واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
نیکی مظفری:پدرم برای بازیگر شدن من پارتی بازی نکرد+تصویر نیکی مظفری و پدرش چهار پنج ساله بودم كه متوجه حرفه پدرم شدم و برايم خيلي عجيب بود كه وقتي پدرم كنارم نشسته، چطور در تلويزيون ديده مي شود. آرام آرام فهميدم پدرم بازيگر است.
نيكي مظفري يگانه فرزند مجيد مظفري ، هنرپيشه پيشكسوت سينما، تئاتر و تلويزيون بازيگري را از كودكي با حضور در مجموعه تلويزيوني «بچه ها قصه ها» شروع كرد. دو سال بعد در مجموعه تلويزيوني «ضلع ششم» به كارگرداني مسعود فروتن در كنار بزرگان حرفه بازيگري، از جمله پدرش ايفاي نقش كرد. او در ادامه و در پايان دوره راهنمايي به كلاس هاي زنده ياد حميد سمندريان رفت و مدت دو سال فنون بازيگري را فرا گرفت و بعد از پايان دوره دبيرستان، معماري را در لندن آموخت و در بازگشت به ايران، مدت هشت سال به عنوان مدير توليد، جانشين تهيه كننده، طراح صحنه، طراح گريم و... در فيلم فيلمسازي پدرش به كار اشتغال داشت و با اينكه مي توانست در طول آن مدت در ده ها فيلم سينمايي و كار تلويزيوني حاضر شود ترجيح داد به تجربيات خود در اين عرصه بيفزايد. نيكي مظفري سال گذشته با نمايشنامه هاي «شب روي سنگفرش هاي خيس» به كارگرداني هادي مرزبان و «روياهاي رام نشده» به كارگرداني ايوب آقاخاني روي صحنه رفت كه در هر دو نمايشنامه با جمعي از بزرگان همبازي بود و همچنين در مجموعه تلويزيوني «غريب آشنا» به كارگرداني صباغ زاده با پدرش همبازي شده كه در ماه مبارك رمضان روي آنتن تلويزيون پخش رفت و... با او پيرامون كارهايش و خانواده اش گفت و شنودي انجام شده كه خواندني است.
*نيكي مظفري در يك نگاه متولد: ۱۳۶۶ تهران تحصيلات: فوق ديپلم رشته معماري و گذراندن دو ساله بازيگري / مجرد كارنامه هنري تلويزيون: بچه ها و قصه ها، ضلع ششم تئاتر: شب روي سنگفرش هاي خيس، روياهاي رام نشده و... *پدرم بهترين راهنماي من است در تمام فيلم هايي كه در دفتر كار پدرم ساخته شد، نقش مناسب من وجود داشت، اما هيچكدام را بازي نكردم. پدرم مخالف بازي كردن من نبود، اما عقيده داشت براي ماندگاري در سينما و تئاتر بايد با اندوخته هاي ذهني بيشتري وارد اين عرصه شوم و به همين دليل ترجيح دادم بيشتر تجربه كسب كنم تا در زمان مناسب بتوانم در كاري خوب مقابل دوربين بروم. از دوره بچگي هميشه به وجود پدرم افتخار كرده ام و خوشحالم كه دختر هنرمندي محبوب هستم. با اين حال، چون اختلاف سني من با مادرم زياد نبود، يك سري رفاقت هاي خاص مادر و دختري با هم داشتيم. از مادرم ياد گرفتم چگونه حرمت پدرم را نگه دارم ضمن اينكه با پدرم هم بسيار صميمي بودم و وقتي مادرم را از دست دادم، پدرم براي من هم پدر بود و هم مادر و بعد از درگذشت مادرم، هميشه روز مادر پدرم اولين كسي است كه به او تبريك مي گويم و دستش را مي بوسم. امسال هم در روز مادر وقتي دستش را بوسيدم و تبريك گفتم در حالي كه اشك در چشمانش جمع شده بود به من نگاهي كرد و در پاسخ نگاه مهربانانه اش گفتم شما ضمن اينكه پدر خوبي هستي بعد از مادرم، مادر خوبي هم برايم بوده اي. جالب است بدانيد بعد از مادرم، تمام درد دل هايي را كه با مادرم داشتم، با پدرم دارم و راجع به تمام مسائل زندگي خودم با او مشورت مي كنم و يقين دارم بهترين راهنماي من است، چون مي دانم كه خوبي مرا مي خواهد. هر وقت به حرف پدر و مادرم توجه نكرده ام ضرر ديده ام و هر زمان ه حرف هاي آنها گوش داده ام، نفع برده ام. *كارهاي بعدي من قرار است در تابستان امسال در تماشاخانه ايرانشهر در يك نمايشنامه بازي داشتم باشم و علاوه بر اين، سريالي با عنوان «غريب آشنا» به كارگرداني مهدي صباغ زاده كليد خورد كه در ايام ماه رمضان امسال روي آنتن رفت. در آن مجموعه هم با پدرم و جمعي از بازيگران خوب كشور همبازي هستم. همچنين حضورم در يك فيلم سينمايي قطعي شده كه به زودي ساخت آن شروع خواهد شد. *مثل دختر بچه هاي ديگر عروسك بازي نكردم چهار پنج ساله بودم كه متوجه حرفه پدرم شدم و برايم خيلي عجيب بود كه وقتي پدرم كنارم نشسته، چطور در تلويزيون ديده مي شود. آرام آرام فهميدم پدرم بازيگر است. به خاطر دارم وقتي به اتفاق او و مادرم فيلم «جنگ نفتكش ها» را در سينما مي ديديم، در دو بخش از فيلم حالم خيلي بد شد در سكانسي پدرم در كشتي به سختي كتك مي خورد و در سكانسي ديگر دختربچه اي را بغل كرده بود. در هر دو سكانس زدم زير گريه كه چرا پدرم كتك مي خورد و آن دختر بچه به چه اجازه اي به جاي من در آغوش پدرم است و... به مرور زمان متوجه شدم بازي و بازيگري چيست. من در دوره كودكي، هرگز عروسك بازي نكردم و در بيشتر مواقع به اتفاق پدرم به محل تصويربرداري مي رفتم و از همان دوره آرام آرام با پشت صحنه و دوربين آشنا شدم. پدرم از بچگي به من آموخت چگونه باشم، چگونه بينديشم و چگونه عمل كنم. در اوقات فراغتم ضمن بازيگري در دو مجموعه تلويزيوني، در پشت صحنه بازي هاي پدرم حضور داشتم و آرام آرام با الفباي بازيگري، طراحي، گريم و... آشنا شدم. هفت ساله بودم كه توسط خانم پورمختاري همسر آقاي هرمز هدايت به بازي در يك برنامه ۹۰ شبي كه شامل آوازخواني و بازيگري بود دعوت شدم و در كنار جمعي از بازيگران خردسال و نوجوان اولين تجربه بازيگري ام در مقابل دوربين را پشت سر گذاشتم. در آن مجموعه كه حالت اپيزوديك داشت، هر شب بيانگر يك قصه بوديم و به همين دليل در طول مجموعه، ده ها كاراكتر از جمله خرگوش را بازي كردم. آن مجموعه در تعطيلات تابستاني مدارس ساخته شد تداخلي با درس و مشقم نداشت و پدر مادرم خوشحال بودند كه بازيگري من به درسم لطمه نمي زند و دو سال بعد در مجموعه ۳۰ قسمتي «ضلع ششم» بازي كردم. *بازيگري نخواندم و بازي هم نكردم با تجربياتي كه از دوره كودكي از بازيگري به دست آورده بودم و گذراندن آموزش دو ساله نزد زنده ياد حميد سمندريان و مشورت با خانواده ام، احساس كردم اگر تحصيلاتم را در رشته اي ديگر دنبال كنم ضرر نخواهم كرد به همين دليل به سراغ رشته معماري رفتم كه مرتبط با هنر است. *خودم، خانواده ام، سرگرمي هايم من بدون پارتي بازي پدر وارد عرصه هنر شدم. پدرم فقط راهنماي خوب من در اين عرصه بود و كمك ديگري به من نكرد. بعد از درگذشت مادرم تمام كارهاي خانه را من انجام مي دهم. من عاشق سفر هستم و امسال نيز موقع سال تحويل به اتفاق پدرم در سفر بودم. صميمي ترين دوستم خداوند، بعد پدرم و سپس شقايق فراهاني و تينا پاكروان هستند. به شدت استقلالي هستم و بازيكن مورد علاقه ام فرهاد مجيدي است. من به خودم ايمان دارم و با توكل به خدا، تا حالا آنچه را خواستم ام به دست آوردم. سایت خبرگزاری دانشجو
سه شنبه 8 بهمن 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 259]