تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  حضرت مهدی (عج):من وصىّ آخرين‏ ام، به وسيله من بلا از خانواده و شيعيانم دفع مى ‏شود
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805788087




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چه دوستاني در قيامت دشمن مي‌شوند/ دوستان واقعي چه كساني هستند


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: چه دوستاني در قيامت دشمن مي‌شوند/ دوستان واقعي چه كساني هستند
حجت الاسلام جاودان گفت: روز قيامت وقتي پرده برداشته مي‌شود، دوستان (خليل يعني دوست) با يكديگر دشمن هستند. شما سيگار كشيدن بلد نبودي از من ياد گرفتي. شما حرف تند بي‌ادبانه را بلد نبودي، من يادت دادم و با شما دشمني كردم. آنور كه آدم مي‌رود، چون واقع اين دوستي دشمني بوده، تبديل مي‌شود به واقعيتش. بيشتر دوستان (البته آنجا كه نمي‌گويند بيشتر؛ آنجا مي‌گويند دوستان) با هم دشمنند جز آنهايي كه مواظب حرفها و اعمالشان هستند.

به گزارش خبرگزاري مهر، حجت‌الاسلام و المسلمين محمدعلي جاودان، اين استاد اخلاق در درس اخلاق به نكاتي درخصوص معاشرت با دوستان و همچنين ديدگاه شيعه درباره ائمه پرداخته كه در ادامه از نظر مي گذرد.

در سوره ص كه خوانديم، يك بحثي هست كه دو نفر خدمت حضرت داوود(ع) رسيدند و قضاوتي پيش ايشان آوردند. آيا معناي آنچه مي‌خوانيم را مي‌فهميم؟ مي‌گويد دو نفر از محراب نماز ايشان بالا آمدند و خدمت حضرت رسيدند كه ما 2 برادر هستيم كه با هم اختلاف و مشكل داريم. من يك راس گوسفند دارم و اين برادرم كه 99 راس گوسفند دارد، مي‌گويد اين يك راس هم به من بده تا تحت اختيار من باشد. « فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ» اين برادر در بحث هم به من زور مي‌گويد و در گفت‌و‌گو مرا مغلوب ساخته است.

«قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ» اينكه اين راس گوسفند تو را خواسته، به تو ظلم مي‌كند. 99 راس گوسفند دارد، اين يك راس تو را چرا مي‌خواهد؟

بسياري از معاشران به دوستشان ستم مي‌كنند

«وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ» بسياري از خليط (كسي كه با هم معاشرت دارد) به هم ستم مي‌كنند. بسياري از معاشران به معاشر و دوست خودشان ستم مي‌كنند.

«إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ قَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ» مگر آنها كه ترببيت درست يافتند. شما چند تا آدم تربيت شده مي‌شناسيد؟ آقايان حاضر چند تا آدم تربيت شده مي‌شناسيد؟

بيشتر بدي‌ها را از دوستان مي‌آموزيم

«وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ» بيبند گاهي ظلم هم طرفيني است. من يه مساله‌اي قديم‌ها عرض مي‌كردم. شما بنشينيد و يك كم فكر كنيد. به نظرم اينكه بسياري از بدي‌‌هايي كه ما مي‌آموزيم از دوستانمان مي‌آموزيم، حرف درستي است.

بسياري، يعني خود من خداي نكرده بدي كشف مي‌كنم. خب يك يا دو تا راه بدي ياد مي‌گيرم. اما بيشتر بدي‌هايي كه دارم، از رفيقام ياد گرفتم. بسياري از دوستان خداي نكرده به يكديگر ستم مي‌كنند آنوقت من در دوستي به شما ستم مي‌كنم و شما به من ستم مي‌كني. يعني من يه كلمه بد از دهانم درمي‌آيد و شما ياد مي‌گيريد و خداي ناكرده يه كلمه بد از دهان شما در مي‌آيد و من ياد مي‌گيرم. حالا كلمه بد سبكتر از بقيه است. بعد مي‌رسيم كه اين چي مي‌شود؟

آيا من هر كاري مي‌كنم، قبلش فكر كردم كه اين نتيجه بد نداشته باشد؟ من قبل از اينكه حرفي بزنم آيا روي آن فكر كردم كه اين حرفي كه مي‌خواهم بزنم، براي دوستم ضرر و بدي نداشته باشد؟ من مي‌خواهم شما را از يك بدي پرهيز بدهم و از يك گناه شما را بترسانم. نبايد طوري توضيح بدهم كه آن كسي كه بلد نيست، اين گناه را ياد بگيرد. مثال دارم مي‌گويم. همچين آدمي شما گير آورديد، با او شبانه‌روز معاشرت كنيد. آيا من همچين كسي را در طول عمرم ديدم؟

«إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ قَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ»

آنها بسيار كم هستند. حرفم اين بود.

حرف اين است كه اگر من با شما دوستم و در اين دوستي براي شما ضرر داشتم، فقط شما از من بدي ياد گرفتيد. البته مي‌دانيد كه دوستي‌هاي ما به اين است كه ما مي‌گوييم و مي‌خنديم. هر جايي هر كسي كه بيشتر بگويد و بخنداند، آن دوست بهتري است. اين اصطلاحاتي كه بين جوانان امروز متداول است من بلد نيستم. مثلا مي‌گويند «حال كرديم» كه با هم فلان جا رفتيم. اين دوستي چون واقعش دشمني است، روز قيامت همه اين تبديل مي‌شود به دشمني. بسياري از دوستان با يكديگر دشمن مي‌شوند.

در قيامت دوستان، دشمن هم مي‌شوند

روز قيامت وقتي پرده برداشته مي‌شود، دوستان (خليل يعني دوست) با يكديگر دشمن هستند. شما سيگار كشيدن بلد نبودي از من ياد گرفتي. شما حرف تند بي‌ادبانه را بلد نبودي، من يادت دادم و با شما دشمني كردم. آنور كه آدم مي‌رود، چون واقع اين دوستي دشمني بوده، تبديل مي‌شود به واقعيتش. بيشتر دوستان (البته آنجا كه نمي‌گويند بيشتر؛ آنجا مي‌گويند دوستان) با هم دشمنند جز آنهايي كه مواظب حرفها و اعمالشان هستند.

اين براي جوانان جلسه. اگر شما دوستي‌هاي خودتان را مراقبت كنيد 80-90 درصد به سلامت مي‌مانيد. اين براي بخش اول كافي است.
يك بحثي هفته پيش شروع كرديم. اينهايي كه عرض مي‌كنم از تفكر شيعي است. تفكر شيعي اينچنين است. مي‌خواهم يك حديث بخوانم كه به اصطلاح استادمان «حديث پشت كتابي براي شما گير نياوردم». يك يا دو حديثي كه برايتان مي‌خوانم، اگر بگرديد صد تا حديث پشت سرش پيدا مي‌شود.

زمين هيچ‌گاه بدون حجت نيست

آن هفته هم حديث خوانيدم كه جبرئيل بر پيامبر نازل مي‌شود و عرض مي‌كند كه خداوند مي‌فرمايد من هيچ وقت زمين را بدون اينكه يك كسي در آن باشد كه مردم به او مراجعه كنند و او مشكلات ديني‌آنها را حل كنند، نگذاشتم.

« فقال له: يا محمد اني لم اترك الارض الا وفيها عالم تعرف به طاعتي وهداي»

گفت: يا محمد! من هيچ وقت زمين را رها نساخته‌ام بدون اينكه در آن عالمي بگذارم كه راه اطاعت مرا بداند. هدايت را از ضلالت تشخيص بدهد.

«و يكون نجاة فيما بين قبض النبي الى خروج النبي الآخر، ولم أكن أترك ابليس يضل الناس» در فواصل يك پيامبر و پيامبر بعدي، يك مجموعه هستند به نام وصي. اوصيا انبيا. حضرت آدم كه از دنيا رفت، يك مجموعه وصي داشته كه اولينش حضرت شيث است و.... تا برسد به نوح. در فاصله 2 پيامبر هيچ وقت زمين را خالي نگذاشتم. يك پيامبر آمد و حرفهايش را زد و رفت. آيا هيچ كسي ديگر نيست؟ نه هميشه هست. « الا وفيها عالم تعرف به طاعتي وهداي»هدايت مرا بداند و راه اطاعت مرا بداند و وسيله نجات باشد در فاصله اين پيامبر و پيامبر بعدي.

«ابليس يضل الناس» خداوند مي‌فرمايد من شيطان را رها نمي‌كنم كه مردم را گمراه كند. شيطان از بين نمي‌رود. او دائما مشغول كار است. خداوند نمي‌شود كه كسي را مقابلش نگذارد. «و ليس في الارض حجة لي وداع الى و هاد الى سبيلي» هيچ كسي نباشد در برابر او كه به راه من هدايت كند. «و عارف بأمري » دستورات مرا بشناسد و بداند.

« و اني قضيت لكل قوم هاديا اهدي به السعداء ويكون حجة لي على الاشقياء» من حكم كردم و تقدير دارم براي هر قومي يك هادي. كه سعادتمندان را او هدايت كند و بر آن گمراهان حجت باشد تا بگويند حجت بود و تو خودت نخواستي. اين خودت نخواستي و خودت خواستي، مهم است.

من زندگي‌ام را مي‌كنم چه احتياجي داريم به امام زمان (ع)؟ زندگي‌مان مي‌گذرد و همه چيزش درست است. هر كه امام را بخواهد هست. اصلا در مورد امام زمان(ع) مي‌گوييم كه ما غائبيم.

حرفمان اين است كه در جهان به طور اتصال امام از ابتداي خلقت انسان تا پابان خلقت انسان بوده. لذا مي‌گويند اگر در پايان جهان تنها دو نفر بمانند قطعا يكي ار اينها امام (ع)است و اگر اينها بخواهند از دنيا بروند، قطعا امام اول از دنيا نمي‌رود. آنكس كه امام(ع) است آخرين نفري است كه از دنيا مي‌رود. هيچ وقت زمين از امام خالي نبوده است.

اين حرف و اعتقاد ما است. ما گير كرديم. در قديم پاي منبر مي‌نشستند و يك كسي يك حرف زيبا و احساسي زده و همه آنجوري فكر مي‌كنند. اگر شما بدانيد اعتقاد شيعه يعني چه؟ من در مجلسي بودم كسي كه حرف مي‌زد، مطابق احساس مردم خيلي بالا و پايين مي‌كرد. با اين اعتقادات آدم عوض نمي‌شود. شما با اين حرفها از اعتقادات شيعه بيرون مي‌روي. من نمي‌خواهم آن موضوع را بگويم.

هميشه امامي در ميان خلق بوده

روايت بعدي از حضرت باقر(ع) است. امام مي‌فرمايند: «والله ما ترك الله ارضا منذ قبض الله آدم (ع)» از آن زماني كه خداي متعال آدم را قبض روح فرمود زمين را رها نساخت.

«الا و فيها امام يهتدي به الي الله و هو حجته علي عباده و لا تبقي الارض بغير حجه الله علي عباده» از زمان مرگ آدم تا امروز هميشه يك امام در ميان خلق خدا بوده است. اين امام چه كاره است؟ راه هدايت به سوي خدا را مردم بايد از او ياد مي‌گرفتند. او حجت خدا بر بندگان بوده است. حجت يعني دليل. اگر شما به او مراجعه كردي، آخرين حرف حق را شنيدي. خداي متعال مي‌فرمايد من كه در ميان شما همچين آدمي‌داشتم، چرا به او مراجعه نكرديد؟ چرا اگر اختلاف نظر داشتيد به او مراجعه نكرديد؟ اين حجت است.

زمين و عالم انساني بدون يك نفر، اينطوري نمي‌ماند. در روايات داريم كه زمين اهل خودش را فرو مي‌برد اگر در ميان شما امامي نباشد. لذا فرض ندارد كه زمين و جامعه انساني باشد و امام در ميانش نباشد.

خداي متعال زمين را رها نساخته است. از زماني كه آدم رفته، يك امامي بوده كه مردم توسط او هدايت مي‌شدند. او حجت خدا بوده است بر بندگان. هر كس او را رها مي‌كرده است، هلاك مي‌شده و هر كس دست از دامان او برنمي‌داشته، به نجات مي‌رسد يعني هر كس دست از امامش برندارد، نجات قطعي دارد.

هفته گذشته عرض كرديم. روايت از امام باقر(ع) است كه مي‌فرمايند «زمين نمي‌ماند مگر اينكه در آن از ما خانواده كسي باشد كه حق را مي‌شناسد».

اختناق دوران منصور و جنايات عليه سادات

حضرت صادق(ع) از دنيا رفته بودند. شهادت ايشان در زمان منصور در اختناق و استبداد فوق العاده‌اي بود. منصور شرايطي درست كرده بود كه شايد سخت‌تر از زمان او كمتر اتفاق افتاده است. اگر يادتان باشد در گذشته گفتم كه در آن زمان سادات را لاي ديوار مي‌گذاشتند.

منصور در سال آخر عمرش مي‌خواست به حج برود كه حالش بد شد و فهميد آخرين لحظات عمرش است. عروسش يعني زن وليعهد را خواست. يك كليد دست عروسش داد كه وقتي از دنيا رفتم به همراه شوهرت اين كليد را برمي‌داريد و به زيرزمين‌هاي كاخ من مي‌رويد. فرزند منصور پس از طي مراحل مقدماتي خلافت، با كليد و همسرش به سمت زيرزمين رفتند. رفتند ببينند كه چه خبر است. ديدند كه از اول زندان جنازه كنار هم خوابيده و شايد بعضي‌هايشان هم ديگر گوشتي به تن ندارند. روي سينه هر كدام هم پلاك هويتشان است. مثلا فلاني پسر فلاني، فرزند امام حسن (ع). همه سادات برجسته فرزندان امام يا غير امام كه عمدتا فرزندان ائمه بودند و به فرمايشي فرزندان امام حسن(ع) بودند. حال مهدي عباسي و زنش به هم خورد و بعد هم گويا دستور دادند سقف آنجا را تخريب كنند كه همانجا جنازه‌ها دفن شوند يا چيزي شبيه اين.

يكي از فرزندان امام حسن(ع) كه عبدالله بن حسن بن حسن بود كه با يك فاصله با امام حسن(ع) متصل و بزرگ بني‌هاشم بود. پسر عبدالله عليه منصور قيام كرده بود. شايد وقتي اين فرد را گرفتند پسرش قيام نكرده بود و فقط پنهان بود. از او پسرش را خواستند.گفت نمي‌دانم كجاست. گفتند مي‌داني

براي همين هم انداختندش زندان.20 نفر هم در زندان 12 متري مثلا بودند. درب زندان را هم گل گرفتند و بستند. اينها هيچ نوري ندارند. يك نفر از اينها قرآن را حفظ داشت و وقتي بيرون بودند، قرآن را در شبانه‌روز ختم مي‌كرد. براساس قرآن خواندن او، آنها وقت نماز را پيدا مي‌كردند و الا نمي‌دانستند ظهر كي هست.

اگر كسي مي‌خواست دستشويي برود، درب باز نمي‌شد. اينها هم آدمهاي بزرگي بودند. كسي كه در شبانه‌روز يك بار ختم قرآن مي‌كند، مرد بزرگي است. كم‌كم محل زندگي اينها بوي بدي گرفت. در همين حين يك نفر از دنيا رفت. جنازه را بيرون نبردند. نفر دوم هم همينطور شهيد شد. بعد هم شايد چند نفر باقي ماندند و از سوراخي يه ظرف آب گل آلود و يك تكه نان بهشان مي‌دادند. در آخر هم سقف آنجا را روي سر بقيه زنداني‌ها خراب كردند كه يك جايي 20 نفر از سادات درجه اول كشته شدند.

حضرت صادق (ع) در همچين اختناقي از دنيا رفته است. اصحاب ماندند چه كنند؟ تعداد فرزندان حضرت صادق 3-4 بودند. كدامشان امام است؟ ماندند. آن نفر هم همينطور گيج است كه خدايا چه كنم؟ رفت خانه عبدالله. بعد از پدر (امام صادق) يك عده دور ايشان جمع شدند. رفت سوال كرد. سوال اول و دوم را جواب داد. سوالات هم ساده بود ولي سوال بعدي را گير كرد. آن فرد سوال كننده كه دنبال امامش مي‌گشت، گفت خدايا ما چه كنيم. هيچ كس نيست. حيران به كوچه آمد كه يك نفر دستش را گرفت و گفت بيا برويم. اين بنده خدا با خودش مي‌گفت «مامورين ما را شناختند و رفتيم زندان و.... آنجا هم زير شكنجه خواهيم مرد». بعد هم از اين كوچه بردندش به آن خانه و وارد خانه‌اي خدمت حضرت موسي بن جعفر(ع). اين فرد قبل از اينكه گرفتار اينها شود، فكر مي‌كرد كه كجا بروم؟ آيا بروم به سوي فرقه مرجعه؟ همينطور در ذهنش فرقه‌هاي مختلف مي‌گذشت. وقتي خدمت امام وارد شد، فرمودند پيش مرجعه و... نرو. امام آنچه در خاطر اين فرد بود را فرمودند. بعد هم سوالات او راجواب دادند و مشكلاتش را حل كردند.

حضرت باقر(ع) فرمودند «لن تخلو الارض إلا وفيها رجل منا يعرف الحق فإذا زاد الناس فيه قال زاد، وإذا نقصوا منه قال: قد نقصوا، و إذا جاؤوا به صدقهم ولو لم يكن ذلك كذلك لم يعرف الحق من الباطل قال عبدالحميد بن عواض الطائى: بالله الذي لا اله إلا هو لقد سمعت هذا الحديث من أبي جعفر عليه السَّلام بالله الّذي لا إله إلا هو لسمعته منه.

يك كسي است كه حق را به طور دقيق مي‌شناسد و مي‌تواند به طور دقيق به شما ارائه بدهد. او وقتي مردم چيزي به دين اضافه مي‌كنند، داد مي‌زند كه درست نيست. مثلا وقتي خليفه سوم نماز مسافر را 4 ركعت كرد، اميرالمومنين(ع) فرياد زد. اين وظيفه‌اش است. در دين كم و زياد پيش مي‌آيد، بايد داد بزند.

«قال زاد» آي در دين زياد كرديد و اگر چيزي از دين كم مي‌كند، «قال قد نقصوا» باز ايشان فرياد مي‌زند. مثلا قوانيني ربايي كه شما آورديد، مشكل است و راه‌حل ربا نيسيت. اين اعمالتان الان رباست.
«يكن ذلك كذلك لم يعرف الحق من الباطل» امام(ع) كسي است كه با بودن او حق شناخته مي‌شود. او معرف حق است.

« اِنَّ اللهَ عَزَّوجل لم يَدَعِ الارضَ اِلّا و فيها عالِمٌ يَعلمُ الزّيادةَ والنُّقصانَ في الارضِ، وإذا زادَالمؤمنونَ شَيئاً رَدَّهُم وإذا نَقَصوا اَكملَهُ لَهُم» خداي متعال زمين را رها نمي‌كند مگر اينكه امام عالم باشد و بداند زياد و نقصان در دين را. ما همه چيز را نمي‌فهميم و به دقت نمي‌دانيم ولي او مي‌شناسد. «وإذا زادَالمؤمنونَ شَيئاً رَدَّهُم وإذا نَقَصوا اَكملَهُ لَهُم» اگر چيزي در دين اضافه مي‌كنند از آنها جلوگيري مي‌كند و اگر كم مي‌كنند، كامل مي‌كنند. اگر در جامعه اسلامي امام وجود نداشت، مردم همه چي برايشان گيج مي‌شد. مطلب برايشان روشن نبود.

ما امامان را به زندان انداختيم

سوال مي‌كنند كه در دوره‌اي كه موسي بن جعفر (ع) زندان بوده، چطور حجت بوده است؟ بايد گفت كه الان هم امام غايب است. اين را ما انجام داديم. خداي متعال كه او را زندان نفرستاده است. امر كند بر سر كوه پنهان شو، مي‌شود. امروز اگر امام زمان حاضر بود، هزار بار ايشان را كشته بودند. اين مساله جديدي است. اگر شرايط غيرطبيعي و بحراني بود، ناگزير آن امام از جلوي چشم مسلمانها غايب مي‌شود چون خودشان خواستند.

اصل وجود امام بر اين است كه مشكلات ديني مردم را حل كند و حق و باطل را به مردم بشناساند. مردم بايد او را بخواهند. امام هست. يك آقايي نقل مي‌كرد كه بعد از قوت آيت الله بروجردي، آيت الله عبدالهادي شيرازي مرجع تقليد بود. بقال سر كوچه كوچك ايشان در نجف كه مثلا 5 خانه در آن كوچه بود، ايشان را نمي‌شناخت. اگر نخواهد خب نخواسته. فرض اين است كه خودش بخواهد. اگر بخواهد در اختيار بايد باشد. هر كس جهاد كند ما هدايتش مي‌كنيم. اين فرض ندارد. كوشيده نشده است. كوشيده نشده دستش به هدايت نرسيده.

كد خبر: 2201274

تاريخ مخابره : ۱۳۹۲/۱۰/۴ - ۰۹:۳۹

چهارشنبه 4 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن