واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: سوره شمس؛ رستگارى درپرتوتهذيب نفس
كليدي ترين مطلب ومهم ترين نكته سوره شمس در آيات 9و10 اين است كه خداوند بعد ازهشت (وبه قولي يازده )سوگند، به يك اصل سرنوشت ساز اشاره مي كندو مي فرمايد :« قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا*وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا؛ هر كس نفس خود را تزكيه كرد، رستگار شد *و هر كه آلوده اش كرد قطعا خواهد باخت ».
محتواي سوره
معمولا سوگند ها براي بيان واثبات يك مسئله مهم به كارمي رود . سوره شمس نه تنها باسوگند آغازشده بلكه بيشترين سوگند هاي قرآن را به طور جمعى درخودجاي داده است. اين سوگندهاى پى در پى و مهم ، به خوبى نشان مى دهد كه مطلب مهمى در سوره شمس مطرح شده است؛ مطلبى به عظمت آسمان ها و زمين و خورشيد و ماه و موضوعي سرنوشت ساز و حيات بخش. سؤالي كه دراينجا مطرح مي شود آن است كه اين مطلب مهم چيست ؟درپاسخ بايد گفت: اين مسئله ،موضوعي است كه نظام ارزشى اسلام را مشخص ومعيار سعادت وشقاوت را ازمنظرقرآن كريم بيان مي كند. خداوند پس ازچند سوگند، در آيه هاي 9و10،«تزكيه نفس» را راه رستگاري ومسيرسعادت مي شمارد.براين اساس، معيار موفقيت انسان هادرزندگي چيزى جز تزكيه نفس و اعتلاي روح تقوا و اطاعت خداوند ودوري ازآلودگى به انواع معاصى و گناهان نيست. در مقابل، شكست وبدبختي چيزي جزآلودگي به فسق وفجوروناپاكي وخروج اززيّ بندگي خدا نيست. چرا اصلاح نفس «تزكيه» وافساد آن «تدّسي» ناميده شده است؟ سؤال ديگري كه دراينجا به ذهن مي آيد آن است كه چرا خداوند ازاصلاح نفس وافساد آن به ترتيب، به «تزكيه »كه تعبيري براي اصلاح نباتات و«تدّسي»( دَسَّاهَا)كه واژه اي براي پنهان كردن است ، تعبيركرده است؟ علامه طباطبايي اين تعابير را ناشي ازاين موضوع مي داند كه براساس آيه « فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»، كمال نفس درتشخيص فجوروبدي از خوبي است.
واژه شناسي آيه ها
براي توضيح دقيق تر بايد معناي واژگان اين دوآيه رابيشتر بررسي كرد. واژه «افلح»ازفلاح به معناي ظفر يافتن و رسيدن به هدف است . بر خلاف «خاب» كه به معناي ظفر نيافتن و نرسيدن به هدف وزيانكارشدن است . «زكّاها» نيزاز ماده تزكيه به معناى روياندن ورشد دادن به رشدي صالح و پربركت و ثمربخش است. كلمه «دسّي»هم از ماده «دسّ» به معناي آن است كه چيزي پنهاني داخل در چيز ديگر شود. ازاين رو، «دسيسه» به كارهاى مخفيانه زيانبار گفته مى شود. مراد از آن در آيه شريفه به قرينه اين كه در مقابل تزكيه ذكر شده ، اين است كه انسان نفس خود را به غير آن جهتي كه طبع نفس مقتضاي آن است سوق دهد و آن را به غير آن تربيتي كه مايه كمال نفس است، تربيت كند. بنابراين، آراستن نفس به تقوا و تزكيه آن مايه بقاي آن است ، همچنان كه خداوند در آيه 197سوره بقره به اين نكته تصريح مي كندومي فرمايد :« وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُوْلِي الأَلْبَابِ؛وبراى خود توشه برگيريد كه در حقيقت بهترين توشه پرهيزگارى است و اى خردمندان از من پروا كنيد .» تفسيرنمونه هم درباره تناسب كاربرد «دسّاها» براي افساد نفس مي نويسد:در تناسب اين معنا با آيه مورد بحث گاه گفته شده كه اين تعبير كنايه از فسق و گناه است ، زيرا اهل تقوا و صلاح، خود را آشكار مى كنند ، در حالى كه افراد گناهكار و آلوده، خود را پنهان مى دارند . گاه نيز گفته اند :منظور اين است كه گنهكاران خود را لابه لاى صالحان پنهان مى كنند يا اينكه نفس و هويت انسانى خود را در معاصى و گناهان پنهان مى دارند. با تمام اين ديدگاه ها،شايد بتوان گفت تعبير«دس» براي افساد نفس به دليل آن است كه درصورت آلودگي به ناپاكي ها وبدي ها،استعدادهاي فطري بي ثمر مي شود وانسان ازدستيابي به كمال باز مي ماند. خداوند در ادامه، به ذكر نمونه اى از اقوام گردنكش كه به دليل ترك تهذيب نفس در شقاوت ابدى فرو رفتندو آنها را به مجازات شديدي گرفتار كرد؛ يعنى قوم ثمود مى پردازد و با اشاره كوتاهى به سرنوشت آن ها ،سوره را پايان مى دهد.
شنبه 23 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]