واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: جدال ممنوعهها با جشنواره فیلم فجر!
در این شرایط، جشنواره فیلم فجر، مانند کتابی که احتمال میرود از بازار جمعآوری شود، مشتری بسیاری پیدا میکند و وقتی به چاپ دوم رسید، دیگر خود به خود بازارش تضمینشده میشود، در بین اهالی سینما هم اعتباری پیدا کرد که...
آنقدر که جشنواره فیلم فجر توانست یک جایگاه تثبیتشده، رو به رشد و مهم برای خود دست و پا کند، هیچیک از جشنوارههای هنری دیگر که زیر عنوان چتر مناسبتی فجر برگزار میشوند، بهدست نیاوردند.در ادامه یادداشت منتشره در هفتهنامه مثلث آمده است: قطعا یکی از دلایل تحقق این امر، وجود نمونههای مشابه خارجی است که بخشی از بار جذابیت را به نمونه شبیهسازیشده آنها منتقل میکند. جایزههایی چون کن، برلین و حتی آکادمی اسکار و گلدن گلوب با وجود تفاوتهای محتوایی و شکلیشان، پشتوانه تجربی بزرگی برای جشنواره فیلم فجر محسوب میشوند.بیشک، یک دلیل دیگر که موجب شد این جشنواره از دورههای ابتدایی خود، رفته رفته اهمیت پیدا کند، این بود که مخاطبان احساس میکردند در طول برگزاری جشنواره، آنهم در دورانی که تکنولوژی ارتباطی و الکترونیکی اینقدر پیشرفته نشده بود، فیلمهایی یا حتی صحنههایی را میتوانند ببینند که در آینده ممکن است اصلا امکان دیدنشان فراهم نشود.در این شرایط، جشنواره فیلم فجر، مانند کتابی که احتمال میرود از بازار جمعآوری شود، مشتری بسیاری پیدا میکند و وقتی به چاپ دوم رسید، دیگر خود به خود بازارش تضمینشده میشود، در بین اهالی سینما هم اعتباری پیدا کرد که این اعتبار سیمرغی، طبعا به مخاطبان نیز منتقل شد.حالا 32 دوره، یعنی 32 سال از برگزاری این جشنواره می گذرد و این ویژگی هنوز هم مصداق دارد. در همین چند سال گذشته، فیلمهایی چون «خیابانهای آرام» کمال تبریزی و «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمیکیا یا قبل از آن، بهرنگ ارغوان او، همین وضعیت را داشتهاند. هرچند شرایط عوض شده و دیویدی سنتوری داریوش مهرجویی از پیادهروها سر در میآورد، اما هنوز هم فیلمها برای حضور در جشنواره کشمکشهایی را تحمل میکنند و هنوز هم ممکن است شما فیلمی را در جشنواره ببینید که هیچوقت به اکران عمومی نرسد. این وضعیت به تغییر دولتها هم انگار خیلی ارتباط پیدا نمیکند، چون هم در دوره اصلاحات این وضعیت حاکم بود، هم دوره دولتهای نهم و دهم و هم دولت یازدهم که با شعار تغییر بر سر کار آمده است. حتی میتوان گفت، اگر مدیران دولت تدبیر و امید نتوانند در این زمینه، دستکم در زمینه نمایش فیلمهایی که با گرفتن پروانهها و مجوزهای متعدد و طی کردن همه مسیرهای قانونی و استاندارد ساخته شدهاند تغییری ایجاد کند، این پرسش پیش میآید که اساسا این مدیران برای کدام تغییر با اسمهای دهان پرکن پشت این میزها نشستهاند؟در جشنواره امسال نیز سه فیلم مورد توجه نگارنده بوده که برای حضور در جشنواره مشکل داشتهاند. از روی اتفاق، این سه فیلم، سه سرنوشت متفاوت هم تاکنون داشتهاند و شاید مثالهای خوبی باشند برای این بحث. فیلم «خانه پدری» کیانوش عیاری سرانجام هرچند نه در بخش مسابقه، بلکه به شرط مدعی نبودن دریافت سیمرغ یا هر جایزه دیگری، در بخش خارج از مسابقه در جشنواره بهنمایش گذاشته خواهد شد. فیلم «شیار 143» نرگس آبیار هرچند در فهرست ابتدایی حضور نداشت، اما سرانجام در فهرست تکمیلی، توانست خود را در بخش مسابقه جشنواره جای دهد. اما فیلم «آشغالهای دوستداشتنی» محسن امیریوسفی، تا چند روز به جشنواره مانده، هنوز مجوز حضور نگرفته، ممکن است هیچوقت هم نگیرد اما به همین نسبت، ممکن است در میانههای جشنواره به قافله اضافه شود.بهجد بر این اعتقادم که هر سه این فیلمها، هرچند برای مدیران سینمایی با ملاحظههایی همراه هستند، اما چه از نظر هنری و چه از منظر انسانی، فیلمهای قابل احترامی هستند و چه بسا بسیار قابل احترام. فیلم شیار 143 که دومین تجربه کارگردان – نویسنده آن است، با بازی چشمگیر مریلا زارعی، از آن دست حکایتهایی را روایت میکند که آنها را زیستهایم. مادر جوان روستایی که تنها پسرش در عملیات لورفته والفجر مقدماتی مفقودالاثر میشود، با انتظار او پیر میشود، در شبانهروز و سر مزرعه هم رادیو به کمر میبندد شاید موج رادیو عراق نام پسرش را در میان اسیران جنگ اعلام کند، با عکس پسرش پشت سر همه آزادههای قلمدوش شده میدود و درنهایت پس از سالها چند تکه استخوان کفنپیچشده پسرش را مانند دوران نوزادیاش به آغوش میکشد. اگر از نظر عاطفی در شرایط طبیعی باشید، دستکم سه بار باید در مدت زمان 90 دقیقه تماشای این فیلم، شما را به گریه بیاندازد.«خانه پدری» خانه ماست، وطن ماست، جامعه ماست. هرچند نیروی انتظامی بهعنوان سرمایهگذار فیلم، با صحنه قتل ناموسی صورت گرفته در دوره قاجار و تاثیر منفی آن بر ذهن مخاطب مشکل دارد اما آنها که نسل اندر نسل تاوان آن خون را در آن خانه پرداخت میکنند و این میراث، گریبانشان را رها نمیکند، خود ما هستیم. پس چرا باید از خودمان فرار کنیم؟ کارگردان دکتر «قریب» پس از سالها فیلمی ساخته که شاید اگر پس از این بازنشستگی خود را هم اعلام کند، میتوان گفت، غایت کار هنریاش را به انجام رسانده است. فیلمی که تماشای آن، تا چند روز ذهن شما را درگیر خواهد کرد.و اما «آشغالهای دوست داشتنی»، جنجالیترین فیلم این روزهاست که حتی منتقدان و مخالفان رسانهایاش هم آنرا ندیده نقد میکنند. یک واقعیت مغفول درباره این فیلم این است که تمام مراحل قانونی ساخت را رعایت کرده، بیش از 70 اصلاحیه را اعمال کرده و حتی با سرمایهگذاری بنیاد سینمایی فارابی ساخته شده است اما برخی طوری درباره آن حرف میزنند که انگار یکی از شبکههای ماهوارهای خارج از کشور، فیلمی مخالف نظام و کشور ساخته است. گذشته از اینکه این فیلم قطعا با اعمال چند ممیزی دیگر مانند همه فیلمها قابل نمایش است و قطعا خود کارگردان هم این مهم را میداند و در نظر گرفته است، اولا بهجد معتقدم با همه تفاوتها و تضادهای ظاهری، در همان دستهبندی نیتی میتواند قرار گیرد که فیلمهایی چون قلادههای طلا و اخراجیها 3 اجازه ساخت و نمایش میگیرند. ازسوی دیگر، یکی از اقدامهای عملی در جهت تحقق دستورالعمل «جذب حداکثری و دفع حداقلی» و ایجاد مفاهمه در جامعه است. تاریخ این ادعا را ثابت خواهد کرد؛ البته شاید در زمانی که وقتی فیلم نمایش داده شود، خیلیها درباره آنچه درباره آن شنیده بودند و همچنین توقیف رسمی یا غیررسمی آن، تعجب خواهند کرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]