محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیه‌های کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829750725
ده پروژه شكست خورده Google را بشناسيد
واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: ده پروژه شكست خورده "Google" را بشناسيد
بد نيست بدانيد كه اين طور نيست كه گوگل چوب جادو داشته باشد و به هر كاري كه دست مي زند بنگ! اسمي از كار در بيايد. امروز ده پروژه اي كه گوگل شروع كرد و نگرفت! را مرور مي كنيم.
به گزارش اورژانس IT باشگاه خبرنگاران،اين روزها عادت داريم در هر حوزه اي اسم گوگل را ببينيم و موفقيت هاي روز افزون گوگل برايمان عادي شده است.
بد نيست بدانيد كه اين طور نيست كه گوگل چوب جادو داشته باشد و به هر كاري كه دست مي زند بنگ! اسمي از كار در بيايد. امروز ده پروژه اي كه گوگل شروع كرد و نگرفت! را مرور مي كنيم.
google lively شكست خـورد ايـــده عالي، اجـــــرا فاجعه
گوگل زنده يا google lively نمونه جالبي از اصطلاح «ايده عالي، اجرا فاجعه» است و چه دليلي بهتر از اين كه نه ما و نه شما هرگز اسمي هم از اين پروژه گوگل نشنيديم اگر چه براي شش ماه تمام در سال ۲۰۰۸ اجرا مي شد. اين پروژه وقتي اجرا شد كه پروژه زندگي دوم يا second life و يا محيط هاي مجازي مشابه اداشتند كم رنگ و كم رنگ تر مي شدند. در شبكه اجتماعي گوگل زنده كاربران براي خود يك آواتار مي ساختند تا بتوانند در محيط سه بعدي با ديگران ارتباط برقرار كنند. در اين محيط مجازي كه معماري مختص خودش را داشت افراد مي توانستند با هم دوست شوند و حرف بزنند و به جاهايي كه دوست دارند سر بزنند. افرادي كه اين محيط را تجربه كرده بودند از مشكلات متعدد و اعصاب خرد كن سرور شاكي بودند ولي ايده اصلي به نظرشان جذاب بود. اتاق هاي چت تقريبا هم عمر خود اينترنت هستند و در آنها مي توان با آشنايان و غريبه ها حرف زد. با پيشرفت وب كم ها چت تصويري نيز تبديل به پيش فرض ما براي برقراري ارتباط با دوستان و آشنايانمان شده است. ولي چرا پروژه گوگل زنده و يا نمونه هاي مشابه آن نگرفت؟ اين روزها ما براي آشنايي با افراد غريبه از شبكه هاي اجتماعي استفاده مي كنيم و غريبه ها را از روي علايق مشتركي كه داريم به دايره آشناهايمان راه مي دهيم. اغلب شبكه هاي اجتماعي پركاربرد مانند فيس بوك، توييتر و يا شبكه هاي ايراني مانند ني ني سايت داشتن تجربه مشترك را پايه و اساس جمع كردن افراد دور هم قرار مي دهد.در شروع دنياي اينترنت جاهايي مانند زندگي دوم يا گوگل زنده قرار بود جايي باشند كه ما گاهي به آنها سر مي زنيم. مثل سر زدن به شهربازي يا كافي شاپ در زندگي واقعي. ولي اينترنت خيلي فراتر از آن چيزي شد كه در ابتدا تصور مي كرديم و امروزه ارتباط با غريبه ها كاري نيست كه هر از گاهي انجام بدهيم بلكه جزو اصلي زندگي روزانه ما شده است.
google answers شـــكست خورد جستجو كافي است. پاسخ لازم نيست
«گوگل پاسخ» پروژه ديگري است كه اين روزها رها شده است. اصولا در دنيايي كه جواب هر سوالي را با يك جستجوي ساده در گوگل مي توان پيدا كرد مفهوم «پاسخ» با آن چيزي كه قبلا بود عوض شده است. اگر چه «ياهو پاسخ» هنوز وجود دارد و به كارش ادامه مي دهد ولي اين به خاطر اين نيست كه او دارد واقعا پاسخي را به سوالها ارايه مي كند بلكه به اين دليل است كه پاسخهايش عجيب و غريب و سرگرم كننده هستند.
وقتي شما به اطلاعات حقيقي احتياج داريد يا در گوگل جستجو مي كنيد و يا به وب سايتهاي تخصصي حوزه خود مي رويد و دنبال پاسخ خود مي گرديد بعضي وقتها هم از شبكه هاي اجتماعي خود استفاده مي كنيد و از دوستاني كه مي شناسيد و به آنها اعتماد داريد سوال خود را مي پرسيد. دوباره مي بينيم كه ايده اصلي تغيير ماهيت داد. اين كه جايي باشد كه كاملا جهاني است و پاسخ هر سوالي كه هر كسي مي پرسد را دارد تبديل شد به يك نمونه شدني تر و انساني تر اما چطور مي شود كه شركتهاي زيادي روي ايده پاسخ دادن به همه سوالات ممكن سرمايه گذاري مي كنند؟ شركتهايي مانند چاچا و يا askJeeves كه ايده شان اين است كه يك سوال درباره هر چيزي كه مي خواهي بپرس و پاسخت را دريافت كن.
اما حقيقت اين است كه آنها اصلا دنبال درست كردن چيزي مثل «گوگل پاسخ» نيستند بلكه كاري كه مي كنند اين است كه سوال شما را در گوگل جستجو مي كنند و نتيجه را به شما نشان مي دهند. استفاده از آنها مثل اين مي ماند كه از شخص ديگري بخواهيد چيزي را در گوگل برايتان جستجو كند. براي اين كه ايده «گوگل پاسخ» حتي بيشتر منجر به شكست بشود گوگل براي دريافت برخي از پاسخ ها با يك جور مدل مزايده اي به مترجمان آزاد پول مي داد. الان ناموفق بودن اين ايده بديهي است ولي مابين سالهاي ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ كه اين پروژه اجرا مي شد هنوز قابليتهاي عظيم اينترنت و حجم عظيم اطلاعاتي كه بر روي آن يافت مي شود بر همگان مشخص نبود و گوگل خودش مي خواست اين خدمات را ارايه كند.
تبليغات چاپي و راديويي گوگل شكست خورد از اينتــــــرنت پول دربياور نه از بيرون آن!
جمله معروفي است كه اين روزها شعار اغلب وب سايتها شده: از اينترنت پول در بياور. ولي چند سال قبل گوگل درست برعكس اين شعار حركت كرد و تصميم گرفت از بيرون از اينترنت پول دربياورد. شايد تحت تاثير فشار روزافزون براي كسب درآمد بيشتر گوگل تصميم گرفت وارد صنعت تبليغات چاپي و راديويي شود. البته با اتكا به داده هاي بسيار زيادي كه درباره كاربران و محصولات مورد علاقه شان داشت. البته اطلاعات شخصي مصرف كنندگان حكم قلك پر از طلايي است كه گوگل دارد و در آينده پيش رو هم حتما از آن استفاده هاي زيادي خواهد كرد ولي با توجه به اين كه اطلاعات هر روز بيشتر و بيشتر در دسترس همگان قرار مي گيرد استفاده از تبليغات براي پول درآوردن كماكان مهم ترين روش درآمدزايي است. استفاده از اطلاعات گوگل براي هدف قرار دادن مصرف كنندگان در بيرون از دنياي اينترنت ممكن است در تئوري بسيار جالب به نظر برسد ولي مشكل اين جا است كه روشهاي قديمي براي برقراري ارتباط با مصرف كنندگان دارند از بين مي روند و عاقلانه نيست كه گوگل در آن بازار سرمايه گذاري كند.
از طرف ديگر روشهايي كه گوگل براي تعيين بهترين نقطه براي يك تبليغ اينترنتي دارد به همان خوبي در دنياي خارج جواب نمي دهد و مديران حوزه تبليغات راديويي و چاپي به مرور فهميدند تمايلشان به استفاده از روشهاي خودشان بيشتر از روشهاي به دست آمده از داده هاي گوگل است.
dodgeball شكسـت خورد ايــده پرداز قهـر كرد و رفت
در سال ۲۰۰۵ دو تا از پروژه هاي گوگل همزمان بيرون آمدند: آندرويد و داجبال (Dodgeball). بديهي است كه اين جا لازم نيست از موفقيت آندرويد صحبت كنيم اما ماجراي داجبال جالب است. داجبال يك شبكه اجتماعي حساس به مكان بود و در سال ۲۰۰۵ شروع به كار كرد. اين محصول نيز تركيبي است از نگاه به آينده و زندگي واقعي و تلاش براي تركيب اين دو . اين اپليكيشن قرار بود از گوشي هاي هوشمند استفاده كند تا افراد را به هم وصل كند و مثلا جاهايي كه يك نفر مي رود يا رستوران خوبي را كه پيدا مي كند با كساني كه مي شناسد و در منطقه هستند به اشتراك بگذارد.
خب چه بر سر اين ايده آمد؟ براي دو سال پروژه به خوبي پيش رفت تا اين كه دنيس كراولي كه ايده پرداز اوليه اين طرح بود در سال ۲۰۰۷ از گوگل بيرون آمد و شركت فوراسكور را تاسيس كرد و اين شركت كه دقيقا همين خدمات را ارايه مي دهد الان بسيار محبوب است.
مشكل اين طرح در زمان خودش اين بود كه زيادي آينده نگر بود و سخت افزار لازم براي فراگير شدن آن كه همان گوشي هاي هوشمند بودند خيلي طول كشيد تا غالب بازار شود. امروزه گوگل latitude را دارد كه همان كار را مي كند. البته اين خدمت آنلاين گوگل اصلا جذابيت فوراسكور را ندارد و شايد يك دليل آن قسمت بامزه بازي فوراسكور است كه كاربران مي توانند ميزان علاقه و وفاداري خود را به يك كسب و كار و يا فروشگاه خاص نشان دهند. ولي از اين خصوصيات مهم تر اين است كه استفاده از فوراسكور خيلي راحت تر از توييت كردن محلي كه هستيم براي دوستانمان و يا انتشار آن در فيس بوك است. اين طرحي است كه مي توانست از آن گوگل باشد و او با بي درايتي از دست داد.
جــــايكو شــــكست خــــورد توييتر قبلا اين ايده را پياده كرده بود
گوگل در سال ۲۰۰۷ يك سايت براي بلاگ هاي بسيار كوچك راه انداخت كه جايكو نام داشت ولي تا سال ۲۰۰۹ معلوم شد كه اين توييتر است كه فاتح دنياي پستهاي كوتاه و سريع است. يك شبكه اجتماعي همان قدر قدرتمند است كه كاربرانش قدرتمند باشند و توييتر در زماني كه جايكو راه افتاد بيش از نصف راه موفقيتش را رفته بود. اگر چه هنگامي كه جايكو از كار افتاد عده اي از كاربران سينه چاكش يك سيستم آرشيوي درست كردند تا تمام مكالمات خود را جايي ذخيره كنند و براي هميشه داشته باشند.
شايعات زيادي درباره دلايل دست شستن گوگل از جايكو وجود دارد ولي به هر حال اين پايان شروعي بود براي يك جور ميكروبلاگهاي كوچك كه پستهاي اشخاص روي آن شكل هايكو همان شعرهاي معروف ژاپني را دارد.
google notebook شكست خورد احــــــتمالا پيـــــچيده بـــود
گوگل نوت بوك در سال ۲۰۰۹ از مجموعه پروژه هاي گوگل كنار گذاشته شد.اگر چه گوگل داك كمابيش به آن سرويس داكيومنت اشتراكي كه گوگل همواره دنبالش بود تبديل شده است شركت گوگل هيچ گاه نتوانست در رقابتي كه در اين حوزه وجود دارد از اپليكيشن هاي ديگر همچون evernote پيشي بگيرد. كپي كردن كليپهايي كه آدرس اينترنتي شان را حفظ مي كنند به نظر يك امر بديهي مي رسد به خصوص اگر با مرورگر تركيب شود. به همين دليل است كه گوگل سالهاست دارد اين ايده را دنبال كند. اما باز هم وقتي همه تلاشها انجام مي شود و نوبت به آمار و ارقام مي رسد به نظر مي رسد كاربران سرويس هاي ديگر غير از گوگل را ترجيح مي دهند. معلوم نيست مشكل از پيچيدگي فراوان ابزارهاي گوگل است و يا رابط كاربري سرويس گوگل خوب نيست ولي دنياي ابزار نگارش در اختيار آن دسته از توسعه دهندگان است كه ابزارهاي ساده و بسيار دم دستي توليد مي كنند. آن هم در حالي كه پردازش ابري امكان ارسال نوشته ها را به خانه، محل كار و هر جاي ديگري به راحتي فراهم مي كند.
google Buzz شـــكســت خورد اعـــصاب كاربران را خرد كرده بود
خيلي از ايرانيان مرگ گوگل باز را به ياد دارند. كاربران ايراني شايد يكي از معدود گروه هايي بودند كه عاشقانه گوگل باز را مي پرستيدند و از آن استفاده مي كردند ولي به هر حال گوگل مجبور شد آن را كنار بگذارد. اولين اشتباه گوگل باز اين بود كه با كاربران صادق نبود. در فوريه سال ۲۰۱۰ اين خدمت گوگل به طور اتوماتيك به جي ميل اضافه شد و اضافه شدن دكمه باز در كنار اينباكس بدون هيچ گونه اطلاع رساني به مخاطبان صورت گرفت.
اما چه چيزي درون اين فولدر جديد بود؟ اين همان گوگل ريدر بود كه يك تجربه بسيار موفق در زمان خودش بود. گوگل ريدر با استفاده از rss قابليتي ايجاد كرده بود كه خوانندگان بتوانند سايتهاي محبوب خود را دنبال كنند. كار گوگل باعث شد كه يك فولدر جديد به جي ميل افراد اضافه شود كه هميشه در آن تعداد بسيار زيادي مطلب خوانده نشده وجود دارد و گوگل هيچ وقت نفهميد كه اين فولدر اضافي چه بار سنگيني به مخاطبانش وارد مي كند. در سال ۲۰۱۱ گوگل پروژه باز را از ليست پروژه هايش كنار گذاشت.
sidewiki شــــكست خورد ويكي پديا رقـابت ناپذير است
گذشته خيلي وقتها چندان شفاف نيست ولي اغلب ما آن دوران را به ياد داريم كه هنوز ويكي پديا به وجود نيامده بود. چيزي كه ويكي پديا را منحصر به فرد مي كند جامعه بزرگ و بسيار وفادار آن است كه وقت خود را براي توسعه هر چه بهتر آن مي گذارند و برعكس آنچه بسياري از افراد مي گويند اين كه هر كسي مي تواند مطالب آن را ويرايش كنند اصلا از اعتبار مطالب كم نمي كند.
اما همه اينها چه ربطي به گوگل دارد؟ سه پروژه searchwikiو knol و Sidewiki دليل اين مقدمه هستند.همه اضافات ويكي پديا و گزينه هايي كه مي توانند جايگزين آن شوند از تابستان ۲۰۰۸ توسط گوگل توسعه داده شده است. knol پروژه توليد يك مجموعه از دست نوشته هاي كاربران است. searchwiki به كاربران اجازه مي دهد نتايج جستجو را رتبه بندي و امتياز دهي كنند و آخرين پروژه يعني sidewiki كه روي مرورگر اضافه مي شود و اجازه مي دهد كه وب سايتها را برچسب گذاري بكنيم. پروژه sidewikiعملا رها شده است و دو پروژه ديگر هم نتوانسته اند به موفقيت پيش بيني شده دست پيدا كنند.
همه كوشش ها براي توليد چيزي مانند ويكي پديا حتي آنهايي كه توسط كاربران عاشق پيشه گوگل پشتيباني مي شدند نتوانستند به اندازه هاي بزرگي برسند و حتي پروژه knol در بهار سال ۲۰۱۲ به پشت ديوارها فرستاده شد. شايد اگر يك رابط كاربر متفاوت براي knol طراحي مي شد مي توانست هنوز مقاومت كند ولي مساله اين است كه ويكي پديا خيلي قوي است و خدماتي كه به كاربران در هر سطحي ارايه مي دهد بسيار مفيد هستند. از كاربران كاملا بي اطلاع نسبت به موضوع تا حرفه اي هاي هر حوزه آن را مي خوانند و مي توانند با آن ارتباط برقرار كنند و اين واقعا تعجب آور است. اگر خوب به فلسفه پشت آن بينديشيم مي بينيم اين كه همه مي توانند به خانواده ويكي پديا بپيوندند چه براي استفاده از مطالب و چه براي توليد آنها و اين موضوعي استثنايي در تاريخ دنيا است.
در پروژه searchwiki مشكل اين بود كه كاربران علاقه نداشتند تغييري در رتبه بندي گوگل ايجاد كنند به خاطر همين هم در سال ۲۰۱۰ اين پروژه با يك سيستم ستاره دهي جايگزين شد. در پروژه sidewiki كاربران هيچ وقت از كامنت هايي كه در سايدبار وجود داشت استفاده نمي كردند و به همين خاطر هم گوگل اين پروژه را در سپتامبر ۲۰۱۱ رها كرد.
google video شكــــست خـورد مشكل با خريـــــد يوتيوب حل شد
گوگل ويدئو تلاش كرد تا يوتيوب را در هم بشكند و شكست خورد و تنها دليلش اين بود كه اين ابزار قبلا وجود داشت و نامش هم يوتيوب بود. بعد از آن البته گوگل يوتيوب را با قيمت ۱.۶۵ ميليون دلار خريد و قال قضيه را كند و آخر سر همه خوشحال و راضي بودند. داستان گوگل ويديو تنها داستان يك حمله بي كله به يك كرگدن اينترنتي نبود. حقيقت امر خيلي عجيب تر از اين هاست. در ژانويه ۲۰۰۵ ريشه هاي چيزي كه قرار بود گوگل ويديو شود در تبديل پخش تلويزيوني به متنهاي قابل جستجو شكل گرفت. در تابستان اين سال آنها شروع به پشتيباني از آپلودهاي ويديويي و به اشتراك گذاشتن آنها كردند و در انتهاي اولين سال شكل گيري آن، ايده اوليه تبديل گفتار تلويزيوني به متنهاي قابل جستجو كاملا از دست رفته بود. اگر چه در سال ۲۰۱۲ نمونه هايي از متن فيلمهاي ويديويي در يوتيوب ديده مي شود و نشان مي دهد كه گوگل هنوز ايده اوليه را در سر دارد.
هر دليلي كه باعث جذابيت و فراگيري سايتهايي مي شود كه بر مبناي تجربيات كاربران طراحي مي شوند را در نظر بگيريد. گوگل ويديو كاملا بر خلاف آن حركت كرد. آنها تصميم گرفتند يك نوع فايل اختصاصي با پلير مخصوص خودش را معرفي كند كه به طرز چشم گيري مجموعه كارهايي كه كاربر بايد انجام مي داد تا محتواي ويديويي خودش را داشته باشد زياد مي كرد. بعضي وقتها اين روش جواب مي دهد. بالاخره همه پليرها و انواع مختلف فايلهاي ويديويي از يك جايي آمده اند ديگر. ولي اين استراتژي براي وقتي كه شما يك دعواي بزرگ را با سايت بسيار راحتي مانند يوتيوب شروع كرده ايد اصلا جواب نمي دهد. سايتي كه محبوبيتش آن را تبديل به يك جور استاندارد در دنياي ويديو ها كرده است. ايده داشتن يك پلير و فرمت فايل اختصاصي در زماني كه همه ابزار ها و نمايشگرها به دنبال پشتيباني هر چه بيشتر از فرمتهاي موجود مي روند يك جور خود كشي به حساب مي آيد.
بعد از اين كه گوگل ويديو نتوانست با يوتيوب رقابت كند تصميم گرفت مدلش را عوض كند و تبديل به يك مرجع اجاره دادن ويديو ها شود و اين بار هم قبل از آن يك رقيب قدرتمند به نام نت فليكس در اين بازار بود كه عينا همين سرويس را ارايه مي كرد و به خاط همين گوگل ويديو آن را هم رها كرد و در نهايت گوگل يوتيوب را خريد و به اين داستان خاتمه داد.
google wave شكــــــست خورد شايد آيندگان بپسندند، ما نپسنديديم
بزرگترين شكست گوگل را شايد بتوان گوگل موج (google wave) دانست. مجموعه اي از قابليتهاي بي فايده كه با يك روش پيچيده و غير لازم دور هم جمع شده اند. گوگل موج مي خواست براي همه، همه چيز در حوزه اشتراك محتوا باشد. همان طور كه گوگل پلاس تلاش مي كند براي كاربران شبكه هاي اجتماعي همه چيز باشد. هنوز معلوم نيست سرنوشت پلاس چه مي شود ولي مجلس ختم گوگل موج مدتهاست كه برگزار شده و عزاداري ها هم انجام شده است.
مي خواهيد يك ايميل بفرستيد؟ مي توانيد از جي ميل استفاده كنيد. ولي اگر به هر دليلي خواستيد آن را به ليست غير قابل فهمي از افراد بي ربط و از طريق يك مسير بسيار غير طبيعي ارسال كنيد گوگل موج مي تواند كمكتان كند. آيا مي خواهيد آن ايميل را تبديل به يك آهنگ يا ويديو يا مكالمه اي درباره آهنگها و يا ويديو ها يي بكنيد كه درون خودش آن آهنگ و يا ويديو را هم دارد؟ آيا مي خواهيد با شعبده بازي آدم هاي ديگر را وارد مكالمه بكنيد و يا از آن خارج كنيد جوري كه خودتان هم نفهميد با كي داريد صحبت مي كنيد و آيا اصلا كسي حرفهايتان را دنبال مي كند يا نه؟ آيا دوست داريد هميشه امكان اين را داشته باشيد كه در كنار مكالمه فعلي يك مكالمه ديگر راه بيندازيد و خودتان را در اين پارانوياي دايمي بيندازيد كه بقيه دارند همزمان هم با شما حرف مي زنند و هم پشت سرتان حرف مي زنند؟
البته واضح است كه گوگل موج اين قدرها هم بد نبود ولي مشكل آن همان مشكل اشتباه در پيش بيني نيازهاي كاربران بود. مساله اين است كه حتي حرفه اي ها هم نمي توانند بگويند چرا گوگل موج اين قدر با بي مهري رو به رو شد. يكي از دلايل آن پيچيدگي زبان ارتباطي آن بود و از آن مهم تر ناتواني آن در برقراري ارتباط با ساير خدمات گوگل . برخي معتقدند گوگل موج هم دچار مشكل «جاي درست، زمان نادرست» شده و شايد در آينده موفقيت كسب كند.
گزارش: عليرضا شيرزاد
منبع : بايت
------------
گروه علمي پزشكي باشگاه خبرنگاران را در گوگل پلاس دنبال كنيد
جمعه 29 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 210]
-
گوناگون
پربازدیدترینها