تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820564543




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شگفتي‌هاي يادگيري


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: شگفتي‌هاي يادگيري


رشد قابل توجه مغز انسان در طول قرن‌هاي متمادي، در مقايسه با جانوراني كه در مدت مشابه هيچ تغييري در اندازه مغزشان به وجود نيامده، بسيار جالب و قابل تأمل است.

مغز انسان معمولي حدود ده ميليارد نرون (سلول عصبي) در ناحيه كرتكس و نود ميليارد نرون در بخش مياني دارد. هر يك از سلول‌هاي عصبي نيز به نوبه خود يك تا ده هزار تار عصبي موسوم به «سيناپس» دارند.

مغز را مي‌توان يك اندام و در عين حال يك فرايند در نظر گرفت. فرآيند از اين جهت كه از هنگام تولد تا مرگ، به طور بي‌وقفه، در حال ايجاد جريان‌هاي الكتريكي و تكامل است. مغز ما در هر ثانيه حدود يك ميليارد اطلاعات دريافت مي‌كند و مي‌تواند در هر ثانيه چهار ميليارد اطلاعات را بين دو نيم كره چپ و راست مبادله كند.

بسياري از متخصصان عقيده دارند كه مغز انسان ذاتاً طوري برنامه‌ريزي شده است كه بتواند از اطلاعات با روش‌هاي خاصي استفاده كند. دانشمندان با بررسي ترتيب اجزاي جمله در زبان‌هاي گوناگون دنيا، دريافته‌اند كه الگوي جمله‌سازي در 79درصد از زبان‌هاي دنيا به يكي از دو صورت «فاعل، مفعول، فعل» يا «فاعل، فعل، مفعول» است و نتيجه گرفته‌اند كه زبان در واقع انعكاسي از نحوه تفكر ماست.

به نظر مي‌رسد، وظايف خاص دو نيم كره مغز در همان آغاز تولد تعيين مي‌شود و اين برنامه‌ريزي براي جنس مونث و مذكر متفاوت است. در جنس مذكر نيم‌كره راست و در جنس مونث نيم‌كره چپ بزر‌گ‌تر است و طبق تحقيقات جديد، حتي خصوصيات فيزيكي و شيميايي آن‌ها نيز با هم تفاوت دارد.

توانايي‌ها

هر انساني در نوع خود منحصر به فرد است، زيرا مغزي منحصر به فرد دارد. تجربه‌ها و آموخته‌هاي ما در مغز، موجب تغييرات فيزيكي و شيميايي آن مي‌شود. پس به دليل ناهمانندي‌ تجربه‌هاي اشخاص، ساختار مغز آن‌ها نيز با تمام مردم دنيا تفاوت دارد.

عمليات اجرايي مغز به سطوح سه‌گانه تقسيم مي‌شود:

1. سطح اعمال ابتدايي

2. سطح حسي

3. سطح منطقي

سطح ابتدايي ما را قادر مي‌سازد بخشي از كارها را به طور ناخودآگاه انجام دهيم و ذهن خود را متوجه اعمالي كنيم كه مستلزم هوشياري است. سطح حسي به ما امكان مي‌دهد كه در عين تفكر، احساس هم بكنيم. سطح منطقي منشأ پيدايش عقايد و زبان است. با اين كه سطح‌هاي حسي و منطقي به صورت تلفيقي عمل مي‌كنند، سطح منطقي كنترل سطح حسي را نيز عهده‌دار است.

مغز علاوه بر شناسايي وجود خود، دنياي اطراف را نيز مي‌شناسد و ارتباط ما را با دنياي خارج برقرار مي‌سازد. تحليل دنياي اطراف به وسيله مغز، بر اساس اصول و ضوابطي صورت مي‌گيرد كه خودش ابداع مي‌كند. جالب‌ترين جنبه كاركرد ذهن اين است كه مي‌تواند دنياي اطراف خود را تجربه كند، سپس اطلاعات مربوط را در حافظه ذخيره سازد و از آن‌ها براي تغيير در اطراف خويش بهره ببرد.

به عبارت ديگر، مغز يك پردازشگر هدفمند و هوشمند اطلاعات است.

همه اعمال ما از مغز نشئت مي‌گيرد. حتي ساده‌ترين كارها از قبيل برداشت يك گام يا بلند كردن مداد، نيازمند عمليات پيچيده مدارهاي مغزي و هماهنگي بين اندام بينايي و عضلاني فرد است كه بايد چند ميليونيم ثانيه قبل از انجام آن عمل به وسيله مغز ايجاد شود.

زبان‌آموزي

مغز يادگيري و كاربرد زبان را ممكن مي‌سازد و تنها مغز انسان قادر است بر اساس اطلاعات محدودي كه دريافت مي‌كند، بسته به نوع ارتباط آن‌ها، بي‌نهايت تركيب از كلمه‌ها و اصطلاحات بسازد.

بنابراين، توليدات زباني كودكان بسيار متنوع‌تر از آن است كه از محيط دريافت مي‌كنند. محققان عقيده دارند مغز نوزاد انسان در هنگام تولد براي فراگيري زبان، برنامه از پيش تعيين شده‌اي دارد. برنامه‌اي كه «چامسكي» آن را ابزار زبان‌آموزي (LAD) ناميده است.

مغز علاوه بر آن كه فراگيري زبان را ممكن مي‌سازد، امكان استفاده نمادين از آن را نيز به انسان مي‌دهد. اين كاركرد نمادين زبان، انسان را قادر مي‌سازد با فكر كردن به چيزهايي كه وجود خارجي ندارند، پا را از قلمرو زمان و مكان فراتر بگذارد و روياها و آرزوهايش را تحقق بخشد. همچنين مغز ما اطلاعات را براي استفاده در آينده ذخيره مي‌كند.

اگر موضوعي كه بايد به خاطر بسپاريم، شكل كلامي داشته باشد، با اين كه عين كلمات بعد از مدتي فراموش مي‌شود، مضمون كلي آن در ذهن مي‌ماند. تحقيق در مورد افراد دو زبانه نشان داده است آن‌ها يك مطلب خاص را به ياد مي‌آورند، اما غالباً نمي‌دانند با كدام يك از دو زبان آن را حفظ كرده بودند! يعني حافظة ما كاري به شكل ظاهري پيام‌ها ندارد.

ذخيره و فراخواني

ظرفيت انسان شگفت‌آور است. تخمين‌زده مي‌شود كه هر انسان در طول عمرش به طور متوسط يك تريليون اطلاعات در مغز خود ذخيره مي‌كند. شگفت‌انگيزتر از ظرفيت مغز، قدرت فراخواني آن است. با اين كه رايانه‌ها سرعت بسيار زيادي براي جست‌وجوي اطلاعات دارند، براي دستيابي به اطلاعات خاص ناگزيرند تمام حافظه خود را مرور كنند.

در حالي كه مغز انسان مي‌تواند عمليات جست‌وجو را به صورت گزينشي انجام دهد و يكراست به سراغ اطلاعات مورد نظر برود. براي مثال، يك شطرنج باز ماهر ممكن است پنجاه هزار حركت گوناگون به حافظه خود سپرده باشد، اما در هنگام انجام يك حركت خاص، تنها به حركاتي مي‌انديشد كه در آن مرحله خاص از بازي به آن‌ها نياز دارد.

حل‌ مسأله

قابليت ديگر مغز انسان استفاده از اطلاعات جمع‌آوري شده براي حل مسأله است. پرندگان، حشرات و ساير جانوران براي تنازع‌ بقا از غريزه پيروي مي‌كنند. مثلاً عنكبوتي كه تاري را در نهايت ظرافت مي‌تند، نمي‌تواند از هوش خود براي تنيدن تار متفاوتي استفاده كند. اما ذهن كودكي كه هنگام بازي، با قطعات مكعب شكل خانه مي‌سازد، نمونه‌اي از فرايند حل مسأله است؛ چيزي كه عنكبوت هرگز قادر به انجام آن نخواهد بود.

انواع فعاليت‌هاي ذهني

مغز انسان آن‌قدر پيچيده و بغرنج است كه تشريح فعاليت‌هاي آن حتي براي بزرگ‌ترين دانشمندان، مثل توصيف «فيل در تاريكي» است. هر كدام سعي مي‌كنند مغز را از يك بعد تجزيه و تحليل كنند. همه اين تحليل‌ها نيز غالباً درست هستند، اما نمي‌توانند تصويري كلي از اين پديده شگفت خلقت ارائه دهند.

امواج مغزي

يكي از راه‌هاي مطالعه فعاليت‌هاي مغزي، استفاده از وسيله‌اي به نام الكترو اينسفالوگراف (EEG) است كه تصويري عيني از تغييرات الكتريكي مغز ارائه مي‌دهد. محققان امواج مغزي را به چهار دامنه فركانس تقسيم كرده‌اند.

همان‌طور كه در تصوير ديده مي‌شود، امواج مغزي انسان در هنگام بيداري كامل و هنگام ديدن رويا تقريباً يكسان است.

يادگيري انسان

مهم‌ترين مسأله در يادگيري اين است كه درست يادگرفتن را ياد بگيريم. براي دستيابي به حداكثر كارايي و موفقيت، يادگيرندگان بايد روش‌هايي را براي يادگيري اتخاذ كنند كه با زمينه‌ها، توانايي‌ها و مطالب مورد نظرشان سنخيت بيشتري داشته باشد. بديهي است كه افراد تا توجه خود را به چيزي متمركز نكنند، نمي‌توانند آن را ياد بگيرند. نظريه‌پردازان يادگيري براي «توجه كردن» سه مرحله قائل‌اند:

در مرحله اول، افراد بايد توجه خود را به موضوع مورد نظر معطوف كنند.

در مرحله دوم، بايد به قصد واكنش نشان دادن، ذهن خود را در مورد آن موضوع فعال كنند.

در مرحله سوم، بايد بكوشند ذهن خود را تا پايان يادگيري در حالت انگيختگي نگهدارند.

از طرفي افراد تا چيزي را نفهمند، آن را ياد نمي‌گيرند.

يكي از مشكلات طراحي برنامه‌هاي آموزشي اين است كه آنچه براي يك فرد قابل‌فهم است، ممكن است براي فرد ديگر مبهم يا اساساً غيرقابل فهم باشد. يعني فهميدن يك مطلب بيش از آنكه به موضوع ارتباط داشته باشد، به افراد بستگي دارد.

يادگيرندگان براي افزودن يك مطلب جديد به دانش خود، بايد اطلاعات پيش?نياز آن مطلب را در ذهن داشته باشند، و گرنه زمينة فهم و به خاطرسپردن آن را نخواهند داشت. به عبارت ديگر، بايد فعالانه در فرايند يادگيري شركت كنند.

كارشناسان مسائل آموزشي، روش‌هاي يادگيري را به دو روش استقرايي و استنتاجي تقسيم مي‌كنند. در روش استقرايي (جزء به كل) از كليات به مصداق‌ها مي‌رسيم و در روش استنتاجي (كل به جزء) از مصداق به يك مجموعه امور كلي دست مي‌يابيم. يادگيري (كل به جزء) مستلزم آن است كه يادگيرندگان موضوع كلي را بفهمند و بتوانند آن را در شرايط گوناگون به كار ببرند. به عبارت ديگر، در يادگيري (كل به جزء) از مسائل انتزاعي به مسائل عيني مي‌رسيم و در يادگيري (جزء به كل) از مسائل عيني، مسائل انتزاعي را استنباط مي‌كنيم.

در يادگيري، پردازش اطلاعات در چند مرحله صورت مي‌گيرد:

1. مغز اطلاعات جديد را دريافت مي‌كند.

2. اطلاعات قابل فهم را برمي‌گزيند.

3. اطلاعات را از محل دريافت به محل ضبط آن‌ها انتقال مي‌دهد.

4. اطلاعات برگزيده و انتقال يافته را براي استفاده در آينده ذخيره مي‌كند.

مغز اطلاعات موردنياز خود را از دو منبع دريافت مي‌كند:

1. از خارج و به واسطة حواس پنج‌گانه؛

2. از داخل و با استفاده از منابعي همچون حافظه، احساسات و تفكر.

ميزان فهم، پردازش و حفظ اطلاعات يا زايل‌شدن آن‌ها به سه عامل بستگي دارد:

1. ميزان وجود اطلاعات پيش‌زمينه براي فهم آن‌ها؛

2. قابليت فهم ساختار اطلاعات دريافتي؛

3. ميزان رغبت نسبت به پردازش و ذخيرة اطلاعات موردنظر.

حافظه

اساساً ارزش يادگيري با ميزان اطلاعات ذخيره شده در مغز و امكان فراخواني آن‌ها ارتباط مستقيم دارد. در واقع، اگر كسي نتواند اطلاعاتي را ذخيره، نگهداري و هنگام نياز فراخواني كند، نمي‌توان گفت آن‌ها را به درستي ياد گرفته است. حتي احتمال دارد به آن‌ها توجه كرده و آن‌ها را فهميده باشد، اما ياد نگرفته باشد. اين موضوع به‌ويژه در آموزش مهارت‌هاي زباني اهميت بسيار دارد.

كارشناسان حافظه را به دو بخش فرضي تقسيم مي‌كنند: يكي حافظة كوتاه‌مدت يا همان حافظه خودآگاه و محدود كه كار آن دريافت و فراخواني اطلاعات و مطالب تازه آموخته شده است. ديگري حافظة بلندمدت كه اطلاعات را مدتي طولاني حفظ مي‌كند.

عوامل متعددي در حفظ و فراخواني اطلاعات مؤثرند. از مهم‌ترين اين عوامل، يكي ميزان هماهنگي بين ساختار اطلاعات موردنظر و شبكة ذهني افراد و ديگري كيفيت رمزگشايي اطلاعات و ميزان پردازش آن‌ها قبل از ذخيره‌شدن در حافظة بلندمدت است. براي حداكثر ميزان حفظ و بالاترين حد فراخواني، لازم است دانش جديد خود را به دانسته‌هاي قبلي پيوند زنيم يا آن‌ها را به شبكة ذهني خويش الحاق كنيم. براي اين كار، همان‌طور كه گفته شد، ذهن اطلاعات را نگه مي‌دارد، اما شكل ظاهري پيام‌ها را دور مي‌ريزد. ناگفته نماند كه اطلاعات بامعني نسبت به اطلاعاتي كه بدون فهميدن حفظ مي‌كنيم، مدت بيشتري در ذهن باقي مي‌مانند و آسان‌تر فراخواني مي‌شوند. به علاوه، مطالبي كه با نوعي آميختگي حسي و عاطفي همراه باشند، واضح‌تر و بيشتر در ذهن مي‌مانند.

همچنين، انگيزه و هدف يادگيرنده از دريافت دانش جديد، اهميت خاصي در كيفيت حفظ و فراخواني آن دارد. ساير عوامل مؤثر در اين باره عبارت‌اند از: محتواي مطلب، توان افراد و مقدار و ميزان دشواري مطلب.

مدت حفظ مطلب در حافظة بلندمدت با روش‌هاي گوناگون قابل افزايش است. از مهم‌ترين اين روش‌ها تكرار دفعات تمرين و ممارست، يادگيري توأم با فهم مطالب و اتخاذ روش‌هاي خاص است.

گاهي يادگيرندگان براي حفظ مطالب در حافظة بلندمدت، از روش مناسبي استفاده نمي‌كنند. تحقيقات نشان داده است اگر سؤال‌هايي كه براي سنجش ميزان يادگيري پرسيده مي‌شود، با تأخير همراه باشد، به يادگيري كمك بيشتري مي‌كند. همچنين، پاسخ‌هاي غيرمستقيم و به عبارتي در لفافه پاسخ‌دادن به سؤالات يادگيرندگان، نسبت به پاسخ‌هاي حاضر و آماده، تأثير بهتري دارد. زيرا ممكن است پاسخ‌هاي مستقيم به دليل كاستن از ميزان تلاش ذهني افراد، روند يادگيري را كُند كند.

تقويت حافظه

كارشناسان مسائل يادگيري براي تقويت حافظه و يادگيري بيش از هر چيز بر «يادگيري توأم با فهم» تأكيد مي‌ورزند. وظيفة اصلي معلم اين نيست كه مطلبي را مرتب تكرار كند، بلكه بايد به دانش‌آموز كمك كند روش‌هايي براي سازمان‌دهي معني‌دار دانش خويش ابداع كند. زيرا اطلاعات معني‌دار ديرتر فراموش مي‌شوند و زودتر به ياد مي‌آيند.

پس كار اصلي معلم، معني و مفهوم‌دادن به مواد درسي است و يكي از راه‌هاي آن اطمينان حاصل كردن از آمادگي قبلي دانش‌آموزان براي فراگيري مطلب است. مثلاً در مورد آموزش زبان خارجي به دو روش عمل مي‌شود:

1. براي يادگيري لغات، آن‌ها را در متن جمله‌ها ياد مي‌گيرند، حدود 90 درصد آن‌ها را به خاطر مي‌سپارند، اما دانش‌آموزاني كه كلمه‌ها را به‌طور مجزا حفظ مي‌كنند، فقط 20 درصد آن‌ها را حفظ مي‌كنند.

2. دانش‌آموزاني كه در حين مطالعة يك متن داستاني، پاراگراف به پاراگراف آن‌را به صورت جمله‌هاي ساده چكيده‌نويسي مي‌كنند، بسيار بيشتر از سايرين مي‌توانند موضوع را درك كنند و ماجراها را به خاطر بسپارند.

خصوصيات دانش‌آموز موفق

دانش‌آموزان موفق آن‌هايي هستند كه با توان بالقوة خود به تفاهم و هماهنگي رسيده باشند. اين افراد مي‌توانند بين احساسات و توان فكري خود و عوامل آموزش همچون معلم، مطالب درسي و... توازن معقولي ايجاد كنند.

موفقيت را نمي‌توان تنها با نمرة امتحاني سنجيد. توان بعضي دانش‌آموزان گاهي خيلي بيشتر از نمرة بيست است. در حالي كه براي بعضي‌ها نمرة ده نتيجة حداكثر تلاش آن‌هاست.

همچنين، موفق‌نشدن در تحصيل هميشه به دليل‌ِ پايين‌بودن توان ذهني اشخاص نيست. مثلاً در بعضي‌ها ممكن است از نبود عدم تطابيق بين روش ارائة مطلب و روش خاص فرد براي يادگيري باشد يا از ناسازگاري با ساختار اجتماعي كلاس ناشي شود. برخي معتقدند، دانش‌آموزان فقط چيزهايي را ياد مي‌گيرند كه انجام مي‌دهند. اين عبارت، در بين سخنان گوناگوني كه در خصوص يادگيري و تدريس ابراز شده است، از همه نامتعارف‌تر به نظر مي‌رسد.

براي روشن‌شدن مطلب مثالي مي‌آوريم: دانش‌‌آموزاني كه يك سخنراني را به طور صحيح و با موفقيت گوش مي‌كنند، ياد مي‌گيرند كه به سخنراني گوش و مطالب مهم آن‌را استخراج كنند. اما دانش‌آموزاني كه نتوانند يك سخنراني را به طور صحيح گوش كنند، ممكن است اصلاً احساس نياز به گوش‌دادن نكنند يا زمينة لازم براي درك، دسته‌بندي و ذخيرة اطلاعات ارائه شده در سخنراني را نداشته باشند.

در چنين مواردي، آن‌ها انجام‌دادن چيزي را ياد گرفته‌اند كه به راستي انجام داده‌اند. يعني برخلاف تصور سخنران (معلم) چيزي ياد نگرفته‌اند. چون مشغول انجام‌ آن كاري نبوده‌اند كه معلم انتظار داشته است. در بعضي كلاس‌ها، دانش‌آموز با وجود حل‌كردن تمرين‌هاي درسي چيزي نمي‌فهمد و انجام تكاليف برايش حكم معماهاي بي‌معنايي را دارد كه ناچار بايد حل كند، يعني دانش‌آموز چيزي را ياد مي‌گيرد كه انجام مي‌دهد. اما اين يادگيري (طوطي‌وار) آن چيزي نيست كه انتظار داشته‌ايم.

بازخورد

باورهاي شخصي نقش مهمي در حالات و رفتار دانش‌آموزان دارند. اگر آن‌ها مواد درسي و فعاليت‌هاي كلاسي را ثمربخش و سودمند بدانند، به خواسته‌هاي معلم گردن مي‌نهند. يعني اگر احساس كنند انجام‌دادن تكاليف و شركت در فعاليت‌هاي كلاسي آن‌ها را در رسيدن به اهدافشان ياري مي‌كند، رغبت بيشتري براي شركت در فعاليت‌هاي كلاسي از خود نشان مي‌دهند. البته عكس اين قضيه هم صادق است. امكان دارد نارضايتي از كلاس به اُفت تحصيلي و حتي ترك‌تحصيل منجر شود.

واكنش مثبت يا منفي دانش‌آموز در مورد فعاليت‌هاي كلاسي، بيش از هر چيز به بازخورد دريافتي از معلم و هم‌كلاسي‌ها بستگي دارد.

دانش‌آموز هم مثل هر انسان ديگري تمايل دارد كارهايي انجام دهد كه در او احساس خوبي پديد مي‌آورد. بنابراين، معلم بايد عامل بازخورد را طوري تدارك ببيند كه موجب دلگرمي و در نتيجه مشاركت هر چه بيشتر دانش‌آموزان در يادگيري شود.

معلمان بايد همواره نسبت به نوع بازخورnي كه در دانش‌آموزان به وجود مي‌آورند حساس باشند و توجه كنند كه بازخورد آن‌ها جوابگوي نيازهاي عاطفي و فكري دانش‌آموزان باشد. يعني پيش خود حساب كنند بازخوردي كه دانش‌آموزان دريافت مي‌كنند، آن‌ها را به انجام هر چه دقيق‌تر تكاليف و مشاركت فعالانه ترغيب مي‌كند يا برعكس آن‌ها را در مورد ناتواني خود متقاعدتر مي‌سازد؟!

آيا بازخوردي كه دريافت مي‌كنند، موجب تميزدادن عملكرد خوب و بد خودشان مي‌شود تا بتوانند ارزشيابي صحيحي از خود داشته باشند يا اين كه در آن‌ها احساس سردرگمي و سوء‌تفاهم به وجود مي‌آورد.معلمان چه نوع بازخوردي براي دانش‌آموزان تدارك ببينند تا تأثير مثبتي بر آنان داشته باشند؟

معلمان بيش از هر چيز بايد واكنش‌هاي عاطفي دانش‌آموز را مدنظر داشته باشند و به آن‌ها بفهمانند كه احساسشان را درك مي‌كنند. آنان بايد به دانش‌آموزان بفهمانند كه انتظار دارند در تمام فعاليت‌هاي كلاسي شركت كنند و موفق باشند. همچنين بر اين نكته تأكيد كنند كه اشتباه كردن در فرايند يادگيري امري طبيعي و آموزنده است.

آن‌ها بايد در كلاس حالت تكليف محوري ايجاد كنند، زمان‌بندي و توالي درس‌ها بايد به گونه‌اي تنظيم شود كه دانش‌آموزان براي انجام تكليف بعدي فرصت كافي داشته باشند و سرانجام بايد بكوشند هرگونه شرايط نامطلوب از قبيل حس سردرگمي و بيهودگي را از بين ببرند.

هر نوع ارزشيابي در واقع نوعي بازخورد است. پس معلمان بايد از همة اوراق امتحاني، پرسش‌هاي شفاهي و... به منزلة وسيله‌اي براي كمك به دانش‌آموزان استفاده كنند و تا حد ممكن، خودباوري و اعتمادبه‌نفس آن‌ها را تقويت كنند. بعد از هر امتحان، معلمان بايد تحليل روشني از ضعف‌ها و مشكلات دانش‌آموز ارائه دهند و ضمن نوعي جمع‌بندي اميدواركننده، پاره‌اي توصيه‌هاي علمي براي جبران ضعف‌هاي هر يك از دانش‌آموزان پيشنهاد كنند.

ترجمه و تلخيص: حبيب‌ يوسف‌زاده

*نويسنده: كنت چستن

منبع: رشد معلم



يکشنبه 24 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن