واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: داستايوسكي، نويسندهاي كه در چنين روزهايي، اعدام نشد
در پي انقلابهاي اروپايي و لغو بردگي در فرانسه و انگلستان و برخي مستعمرات آنها، تزار نيكلاي اول امپراتور روس از بيم سرايت فضاي ايجاد شده به روسيه و متزلزل شدن حكومت خود، هرگونه گردهمايي و حتي شبنشينيهاي خانگي روشنفكران اين كشور را ممنوع اعلام كرد.
اين تصميم سختي بود كه باواكنشهاي مختلفي از جانب هنرمندان و ساير روشنفكران مواجه شد و بزودي به تزار خبر رسيد كه محفلي شبانه به ابتكار پتراشفسكي كارمند وقت وزارت خارجه روسيه با حضور عدهاي از روشنفكران سوسياليست آرمانگرا تشكيل شده و عمده اوقات حاضران در جلسات اين محفل به مباحثات سياسي ميگذرد.
فئودور ميخائيلوويچ داستايوسكي كه در آن زمان تنها 27 سال از عمر او ميگذشت و بعدها به عنوان يكي از بزرگترين نويسندگان جهان معاصر شناخته شد يكي از شركت كنندگان در اين جلسات بود.
داستايوسكي جوان كه نشان دادن پيچيدگيهاي روحي و آشفتگيهاي شخصيتي قهرمانانش عمدهترين امتياز آثار اوست و معمولا در نوشتههايش با استفاده از همين مهارت به نقد مناسبات عرفي جامعه روسيه ميپرداخت، پيش از افشاي عضويتش در محفل ياران پتراشفسكي به خاطر انتشار برخي داستانهاي خود امپراتور تزار را به قدركافي از خود رنجانده بود و نيكلاي اول به ويژه از اين جهت كه داستايوسكي در داستانهايش افرادي از پايينترين لايههاي اجتماعي را به عنوان قهرمان مطرح ميكرد آمادگي هرگونه برخورد ظالمانهاي را با وي داشت.
بدين ترتيب در آخرين روزهاي سال (1849 ميلادي) مصادف با آذر ماه 1228 هجري شمسي، همه اعضاي محفل پتراشفسكي به دستور مستقيم نيكلاي اول دستگير شدند و دادگاه فرمايشي تزار، داستايوسكي و ياران جوانش را به اعدام محكوم كرد.
سپس مقرر شد محكومان، در سومين روز سال نو مسيحي اعدام شوند، اما محكومان به طرز غيرمنتظرهاي مورد عفو قرار گرفتند و داستايوسكي در نامهاي به برادرش نوشت:
"امروز همه ما را به ميدان سيوم ژنهور بردند و حكم اعدام را قرائت كردند. صليب را بوسيديم و به ما پيراهن سفيد پوشاندند. در آن لحظه بود كه متوجه شدم چقدر تو برادر عزيزم را دوست ميدارم. اينقدر وقت داشتم كه بتوانم "پلشزف" و "دوروف" را كه كنارم ايستاده بودند در آغوش بگيرم و با آنها وداع كنم. سرانجام طبلها به صدا درآمدند. اما به جاي آن كه ما را سينه ديوار بگذارند، حكم عفو اعليحضرت تزار نيكلاي را براي ما قرائت كردند."
بدين ترتيب حكم اعدام اين نويسنده جهاني به چهار سال حبس با اعمال شاقه در سيبري تخفيف يافت و در همين دوران حبس و تبعيد بود كه بيماري صرع مادرزادي وي شدت گرفت.
خاطرات خانه اموات كه هفت سال پس از اين دوره حبس چهار ساله نوشته شده، گزارش داستايوسكي از زندان سيبري است كه تمثيلي از مرگ و رستاخيز را نيز در بردارد.
هنگام انتشار اين كتاب، نيكلاي اول جاي خود را به الكساندردوم داده بود كه مردم او را رهاييبخش ميخواندند. تزار جديد با خواندن بخشهايي از كتاب خانه اموات گريست و سالها بعد، سينيافسكي منتقد مشهور روس كه در تبعيد پاريس به سر ميبرد، درباره خانة اموات نوشت:
"براي ما روسها، خانه اموات به اين لحاظ اهميت دارد كه بيانگر عشق نويسنده به مردم تهي دست روسيه است كه پيش از اين به چشم برده نگريسته ميشدند و تحقيرشان ميكردند."
جنايت و مكافات، ابله، جنزدگان، روياهاي مرد مضحك و برادران كارامازوف از ديگر آثار اين داستاننويس بيبديل هستند كه به فارسي نيز ترجمه شدهاند.
آخرين نكته گفتني در اين مختصر، علاقه داستايوسكي به الكساندر پوشكين است. داستايوسكي در آخرين روزهاي عمر خود در مراسم رونمايي از تنديس الكساندر پوشكين شركت كرد و درباره قدرت معنوي مردم به ايراد سخن پرداخت. اين سخنراني به عنوان آخرين يادگار حيات داستايوسكي شناخته ميشود زيرا اندكي پس از همين مراسم بود كه انتشار خبر مرگ نويسنده بزرگ روس، علاقمندانش را در سراسر جهان سوگوار كرد.
چنانكه از نوشتههاي داستايوسكي برميآيد وي مسيحي ارتدوكس بود. تاثير اعتقاد مذهبي در هر يك از نوشتههاي اين نويسنده مشهود است و از جمله ميتوان اشاره كرد كه بسياري از بيخدايان در آثار مختلف وي كشته ميشوند يا دست به خودكشي ميزنند.
همچنين گفتني است كه داستايوسكي به گفته خودش طرحي براي نوشتن يك رمان درباره زندگي مسيح در سرداشته كه گويا موفق به اجراي آن نشده است.
سوتيتر
داستايوسكي و يارانش در چنين روزهايي به دستور تزار براي اعدام برده شدند ولي در آخرين لحظات قبل از تيرباران مورد عفو قرار گرفتند.
* داستايوسكي به گفته خودش طرحي براي نوشتن يك رمان درباره زندگي مسيح در سر داشته است
سه شنبه 26 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]