تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته می‌شود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1820148729
ضرب المثلی جالب و شنیدنی درباره دزدها
واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
ضرب المثلی جالب و شنیدنی درباره دزدها
جام کودک؛
.gif)
پنبه دزد، دست به ریشش می کشد: در زمان های قدیم تاجری بود که کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش بسیار خوب شده بود و سود زیادی می کرد تا آنجا که تاجران دیگر به او حسودی می کردند. یک روز یکی از تجار نقشه ای کشید و شبانه به انبار پنبه تاجر رفت و تمام پنبه های او را دزدید و در زیرزمین خانه خودش انبار کرد. صبح روز بعد تاجر پنبه متوجه شد که تمام پنبه هایش را دزدیده اند. تاجر با ناله و داد و فریاد به نزد قاضی شهر رفت و ماجرای دزدی را برای او تعریف کرد. قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند. اما جستجو و تحقیق آنها به جایی نرسید و دست خالی به نزد قاضی برگشتند. قاضی با عصبانیت گفت: چرا دست خالی برگشتید؟ آیا به کسی مشکوک نشدید؟ ماموران گفتند: چرا، بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم. قاضی گفت: بروید و آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را دستگیر کردند و آوردند. قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت: به کدام یک از این افراد شک داری؟ تاجر پنبه گفت: به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت: ولی من دزد را شناختم. دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند. ناگهان یکی از همان تاجرهای محترم دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند. قاضی گفت: دزد همین است. تاجر محترم گفت: من پنبه ها را ندزدیده ام؟ قاضی گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند. یک ساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها در زیر زمین خانه تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد. این مثل را درباره آدم خطاکاری که خودش را لو می دهد به کار می برند.
.jpg)
گروه کودک جام نیوز/ 2013 «برای ارسال نقاشی های زیبای خود این قسمت را کلیک کنید»
۱۳۹۲/۹/۱۹ - ۰۹:۰۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]
-
گوناگون
پربازدیدترینها