيعه در طول تاريخ حيات خود تحولات سياسى و اجتماعى بسيارى را پشتسر گذاشته كه در سرنوشت آن از نظر فعاليتهاى مذهبى و كلامى مؤثر بوده است.
1- عصر خلفا
در اكثر اين دوره شيعه از شرايط اجتماعى و سياسى مطلوبى برخوردار نبود، ولى در دوران خلافت ظاهرى امام على عليهالسلام شرايط مطلوبى به دست آورد، و توسط امير المؤمنين عليهالسلام معارف توحيدى تبيين گرديد و دانشمندان بسيارى در زمينههاى تفسير، فقه و كلام از درياى بيكران علوم وى سيراب گرديدند. البته تبيين معارف توحيدى و تربيت دانشمندان توسط امام على عليهالسلام در دوره قبل از خلافت او نيز انجام مىگرفت، ولى در دوران خلافت آن حضرت رشد فزايندهاى يافت.
2- عصر امويان
در اكثر اين دوره شرايط سياسى كاملا عليه شيعه بود و آنان متحمل آزارها و شكنجههاى جسمى و روحى بسيارى از جانب حكام اموى گرديدند. ولى با اين حال از رسالت دينى و كلامى خود غافل نبوده و در پرتو هدايتهاى آموزگاران معصوم كلام، در حد توان به رسالتخويش جامه عمل پوشاندند.
در بخش پايانى حكومت امويان و بخش آغازين حكومت عباسيان، يعنى بخشى از دوران امامتحضرت باقر و حضرت صادق عليهما السلام شرايط سياسى نسبتا خوبى براى اهل بيت و شيعيان فراهم گرديد، زيرا حكومت امويان رو به سقوط و انقراض بود و حاكمان اموى در اضطراب روحى و فكر به سر مىبردند. در نتيجه، فرصت و مجال اعمال فشار عليه علويان را نداشتند، و در آغاز حكومت عباسيان نيز به خاطر عدم استقرار و ثبات لازم، و نيز به دليل اينكه آنان به انگيزه و ترفند دفاع از علويان بر امويان غلبه يافته بودند، اهل بيت و پيروان آنان از شرايط خوبى برخوردار بودند، و به همين جهت نهضت علمى و فرهنگى شيعه توسط امام باقر و امام صادق پايهگذارى و شكوفا گرديد.
3- از منصور تا هارون
در زمان منصور بار ديگر علويان تحت فشار سياسى سختى قرار گرفتند، چنانكه سيوطى گفته است: "منصور اولين خليفه (عباسى) بود كه ميان علويان و عباسيان آتش فتنه را برانگيخت. در سال 145 (پس از گذشت نه سال از حكومت منصور) محمد و ابراهيم، فرزندان عبد الله بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب، عليه منصور قيام كردند، ولى آن دو و گروه بسيارى از اهل بيت توسط وى به شهادت رسيدند" .
محمد اسقنطورى مىگويد: بر منصور وارد شدم و ديدم در فكر عميقى فرو رفته است. گفتم چرا فكر مىكنيد؟پاسخ داد: از اولاد فاطمه عليها السلام بيش از هزار نفر را كشتهام، ولى بزرگ آنان (حضرت صادق عليهالسلام) را نكشتهام .آزار و شكنجههاى علويان توسط منصور در زندانهاى تاريك و نمناك و قرار دادن آنان در لاى ديوار مشهور است.
از كسانى كه به دستور منصور به شهادت رسيد، معلى بن خنيس از شيعيان و اصحاب مقرب و متصدى امور مالى امام صادق عليهالسلام بود. منصور از داود بن عروه فرماندار مدينه خواست تا وى را به قتل برساند. داود( معلى) را احضار نمود و او را تهديد به قتل كرد و از وى خواست تا نام شيعيان را به او بگويد. معلى مقاومت نموده و گفت: به خدا سوگند اگر نام يكى از آنان در زير پاى من باشد، پايم را بر نخواهم داشت. داود وى را به شهادت رساند و سرش را به دار آويخت. او سرانجام امام صادق عليهالسلام را مسموم كرد و به شهادت رسانيد.
اين وضعيت در عصر حكومت مهدى عباسى (169- 158) ، و هادى عباسى (پانزده ماه) و هارون الرشيد (193- 170) نيز ادامه يافت و آنان در اعمال فشار و شكنجه، زندان، تبعيد و قتل علويان راه منصور را ادامه دادند. محمد بن ابى عمير و فضل بن شاذان به دستور او زندانى و شكنجه شدند. وى حكم دستگيرى هشام بن حكم را صادر كرد، ولى او مخفى گرديد. و داستان جنايتحميد بن قحطبه به دستور هارون مشهور است.
4- از امين تا واثق (232- 193)
پس از هارون، محمد امين به حكومت رسيد و مدت چهار سال و چند ماه حكومت كرد. ابو الفرج در مقاتل الطالبيين مىنويسد: "روش امين درباره اولاد على بن ابى طالب برخلاف گذشتگان بود. علت آن اين بود كه او به فكر خوشگذرانى و تهيه وسائل آن بود و پس از آن در بحران جنگ خود با مامون قرار گرفت، تا اينكه كشته شد" .
مامون برادر خود را كشت و قدرت سياسى را به دست آورد و حدود بيستسال (218- 198) حكومت كرد.
در زمان مامون تشيع در اكثر شهرهاى اسلامى نفوذ كرد و اثر آن در در بار مامون نيز ظاهر گرديد، چنانكه فضل بن سهل ذو الرياستين، وزير مامون و طاهر بن الحسن خزاعى فرمانده ارتش وى شيعه بودند.
مامون وقتى كثرت شيعه را ديد و دانست كه حضرت رضا عليهالسلام مورد توجه و محبت مردم است و مردم از پدر او (هارون) ناراضى هستند و نسبتبه حكومتهاى قبلى بنى عباس اظهار دشمنى مىكنند، ظاهرا روش تفاهم و دوستى با علويان را برگزيد و بدين طريق افكار عمومى را متوجه خود ساخت، لذا از در نفاق و ريا اظهار تشيع نموده، از خلافت، حقانيت، و برترى على عليهالسلام بر ابو بكر و عمر دفاع مىكرد، و حتى مساله واگذارى خلافت و سپس ولايتعهدى را مطرح نمود، ولى در حقيقت او هدفى جز حفظ قدرت و تثبيت موقعيتخود نداشت، و سرانجام نيز امام رضا عليهالسلام را به وسيله زهر مسموم ساخت. ولى در هر حال همين ملايمت و نرمش ظاهرى، موجب فراهم شدن زمينه نسبتا مناسبى براى ترويج و نشر عقايد شيعه گرديد.
عامل مؤثر ديگرى نيز در اين باره وجود داشت، و آن گسترش و افزايش ترجمه كتب فلسفى و علمى بسيار از زبان يونانى و سريانى و غير آنها به زبان عربى بود كه به گرايش مسلمانان به علوم عقلى و استدلالى سرعتبخشيد، به ويژه آنكه مامون نيز معتزلى مذهب بود و به خاطر علاقهمندى به بحثهاى استدلالى، مباحث كلامى در زمينه اديان و مذاهب را آزاد گذاشته بود، و دانشمندان و متكلمان شيعه از فرصت استفاده كرده و به تبليغ مذهب اهل بيت عليهم السلام همت گماردند.
در عصر معتصم (متوفاى 227) و واثق (متوفاى 232) نيز تقريبا شرايط سياسى در مورد اهل بيت همانند زمان مامون بود، به ويژه آنكه آن دو نيز به كلام معتزله گرايش داشته و با بحثهاى استدلالى و كلامى موافق بودند. پرسشهاى كلامى و دينى بسيارى كه از امام جواد عليهالسلام شده است نيز گواه بر اين است كه ارتباط مردم با آن حضرت در عصر معتصم نبود، هر چند معتصم در باطن امر نسبتبه امام عليهالسلام عداوت مىورزيد و سرانجام نيز دستور قتل وى را صادر نمود. پس از شهادت امام عليهالسلام، جمعيت انبوهى براى تشييع جنازه آن حضرت اجتماع نمودند. على رغم اينكه معتصم تصميم داشت آنان را از شركت در مراسم تشييع منع كند، ولى آنان به تصميم وى اعتناء نكرده و شمشير بر دوش بر گرد خانه امام اجتماع نمودند. اين مطلب نيز گواه بر قدرت و كثرت شيعه در آن زمان است.
5- عصر متوكل و پس از آن
با به حكومت رسيدن متوكل (247- 232) شرايط دگرگون، و سختگيرى و كينه توزى آشكار با علويان تجديد شد، و ارتباط با اهل بيت عليهم السلام جرم سياسى به شمار آمد. دستور وى به ويران نمودن قبر امام حسين عليهالسلام و منع زيارت آن مشهور است.
خصومت متوكل، به شيعيان اختصاص نداشت، بلكه وى با فلسفه و كلام و عقل گرايى مخالفت مىورزيد. جرجى زيدان مىنويسد: از روزى كه متوكل به خلافت رسيد تا آخرين نفس در آزار و شكنجه فيلسوفان و طرفداران راى و قياس و منطق كوشش داشت.
پس از متوكل حكومت عباسيان گرفتار آشفتگيها و كشمكشهاى بسيار گرديد، و هر چند گاهى درباريان بر سر كسب قدرت، به جدال و كشتار دست مىزدند، تا زمان معتضد عباسى (279- 247) پنج تن از حكام عباسى، به نامهاى منتصر، مستعين، معتز، مهتدى و معتمد به حكومت رسيدند، و با به قدرت رسيدن معتضد (289- 279) بار ديگر دستگاه عباسى اقتدار يافت. چنانكه سيوطى درباره وى نوشته است:
"وى را سفاح ثانى لقب دادند، زيرا فرمانروايى بنى عباس را تجديد حيات كرده، و قبل از او از زمان متوكل به بعد گرفتار اضطراب و فرسودگى و ضعف شده و در آستانه زوال بود" .
بنابر اين در عداوت و دشمنى عباسيان با اهل بيت عليهم السلام و پيروان آنان جاى ترديد نيست، ولى با توجه به اضطراب و نابسامانى حاكم بر دستگاه عباسى در دوره ياد شده، و شورشها و انقلابهايى كه در گوشه و كنار سرزمين اسلامى رخ مىداد، شرايط مناسب براى عباسيان، در جهت اعمال فشار بر علويان فراهم نبود، و آنان نسبتبه عصر منصور و هارون، از شرايط بهترى برخوردار بودند.
6- عصر آل بويه، فاطميان و حمدانيان
قرن چهارم و پنجم هجرى از نظر شرايط سياسى از بهترين دورانهاى شيعه به شمار مىرود، زيرا خاندان بويه (477- 320) كه مذهب شيعه داشتند، در دستگاه حكومت عباسى از نفوذ و اقتدار زايد الوصفى برخوردار بودند. فرزندان بويه به نامهاى على، حسن و احمد كه قبلا در فارس حكومت مىكردند، در زمان "المستكفى" به سال 333 وارد بغداد شده، به مقر حكومت راه يافته و مورد تكريم خليفه قرار گرفتند. احمد، "معز الدوله" ، حسن، "ركن الدوله" ، و على، "عماد الدوله" لقب يافتند. معز الدوله كه منصب امير الامرائى را داشت، چنان اقتدارى به دست آورد كه حتى براى مستكفى حقوق و مقررى تعيين كرد. به دستور وى در روز عاشورا بازارها تعطيل و براى امام حسين عليهالسلام مراسم سوگوارى بر پا گرديد، و مراسم عيد غدير با شكوه بسيار انجام شد. كوتاه سخن آنكه آل بويه در ترويج مذهب اماميه اثنا عشرى اهتمام بسيار ورزيدند.
در بغداد، مركز حكومت اسلامى، كه قبل از آل بويه مردم پيرو مذهب اهل سنتبودند، با به قدرت رسيدن آنان مذهب شيعه نشو و نما كرد و آيينهاى مخصوص شيعيان با شكوه فراوان انجام مىشد. شيخ مفيد، متكلم نامدار اماميه كه در اين زمان مىزيست، مورد تجليل و تكريم بسيار بود. مسجد "براثا" در منطقه كرخ بغداد به وى اختصاص داشت، و شيخ مفيد در آن علاوه بر اقامه نماز و موعظه، به تعليم و تدريس مىپرداخت. وى در پرتو موقعيت ويژهاى كه از جنبههاى علمى و اجتماعى داشت، توانست فرق مختلف شيعه را انسجام بخشيده، آرا و عقايد شيعه را تحكيم و ترويج نمايد.
خدمات آل بويه به مذهب تشيع اختصاص نداشت، بلكه آنان به ادب و فرهنگ و تمدن اسلامى خدمات شايان نمودند. غناوى در كتاب "الادب فى ظل بنى بويه" مىنويسد: يكى از امتيازات دوره آل بويه بالا رفتن سطح دانش و فرهنگ بود كه خود و وزراى ايشان تاثير به سزايى در اين زمينه داشتند، زيرا وزرا هميشه از طبقات نويسندگان و دانشمندان مبرز برگزيده مىشدند. . . آوازهشان در فضا طنينانداز شد، تا آنجا كه دانشمندان و اهل ادب از هر سو به جانب ايشان روى آورده و از توجهشان برخوردار شدند. در ميدان ادب و فلسفه و دانش، و در سازندگى و به كار انداختن انديشهها گوى سبقت را از سروران خود (خلفاى عباسى) ربوده بودند" .
در قرن چهارم فاطميين نيز در مصر به قدرت رسيدند و حكومت آنان تا اواخر قرن ششم هجرى (567) ادامه يافت. حكومت فاطميان بر مبناى دعوت به تشيع پايه گذارى شد و اگر چه آنان دوازده امامى نبوده، پيرو مذهب اسماعيليه بودند، و ميان اين دو مذهب اختلافاتى وجود دارد، ولى در حفظ شعائر مذهب تشيع، و نيز فراگرفتن تعاليم اسلامى از طريق خاندان وحى، و تشويق مردم به اين روش، هر دو مذهب هماهنگاند.
سيوطى مىنويسد: "در سال 357 هجرى قرامطه بر دمشق استيلا يافته و بر آن شدند كه مصر را نيز به تصرف خود در آورند، ولى عبيديون (فاطميون) مالك آن گرديده و دولت رفض (تشيع) در سرزمينهاى مغرب، مصر و عراق استقرار يافت، و اين بدان هتبود كه پس از مرگ كافور اخشيدى، حاكم مصر، نظم مصر مختل گرديد و سربازان در مضيقه مالى قرار گرفتند. گروهى از آنان نامهاى براى المعز لدين الله (فرمانرواى مغرب) نوشته از او خواستند تا وارد مصر گردد. وى فرمانده ارتش خود به نام "جوهر" را با هزار سواره عازم مصر نمود، و او وارد مصر گرديد. در سال 358 از پوشيدن لباس سياه و خواندن خطبهاى كه بنى عباس مىخواندند منع كرد و دستور داد جامه سفيد پوشيده و خطبه زير را بخوانند: "اللهم صل على محمد المصطفى، و على على المرتضى، و على فاطمة البتول و على الحسن و الحسين سبطي الرسول. . . " .
او در سال 359 دستور تاسيس دانشگاه الازهر را صادر كرد، و بناى آن به سال 361 پايان يافت. همچنين دستور گفتن "حى على خير العمل" را در اذان صادر نمود. مشابه همين دستور توسط جعفر بن فلاح فرماندار دمشق از جانب المعز بالله صادر گرديد.
حمدانيان و مذاهب شيعه
در قرن چهارم هجرى حكومتشيعى ديگرى نيز در جهان اسلام پديد آمد، و آن حكومتحمدانيان (391- 293) بود. برجسته ترين زمامدار آل حمدان على بن عبد الله بن حمدان ملقب به سيف الدوله (303- 350) بود. وى انسانى خردمند، دانش دوست و سلحشور بود و بيشتر ايام عمر خود را در جنگ با تجاوزگران رومى به سر برد. در عصر حمدانيان سرزمين سوريه، مانند حلب و اطراف آن، بعلبك و توابعش، جبل عامل و سواحل آن مملو از شيعيان بود، و به ويژه شهر حلب پايگاه عالمان شيعه و به خصوص بنو زهره به شمار مىرفت. از كسانى كه در تحكيم و نشر مذهب تشيع نقش مهمى ايفا نمود، ابو فراس (متوفاى 357) شاعر نامدار آل حمدان بود، چنانكه قصيده ميميه او از شهرت به سزايى برخودار است و مطلع آن چنين است:
الحق مهتضم والدين محترم و فيىء آل رسول الله مقتسم.
حمدانيان هيچ كس را به پيروى از مذهب شيعه مجبور ننموده، به وسيله مال و مقام هم نفريفتند، بلكه مردم را به اختيار خود واگذار كردند تا هر چه مىپسندند براى خود برگزينند. فقط مبلغان با اخلاص حقايق را براى مردم بازگو مىكردند، بر عكس اموىها و عباسىها و صلاح الدين ايوبى كه مردم را با ارعاب و خشونتبه مذهب تسنن فرا مىخواندند. حمدانيان مردمى روشنفكر و آزاد منش بودند. به همين جهت پناهگاه دانشمندان، فلاسفه، ادبا و روشنفكران از همه مذاهب و اديان شدند، تا آنجا كه هنرمندان از روم گريخته و به سوى سيف الدوله مىآمدند.
شيعه در عهد سلجوقيان و ايوبيان
در اواسط قرن پنجم هجرى دولت مهمى با نام دولتسلجوقى پديد آمد و حكومتسنى مذهب بغداد را كه رو به زوال و فنا بود از سقوط نجات داد و از پيشرفتشيعيان در مصر، عراق، شام، فارس و خراسان جلوگيرى نمود. حكومتسلجوقيان تا اواخر قرن هفتم هجرى استقرار يافت.
حكومت مقتدر ديگرى كه در نيمه دوم قرن ششم (565) تاسيس گرديد، حكومت ايوبيان به دست صلاح الدين ايوبى بود، كه تا سال 848 دوام يافت.
فداكارىهاى صلاح الدين در جنگ با صليبيان در خور تقدير و تحسين است، ولى تعصب شديد او نسبتبه مذهب تسنن و خصومت و عداوت او با مذهب تشيع، نقطه ضعفى بس بزرگ و غير قابل اغماض است. وى پس از استيلاى بر مصر با فاطميان با خشونت تمام عمل نمود. در كتاب "الازهر فى الف عام" آمده است: "ايوبيها در مطلق آثار شيعه دخالت كرده و آنان را نابود كردند. صلاح الدين دولت فاطمى را عزل كرد و اقوام خود را در يك شب به منازل آنان وارد نمود و نالههاى جگر خراش و گريههاى جانسوز به قدرى بلند بود كه مردم فكر خود را از دست داده بودند. . . " .
وى دستور داد روز عاشورا كه بنى اميه و حجاج عيد مىگرفتند، مجددا عيد باشد و حى على خير العمل را از اذان برداشت و در سختگيرى با شيعيان تا آنجا پيش رفت كه دستور داد گواهى كسى بايد قبول شود كه معتقد به يكى از مذاهب چهارگانه اهل سنتباشد، و كسى حق سخنرانى يا تدريس داشت كه پيرو آن مذاهب باشد و حتى كتابخانههاى بزرگى كه فاطميين تاسيس كرده بودند و كتابهاى نفيسى در فنون مختلف در آنها گردآورى شده بود، به دست وى متلاشى گرديد و در نتيجه اين روش خصمانه، مذهب تشيع در مصر فراموش گرديد.
در مصر به ما " شيعيان بدون تشيع " گفته مي شود.اين جمله اي بود كه از زبان خبرنگار مصري مجله الحوادث كه با امام موسي صدر مصاحبه كرده گفته شده.همين خبرنگار نوشته"شايد در ميان مسلمانان ما بيشترين علاقه به اهل بيت داشته باشيم.دركشور ما اماكن و زيارتگاههاي وجود دارد كه از تمام زيارتگاههاي موجود در ديگر كشورهاي اسلامي بيشتر است.از نوشته هاي بيشتر نويسندگان مسلمان مصري رايحه دوستي اهل بيت عليهم السلام به مشام مي رسد".تو اين چند وقت مناظره اي بين ايت الله قزويني و مولوي عبد الحميد مراد زهي درباره حضرت زهرا برگزار شده بود. كه جايي از بحث از نويسندگان مصري چون حسنين هيكل (كه نوسنده برجسته دنياي عرب و وزير معارف مصر) و همچنين عبد الفتاح عبد المقصود مصري نام برده شد و از نوشته هاي اين نويسندگان مصري درباره اهل بيت و حضرت زهرا ياد شد.جالب اين است كه سال گذشته نيز معمر قذافي ديكتاتور ليبي در يك سخنراني از احياي دولت فاطمي در شمال افريقا سخن گفت وگفت شيعه حقيقي ما هستيم.و دوستداران اهل بيت هستيم.
مصر توسط سپاهي از اسلام فتح شد كه اكثريت انها محبان حضرت علي(ع) بودند مانند عمارياسر و ابو ايوب انصاري .زمامداراني چون قيس ابن عباده ومحمد ابن ابي بكر و مالك اشتر نفوذ اهل بيت رو در مصر گسترش داد گرچه در زمان امويان سركوب شيعيان وعلويان و لعن وسب حضرت علي (ع) در منابر ومساجد نتونست از محبت اهل بيت كم كند .در زمان عباسيان شيعيان فعاليت خود را علني كردند وقيامهاي متعددي انجام دادندتا حكومت فاطميان در شمال افريقا ايجاد شد.حكومت فاطميان يك حكومت تساهل گرا در مذهب بود .اگر چه شيعه مذهب بودند و شعاير مذهبي را برپا داشتند همچون اضافه كردن عبارت حي علي خير العمل و تعطيل كردن روز عاشورا وعزاداري علني براي حضرت امام حسين(ع)برگزاري جشن عيد غدير واعياد ولادت ال الله.ولي هيچ گونه محدوديت وازاري بر اهل سنت روا نداشتند وانها ازاد بود .فاطميان قاهره را برپا كردند ودر ان شهر بزرگترين دانشگاه اسلامي را به نام حضرت زهرا (الازهر) تاسيس كردند كه در ان مذاهب گوناگون به بحث درس مغول بودند .ازادي وتساهل فاطميان باعث رغبت ديگر مسلمانان مذاهب ديگر به شيعه شد.اين شكوفايي تا دو قرن طول كشيد تا صلاح الدين ايوبي مصر را فتح كرد .الازهر را تعطيل كرد .مردمان مصر را سركوب كرد.شيعيان كشت و روز عاشورا كه روز عزاداري در مصر بود را عيد اعلام كرد وبه جشن وپايكويي پرداخت.با اقدامات ايوبيان و پس از انها عثماني ها كم كم شيعيان مصر يا به يمن ولبنان و..مهاجرت كردندو يا تقيه كردند ويا به تصوف روي اوردند.
حضور سيد جمال الدين اسدابادي و اقدامات ضد استعماري ايشان باعث شد كه شاگردش شيخ محمد عبده بر كتاب نهج البلاغه شرح بنويسد.با تلاش ايت الله قمي و شيخ شلتوت مجمع التقريب المذاهب در دانشگاه الازهر ايجاد شدو همين عالم بزرگوار بود كه با فتواي خود كه عمل به مذهب شيعه جعفري را جايز دانست ومذهب شيعه جعفري را از مذاهب اسلامي دانست.گرچه با ظهور جمال عبد الناصر وظهور پان عربيسم كه پيوند عجبيب با تسنن داشت شيعيان سركوب شدند.ولي مصر همچنان سرزمين مسلمانان محب اهل بيت باقي ماند.نمي شود به مصر برويد واز اهالي ان ديار مسجد راس الحسن ويا مقام حضرت زينب كبري بپرسي وانها به احترام نشان ندهند .مرقد مالك اشتر و مقام سكينه دختر امام حسن و دختر امام صادق ونفيسه بنت الحسن نيز از مراقد مشهور اهل بيت در مصر است.مردم مصر وشمال افريقا عيد غدير را جشن مي گيرند واز ان به عنوان عيد برادري ياد مي كنند. طبق امار سازمان ملل و دولت امريكا دو ميليون شيعه در مناطق جنوبي مصر زندگي مي كنند .گرچه بعد از جنگ سي وسه روزه و پيروزي حزب الله دولت مصر اقدامات سخت تري بر عليه شيعيان مصر ايجاد كرده است ولي مصر يان با توجه به سير تاريخي خود شيعيان بدون تشيع " مسلمانان محب اهل بيت" باقي خواهند ماند.
ايران و مصر و انديشه تقريب بين مذاهب اسلامى
"تقريب" به معنى دعوت به نزديك كردن ديدگاههاى مذاهب اسلامى است و داراى تاريخچه خاصى در ممالك اسلامى و بويژه كشور مصر مى باشد. تقريب همچنين به معنى همكارى مشترك علماى اسلام براى زدودن سوء تفاهمات موجود بين فرقه هاى اسلامى بخصوص تشيع و تسنن است. علماى تقريبى معتقدند براى تحقق اهداف تقريب، نيازى بر ترك تعاليم تسنن توسط اهل سنت و يا ترك تعاليم تشيع توسط شيعيان نيست، بلكه همزيستى برادرانه و بدون تخاصم بين گروههاى اسلامى، محور تقريب مذاهب تلقى مى شود. به عبارت ديگر، هدف تقريب، كاهش خصومت و دشمنى در بين پيروان مذاهب اسلامى بوده است.دانشگاه "الازهر" در مصر تا قبل از حكومت "انور سادات" از پيشكسوتان دعوت به تقريب بود.
"حسن ابراهيم حسن" در تاريخ "الدوله الفاطميه" مى نويسد:"تسميه الازهر به حضرت فاطمه (س) نسبت داده شده است، چرا كه سلسله فاطميون كه در سال 909 ميلادى در مصر به حكومت رسيدند، خود را منصوب به حضرت زهرا (س) مى دانستند. فاطميون، الازهر را براى ترويج مذهب شيعه در سال 972 ميلادى تأسيس كردند. رهبران اين سلسله معتقد بودند زمان تبليغ شيعه از طريق معرفى علمى فرا رسيده است و بايد از طريق آموزش، تعاليم اين مذهب را ترويج كرد. فاطميون به تأسيس دانشگاه الازهر بسنده نكردند و در سال 1005 ميلادى، مركز فرهنگى دارالحكمه را داير كردند كه اين مركز نيز وظيفه تبليغ تشيع را برعهده داشت."گفته مى شود على رغم حركت متعادل فاطميون در اوايل حكومت خود نسبت به ترويج مذهب شيعه، در سالهاى بعد دچار افراط و زياده روى نسبت به انجام اين امر شدند. براى مثال، دولت فاطمى، مردم را از خواندن كتابهاى مذاهب ديگر منع مى كرد و سعى در انزواى اهل تسنن داشت و شايد اين سياست يكى از علل گرايش ايوبيان به تبليغ تسنن و اقبال اهل تسنن از اين سلسله بود.
ايوبيان كه پس از انقراض دولت فاطميون در سال 1175 ميلادى به قدرت رسيدند، مصر را به مركز فرهنگى قدرتمندى براى ترويج تسنن تبديل كردند و مؤسس اين دولت، "صلاح الدين ايوبى" كه شافعى مذهب بود، تدريس فقه شيعه را در الازهر ممنوع كرد. اين سياست باعث شد الازهر دچار ركود علمى شود و اين وضعيت حدود 80 سال طول كشيد، اما در دوران حكومت مملوكيان و عثمانيان بر مصر، على رغم حاكميت مذهب تسنن، شيعيان از وضعيت بهترى نسبت به دوران ايوبيان برخوردار شدند. در زمان مملوكيان، نماز جمعه مجدداً در دانشگاه الازهر برپا شد و در كنار تدريس فقه شافعى، عده اى از علما نيز براى تدريس فقه ديگر مذاهب از جمله تشيع تعيين شدند.در سال 1789، حمله فرانسه به مصرف باعث شد علماى الازهر با پشتيبانى مردم، پرچم مقاومت در مقابل فرانسويان را برافرازند و با فراموش كردن اختلافات خود با ديگر مذاهب، وحدت و يكپارچگى مسلمانان را به منصه ظهور برسانند. همكارى علماى الازهر با شيعيان و ديگر تقريبيون، باعث شكست حملات فرانسويان شد. در اين دوره، اعدام علماى اسلامى توسط نيروهاى فرانسوى، علقه هاى همبستگى و تقريب در مقابل دشمن خارجى را در بين مسلمانان تقويت كرد.
در سال 1805، "محمدعلى" به عنوان والى مصر انتخاب شد. وى كه ذاتاً فردى قدرت طلب بود، وجود علماى الازهر بويژه اتحاد بين آنان و جامعه اسلامى را مانعى براى تحكيم حاكميت خود مى پنداشت و براى رفع اين موانع با تمسك به حربه تفرقه بينداز و حكومت كن و تفكيك دين از سياست، اقدام به تضعيف علماى اسلام و دانشگاه الازهر كرد. اين سياست كه به عدم تمكن مالى الازهر براى اداره خود انجاميد، باعث زوال تدريجى اين دانشگاه شد و زمينه را براى وابستگى مالى آن به قدرتهاى خارجى بويژه دولت بريتانيا فراهم كرد. در سال 1915، مشاور مالى حكومت مصر كه فردى انگليسى بود، به شيخ الازهر پيشنهاد كرد براى بهبود وضع مالى علماى الازهر كمكهايى از دولت انگليس را بپذيرد (البته در مورد پذيرش اين امر توسط الازهر اطلاعى در دست نيست). در اين دوره، سياست حكومت مصر و مستشاران انگليسى، تفكيك دين از سياست و ممانعت از اتحاد مذاهب مختلف در زير لواى اسلام بود. بدين صورت، علماى مذاهب مختلف در الازهر به دليل عدم يكپارچگى، گروه گرايى و توجه به منافع شخصى، نتوانستند رسالت اسلامى خود در اين دوره را ادا كنند.در دهه 70، افزايش تماسهاى علما و مراكز دينى مختلف بويژه شيعه و سنى، زمينه تأسيس دارالتقريب در مصر را فراهم آورد. فعاليتهاى مرجع فقيد شيعيان جهان، حضرت آيت الله العظمى بروجردى (ره)، نقش عمده اى در تأسيس اين مركز داشت.
ايشان اعتقاد راسخى به لزوم رفع اختلاف بين مذاهب اسلامى داشت و تحقق اين امر را موجب اعتلاى اسلام مى دانست. آيت الله العظمى بروجردى با درايت خاص خود مى دانست كه اگر بنا شود تفاهمى در بين مسلمين ايجاد شود، بايد از مجامع علمى سرچشمه بگيرد. از سوى ديگر، ايشان به توان علمى جامع الازهر مصر نيز واقف بود. لذا از امكانات و فرصتها براى رابطه با علماى مصر استفاده لازم را به عمل آورد. آيت الله فقيد براى شروع اين تماسها، علامه شيخ "محمدتقى قمى" را كه مردى دانشمند، متين و علاقه مند به اتحاد اسلامى بود، به عنوان نماينده خود به مصر اعزام داشت و مأموريت وى را تلاش جهت گسترش فعاليتهاى تقريبى در مصر و تشويق علماى اسلام جهت اهتمام براى تحقق اتحاد اسلامى عنوان كرد. علامه قمى، پيام شفاهى آيت الله را به شيخ "مجيد سليم" كه مقام شيخ الازهر را در آن زمان داشت، ابلاغ كرد و پيام متقابل شيخ سليم به آيت الله بروجردى، باب مكاتبات و مراودات تقريبى بين حوزه قم و دانشگاه الازهر در مصر را گشود. طولى نكشيد كه يكى از علماى مصر به نام شيخ "حسن باقورى" كه استاد دانشگاه الازهر و وزير اوقاف مصر بود، به ايران مسافرت و با آيت الله العظمى بروجردى ملاقات كرد.
به دنبال آن، كتاب "مختصر المنافع" علامه "حلى" و "تفسير مجمع البيان" شيخ "طوسى" در مصر چاپ شد و مورد بهره بردارى اساتيد و طبقه دانشمند مصر قرار گرفت. به دنبال اين تماسها، دانشگاه الازهر براى اولين بار در تاريخ پيدايش خود در روز عاشورا مجلس بسيار مجلل و باشكوهى براى عزاى امام حسين (ع) برپا كرد. پس از درگذشت شيخ مجيد سليم، شيخ "شلتوت" زعامت دانشگاه الازهر را برعهده گرفت. وى كه از افراد علاقه مند به اتحاد امت اسلام و داراى ديدى عميق و ژرف در مسائل تقريبى بود، ارتباط نزديكى با آيت الله العظمى بروجردى (ره) برقرار كرد و طى نامه اى، ايشان را برادر معظم خود خواند.تأسيس دارالتقريب بين مذاهب اسلامى در مصر، نقش عمده اى در هماهنگى بين فرق مختلف اسلامى ايجاد كرد و به اولين گام مهم و تعيين كننده منجر شد. اين گام مهم تدريس فقه مذاهب اسلامى شيعه و سنى در دانشگاه الازهر بود. اين موضوع در ماده سوم اساسنامه دارالتقريب به اين صورت آورده شد: "تدريس فقه مذاهب اسلامى در دانشگاههاى اسلامى و در همه نقاط تا جايى كه به دانشگاههاى اسلامى عمومى تبديل شوند، صورت خواهد گرفت."پيشنهاد برنامه تدريس مذهب جعفرى در الازهر اگرچه عملى نشد، ولى با يك واقعه مهم ديگر مقارن شد و آن فتواى شيخ شلتوت مبنى بر جايز بودن پيروى از فقه شيعه بود. بدين صورت، بزرگترين مرجع رسمى اهل سنت و بالاترين قدرت علمى مصر با كمال صراحت فتوا داد كه پيروان مذهب شيعه اثنى عشريه على رغم تبليغات سوء، با ديگر مذاهب اسلامى از نظر برخوردارى از امتيازات اسلام برابر هستند و به همه مسلمين اهل سنت و جماعت اجازه داده مى شود كه در صورت تمايل از فتاوى علماى شيعه جعفرى پيروى كنند.
علماى مصر پس از دوران شيخ شلتوت نيز در يك ارتباط تنگاتنگ با حوزه هاى علمى شيعى، فعاليتهاى تقريبى خود را ادامه دادند و اين امر، علقه هاى محكمى بين مردم ايران و مصر به وجود آورد. گفته مى شود على رغم آنكه فقه معرفى شده در مصر غير شيعى است، ولى وجدان مردمى مصر گرايشهاى شيعى دارد. لذا پيروان مسلك وهابى به منظور دور نگه داشتن مردم مصر از سطوح فقهى و عقلى مذهب شيعه به مقابله با تشيع پرداخته اند و درصدد هستند گرايشهاى وحدت گرايانه علما و مردم مصر را به انحراف كشانند. درحال حاضر، دلايل زيادى بر تمايل مردم مصر به تفاهم با برادران شيعه خود وجود دارد و اين نشأت گرفته از علاقه آنان به اهل بيت (س) است. براى نمونه مردم مصر به زيارت قبور شريف معصومين علاقه دارند و بوسه بر آنها را جايز مى دانند، بيشترين اسم رايج در مصر بعد از اسم پيامبر اسلام (ص)، اسامى على (براى مردان) و فاطمه (براى زنان) است. در مشهورترين اشعار ملى ويژه كودكان، حضرت فاطمه زهرا (س) به عنوان مادر و حضرت على (ع) به عنوان پدر خطاب شده اند. درخصوص برگزارى اعياد و آداب ماه مبارك رمضان، مردم مصر پايبند به عادات خاص فاطميان هستند كه نشأت گرفته از فرهنگ تشيع است.
انتشار كتاب "المراجعات" كه مشروح مناظره بين عالم بزرگ اسلام "عبدالحسين شرف الدين الموسوى" (ره) از پرچمداران تقريب در جبل عامل لبنان و شيخ "سليم" رئيس الازهر است، نقش مهمى در زدودن سوءتفاهمات اهل سنت نسبت به شيعه داشته است. شيخ سليم در آخرين مراجعه اعتراف كرده است كه فرقى بين سنى و شيعه وجود ندارد و اختلافات موجود ميان شيعه و سنى كمتر از اختلافات موجود ميان امامان مذاهب چهارگانه است. در حقيقت، ايجاد تفاهم و دوستى بين شيعه و سنى در محيط فرهنگى مصر از استعداد بالايى برخوردار است. دلايل اين امر به شرح زير مى تواند باشد:
1ـ وجود قبور تعدادى از منسوبين به اهل بيت (س) نظير مالك اشتر در مصر باعث شده است مردم اين كشور بيش از مردم ساير كشورهاى اسلامى نسبت به اهل بيت (س) اظهار محبت و ابراز ارادت كنند.
2ـ مردم مصر آشكارا داراى تمايل فراوان براى تفاهم و نزديكى با ساير برادران مسلمان از جمله شيعيان هستند و پس از پيروزى انقلاب اسلامى، اين تمايل افزايش يافته است.
3ـ نقش الازهر به عنوان يك مركز روحى و معنوى بزرگ كه در ابتدا براى انتشار مذهب شيعه تأسيس شده و اهداف تقريبى را دنبال مى كرده است نيز نمى تواند ناديده گرفته شود. گرچه اين دانشگاه در بسيارى مقاطع تحت تأثير ديدگاه هاى سياسى حاكمان مصر قرار داشته است.
4ـ در بعد تاريخى، تشكيل دولت فاطمى در مصر توسط شيعيان و دشمنى تاريخى بين مصريان و وهابيون همواره به عنوان سدى در مقابل دشمنان انديشه تقريب عمل كرده است. به همين دليل، وهابيون على رغم تلاش هاى فراوان در مصر موفق به بسط تفكر تخريبى خود برعليه شيعه نبوده اند.
جاى شگفتى نيست كه به دلايل فوق، برخى از قانونگذارى هاى مصر براساس مذهب شيعه باشد. براى مثال، دو ماده از قانون مدنى مصر از مذهب شيعه گرفته شده است. در دوران "جمال عبدالناصر"، الازهر اقدام به انتشار يك دائرةالمعارف فقهى تحت عنوان "فقه اسلام در مذاهب هشتگانه" كه عبارت بودند از چهار مذهب اهل سنت، مذاهب اثنى عشرى وزيدى و مذاهب اباضى و ظاهرى كرد. در اين دهه، جمعيتى تحت عنوان "اهل البيت" در مصر تشكيل شد و در وزارت امور اجتماعى با شماره 1852 به ثبت رسيد و به صورت نامنظم نشرياتى منتشر كرد. اين جمعيت پس از پيروزى انقلاب اسلامى به دستور حاكمان وقت مصر تعطيل شد. اين جمعيت نقش مهمى در امر تقريب بين مذاهب داشت. در مصر، تيره سادات با عنوان "اشراف" شناخته مى شوند و جمعيت اشراف در مصر حفظ نسب اموات منسوب به اهل بيت (س) را به عهده دارد.در منطقه "صعيد" به ويژه استان هاى "قنا" و "اسوان" گروهى به نام "جعافره" كه منتسب به حضرت امام جعفر صادق (ع) هستند، وجود دارند و داراى تفكرات تقريبى و همزيستى برادرانه با جماعت اهل سنت هستند.
تعداد جعافره در مصر به دو ميليون نفر مى رسد."بهره"ها گروه ديگرى از شيعيان اسماعيليه آفريقا هستند كه در دوران حكومت انورسادات به مصر مهاجرت كردند و با استفاده از توانايى هاى مادى خود، وزير اوقاف مصر را تشويق به ترميم مساجد شيعى فاطميون نظير مسجد "الانور" نمودند و اين مسجد تبديل به مقر اين جماعت شد. بهره ها همچنين مسجدالحسين (ع) و مسجد زينب (س) را ترميم و تجديد بنا كردند.اعضاى فرقه "صوفيه" در مصر كه از پيروان حضرت امام على (ع) هستند نيز همواره همكارى هاى علمى خوبى با علماى اهل تسنن داشته اند. رهبران جنبش صوفيه در مصر كه واقف به علاقه مردم اين كشور به اهل بيت (س) بوده اند، همواره با فعاليت هاى فرهنگى خود مانعى براى رشد تعاليم تفرقه گرانه وهابيت شده اند.وجود بهره ها، صوفيه، جعافره و گروه هاى طرفدار اهل بيت (س) از سويى و تفكر روشن برخى از علماى مصر نظير شيخ محمود شلتوت، كواكبى، باعث رشد افكار تقريبى در مصر شده است. اگرچه فعاليت هاى وهابيون كه پس از دوره عبدالناصر آغاز و تاكنون ادامه داشته نيز همواره با رشد انديشه تقريب مقابله كرده است.پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران و برافراشته شدن پرچم اتحاد از سوى حضرت امام خمينى (ره)، مردم مصر با شوق و حرارت زايدالوصفى، پيام وحدت را تبريك گفتند، اما دستگاه هاى تبليغاتى غرب و شبكه بين المللى وهابيت با انتشار كتب و نشريات فراوان سعى در مشوه نمودن چهره تشيع در جوامع سنى مذهب كردند.
براين اساس، كتاب هايى كه شيعه را مورد ملامت قرار داده بود و كتب ديگرى از دوران صفويه كه اهل سنت را مورد تهاجم قرار داده بودند، از مخازن بيرون كشيده و دوباره مطرح شدند. بهره بردارى از انتشارات "الصحوه" جهت انتشار كتب عليه تشيع در مصر آغاز شد. اين شركت انتشاراتى، بيش از 100 كتاب را طى سال هاى 1983 تا 1986 منتشر كرد. تمامى هزينه هاى مادى انتشار اين كتب از طرف رهبريت وهابيون تأمين مى شد.اگرچه اين تهاجم، مذهب تشيع را مورد انتقاد قرار داد، اما از جنبه هايى نيز براى تبليغ انديشه تقريبيون مفيد بود، چرا كه مردم مصر جهت شناخت موارد اختلاف شيعه و سنى علاقه مند شدند و با ظهور متفكرين معاصر در مصر موضع طرفداران تقريب بين مذاهب تقويت شد. براى مثال، مرحوم علامه شيخ محمد غزالى كه عالمى قابل قبول در بين تمامى اقشار مصر بود، همواره اختلاف ميان امت اسلامى را مورد نكوهش قرار داد و از انديشه تقريب طرفدارى كرد.وى مى گويد: "ترس از اختلاف در فقه جايز نيست، زيرا اختلاف فقها اجتناب ناپذير است. عمل كسانى كه تقليد از مذهبى بخصوص را منع مى كنند، يك تعصب بيش نيست.
اين عمل ترغيب رهروان خود به عدم تقليد از مذاهب ديگر است كه نوعى تعصب مذهبى و تنگ نظرى بوده و ارزش ندارد." (روزنامه الاهرام ـ 1370/12/17). رهبرى اخوان المسلمين نيز اهتمام فراوانى به امر تقريب كرد و اتحاد امت اسلام را براى مقابله با دشمن واحد در اين دوران ضرورى دانست. به نظر مى رسد رشد افكار تقريبى در مصر اجتناب ناپذير باشد. علما و روشنفكران مصرى كه در حركت جديد خود احياى اسلام ناب را مدنظر دارند، به اهميت اتحاد و اتفاق اسلامى جهت مقابله با دشمن مشترك واقفند و پيشينه تاريخى و فرهنگ حاكم بر جامعه نيز بر اين مطلب دلالت دارد. لذا مى توان گفت اگر تقريب در مصر در مسير صحيحى هدايت شود، مى تواند در آينده، پشتوانه محكم وحدت سياسى و عاطفى جهان اسلام باشد. بديهى است كه هرگونه تحول مثبت در روابط ايران و مصر، موضع تقريبيون دو كشور را تقويت خواهد كرد.
تاسيس دارالتقريب بين مذاهب اسلامي در مصر نقش عمده اي در هماهنگي بين فرق مختلف اسلامي ايجاد كرد وبه اولين گام مهم و تعيين كننده منجر شد. اين گام مهم تدريس فقه مذاهب اسلامي شيعه وسني در دانشگاه الازهر بود. اين موضوع در ماده سوم اساسنامه دارالتقريب به اين صورت آورده شد:
" تدريس فقه مذاهب اسلامي در دانشگاههاي اسلامي و درهمه نقاط تا جايي كه به دانشگاههاي اسلامي عمومي تبديل شوند، صورت خواهد گرفت."
پيشنهاد برنامه تدريس مذهب جعفري در الازهر اگرچه عملي نشد ولي با يك واقعه مهم ديگر مقارن گرديد وآن فتواي شيخ شلتوت مبني بر جايزبودن پيروي از فقه شيعه بود. بدين صورت بزرگترين مرجع رسمي اهل سنت و بالاترين قدرت علمي مصر با كمال صراحت فتوا داد كه پيروان مذهب شيعه اثني عشريه علي رغم تبليغات سوء با ديگر مذاهب اسلامي از نظر برخورداري از امتيازات اسلام برابر هستند و به همه مسلمين اهل سنت و جماعت اجازه داده مي شود كه درصورت تمايل از فتاوي علماي شيعه جعفري پيروي كنند.
علماي مصر پس از دوران شيخ شلتوت نيز در يك ارتباط تنگاتنگ با حوزه هاي علمي شيعي ، فعاليتهاي تقريبي خود را ادامه دادند واين امر علقه هاي محكمي بين مردم ايران و مصر به وجود آورد. گفته مي شود علي رغم آنكه فقه معرفي شده درمصر غيرشيعي مي باشد ولي وجدان مردمي مصر گرايشات شيعي دارد. لذا پيروان مسلك وهابي به منظور دورنگهداشتن مردم مصر از سطوح فقهي وعقلي مذهب شيعه به مقابله با تشيع پرداخته و درصدد هستند گرايشات وحدت گرايانه علما ومردم مصر را به انحراف كشانند. درحال حاضر دلايل زيادي برتمايل مردم مصر به تفاهم با برادران شيعه خود وجود دارد واين نشات گرفته از علاقه آنان به اهل بين (س) مي باشد.براي نمونه مردم مصر به زيارت قبور شريف معصومين علاقه دارند و بوسه بر آنها را جايز مي دانند، بيشترين اسم رايج در مصر بعد از اسم پيامبر اسلام (ص) اسامي علي (براي مردان) وفاطمه (براي زنان) است . در مشهورترين اشعار ملي ويژه كودكان حضرت فاطمه زهرا(س) به عنوان مادر و حضرت علي (ع) به عنوان پدر خطاب شده است. درخصوص برگزاري اعياد و آداب ماه مبارك رمضان . مردم مصر پايبند به عادات خاص فاطميان هستند كه نشات گرفته از فرهنگ تشيع است.
انتشار كتاب المراجعات كه مشروح مناظره بين عالم بزرگ اسلام عبدالحسين شرف الدين الموسوي (ره) از پرچمداران تقريب در جبل عامل لبنان و شيخ سليم رئيس الازهر مي باشد، نقش مهمي در زدودن سوء تفاهمات اهل سنت نسبت به شيعه داشته است. شيخ سليم در آخرين مراجعه اعتراف كرده است كه فرقي بين سني و شيعه وجود ندارد واختلافات موجود ميان شيعه وسني كمتر از اختلافات موجود ميان امامان مذاهب چهارگانه است.
درحقيقت ايجاد تفاهم و دوستي بين شيعه وسني در محيط فرهنگي مصر از استعداد بالايي برخوردار است. دلايل اين امر به شرح زير مي تواند باشد.
1- وجود قبور تعدادي از منسوبين به اهل بيت (س) نظير مالك اشتر درمصر باعث شده مردم اين كشور بيش از مردم ساير كشورهاي اسلامي نسبت به اهل بيت (س) اظهار محبت و ابراز ارادت نمايند.
2-مردم مصر علناً داراي تمايل فراوان براي تفاهم ونزديكي با ساير برادران مسلمان منجمله شيعيان مي باشند و پس از پيروزي انقلاب اسلامي اين تمايل افزايش يافته است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 843]
-
گوناگون
پربازدیدترینها