واضح آرشیو وب فارسی:ايران: بازگو از داستانِ داستان!
سيدمحمود سجادي
پژوهشگر ادبيات
حي بن يقظان (زنده بيدار) از آثار تمثيلي - عرفاني ابوعلي سينا (متولد 370 در خرميثن و متوفاي 428 هـ . ق در همدان) است. موضوع اين داستان عرفاني، شرح حال پيري است اهل بيتالمقدس موسوم به حي (زنده) پير يقظان (بيدار). مراد از اين تسميه بنا بر نظر عدهاي از عرفا و فلاسفه، «عقل فعال»ي است كه صوفي را در رسيدن به حق مردد ميكند. او بنا به وصيت پدرش به سير و سفر در شهرها ميرود و با تازهها و نديدهها مواجه ميشود. او مفتاح همه علوم را - كه پدرش به او سپرده - در دست دارد.
در اين داستان عارفانه نمادگراي فلسفي كه از انديشه بلند و پرتعقل و سازنده شيخالرئيس ابوعلي سيناي بزرگ سرچشمه گرفته، صبغه نماياني از داستاننويسي يا قصهپردازي ديده ميشود به طوري كه اين كتاب را با همه فضاي عرفاني و فلسفياش ميتوان كاملاً متعلق به ادبيات منثور روايي ايران قلمداد كرد. در سير اين داستان عارفانه - فيلسوفانه نكات ارزندهاي از مراحل تربيت روحي سالك و جستوجوگر حقيقت مطرح ميشود كه هنوز هم پس از گذشتن قرنها مفيد و كارآمدند و بر بسياري از مكاتب به اصطلاح روانپروري و مديتيشن غرب و تمركز روحي و دستيابي به مراحل آرامش روحي از جاهاي ديگر جهان آمده برتري دارد. قهرمان كتاب - حي - نويسنده اثر - بوعلي - را به سرچشمهاي عجيب شبيه «چشمه آب حيات» كه هر كسي از آن بنوشد قادر به عبور از بيابانهاي سخت و كوههاي صعبالعبور است- رهنمون ميشود. اين چشمه آن سوي «ظلمات» و در بياباني نوراني قرار دارد، سپس از دو قسمت عالم «ماده» و «معني» سخن ميگويد و مراحل وصول به حق را به طريق رمز باز ميگويد و در نهايت به وصف «واجبالوجود» ميرسد.
اصل اين كتاب را ابوعلي به زبان عربي نوشته و يكي از شاگردانش به نام علاءالدين كاكويه آن را به فارسي ترجمه و شرح كرده. استاد جلال همايي در كتاب ارجمند دوجلدي خود - مولوينامه - بحث مستوفاي مفيدي درخصوص اين كتاب و مطالب فلسفي- عرفاني آن ارائه نموده است-
روانش شاد باد.
ابن طفيل، فيلسوف مغربي، متوفاي سنه 592 ق. رسالهاي به عربي به تقليد از ابن سينا به همين نام يعني حي بن يقظان دارد كه با توجه به اصل و نسخه مورد تقليد او كار مبتكرانه و تازهاي انجام نداده و چيز مهمي بر آن نيافزوده كه درخور ذكر باشد.
داستان ديگري كه ابوعلي سينا نوشته و خوشبختانه از او به جاي مانده، «سلامان و آبسال» كه اغلب جمعكنندگان آثار و شارحان و فهرستنويسان از جمله حاجي خليفه در «كشف الظنون» و ابن نديم در «الفهرست» و ابوعبيد جوزجاني در «فهرست مصنفات شيخ» آن را جزو تأليف او دانستهاند. اصل داستان سلامان و آبسال يوناني بوده و جوزجاني در گفتوگو و شرح آثار بوعلي اين قصه را چنين نقل ميكند كه دو برادر بودند؛ يكي سلامان صاحب تاج و تخت و ديگر آبسال كه در حجره تربيتاش ميزيسته. چون به سن رشد رسيد، زن سلامان عاشق او شد و او را به بهانه تعليم اطفال به حرمسرا دعوت كرد و اظهار عشق نمود. آبسال امتناع ورزيد.
زن به حيلههاي ديگر از قبيل دادن خواهر خود به آبسال و خود به جاي او به حجله رفتن و غيره متشبث شده، آبسال اطلاع يافته و به بهانه جنگ با دشمنان از مملكت خارج گرديد. زن برادر، لشكريان را به رشوت بفريفت تا آبسال را در چنگ دشمن گذاشتند. آبسال مجروح در ميدان جنگ افتاد و عاقبت به وطن آمد و دشمنان غالب را از مملكت خارج كرد. اين بار زن سلامان به كمك طباخ و خوان سالار، آبسال را مسموم كرد و سلامان از مرگ برادر غمگين شد و عزلت گزيد و به او الهام شد كه قضيه مرگ برادرش چه بوده است و زن نيز طباخ را به خوردن همان زهر مجبور ساخت. آقاي پروفسور هانري كربن فرانسوي كه به تحقيقات علمياش در زمينههاي ايرانشناسي و عمدتاً عرفان و فلسفه اسلامي- ايراني شهرت دارد، كتابي دارد در باب سلامان و آبسال به نام «ابن سينا و تمثيل عرفاني» كه پژوهش ارزندهاي در اين مورد ارائه نموده.
شيخ عبدالرحمان جامي، شاعر و قصهپرداز مشهور قرن نهم هجري قمري اين داستان دلكش را به نظم درآورده كه با مقدمه رساننده استاد رشيد ياسمي به طبع رسيده. البته اين داستان- سروده شده توسط جامي - با آنچه بوعلي نوشته، تفاوتهايي دارد از جمله اين كه «آبسال» نام زني 18 ساله است كه دايگي «سلامان» را پذيرفته. آبسال به او عاشق شده، با هم فرار ميكنند و در غربت سختيها ميبينند. آبسال در دريا غرق ميشود و سلامان با كمك فيلقوس حكيم يوناني معالجه ميشود و در نهايت عشق آبسال را
از ياد ميبرد.
چهارشنبه 4 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]