تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اى مردم همانا نمازگزار هنگام نماز با پروردگار بزرگ و بلند مرتبه اش مناجات مى كند، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804065198




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نگاه شما: بيماراني كه فرياد مي زنند


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: نگاه شما: بيماراني كه فرياد مي زنند
بخش «نگاه شما» براي ارائه و معرفي «نگاه» مخاطبان «تابناك» به همه موضوعات است. هر مخاطب «تابناك» مي‌تواند با مد نظر قرار دادن شرايط همكاري با اين بخش، «نگاه» خود را بفرستد تا در معرض ديد و داوري ديگر مخاطبان قرار گيرد.
قادر حسن زاده از شهر ميانه در مطلب ارسالي براي «نگاه شما» نوشته است:

سكانس اول:

داخلي- روز- بيمارستان: مردي ميانسال مقابل ايستگاه پرستاري بخش.

مرد: خواهش مي كنم يه كاري بكنيد، بچه ام داره مي ميره. شما كه مي گفتيد زنگ زديم دكتر بياد، پس چي شد؟

پرستار: دكتر گفتند حالشون خوبه. نگران نباشيد.

مرد: آخه چطور نگران نباشم، وضعيت بچه ام داره بدتر ميشه. بگيد دكتر كجاست خودمون بريم بيارمش.

پرستار: نيازي به رفتن شما نيست. اگه لازم باشه خودشون تشريف ميارن. ما وضعيت مريض شما رو تلفني بهشون اطلاع داديم.

پدر رنجور با نگراني زياد به بالين فرزندش برمي گردد. تقريباً 3 ساعت است كه او را به بيمارستان آورده تا درمان شود. ولي دكتري در بيمارستان نيست. پرستاران اقدامات اوليه را انجام داده اند، به دكتر آنكال زنگ زده و دستورات لازم را گرفته اند. ولي اقدامات انجام شده كافي نيست. با اصرار همراه بيمار، براي چندمين بار به پزشكي كه اسمش آنكال است، زنگ مي زنند ولي صداي آنسوي گوشي مي گويد كه نيازي به حضورم نيست و همان درمان ها را انجام دهيد. هنوز گفتگوي پزشك و مسئول بخش تمام نشده كه پدر سراسيمه از اتاق خارج مي شود و با اضطراب و نگراني ملتمسانه تقاضاي حضور پزشك بر بالين فرزندش مي كند. پرستار گوشي را نشان او مي دهد و مي گويد:

پرستار: ببين؛ همين الان با دكترش صحبت مي كردم. گفتند لازم شد مي آيم.

پدر ساعتش را نشان او مي دهد: آخه الان چند ساعته كه هي مي گيد مياد مياد. نكنه بعداز مرگ بچه ام ميخواد بياد؟

پرستار بدون توجه به وضعيت روحي پدر، او را تهديد به اخراج از بخش ميكند:

پرستار: اگه سرو صدا كني زنگ مي زنم نگهباني بيان بندازنت بيرون.

پدر نگاهي به نوشته روي ديوار ايستگاه پرستاري مي كند، "مجازات توهين و اهانت به كارمندان دولتي در حين انجام وظيفه، 6 تا... ماه زندان است". سرش را برمي گرداند و ديوارهاي اطراف را مي كاود، خبري از تابلويي كه به حقوق بيماران اشاره اي كند، نيست.

همانجا زانو مي زند و كنار ديوار مي نشيند، گويي خجالت مي كشد بدون پزشك به بالين فرزند رنجورش برگردد. تلفنش زنگ مي زند، صداي لرزان خواهري، جوياي حال برادر است. اشك در چشمان پدر جمع مي شود.

مرد: ميگن دكتر نياز نيست، حالش خوبه نگران نباش. فردا مرخصش مي كنند.

پدر تلفن را قطع مي كند. بغضش مي تركد ولي غرور مردانه اش اجازه نمي دهد هاي هاي گريه اش را ببينند. به بالين فرزند مي رود. رنگ از رخسار بيمار پريده، تپش قلبش تندتر شده، درست نفس نمي كشد، قفسه سينه اش بيش از حد بالا و پايين مي زند، نگاهش ملتمسانه تر شده. پدر لحظه اي درنگ نمي كند.

مرد سراسيمه و با فريادي از عجز: پرستار! پرستار، وضعيتش بدتر شده، تورو خدا بيايين ببينش.

پرستار فشار بيمار را مي گيرد و سراسيمه به اتاقش برمي گردد. بي درنگ گوشي تلفن را برمي دارد،

الـو؛ آقاي دكتر!

بيمارتون داره مي ميره، تشريف نمي آريـد؟...
......................................................................

سكانس دوم:

خارجي- شب- حياط بيمارستان: مرد باسوز و گداز دخترش را در آغوش كشيده و هاي هاي گريه مي كند.

دختر: تو كه گفتي حالش خوبه و فردا مرخصش مي كنن؟ چرا گريه مي كني پس؟!

پدر: به فردا نكشيد دخترم، همين امروز مرخصش كردند...

----------------------------------------------------------------------

چند سال اخير شهروندان ميانه اي بارها شاهد صحنه هاي واقعي از اين قبيل، در بيمارستان شهرشان بوده اند. شايد شما كه امروز اين سطور را مي خوانيد برايتان ناملموس باشد. ولي بسيارند كساني كه يا شاهد اين صحنه ها بوده اند يا يكي از بازيگران اين اپيزود دردناك.

آري! طبابت تلفني در بيمارستان ميانه همچنان قرباني مي گيرد. در دوماه اخير شاهد از دست رفتن جان چند عزيز ديگر بوديم كه به سرنوشت مشابهي دچار شدند و در اين بين آنچه به جايي نمي رسد، فرياد است.

سالهاست كه حلقه گمشده بهداشت و درمان شهرستان با وجود تلاش بسيار ارزشمند خيل عظيمي از فرزندان بي رياي اين ديار كهن، كه در كسوت پزشكي و پرستاري به مردم خدمت مي كنند، پيدا نشده و اين كلاف سردرگم هر روز پيچيده تر و پيچيده تر مي شود. انتشار خبر مرگ يك عزيزي كه با بي توجهي ديگران جان شيرينش را از دست مي دهد، دردناكترين قسمت اين داستان واقعي است. داستاني كه مسئولين عاليرتبه ي شهري همچنان از درك آن عاجز مانده اند و ميانه و ميانه اي هر روز شاهد تكرار اين بي تفاوتي هاست.

بي تفاوتي هايي كه در رنگ و لعاب روزمرگي رنگ مي بازد و در نهايت علي مي ماند و حوضش و وعده هايي كه هرگز عملي نمي شوند. مسئولين درماني شهرستان شده اند خداي توجيه! و نماينده گان مردم هم سرگرم رتق و فتق امورند و قيچي كردن روبان قرمز يك شيريني فروشي شده آبرويشان و دخالت در امور آبدارچي هاي ادارات، اعتبارشان. خدا قوت مردان...! تلفن هاي تهديدآميزتان پرشارژ باد!!

نمي دانم تا كي بايد شاهد چنين وضعيت رقت انگيزي باشيم. از هركسي كه پرس و جو مي كني، دلش خون است. چرا فقط در ميانه بايد چنين وضعيتي حاكم باشد.

چرا تحريم ها به بيمارستان هاي شهرهاي ديگر نرسيده و فقط در ميانه كليشه ي سي تي اسكن پيدا نمي شود؟

تا كي بايد عزيزانمان را براي گرفتن يك اسكن ساده راهي تبريز و زنجان كنيم؟

چرا آزمايشگاه بيمارستان ميانه خدمات ساده ي آزمايشي را به بهانه هاي واهي به بيرون از بيمارستان ارجاع مي دهد.

چرا در بيمارستاني كه اسمش دولتي است، يك عدد قرص آسپرين بچه پيدا نمي شود و شبانه همراه كودك بستري شده را براي تهيه ي آن به داروخانه ها مي فرستند؟

اگر قرار باشد همه مايحتاج بيمار را خودمان تهيه كنيم، ديگر چه نيازي به وجود اينجا هست؟ آيا گوش شنوايي براي رسيدگي به اين امور هست؟

آقاي امام جمعه عزيز! آقاي فرماندار محترم، آقايان نماينده مردم! آيا وقت آن نشده كه يك خانه تكاني اساسي در سيستم مديريتي بهداشت و درمان شهرستان انجام گيرد؟

آيا درد دل پزشكان و كادر درماني و پرستاران زحمتكش اين شهرستان را شنيده ايد؟

حتماً شنيده ايد ولي چرا كاري نمي كنيد؟

اميدواريم كه زودتر دست به كار شويد چون مي دانيم كه مي دانيد كوتاهي اينها از وضعيت بد اقتصادي كشور نيست، كه اگر چنين بود، بيمارستان هاي ديگر شهرها نيز چنين وضعي داشتند در حالي كه وضعيت آنها بسيار ايده آل تر از ميانه است و گرنه مردم دسته دسته براي مداوا راهي ديگر شهرها نمي شدند.

به داد آنهايي برسيد كه توان رفتن به شهرهاي ديگر را ندارند و جان عزيزانشان به اندازه جان عزيزان خيلي ها برايشان عزيز است و دلشان نمي خواهد طبابت تلفني زندگيشان را تباه كند.

* براي آشنايي با شرايط و نحوه همكاري با «نگاه شما» اينجا را كليك كنيد.

پنجشنبه 28 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن