تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانايى رسد، متواضع مى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803941275




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفتگویی منتشرنشده با ناصر میناچی


واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: گفتگویی منتشرنشده با ناصر میناچی
پیش از آن که دکمه ضبط را بزنیم و سوال بپرسیم، سر حرف را باز کرد. از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سخن گفت و بعد شعری از صائب تبریزی را خواند. از «دل» حرف زد و اینکه باید از راه دل‌ها وارد شد و امید داشت. بعد هم ساکت شد و خیره ماند به فنجان چایی که روبه‌رویش بود.
آفتاب: خبرآنلاین با این مقدمه نوشت: در سالن پذیرایی حسینیه ارشاد نشسته بودیم و منتظر تا ناصر میناچی حرفی بزند و بحث را شروع کنیم. دلمان نمی‌آمد اما مجبور بودیم سکوتش را بشکنیم و برای روشن کردن ضبط از او اجازه بگیریم. موضوع مصاحبه، وزارت ارشاد بود و نخستین وزیرش پس از پیروزی انقلاب اسلامی. کسی که با تشکیل دولت موقت از سوی مهندس مهدی بازرگان نخست‌وزیر وقت برای تصدی وزارت «اطلاعات و تبلیغات» انتخاب شد و تا بهمن 1358 عهده‌دار این سمت بود.


از ارشاد تا ارشاد


میناچی سال 1310 در تهران به دنیا آمد و حقوق خواند. در دهه 40 و همزمان با اوج‌گیری مخالفت‌های نیروهای مذهبی با شاه او به همراه محمد همایون به فکر تاسیس یک حسینیه مستقل در تهران افتاد؛ حسینیه‌ای که قرار بود کارهای متفاوتی در آن صورت بگیرد‌: «من با آقای همایون اینجا را تأسیس کردیم. این پیرمرد حالا به رحمت خدا رفته و قبرش هم همینجاست. البته چون باید برای تأسیس حسینیه سه نفر می‌شدیم، ما با آقای علی‌آبادی هم صحبت کردیم که همراه ما باشد. او استاد من بود و مقام دادستانی کل را هم داشت. از ایشان خواهش کردیم نفر سوم باشد.»


حسینیه ارشاد سال 1343 در تهران راه می‌افتد اما خرید زمین آن و شکل گیری‌اش ماجرای خودش را دارد‌: «چند باری با آقای همایون به چند جا برای انتخاب محل و ساخت حسینیه رفتیم اما هیچکدام را نپسندیدیم و سرانجام همین محل فعلی را دیدیم و انتخاب کردیم. زمینش را هم من و آقای همایون به نام خودمان خریدیم. اگر به نام حسینیه می‌خریدیم آن موقع اوقاف می‌توانست حسینیه را از ما بگیرد. البته ما این مسئله را نمی‌دانستیم و همین‌طور پیش آمد و ما هم عمل کردیم.»


حسینیه ارشاد را آنقدر دوست داشت که همیشه وسط حرف‌هایش گریزی هم به آن می‌زد. حتی اگر بحث وزارت بود و پیش‌نویس قانون اساسی، باز هم وسط حرف‌هایش گریزی به همین حسینیه‌ای می‌زد که توی آن نشسته بودیم‌: «در واقع باید بگویم که این راه را خدا جلوی پای ما گذاشت‌. ما دو هزار متر اول این زمین را به نام خودمان خریدیم و بعد به حسینیه انتقال دادیم. همین باعث شد تا زمانی که حسینیه مشهور شد، اوقاف نتواند آن را بگیرد.»


از کی با مهندس بازرگان آشنا شدید؟


از همان ابتدای تأسیس حسینیه بود. ایشان هم سخنرانی‌هایی اینجا داشتند.


عضو نهضت آزادی و جبهه ملی هم بودید؟


نه.


پس از پیروزی انقلاب مرحوم بازرگان نخست‌وزیر می‌شود و شروع می‌کند به انتخاب افراد برای تشکیل کابینه دولت موقت. یکی از این افراد، ناصر میناچی است؛ کسی که در تهیه پیش‌نویس قانون اساسی هم نقش داشته: «انتخاب من از سوی آقای مهندس بازرگان فکر می‌کنم دو دلیل داشت؛ یکی به خاطر فعالیت‌های من در حسینیه ارشاد و مدیریت آن بود و دیگری به دلیل همکاری‌ام با ایشان در جمعیت دفاع از آزادی حقوق بشر که ما اجازه تأسیس آن را از نیویورک گرفته بودیم. در این تشکل ما اسناد رسمی از برخورد حکومت وقت با مخالفان را جمع‌آوری می‌کردیم و گزارش می‌دادیم. برای نجات زندانی‌ها هم خیلی تلاش کردیم، از جمله برای آقای طالقانی، منتظری و ... . فکر می‌کنم همه اینها در کنار هم باعث شد تا مرحوم بازرگان به این نتیجه برسد که من را برای این وزارتخانه معرفی کند.»


ماجرای تلفن شهید باهنر


با پایان دولت موقت اما عمر وزارت مینا‌چی به پایان نمی‌رسد‌: «بعد از استعفای بازرگان، خدا بیامرزد مرحوم دکتر باهنر را، ایشان به من زنگ زدند. من هنوز نرفته بودم و پشت میزم نشسته بودم. ایشان گفتند: اینجا جلسه است و الان مهندس موسوی برای وزارت ارشاد کاندیدا است. دارد رای‌گیری می‌شود. اکثر حاضران اینجا با وزارت شما موافقند. آیا شما می‌خواهید در این سمت بمانید؟ من به دکتر باهنر گفتم قصد من خدمت است، ما برای خدمت آمده‌ایم، اگر کاری از دستم بربیاید و بتوانم انجام دهم، می‌مانم.»


آن موقع (به گفته خودش) میناچی هم وزیر ارشاد بوده و هم سازمان اوقاف و حج را مدیریت می‌کرده: «البته جزیره کیش هم بود. من لایحه این جزیره را به مجلس بردم و به عنوان بندر آزاد تصویب شد. آن موقع حرفمان هم این بود که این جزیره زیبا را آماده کنیم که هم از کشورهای دیگر توریست برای دیدن و استراحت در آن بیاید و هم خود ایرانی‌ها به جای رفتن به فرنگ، به این جزیره سفر کنند. این طرح تصویب هم شد.»


کلا دوره وزارت شما در ارشاد چقدر طول کشید؟


تا بهمن 58 امام (ره) من را نگه داشت. یادم هست که در همین جا (حسینیه ارشاد) یک مجلس فاتحه و بزرگداشتی برای مرحوم شهید عراقی برگزار شده بود. پشت تالار یک اتاقی بود که افراد آنجا جمع می‌شدند و بعد می‌رفتند به محل خطابه تا برای حاضران در تالار سخن بگویند. من هم آنجا نشسته بودم که مرحوم حاج سیداحمدآقای خمینی آمد و در حضور همه به من گفت که شما نباید از ارشاد بروید، باید بمانید تا کارها انجام شود. من به ایشان گفتم این خیلی کار مشکلی است (‌چون که من در دوره تصدی از صبح ساعت 6 و 7 تا 12 شب کار می‌کردم) هم فرسوده شده‌ام و هم الان حسینیه بلاتکلیف مانده و دارد از دست می‌رود. ایشان گفتند به هر حال دستور امام (ره) است و لازم است که شما نروید. من هم گفتم اطاعت می‌کنم و ماندم. تا بهمن‌ماه هم دستور امام (ره) ما را نگه داشت و همه این کارهای سنگین و مشکل را (‌با توجه به جو آن موقع) انجام دادیم. همه کارهای قضایی هم به خاطر تحصیل من در رشته حقوق افتاده بود به عهده ما. شورای انقلاب نمی‌رسید همه کارها را انجام دهد. صنعت، وزارت کشاورزی و ... همه تقسیم‌بندی شد، یک هیأتی هم تشکیل شد که ما در آن بودیم و قرار شد مسائل قضایی آموزش‌ و پرورش و بهداشت را انجام دهد. در این هیأت شهیدان رجایی و باهنر هم بودند. ما آنجا تمام لوایح آموزشی را تصحیح و امضا می‌کردیم و می‌فرستادیم پیش آقای بهشتی و بعد هم می‌شد قانون. آقای قدوسی، خدا رحمتش کند، ایشان به من گفتند که ما به شما اطمینان داریم و بعد در شورای عالی انقلاب موارد اختلاف ما با دانشجویان را مطرح کردند. شورای انقلاب هم به اتفاق آرا تصویب کرده بود که شما خودتان تصدیق کردید ایشان خوب کار کرده است اما شب ریختند خانه ما، یک فردی بود به نام آقای غفارپور که نمی‌دانم چه لجاجتی با ما داشت، ما را ممنوع‌الخروج هم کرده بود. پیش از این ماجرا خدمت امام رسیدیم یک بار و گله کردیم که ما وزیر شما بودیم، این آقا یک قاضی معمولی است ما را ممنوع‌الخروج کرده دیگر تا شاه عبدالعظیم هم نمی‌توانیم برویم.


ماجرای زندانی شدن میناچی البته بیشتر از یک شب طول نمی‌کشد‌: «البته بازداشت ما در اوین یک شب بیشتر نبود. آیت‌الله قدوسی آمد و ما را برد به اتاق خودش و از ما دلجویی کرد. بعد سر ما آنجا دعوا شد. آقای مهدوی کنی که کمیته‌ها زیر نظرشان بود هم یک عده را فرستادند و گفتند چون ممکن است یک عده شما را آزار دهند، این افراد در معیت شما باشند.»


تغییر نام وزارتخانه به ارشاد ملی و قانون مطبوعات


میناچی که وزیر می‌شود، به خاطر تعلق خاطرش به حسینیه ارشاد، نام وزارت «اطلاعات و تبلیغات» را تغییر می‌دهد و می‌کند وزارت ارشاد ملی‌: «نمی‌توانم بگویم علاقه به حسینیه ارشاد و همین نام ارشاد در این انتخاب بی‌تأثیر بوده است. خب من از اول به این نام علاقه داشتم. آن موقع هم فکر می‌کردم این نام برازنده وزارتخانه هست.»


مهم‌ترین مسئله‌ای که میناچی در زمان وزارتش با آن مواجه بوده بحث قانون مطبوعات بوده است‌: «عمده‌ترین مسئله در زمان ما قانون مطبوعات بود. این قانون زمان ما تصویب شد، یعنی پیش‌نویس قانون مطبوعات را ما تهیه کردیم و خیلی هم دقیق و مفصل این کار را انجام دادیم. این پیش‌نویس در جلسه شورای انقلاب هم مطرح شد و آنجا فقط یک پیشنهاد شد. در زمان دکتر مصدق برخی از روزنامه‌ها برای بی‌حیثیت کردن نخست وزیر، مطالب و کاریکاتورهای مستهجنی چاپ می‌کردند. در شورا هم با توجه به این سابقه پیشنهاد شد که ما در این زمینه پیش‌بینی کنیم و محدودیتی برای اهانت به امام (ره) بگذاریم. شش ماه حبس تعیین کردیم که اگر چنین اهانتی به مقام رهبری شود، شش ماه حبس برای آن در نظر گرفته شود. روزنامه‌ها هم همه آزاد بودند. یک هیاتی هم تشکیل داده بودیم که در آن هم نماینده‌های دیوان کشور بودند و نمایندگان ارشاد. آنها باید بررسی می‌کردند که عملکرد یک روزنامه درست است یا نه. هیچ وقت هم نه روزنامه‌ای را تعطیل کردیم و نه توقیف. با این حال یک سری ایراداتی به روزنامه‌ها داشتیم. مثلا یادم هست که به روزنامه‌ها و نشریات می‌گفتیم که یک نشریه حق ندارد برای اینکه تیراژش را بالا ببرد عکس‌ها و شمایل‌های مستهجن را چاپ کند. بعد اینها می‌آمدند برای اینکه با شاه دشمنی کنند، عکس فرح را لب دریا چاپ می‌کردند، آن هم با این عنوان که ما داریم با شاه مبارزه می‌کنیم. ما هم گفتیم این اقدامات هم همه جرم است و نباید این کار را انجام بدهید‌ چون معلوم است که نیتتان چه چیزی بوده است. با این حال همان‌طور که گفتم هیچ کدام از نشریات را تعطیل نکردیم تا اینکه من دیدم روزنامه‌ها را یکی پس از دیگری از طرف دادستانی توقیف می‌کنند. آقای آذری قمی بود که این کار را می‌کرد، ما هم خب اعتراض داشتیم و به این روال اعتراض کردیم.»


شریعتی، حسینیه و ...


ناصر میناچی علاقه زیادی به حسینیه ارشاد داشت. صحبت در مورد دوران وزارت و سمت‌هایش خسته‌اش می‌کرد اما اگر بهانه‌ای پیش می‌آمد و حرف به حسینیه ارشاد می‌کشید، نیروی تازه‌ای پیدا می‌کرد و از این حسینه و حال و روز دیروز امروزش می‌گفت.


او می‌گفت : «ما از صبح تا 10 شب می‌آییم اینجا در خدمت خدا و امام حسینیم. اینجا بیت امام حسین است. یک مترش هم مال ما نیست و همه‌اش کار است و بعد هم گرفتاری و مکافات. اینجا برای کسی که می‌خواهد آن را اداره کند، خیلی مسئله هست. الان هم که 12 هزار متر فضای جدید برای کتابخانه راه انداخته‌ایم و تا خرخره زیر بار قرض رفته‌ایم. حقوق بچه‌ها و کارگرها عقب مانده آن وقت مسائل دیگر هم هست، بسیاری از مراجعینی هم که به ما رجوع می‌کنند، مشکل دارند. حتی مشکلات حقوقی‌شان را می‌آورند پیش ما مطرح می‌کنند. خب من پنجاه سال وکیل بودم. حالا خدا به شما سلامتی بدهد که‌ گیر این حرف‌ها نیفتید.»


با او که خداحافظی کردیم و از حسینیه بیرون آمدیم اصلاً فکر نمی‌کردیم که چند ماه بعد در روز شنبه 5 بهمن سال 1392 خبر درگذشتش را بشنویم. در گذشت مردی که 82 سال در ایران زندگی کرد و در تمام این سال‌ها در بطن تحولات سیاسی و اجتماعی کشورش قرار داشت. او حالا در بین ما نیست اما حسینیه ارشاد در کنار خیابان شریعتی باقی‌مانده با انبوه خاطراتی که در سینه دارد.




تاریخ انتشار: ۰۸ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۰:۵۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن