محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830010850
گزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي پنجشنبه
واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: گزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي پنجشنبه
سرمقاله روزنامه خراسان،رسالت،وطن امروز،جمهوري اسلامي و ...را ميتوانيد در اين قسمت بخوانيد.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
روزنامه خراسان مطلبي را با عنوان«چرا آمريكا با حضور ايران در نشست سوريه مخالفت مي كند»در ستون يادداشت روز خود به قلم دكتر مهدي مطهر نيا به چاپ رساند:
چشم انداز آينده نشست ژنو ۲ در باره سوريه كه قرار است طي روز هاي آينده برگزار شود از منظرسيگنال هاي ضعيف و قوي موجود نمايانگر نوعي واگرايي در حال شكل گيري است كه اگر به خوبي مديريت نشود ژنو ۲ را به سرنوشت ژنو ۱ دچار خواهد كرد. تحركات يك جانبه گرايانه برخي از كشورهاي منطقه اي در حل و فصل بحران سوريه بدون در نظر داشتن كنش گران موثر در بحران سوريه از جمله ايران و عدم حضور احتمالي ايران در ژنو ۲ بنا بر فشار رژيم صهيونيستي و برخي از دولت هاي عربي و همراهي كشورهاي فرامنطقه اي با اين خواست موجب شده است تا از هم اكنون نگاه به ژنو ۲ يك نگاه واگرايانه به جاي همگرايانه براي حل و فصل مسئله سوريه تلقي شود. به هر تقدير بايد بپذيريم كه سوريه به دلايل مختلف از اهميت ويژهاي در جهان عرب برخوردار است اما اين اهميت جدي زماني مضاعف و چند لايه مي شود كه فراموش نكنيم اهميت كنوني سوريه بيش از ويژگي هاي گرافيك آن متكي بر حضور بشار اسد و سوريه در جبهه مقاومت است و جبهه مقاومت از تعريف خاصي در محدوده خاورميانه برخوردار و جايگاه كشوري مثل ايران در اين جبهه كاملاً مبرهن و آشكار است بنابراين عدم حضور كنش گري چون ايران مي تواند نگاه به ژنو ۲ را با چالش روبه رو سازد.
در اين ميان نبايد فراموش كرد كه منطق رفتاري برخي از بازيگران منطقه اي در حوزه اقدام در سوريه با منطق رفتاري و كنش هاي عملياتي كشورهاي فرامنطقه اي موثر بر بحران سوريه هماهنگ نيست. به بيان ديگر مديريت آمريكا براي رسيدن به منافع تعريف شده خود در سوريه همگام با كشور عربستان يا همسويي كامل با ديدگاه هاي اسرائيل و حتي تركيه ندارد. بنابراين اين اختلاف نظرها در خود منطقه موجب چالشهاي ديگري در اين زمينه شده است. در لايه سوم بايد گفت كه اختلاف منافع و سوگيري هاي عملياتي ميان كشورهاي غربي هم در بحران سوريه نبايد ناديده انگاشته شود. نوع كنش ها و رفتاري كه فرانسه با مقوله سوريه دارد با نگرشي كه آمريكاييها دارند را تا حدودي بايد متفاوت دانست و اين تفاوت عملكردها و ديدگاهها بر ميزان واگرايي مي افزايد. بنابراين چشم انداز مذاكرات با توجه به سيگنال هاي موجود چندان چشم انداز روشني به نظرنمي رسد. اگر چه بايد بپذيريم كه فضاي گفتماني ناشي از موقعيت هاي ايجاد شده در حل و فصل مسئله هسته اي ايران مي تواند الگوي عملياتي خوبي براي ژنو ۲ در چارچوب حل و فصل مسئله سوريه باشد اما اين مستلزم آن است كه بازيگران تا تشكيل ژنو ۲ در برخي از مواضع خود در زمينه به رسميت شناختن جايگاه كشورهايي مانند جمهوري اسلامي ايران را در فرآيند ژنو ۲ مورد توجه قرار دهند. آمريكا به دنبال تغيير و تحولات در برخي از معادلات منطقه اي و مديريت آن به نفع خود است. آمريكا به بحران پسا بشار اسدي مي انديشد و با توجه به فقدان يك بازيگر مثبت در زمينه جايگزيني بشار اسد عجله اي براي پايان دوره پسا بشار اسدي ندارد تا دولتي جديد تشكيل شود و حتي حاضر است با تغيير و تحول معادلات منطقه اي بدون تغيير و تحول در دولت بشار اسد از بركنار كردن بشار اسد به عنوان يك هدف سياسي در دوره قبل نيز عقب نشيني كند.
معتقدم ايالات متحده آمريكا و به ويژه دولت آمريكا مخالفت چنداني با حضور ايران در ژنو ۲ ندارد و حتي از آن استقبال مي كند اما آن چه كه در وضعيت فعلي براي آمريكا اهميت دارد پاسخگويي به راديكاليسم منطقه اي به ويژه از سوي اسرائيل و عربستان در مسير فشار آوردن به آمريكا در چارچوب پرونده هسته اي است. به هر تقدير اين فشارهاي فزاينده اي را به دولت اوباما وارد كرده و هم اكنون اگر دولت اوباما در مسير ژنو ۲ در حل بحران سوريه نيز نقش بالاتري براي جمهوري اسلامي ايران به طور رسمي و آشكارا قائل شود مي تواند زمينه هاي افزايش فشارهاي راديكاليستي بر دولت آمريكا راافزون كند. از اين رو تلاش مي كند كه در عين قبول تأثير ايران بر موضوع سوريه زمينه هاي ايجاد فشار بر خود را در پرونده هسته اي ايران فراهم نسازد چرا كه اسرائيلي ها در مسير برخورد با پرونده هسته اي اهرم فشار زيادي بر دولت اوباما فعال كرده اند و اگر پرونده سوريه به آن اضافه شود بي ترديد اين فشارها بر دولت اوباما وارد شده و آمريكا از حل و فصل اين موضوع ها و رسيدن به اهداف خود بر اثر اين فشار بازخواهد ماند . بنابراين در اين فضا آمريكا براي كاهش اين فشار ترجيح داده با حضور ايران در نشست ژنو ۲ مخالفت كند. در عين حال نبايد از اين غافل شد كه آن ها تلاش خواهند كرد تا از طريق سازمان هاي بين المللي ضمن تسهيل فضاي گفتماني براي حضور ايران ،از آن به عنوان يك امتياز در راستاي مسئله هسته اي نيز در آينده بهره برداري كنند.
دكتر حامد حاجي حيدري در مطلبي با عنوان«توازن مينياتوري»كه در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساند اينگونه نوشت:
•بحران، شبكهاي از مسائل اجتماعي است كه طوري با هم تلاقي ميكنند و شبكه ميشوند، كه حل هر كدام، منجر به تشديد مسائل ديگر ميشود.
•آندره گوندرفرانك، نظريهپرداز مشهور توسعه در آمريكاي جنوبي، گفت كه امروزه، شرايط اقتصادي و اجتماعي جوامع، به آستانهاي رسيده است كه مديران و دانشمندان و سياستمداران، ديگر نميتوانند به توسعه بينديشند، آنها بايد به فكر حل و فصل بحرانها باشند. اين اظهار و نظر گوندرفرانك، افراطي نيست؛ حق مطلب آن است كه افراطي نيست و واقعبينانه است. ما با شبكهاي از مسائل مواجهيم كه كوشش براي حل هر يك از آنها، موجب تشديد مسائل ديگر ميشود.
•از بحران بزرگ اقتصادي در سال 1929، دولتهاي ليبرال غربي تغيير شكل دادند، و تنها دوازده سال پس از شكلگيري دولت كمونيست شرقي، شروع به مداخله گسترده در اقتصاد و اجتماع نمودند. به اين دولتهاي ليبرال غربي متكفل، "دولت رفاه" ميگفتند.
•با گسترش ابعاد دولت، فساد و همچنين ناتواني دولت در پاسخگويي به نيازهاي فزاينده جامعه، مسئلهساز شد. خصوصاً موضوعاتي مانند امنيت، آموزش و بهداشت مسائلي بودند كه دولتها هر چه كمتر ميتوانستند، به تأمين آنها موفق شوند، و بدين ترتيب، دچار بحران مقبوليت اجتماعي ميشدند.
•از اين قرار بود كه سياستهاي خصوصيسازي و تعديل، آهنگ كوچكسازي دولت را به مثابه شر لازم و راهي كه ناگزير به نظر ميرسيد آغاز كردند. اين كمك ميكرد كه دولتها كمتر مسئول مسائل پيچيده عمومي شناخته شوند و كمتر از جانب مردم به عدم كفايت متهم شوند. ايده اصلي اين بود كه بهتر است دولتها مسئوليت كمتري بپذيرند، و آن را خوب انجام دهند. در عوض، انگيزههايي ايجاد كنند تا بخش خصوصي مسئوليتهاي قبلي دولت را به عهده بگيرد و در رقابت با رقبا، بهبود انجام خدمات هم تضمين شود.
•مردم سراسر جهان، لااقل طي سه نسل، عادت كرده بودند تا امنيت و آموزش و بهداشت را از دولتها بخواهند، ولي اكنون، رفته رفته اين مسئوليتها به خارج از دولتها سپرده ميشود. بخش خصوصي كه بسيار نيرومند به نظر ميرسد، كم كم اراده خود را به قدرتمندترين دولتهاي دنيا هم ديكته كرد و معلوم شد كه دولت، بدون داشتن مالكيت، نميتواند نظارت مؤثري بر بخش خصوصي اعمال نمايد. همه احساس ميكردند كه شانه خالي كردن دولتهاي رفاه از مسئوليتها و احاله آنها به بخش خصوصي، دولت را به مثابه اراده ملي تضعيف خواهد نمود.
•شكل تازه جامعه و سياست كه همه بايد به آن عادت كنند، چيزي شبيه زندگي در زير سايه مافيا و قدرتهاي خصوصي بزرگ و در عين حال متحد است كه كنترل امنيت، آموزش و بهداشت، و مآلاً، فرهنگ و هنر و تسليحات و انتخابات و قانونگذاري و دادرسي و... را به دست ميگيرند.
•مردم دنيا چه ميتوانند در مقابل اين وضع "بحراني" صورت دهند؟ يك بخش خصوصي پيشرفته كه از امكانات خود براي سوء استفاده و رويارويي با دولت ناظري كه نماينده اراده ملي است بهره ميبرد، يا دولتي بزرگ و فاسد كه گرفتار ناكارآيي سهمگين است و پوشش مناسبي به نيازهاي جامعه نميدهد؟
مسئله ضعف مفرط دولت
•خب؛ آن چه گذشت، حكايت جهاني بود كه پس از يك دوره اقتصاد دولتي رفاهي در غرب و اقتصاد دولتي كمونيستي در شرق، به سمت نوليبراليسم "بحراني" گسيل شد.
•ولي وضع ما، بنا به دلايلي، قدري پيچيدهتر است؛ نميگويم دشوارتر است، اين پيچيدگي ميتواند مايه امتياز باشد، يا بسته به نحو چارهانديشي ما، مايه دشواري گردد. زمينه تاريخي و فرهنگي متفاوت ما در قبال حكومت و وظايف حكومت، وضع ما را پيچيدهتر ميكند. خصوصيسازي در كشور ما لبهها و آستانههايي دارد كه نميتوان از آن پا پيشتر نهد.
•از يك سوي، زمينه تاريخي ايران كه در آن، شرايط زندگي دشوار، و منابع زيست كمياب بود، همواره مايه اتحاد در پس يك حكمراني مقتدر بوده است. بنا بر اين، به لحاظ فرهنگي يك حكومت ضعيف، مورد تحمل و قبول و حمايت مردم نيست. اين فرهنگ، تهنشستهاي خود را در همه عناصر زيست ايراني، از زبان گرفته تا خانواده و تعليم و تربيت به جاي گذاشته و به سهولت قابل رفع نيست؛ مطلوب هم نيست كه رفع شود. اينكه چيزي به نام سياست و حكومت، به مثابه سمبل اراده اخلاقي جمعي حضور داشته باشد، مايه قوت يك تمدن انساني است. پس، تضعيف ايده حكومت و سياست، در فرهنگ ايراني، نه ميسر است، و نه مطلوب.
•از سوي ديگر، زمينه ديني ما در اسلام شيعي، و تز ولايت فقيه، حيطه اختيار ولايت فقيه را پاس ميدارد، و برنميتابد كه اين حيطهها به بخش خصوصي تفويض شود. اينكه در جريان سياستهاي تعديل، و قانون اجراي سياستهاي ذيل اصل چهل و چهار، قدرت حكمراني به قدري تضعيف شود، كه بخش خصوصي قدرت دولت مركزي را به چالش بطلبد، يا در تدارك مداخله در انتخابات باشد، يا به درون دستگاه حكومت نفوذ نمايد، با اصول مشروعيت در نظريه ولايت فقيه تعارض دارد.
حدود مشخص حاكميتي
•با توجه به اين مقدمات، به نظر ميرسد كه در عين حال كه اجراي خصوصيسازي و تعديل دولت، تا حدي، ضروري است، و شرط لازم در مهار بحران دولتهاي رفاهي محسوب ميشود، ولي بايد در اجراي آن "حدود مشخصي" رعايت شود.
•منظور از "حدود مشخص"، دقيقاً شامل دو ضابطه است: يكي آن كه بايد تعريف دقيق و متكي به تأملات جامع نظري، از حيطههاي حاكميتي يك حكومت اسلامي-ايراني صورت گيرد، به نحوي كه نظارت مؤثر حكومت به نام شرع و ملت، بر فعاليت بخش خصوصي ميسر باشد. در اين زمينه، حفظ اقتدار حكمراني مركزي در دو حيطه فرهنگي در درجه اول، و نظامي-امنيتي در درجه دوم ضرورت دارد. در تعيين اين مرزها، و مراعات آنها حداكثر انضباط ضروري است. تنها در سايه تقويت تصدي حاكميتي در حيطه فرهنگ و نظامي-امنيتي است كه ميتوان قلمرو اقتصاد را گشود، در غير اين صورت، شكلگيري اتحادهاي نفعطلبانه فرهنگي و امنيتي، جامعه را به قهقراي سيسيليسم و مافيا فرو خواهد برد.
•در ثاني، نبايد فراموش شود كه حيطه حكمراني دولت از آن رو پاس داشته ميشود كه مجري عدالت و احكام الهي و نماينده امر به معروف و نهي از منكر و اراده ملي باشد. از اين قرار، مالكيت خصوصي، و همچنين انضباط حاكميتي، نبايد تضعيف كننده قانون شرع و آزادي امر به معروف و نهي از منكر مردم باشد.
توازن در انضباط و تحرك: توازن مينياتوري
•پس، مسئله پيچيدهاي كه در پيش روي دانشمند و سياستمدار ايراني-اسلامي وجود دارد، برقراري توازن مينياتوري ميان 1. مالكيت خصوصي، 2. انضباط حاكميتي، 3. قانون شرع، و 4. آزادي امر به معروف و نهي از منكر مردم است.
•برقراري اين توازن، بيگمان نبوغآميز و دشوار است، ولي كليد اصلي در پيشبرد آن، در درجه نخست، قانونگرايي(= پرهيز= تقوا= حدنگهداري= انضباط= مبادي آداب بودن= پايبندي) است.
•پيشبرد خصوصيسازي، ملازم با افزايش قدرت مالكيتهاي خصوصي است، و در توازن با آن، حكومت بايد به نام ملت و منافع مردم، انضباط بيشتري در اعمال مالكيت خصوصي حاكم گرداند تا منافع عمومي به اندازه منافع خصوصي تأمين گردد. اين در حالياست كه وضع فعلي ما، وفق حال نيست. درست در شرايطي كه ما به انضباط بيشتر احتياج داريم، و لازم است تا نهادهاي نظارتي، نظارت دقيقتر و منطقيتري اعمال نمايند، و نظارت آنها با ضمانت اجرايي همراه باشد، ما با يك "جامعه پرارفاغ" مواجهيم. اين، ميتواند به معناي بيدفاع ماندن جامعه در مقابل تاخت و تاز مالكيت خصوصي و نفعطلبيها آن هم باشد.
•آنچه موقعيت ما را در رعايت شرط اصلي يعني قانونگرايي(= پرهيز= تقوا= حدنگهداري= انضباط= مبادي آداب بودن= پايبندي) دشوار ميكند، يك جامعه جوان پرتحرك در متن شبكه جهاني است. برقراري قانون و پرهيز و پايبندي، در چنين زمينه جمعيتي و ارتباطي فوقالعاده دشوار است. هر چند كه در سوي ديگر، به دليل بيم از افراط در انضباط يا قوت بيش از حد مالكيت خصوصي، بهرهمندي از چنين جمعيتي و بستر ارتباطي ميتواند در تعديل آن آسيبها به كار آيد. باز هم با يك صورتبندي "بحراني" مواجهيم. در يك سوي، ضرورت انضباط عميقاً احساس ميشود، و از سوي ديگر بيم افراط در انضباط و تطاول مالكيت خصوصي، زمينههاي تحرك را مغتنم ميشمرد. غافل شد كه آن ها تلاش خواهند كرد تا از طريق سازمان هاي بين المللي ضمن تسهيل فضاي گفتماني براي حضور ايران ،از آن به عنوان يك امتياز در راستاي مسئله هسته اي نيز در آينده بهره برداري كنند.
روزنامه ي وطن امروز مطلبي را با عنوان«آمريكا از چه مطمئن است؟!»نوشته شده توسط سيد عابدين نور الديني در ستون يادداشت روز خود به چاپ رساند كه در ادامه ميخوانيد:
1- در ايران متاسفانه نگاه دولتي معتقد بود - و اين اعتقاد خود را به شكل وسيعي توزيع ميكرد- كه تفاسير آمريكاييها از توافقنامه ژنو، تنها براي آرام نگهداشتن «تندروها»ي آمريكايي و رژيم صهيونيستي بوده است و متاسفانه منتقدان اين نوع نگاه نيز به همسويي با صهيونيسم متهم ميشدند! آيا واقعا تفسير آمريكاييها درباره ميزان و كيفيت غنيسازي، نحوه فعاليت رآكتور اراك، توقف و تحديد سانتريفيوژهاي نسلهاي دوم و سوم، ازبينبردن ذخيره اورانيوم 20 درصد و... تنها يك عمليات رواني براي كنترل مخالفان اين توافقنامه بود؟ به عبارتي، آيا تفسير واقعي آمريكاييها از توافق ژنو همان تفسير تيم ايراني بود و آنها براي آرام كردن منتقدان تفاسيري ديگر ارائه ميكردند؟ در ايران عدهاي واقعا بر اين اعتقاد بودند! تشديد تحريمها عليه ايران توسط دولت اوباما نيز نتوانست در اين اعتقاد آنان خدشهاي وارد كند. آنان خود و اوباما را ميانهرو و منتقدان توافقنامه ژنو را تندرو خطاب ميكردند البته آنها اخيرا دامنه تندروهاي آمريكايي را به محدودهاي از كاخسفيد هم گسترش دادند اما به نظر ميرسد هنوز مانده است تا اتاق بيضي كاخ سفيد هم مشمول جماعت تندرو شود!
2- مذاكرات فني ايران و 1+5 زمينه را براي اجراي توافقنامه ژنو فراهم ميكند. به عبارتي اين مذاكرات كارشناسي است كه چگونگي اجراي توافقنامه ژنو را مشخص ميكند. در واقع آنچه از آن به عنوان حسننيت براي توافق تعبير ميشد، بايد در اين مذاكرات خود را نشان بدهد. به همين دليل شايد بتوان اين مذاكرات را بسيار مهمتر از آنچه 6 آذر در ژنو رخ داد؛ بدانيم. با اين حال آغار مذاكرات كارشناسي، با كارشكني آمريكاييها همراه شد! تشديد تحريمهاي هواپيمايي و نفتي ايران توسط وزارت خزانهداري آمريكا باعث شد تيم ايراني مذاكرات كارشناسي را ترك كند. تيم ايراني چند روز بعد به مذاكرات بازگشت اما پس از 4 روز مذاكره، اكنون وزيرخارجه ايران از روند كند مذاكرات ناله ميكند و طرفين ادامه گفتوگوها را به بعد از تعطيلات كريسمس موكول ميكنند. چرا؟ چرا روند مذاكرات كند شده است؟ عباس عراقچي پاسخ روشني به اين سوال داده است. معاون ظريف صراحتا گفته است «تفسيرها و برداشتهاي نادرست از مفاد توافقنامه» عاملكندشدن روند مذاكرات كارشناسي است. براساس اين اظهارات عراقچي، آنچه تاكنون مانع اجراي توافقنامه ژنو شده، تفاسير مختلف از مفاد توافقنامه است. بنابراين توافقنامه ژنو تفسيرپذير است و اظهارات متفاوت آمريكاييها درباره اين توافق مربوط به همين تفسير است و نه سياستي براي توجيه منتقدان! طرف غربي توافقنامه ژنو را به گونهاي متفاوت از ايران فهم كرده است و اكنون همين فهمهاي متفاوت مذاكرات را متوقف كرده است. حال آيا ديگر ميتوان گفت تفسيرهاي آمريكا از مفاد توافق ژنو براي توجيه منتقدان داخلي اين كشور بوده است؟
3- اوباما بر سر مذاكرات هستهاي با ايران قمار نكرده است. گويي از روند مذاكرات هستهاي اطمينان دارد. گويي آنان هيچ نگراني از مذاكرات ندارند و هدف را در دسترس ميدانند اما چرا؟ بگذاريد به برخي گزارههاي ملموس اشاره كنيم. باراك اوباما ارزيابي خود از روند مذاكرات هستهاي با ايران را همواره با يك جمله شروع ميكند: «تحريمها ايران را پاي ميز مذاكره آورد». او با اين جمله بهدنبال اثبات كارآمدي دولتش در بحث مقابله با ايران است. رئيسجمهور دموكرات با اين اظهارات ميخواهد همگان را در ادامه مسيري كه او ميخواهد، همراه و رقباي جمهوريخواه را كه با تحريمهاي جديد درصدد خرابكردن بازي او هستند؛ خلع سلاح كند. او از سناتورهاي جمهوريخواه خواست 6 ماه به او وقت دهند تا او بتواند به اهدافش در قبال ايران برسد؛ در غير اين صورت آنها ميتوانند تحريمهاي جديد را تصويب كنند. نيازي به توضيح نيست كه اوباما به ادامه مذاكرات بسيار خوشبين و مطمئن است. شايد براي همين است كه بدون توجه به اصل حسننيت در تفاهمنامه ژنو، نام 19فرد و شركت ديگر را به ليست تحريمهاي ايران افزود؛ بدون آنكه از واكنش ايران نگراني داشته باشد. به عبارتي آنها پيشتر واكنش ايران را در قبال اين اقدام خود «برآورد» كرده بودند.
4- ميتوان گفت آقاي روحاني روي مذاكرات هستهاي ريسك كرده است. او در رقابتهاي انتخاباتي معيشت را به سانتريفيوژها گره زد و قول داد سفره مردم را كه براساس اظهارات ايشان، 6 درصد كوچك شده بود؛ به شرايط قبل بازگرداند. دولت او به جز موضوع مذاكرات هستهاي، تاكنون هيچ نسخهاي براي بهبود معيشت ارائه نكرده است. به عبارتي نسخه بومي براي بهبود وضعيت معيشتي مردم ارائه نشده است.
شايد بيراه نباشد اگر گفته شود اين بزرگترين اشتباه رئيسجمهور بود كه بهبود معيشت را به مذاكرات هستهاي مرتبط و از همه مهمتر آن را «اعلان» كرد. علنيكردن موضوع بهبود معيشت با مذاكرات هستهاي، رسما «نياز» دولت به مذاكرات را مخابره كرد! و اين همان چيزي است كه باراك اوباما استراتژي هستهاي خود در مذاكرات را بر آن بنا كرده است. متاسفانه اشتباهات راهبردي مانند «خزانه خالي» و ويرانهنمايي اقتصاد كشور نيز اين انگاره كاخ سفيد را تقويت كرد، به گونهاي كه اين توهم نزد رئيسجمهور آمريكا ايجاد شد كه رياستجمهوري آقاي روحاني در ايران، محصول سياست او در افزايش تحريمها بوده است.
در شرايط فعلي هيچ اولويتي مهمتر از تغيير الگوي محاسبه طرف آمريكايي نسبت به ماهيت مذاكرات هستهاي وجود ندارد. دولت بايد چارهاي براي تغيير ذهنيت مقامات آمريكايي درباره نسبت ايران با مذاكرات هستهاي بينديشد. تدبير براي ايجاد يك برنامه بزرگ اصلاحي در اقتصاد و نشان دادن عزم خود براي پيگيري اين برنامه ميتواند در تغيير اين ذهنيت اثرگذار باشد. آمريكاييها بايد به اين فهم برسند كه ايران براي بعد از شكست احتمالي مذاكرات نيز برنامهريزي كرده است. همچنين دولت بايد نسبت به بدسليقگي رسانههاي حامي خود تدبير كند. تداوم سفيدنمايي اوباما از سوي رسانههاي حامي دولت، به سود تيم مذاكرهكننده هستهاي و مجموعه دولت نيست. آقاي روحاني اين موضوع را بهتر از هركسي ميداند.
«تحليل سياسي»اين هفته روزنامه جمهوري اسلامي به نوشته اي كه در ادامه ميخوانيد اختصاص يافت:
در اين هفته اربعين حسيني با همه غم و اندوهش از راه رسيد و صداي پاي عشق و دلدادگي از اقصي نقاط زمين به آسمانها رفت و عرش الهي شاهد جوشش خون خدا و شور و شعور سوگواران حسيني شد. كيست كه نداند اربعين حسيني، روز جويبار هميشه جاري عاشورا، روز زيارت مرقد عاشوراسازان، روز خروش خون سيدمظلومان عالم و پژواك فرياد ظلم شكن اسراي كاروان كربلاست؟ به واقع اربعين، فرصتي براي اعلام همبستگي با امام عاشورائيان است. هر اربعيني كه از راه ميرسد، قاصد حماسهاي ماندگار، پيامدار استعلاي ايمان، نشانهاي از شكوه دلدادگي و جوانه درخت آزادگي و روز لبيك به استغاثه حسيني است.
در روز اربعين از هر سرزميني كه در آن قلب روشن و مؤمني ميتپد، و از هر خاكي كه كربلا تا ژرفاي روزها و روزگاران ريشه دوانده، جوشش چشمههاي خداوند از چهار سوي عالم جاري ميشود و نقطه اوج آن نيز در پيمان همبستگي زائران و ياوران حق در كربلاي معلي است. اين زيارت، گواراي وجود زائران حسيني باد.اين هفته و در آستانه پايان سال ميلادي، با سالروز ميلاد حضرت عيسي بن مريم(ع)، پيامبر الهي و انسان برگزيدهاي كه تولدش معجزهاي الهي و نشانه رحمت و مهرباني خداوند براي اهل زمين محسوب ميشود همزمان بود؛ همان پيامبري كه به هنگام ولادت زبان به سخن گشود و همگان را به حيرت واداشت. پيامبر والامقامي كه معجزههايش شگفتي آفرين و سرشار از بركت و گنجينه معرفت بود. والامقامي كه در دوران رسالت خويش، مردمان را به توحيد، عدالت و نوعدوستي فرا خواند و آيندگان را به ميلاد پيامبر خاتم بشارت داد و فرمود: "به شما خبر ميدهم كه پس از من، پيامبري خواهد آمد به نام احمد(ص) كه يكي از فرزندانش، حجت خدا بر انسانها خواهد بود و زماني كه زمين از ظلم و جور پر شد او قيام كند و عدل را به پا دارد. پس من در آن زمان از آسمان فرود ميآيم."
اين روزها مسيحيان سراسر جهان، ميلاد پيامبري را جشن ميگيرند كه تولد و عروجش به آسمان، نشان از بزرگي پروردگار است و روزي با منجي عالم بشريت، مهدي موعود(عج) ظهور ميكند و جهان را سرشار از حق و عدالت ميكند و گردنكشان و ظالمان را به تبعيت از حق وا ميدارد.در هفته جاري مذاكرات كارشناسي ايران و گروه 1+5 در ژنو بدون اينكه به نتيجه مشخصي رسيده باشد، به پايان تعطيلات سال نو ميلادي موكول گرديد. گرچه اين تنفس و يا به عبارت ديگر وقفهاي كه در مذاكرات ايجاد شد، محملي براي توجيه افكار عمومي داشت ولي برخي گزارشها كه توسط هيات مذاكره كننده ايراني منتشر شد، حاكي از اينست كه آمريكائيها در كارشكني و سنگ اندازي جديد خود، عملي شدن توافقنامه ژنو را موكول به برداشتن گام اول توسط ايران كرده درصورتي كه ميبايست گامها و تعهدات توافق شده به طور همزمان توسط طرفهاي متقابل صورت پذيرد. آنچه كه طرف ايراني در مذاكرات بر آن اصرار دارد مبتني بر اين اساس است كه هر وقت طرف غربي شروع به رفع تحريم كرد، ايران نيز اقدامات و تعهداتش را به اجرا خواهد گذاشت. بدين ترتيب بود كه مذاكرات براي حدود دو هفته متوقف شد تا شايد ديگر اعضاي گروه 1+5 بتوانند آمريكا را متقاعد به اجراي توافقنامه و دست برداشتن از بهانهتراشي كنند.
اين هفته در مسائل خارجي، تحولات سوريه، مصر و تركيه را به دليل اهميت رويدادهاي اين سه كشور مورد بررسي قرار ميدهيم. با نزديك شدن به زمان برگزاري كنفرانس صلح سوريه كه قرار است 2 بهمن در شهر مونتروي سوئيس برگزار شود، تحركات ديپلماتيك نيز تشديد شده است. در اين حال، آمريكا با اتخاذ موضع غيراصولي، تاكنون با شركت ايران در نشست مذكور مخالفت كرده و با اين عمل نشان داده است كه نيتي صادقانه براي حل بحران سوريه ندارد. اين درحالي است كه برگزار كنندگان اين اجلاس، از جمله بان كي مون، دبيركل سازمان ملل و اخضر ابراهيمي فرستاده مشترك سازمان ملل و اتحاديه عرب بر لزوم حضور ايران در نشست صلح سوريه در سوئيس تاكيد كرده و تلويحاً اقرار كردهاند بدون حضور ايران امكان موفقيت و نشست مذكور ضعيف خواهد بود.
سوريه نيز به عنوان طرف اصلي نشست مذكور خواستار مشاركت ايران شده است. مقامات رسمي كشورمان نيز اعلام كردهاند درصورت دعوت به نشست مذكور، اين دعوت را مورد بررسي قرار خواهند داد. بعيد نيست كه مخالفت آمريكا با حضور ايران در نشست "ژنو 2" از ناحيه فشارهايي باشد كه از سوي رژيم صهيونيستي و همچنين عربستان و قطر اعمال ميشود، چه اينكه اين رژيمها، از عاملان اصلي جنگ افروزي در سوريه ميباشند و تمايلي ندارند اين جنگ ويرانگر به پايان برسد. اين رژيمها كه خود را در بازي سوريه بازنده ميبينند، از آن وحشت دارند كه نشست "ژنو 2" ناكامي آنها را نهايي سازد.
اين هفته مصر نيز شاهد تحولات تازه و رويدادهاي مختلفي بود كه حاكي از بيثباتي و حساسيت شرايط در اين كشور است. كودتاچيان در مصر به شدت در تلاش هستند تا انقلاب مردم مصر را به نقطه صفر باز گردانند و مقدمات بازگشت دوران سابق را فراهم سازند. قلع و قمع اخوان المسلمين و اعضاي آن را به عنوان بزرگترين تشكل سياسي مصر در دستور كار قرار دادهاند. وارد كردن اتهامات سنگين به رهبران اخوان المسلمين، همزمان با تبرئه عناصر و عوامل رژيم سابق در همين چارچوب قرار دارد. انفجار تروريستي مهيب روز سه شنبه كه در جريان آن 14 نفر كشته و 130 نفر زخمي گرديدند نيز بهانهاي شد تا دولت دست نشانده كودتاچيان، حملات خود عليه اخوان المسلمين را شدت ببخشد و براي نخستين بار يك مقام دولتي، اخوان المسلمين را گروه تروريستي خواند و تلويحاً انفجار شمال قاهره را به گردن اخوانيها انداخت.
مجموعه اين حوادث نشان ميدهد كه نقشه براي برگرداندن شرايط به گذشته و به شكست كشاندن انقلاب مردم مصر جدي است و به همين دليل روزهاي آينده بايد منتظر اقدامات و طرحهاي تازهتري از جانب كودتاچيان بود.اين هفته، تركيه نيز شاهد تنشهاي تازهاي بود كه بحران سياسي داخلي در اين كشور را تشديد ساخت. پس از آنكه دستگاه قضايي تركيه برخي مقامات و مديران دولتي از جمله فرزندان چند وزير كابينه اردوغان را به فساد مالي متهم كرد و دستور بازداشت آنها را صادر نمود، با واكنش تند دولتمردان تركيه از جمله شخص اردوغان مواجه شد. اردوغان، اتفاقات اخير و اتهام فساد مالي را يك انگ سياسي خواند و از آن به عنوان "بازي كثيف" نام برد كه هدف از آن ضربه وارد كردن به حيثيت دولت در آستانه انتخابات است. كنارهگيري وزيران كشور و اقتصاد تركيه و برگزاري تظاهرات اعتراض آميز از بازتابهاي اين ماجرا بود. اردوغان كه تا دو سال قبل به موفقيتهاي سياستهايش در زمينه اقتصاد و سياست خارجي ميباليد، اكنون پس از شكست سياستهاي نسنجيده و نامعقولش در سوريه، در داخل نيز با مخالفتها و اعتراضات فزايندهاي روبروست. به نظر ميرسد دوران اوج اردوغان به پايان رسيده و جايگاه و موقعيت وي به سراشيبي افتاده است.
مهران دبير سپهري مطلبي را با عنوان«تخمين تورم سال بعد با فرض ادامه وضع موجود»در ستون سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به چاپ رساند كه به شرح زير است:
معمولا و عمدتا، نرخ تورم هر ماه ناشي از عملكرد اقتصادي دولتها در 9 ماه قبل است، بنابراين كاهش نرخ تورم در سال 1392 ارتباط آنچناني با عملكرد دولت تدبير و اميد ندارد (اگرچه انتظارات سياسي، تاثير دارد و ما منكر آن نيستيم). در توضيح بيشتر، بايد گفت عملكرد اقتصادي دولت قبل، موجد يك تورم حدود 17 تا 20 درصدي ميشد و اينكه چرا اين ميزان تا حدود 2 برابر افزايش يافت، به دليل افزايش ناگهاني قيمت ارز در سال هاي 1390 و 1391 بود.اگرچه مسووليت افزايش قيمت ارز نيز قبل از آنكه متوجه تحريمها باشد، متوجه دولت قبل است و اشتباهات صورت گرفته قابل چشمپوشي نيست. ازسوي ديگر رياست محترم بانك مركزي از پيشبيني رشد نقدينگي 23 درصدي براي امسال (اسفند 1392) خبر دادهاند؛ بنابراين، حجم نقدينگي از 492 هزار ميليارد تومان در پايان مرداد امسال به 567 هزار ميليارد تومان در پايان اسفند خواهد رسيد.
بنابراين نقدينگي خلق شده در هفت ماه شهريور تا اسفند امسال برابر 75 هزار ميليارد تومان پيشبيني خواهد شد. اگر اين ميزان را با هفت ماه منتهي به پايان مرداد امسال (هفت ماه پاياني دولت قبل) مقايسه كنيم، متوجه خواهيم شد در مدت مذكور، 54 هزار ميليارد تومان خلق نقدينگي داشتهايم؛ يعني حجم نقدينگي از 438 هزار ميليارد تومان در پايان دي ماه 1391 به 492 هزار ميليارد تومان در پايان مرداد 1392 رسيده است. بنابراين به نظر ميرسد دولت تدبير و اميد نيز از نظر پولي قصد دارد به صورت انبساطي عمل كند.
در توضيح جدول تغييرات تورم(كه ذيلا ديده ميشود)، بايد گفت كه اين جدول تا آبان 1392 بر اساس آمار بانك مركزي تنظيم شده و از آذر 1392 تا اسفند 1393 با اين فرض كه شاخص تورم مصرفكننده به طور ميانگين هر ماه 3/1 درصد افزايش يابد، پيشبيني شده است. دليل انتخاب عدد 3/1 اين است كه ميانگين تورمي عملكرد دولت قبل، صرف نظر از تورم ناشي از افزايش قيمت ارز، 1/3 درصد در ماه بوده است. مجموعه تغييرات تورمي اتفاق افتاده و پيشبيني شده مندرج در جدول، در شكل منحني تغييرات تورم نقطهاي و تورم ميانگين نيز ديده ميشود.
با توجه به پيشبيني تغييرات تورم، نرخ مزبور در پايان سال آينده با فرض ادامه وضع موجود، بايد حدود 17 درصد باشد و اگر دولت تدبير و اميد، هدفگذاري براي مقدار كمتر از 17درصد را مد نظر قرار دهد، به معني آن است كه قصد دارد نسبت به دولت احمدينژاد انقباضيتر عمل كند و اگر هدفگذاري معادل يا بيشتر از 17 تا 20 درصد را مد نظر قرار دهد، به معني آن است كه «بانك مركزي» همچنان مانند 24 سال گذشته سراب تامين آب براي اقتصاد تشنه به آب اين كشور شناخته ميشود. اگر ما معتقديم مسكن مهر با پول فقرا و از جيب مردم غيرمنتفع ساخته شده است (كه البته همينطور است)، بنابراين آن رشد اقتصادي كه ناشي از پول بانك مركزي ايجاد شود هم از جيب فقرا خواهد بود و با همين استدلال غير قابل پذيرش است. ضمنا فرض ما در اين مقاله آن است كه نرخ ارز تا پايان سال آينده ثابت باشد.
ستون يادداشت اول روزنامه تهران امروز را مطالعه ميكنيد كه به مطلبي با عنوان«افزايش قيمت خودرو به شرط ارتقاي كيفيت»نوشته شده توسط حسين گروسي اختصاص يافت:
در روزهاي اخير بحث افزايش قيمت خودروهاي داخلي دوباره داغ شده است. عوامل مختلفي در تعيين قيمت خودرو دخيل هستند. وقتي حرف از افزايش قيمت به ميان مي آيد بايد اين عوامل در كنار هم ديده شود. يكي از مهم ترين اين عوامل تيراژ خودرو است. آمارهاي جهاني نشان مي دهد سهم ما از بازار جهاني خودرو اندك است. براساس آمار منتشر شده در سال 2011 ايران حدود يكميليون و 200 هزار دستگاه خودرو توليد كرده و اين آمار در سالهاي اخير به حدود 700 هزار دستگاه كاهش يافته است. وقتي تيراژ كاهش پيدا مي كند قيمت تمام شده افزايش مي يابد. بنابراين در كنار فشارهايي كه براي افزايش قيمت وجود دارد بايد به مسئله افزايش تيراژ و ارائه پلتفرمهاي جديد هم توجه شود. قانون ارتقاي سطح كيفيت خودروها هم در مجلس شوراي اسلامي به تصويب رسيده است و با توجه به جميع اين عوامل نمي شود پذيرفت كه بهصورت يكجانبه قيمت ها افزايش پيدا كند بدون اينكه شاهد افزايش كيفيت و تغيير و تحولات محسوسي در اين حوزه باشيم.
در حال حاضر كيفيت خودروهاي توليد داخل از نظر طراحي و مصرف سوخت و استحكام و ... پايين است. بهعنوان مثال خودرو سمند حدود 10 سال است با همين شكل و قيافه فعلي توليد ميشود. مصرف سوخت خودروهاي توليدي ما حدود 10 ليتر در 100 كيلومتر است در حالي كه مصرف خودروهاي در اين كلاس در كشورهاي ديگر حدود 5 ليتر است. ما انتظار داريم وزارت صنعت، معدن و تجارت و خود خودروسازان در كنار افزايش قيمت خودرو به اين موارد هم توجه كنند. اين افزايش قيمت اگر همراه با افزايش كيفيت نباشد نه بهنفع مردم و نه در درازمدت به نفع خود خودروسازان است. خودروهاي داخلي بايد به سطحي از كيفيت برسند كه با رقباي خارجي قابل رقابت باشند. صنعت خودرو بايد به فكر اصلاح و تغيير استراتژي هاي خود باشد. بهعنوان مثال شركت هيونداي به مرز ورشكستي هم رسيد وقتي دوباره تقاضاي وام كرد گفتند كه اين شركت ورشكسته است. مديران آن اعلام كردند كه استراتژي شركت عوض شده و ما شاهد هستيم كه تغيير برنامهها چقدر موثر بوده و اين شركت در حال حاضر يك شركت موفق است.
صنعت خودرو نبايد از مواجه شدن با واقعيت هاي بازار هراس داشته باشد. بايد با برنامهريزي درست در مسير رشد، هدايت شود. تا جايي كه تيراژ به حدي برسد كه شركت ها از طريق فروش بيشتر بتوانند سود ببرند. اينكه ما بخواهيم زيان هاي گذشته را با افزايش قيمت صوري بدون ارتقاي كيفيت جبران كنيم نتيجه مثبتي در برنخواهد داشت. خودروسازان ما بايد به فكر افزايش صادرات باشند. با توجه به افزايش قيمت ارز، افزايش صادرات مي تواند به آنها در خصوص جبران زيان هاي شان كمك كند. همه جوانب و پتانسيل هاي صنعت بايد خوب ديده شود و برنامه ريزي هاي طوري باشد كه مردم به خريد خودروهاي داخلي ترغيب شوند. حمايت از يك صنعت با حربه افزايش قيمت و كشيدن ديوار تعرفه واردات راهكار خوبي براي رشد و توسعه نيست.
ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاري را مرور ميكنيم كه به مطلبي با عنوان«الزامات انتقال پايتخت از تهران»به قلم دكتر حامد قادرمرزي اختصاص يافت:
در طول تاريخ ايران از آغاز حكومت سلسله مادها تا كنون يعني زماني كه همدان يا هگمتانه به عنوان اولين پايتخت ايران بوده تا كنون كه تهران آخرين پايتخت كشور است 31 بار جابجايي پايتخت را در سطوح ملي و منطقهاي گذراندهايم. كه برخي پايتختها فقط يك بار و برخي ديگر چندين بار به عنوان پايتخت انتخاب شدهاند. پس از انقلاب اولين بار بحث انتقال پايتخت در سال 1364 يعني 28 سال پيش همزمان با دويستمين سال پايتختي تهران مطرح شد.
در سال 1368 مطالعاتي زير نظر وزارت مسكن و شهرسازي وقت انجام گرفت كه 4 گزينه براي انتقال پايتخت مورد بحث و بررسي قرار گرفت و نهايتآً نتيجه اين شد كه انتقال پايتخت هزينه دارد و به جاي انتقال پايتخت «طرح ساماندهي پايتخت» را مطرح كردند. كه نتايج زحمات سال 1368 به بعد در قالب طرح ساماندهي تهران، كه تلاشها و سرمايههاي زيادي را صرف كرده است، مورد اجرا قرا گرفت، اوضاع نابسامان كنوني اين شهر براي زندگي حتي با اجراي طرحهاي مختلف ساماندهي پايتخت و زحمات زياد سامان نيافت. آيا طرحهايي مانند دوركاري و انتقال كارمندان از تهران و... كه در چند سال گذشته اجرا شد... چه نتيجهاي داشت؟!
آيا اگر مسوولان ذيربط 24 سال پيش شروع ميكردند به انتقال پايتخت هزينهها بيشتر بود يا امروز؟!. اين انتقال كه نهايتآً روزي بايد حتماً انجام شود هر چه به تأخير بيفتد هزينههاي مستقيم و غيرمستقيم بيشتري را به كشور تحميل خواهد كرد.
براساس مطالعات انجام شده به علت مشكلات و مسائل پيچيده و بغرنج تهران، انتقال پايتخت از تهران را به دلايل مهم زير الزامي و ضروري ميدانم:
1- تمركز شديد و ازدحام جمعيت: شهر تهران به نسبت ساير شهرهاي كشور بيشترين تعداد جمعيت كشور را در خود جاي داده است. اين شهر در مقابل 1330 شهر به تنهايي 16 درصد جمعيت شهري كشور را به خود اختصاص داده است. تهران 5/8 ميليون نفر جمعيت ساكن دارد، بزرگترين شهر غرب آسيا و 42 امين شهر بزرگ جهان است.
روزانه حداقل 12 ميليون نفر جمعيت شناور درون و برون شهري دارد و با شهرهاي مجاور خود كه رشد شتابان و بزرگيشان را به خاطر همجواري با تهران پذيرا گشتهاند، به صورت يك مگالاپليس بزرگ درآمده و اين شهر با خاصيت ماكروسفالي تسلط خود را بر تمام شبكه سكونتگاهي كشور گسترانده است. تراكم بسيار زياد جمعيت در واحد سطح و افزايش لحظه و به لحظهاي آن از آستانههاي تحمل و پذيرش شهر فراتر رفته و شهر را به يك توده عظيم جمعيتي در فضاي كشور تبديل كرده است.
2- تمركز اقتصادي و تجاري: متمركز شدن منابع و امكانات عمده اقتصادي، مالي و تجاري مانند شبكههاي بزرگ بانكي، پول و ارز، بازار، كمپانيها، دفاتر شركتها و كارخانجات، سرمايهداران و تجار بزرگ ملي و بينالمللي كشور باعث شده است كه تهران رهبري اقتصاد ملي را برعهده گرفته و اين تمركز اقتصادي بر تمركز جمعيتي و ترددي مرتبط تهران همواره ميافزايد.
همچنين حجم نسبتاً زياد تقاضاي جمعيت در موارد مختلف در بسياري از موارد مانند مسكن باعث افزايش قيمت زمين و مسكن شده و به صورت تدريجي اين افزايش قيمتها به ساير نقاط كشور نيز سرايت ميكند. مطالعات نشان ميدهد كه بخشي از افزايش قيمت زمين و مسكن ناشي از تورم تقاضا در تهران بوده و نهايتاً منجر به تورم قيمت زمين و مسكن ميشود و اين تورم به ساير نقاط كشور عليرغم اينكه تورم تقاضا و مشكلات تهران را نداشته باشند سرايت كرده و باعث افزايش قيمتها در ساير شهرهاي كشور ميشود.
3- تمركز سياسي – اداري: تمام مراكز تصميم گيري و مديريتي ملي در تهران مستقر هستند: مانند دفتر رياستجمهوري، مجلس شوراي اسلامي، قوه قضاييه، تمامي وزارتخانهها، نهادهاي ملي دولتي و غيردولتي، ارگانهاي حكومتي ملي و... . جمعيت عظيم كاركنان اين نهادها و مراكز سياسي– اداري كشور در تهران ساكن بوده و حضور آنان قدرت كامل بلامنازع سياسي و اداري را به تهران بخشيده و روزانه حجم عظيمي از ترافيك زميني و هوايي كشور را براي انجام امور اداري و سياسي در ساير نقاط كشور به سوي اين شهر روانه كرده و حجم تردد دروني شهر تهران و جمعيت شناور آن را به شدت افزايش ميدهد.
4- معضلات محيطزيست شهري: تمركز شديد جمعيتي، اقتصادي، خدماتي و سياسي– اداري تهران و روند فزاينده همه تمركزهاي مذكور فرآيند مصرف انواع منابع را در يك سير شتابان همواره افزايش ميدهد كه نتيجه آن توليد انبوه انواع پسماندها و زبالههاي خانگي، تجاري، صنعتي، بيمارستاني، الكترونيكي و... ميباشد. بنزين مهمترين ماده مصرفي و آلاينده تهران است. روزانه حداقل 14 – 13 ميليون ليتر بنزين در تهران مصرف ميشود كه همراه با گازوئيل مصرفي، ساليانه دست كم 10 ميليون تن گاز كربنيك در تهران توليد ميشود، كه آثار سوء اين آلايندگي بر سلامت ساكنان اين شهر مشخص بوده و عامل مهميدر كاهش متوسط عمر شهروندان ميباشد.
5- معضل ترافيك؛ حجم بالاي خودروهاي عمومي و دولتي و افزايش ضريب مالكيت خودروهاي خصوصي با خودروهاي جمعيت شناور، معابر اين شهر را در طول روز به پاركينگ نسبتاً متحرك خودروها تبديل كرده و علاوه بر افزايش نسبي مصرف سوخت، باعث تشديد آلودگي هوا و آلودگي صوتي ميشود.
اما مهمترين تأثير ترافيك سنگين تهران كه معمولاً مورد غفلت قرار ميگيرد، اتلاف وقت شهروندان و ايجاد خستگي و بروز اختلالات روحي و رفتاري شهروندان است. اگر به تناسب جمعيت ساكن و شناور، سرانه متوسط اتلاف وقت شهروندان تهران در ترافيك را يك ساعت در نظر بگيريم، روزانه 12 ميليون ساعت وقت انسانها در پايتخت تلف ميشود. كه ماهيانه 000/000/360 ساعت وقت مردم تهران در ترافيك تلف ميشود. تعداد بسياري از اين افراد سرمايههاي انساني كشور از جمله نمايندگان، مديران، متخصصان، اساتيد و نخبگان است، كه به عنوان كارگزاران نظام وقت آنها بايد صرف خدمت به مردم شود نه هدر رفت در ترافيك. ضرورت دارد در اين راستا به برنامه انتقال پايتخت جديتر توجه و عمل شود.
6- پايين بودن شاخصهاي كيفيت زندگي؛ ازدحام جمعيت، گراني، پائين آمدن قدرت خريد شهروندان، اتلاف وقت در ترافيك، آلودگي هوا، آلودگي صوتي و امراض ناشي از آنها باعث سطح نسبتاً پايين شاخصهاي كيفيت زندگي بر اثر عوامل محيطي شهر در تهران شده است.
7- خطر زلزله؛ شهر تهران همواره در معرض خطر زلزله قرار دارد. گسلهاي شمال تهران، گسل مشاء، گسل كهريزك و گسل ري كه همواره تهران را در معرض خطر قرار دادهاند، هر كدام توان ايجاد زلزلههاي 5/7 ريشتري را دارند. با توجه به تراكم بالاي جمعيتي، منابع اقتصادي، خدماتي، سياسي و فرهنگي، مقاومت پايين بسياري از ساختمانهاي شهر و حوادث هنگام زلزله مانند شكستگي خطوط انتقال گاز و آبوقطع و اتصال خطوط انتقال برق و آتشسوزي و... زلزله تهران يك فاجعه انساني وخيم به بار خواهد آورد.
هنگام طرح مباحث انتقال پايتخت همواره اين بحث عنوان ميشود كه انتقال پايتخت هزينه بر است. آيا ماهيانه حداقل اتلاف 000/000/360 ساعت وقت شهروندان تهران، آلودگي شديد هوا، توليد ساليانه حداقل 10 ميليون تن گاز كربنيك در اين شهر، مرگوميرهاي ناشي از محيط ناسالم شهر و تلفات انساني، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي ناشي از زلزلهاي كه حتماً خواهد آمد، براي كشور هزينه نيست!؟ همه ما مسوولان در مقابل وضعيت زندگي مردم تهران مسووليت داريم و باورمان بايد اين باشد كه تهران شهر همه ايرانيان و ايرانشهر است. در اين راستا آنچه كه پيشاز هر چيز انتقال پايتخت را به عنوان يك وظيفه براي مسوولان ضروري مينمايد، مباحث حقوق بشر است. لذا بنابر دلايل ذكر شده طرح انتقال پايتخت و امكان سنجي نحوه آن يك ضرورت اجتنابناپذير است كه نمايندگان مردم در مجلس شوراي اسلامي در جلسه روز سهشنبه 3/10/1392 به درستي به آن راي مثبت دادند.
پنجشنبه 5 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]
صفحات پیشنهادی
يك پيروزي ديگر در انتظار دستگاه ديپلماسي؟ گزيده سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح پنجشنبه
يك پيروزي ديگر در انتظار دستگاه ديپلماسي گزيده سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح پنجشنبه روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان همچون تخمين تورم سال بعد با فرض ادامه وضع موجود حرمت اين حريم را نشانه رفتهاند توازن مينياتوري يك پيروزي ديگر دگزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي يكشنبه
گزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي يكشنبه سرمقاله روزنامه هاي خراسان رسالت وطن امروز جمهوري اسلامي و را ميتوانيد در اين قسمت بخوانيد مجله شبانه باشگاه خبرنگاران مقاله ي كورش شجاعي كه با عنوان جوشش ابدي خون حسين ع در ستون سرمقاله روزنامه خراسان به چاپ رسيد را در ادامه ميخوانيدگزيده سرمقاله هاي روزنامه هاي امروز
گزيده سرمقاله هاي روزنامه هاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته اند كه برخي از آنها در زير آمده است كيهان حرمت اين حريم را نشانه رفته اند حرمت اين حريم را نشانه رفته اند عنوان يادداشت روز كيهان به قلم حسين شريعتمگزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي شنبه
گزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي شنبه سرمقاله روزنامه هاي كيهان خراسان رسالت وطن امروز و را ميتوانيد در اين قسمت بخوانيد مجله شبانه باشگاه خبرنگاران محمد مهدي شفيعي در مطلبي كه با عنوان تعجبآور بود در ستون يادداشت روز روزنامه كيهان به چاپ رساند اينگونه نوشت آيتالله هاشمگزيده سرمقاله روزنامههاي امروز چاپ كابلپيمان امنيتي كابلـواشنگتن همچنان در بنبست/آمريكا ثبات افغانستان را ت
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز چاپ كابلپيمان امنيتي كابلـواشنگتن همچنان در بنبست آمريكا ثبات افغانستان را تضمين كند بررسي علل تداوم بنبست در امضاي پيمان امنيتي كابلـواشنگتن چهار مؤلفه اصلي انتخابات شفاف دست نيافتن ناتو و افغانستان به اهداف خود در مبارزه با تروريسم و خشوندوستانه با ظريف گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح سه شنبه
دوستانه با ظريف گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح سه شنبه روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشورو جهان پرداختهاند از جمله تيغ هاي شيطان و يك سوال از نمايندگان متن و واقعيت يك سند زمامداران مالزيائي در دام افراطيون رسيدگي و تصويب بودجه دگزيده سرمقالههاي امروز روزنامههاي چاپ كابل
گزيده سرمقالههاي امروز روزنامههاي چاپ كابل بررسي روابط كابل-تهران مشروط شدن امضاي پيمان سازمان ناتو با دولت افغانستان و اظهارات مشاور امنيت ملي پاكستان در خصوص امنيت افغانستان از محورهاي اصلي سرمقالههاي امروز روزنامههاي چاپ كابل هستند به گزارش خبرنگار خبرگزاري فارس در كابلدروغهايي كه داد روحاني را درآورد گزيده عناوين روزنامه هاي صبح پنجشنبه
دروغهايي كه داد روحاني را درآورد گزيده عناوين روزنامه هاي صبح پنجشنبه روزنامه هاي صبح امروز در مهمترين عناوين خود مطالبي همچون افزايش تعرفه آب و برق در سال 93 قطعي شد غنيسازي 60 درصد پيشنهاد 100 نماينده مجلس دروغهايي كه داد روحاني را درآورد كالاي رايگان 3 5 ميليون كارگرگزيده سرمقاله روزنامههاي امروز چاپ كابلغارت معادن افغانستان از سوي افراد با نفوذ/شب يلدا در افغانستان
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز چاپ كابلغارت معادن افغانستان از سوي افراد با نفوذ شب يلدا در افغانستان تاراج معادن افغانستان از سوي افراد بانفوذ اظهارات رئيسجمهور آمريكا در خصوص شباهتهاي جنگ عراق و افغانستان مراسم شب يلدا و ناهماهنگي ميان نهادهاي 3گانه دولت محورهاي اصلي سرمگزيده سرمقاله روزنامههاي امروز چاپ كابل
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز چاپ كابل روزنامههاي چاپ كابل در سرمقالههاي امروز خود به بررسي چرايي تأكيد آمريكا بر امضاي پيمان امنيتي تنقاضگوييها در مورد روند صلح با طالبان واكنشها به اظهارات نخستوزير انگليس و خاموشي معنادار طالبان در روزهاي اخير پرداختند به گزارش خبرنچرا زبان آقاي صانعي به برائت از دولت آمريكا نميچرخد؟ گزيده سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح سه شنبه
چرا زبان آقاي صانعي به برائت از دولت آمريكا نميچرخد گزيده سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح سه شنبه روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان همچون بابانوئل ايراني پشت دروازه رُم نبض حوادث جهان دست حسين ع است نگاه اردوغان به اسلامآبادگزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي چهارشنبه
گزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي چهارشنبه گزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي خراسان رسالت جمهوري اسلامي دنياي اقتصاد و را ميتوانيد در اين قسمت بخوانيد ستون يادداشت روز روزنامه خراسان را ميخوانيد كه به مطلبي با عنوان ضرورت خروج هدفمندي از اتاق مراقبت هاي ويژه نوشته شده توسط مهديگزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي سهشنبه
گزيده اي از سرمقاله روزنامه هاي سهشنبه سرمقاله هاي روزنامه هاي كيهان خراسان رسالت وطن امروز و را ميتوانيد در اين قسمت بخوانيد در ابتدا به ستون يادداشت روز روزنامه كيهان ميپردازيم كه به مطلبي با عنوان اربعين و راه پيش روي ما به قلم سعد الله زارعي اختصاص يافت اربعين يكي از م-
گوناگون
پربازدیدترینها