واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: انسان یک موجود مختار است. یعنی اختیار دارد. اختیار هم به نوبه خود بحث انتخاب را پیشمیآورد و وقتی انتخاب در کار باشد، انسان میتواند بین دو یا چند موضوع متفاوت، آن را که دوستتر دارد، گزینش کند.... مادر شوهر وقتی یک سیب داشته باشی، میتوانی لذت دیدنش را انتخاب کنی یا شیرینی خوردنش را و به عهده توست که کدام را انتخاب میکنی. اما موضوع همیشه به همین سادگیها هم نیست. گاهی اوقات انتخاب کردنیها در واقع انتخابکردنی نیستند چون هرکدام را که کنار بگذاری، بسیاری از خواستنیهایت را از دست دادهای و تازه اگر هم بخواهی انتخاب کنی، اصلا نمیدانی کدامشان بهترند. فرض کن با مادر و همسرت در یک خانه زندگی میکنی. آنها با هم اختلاف پیدا میکنند. حق را به کدامشان میدهی؟! تو دیگر در جایگاهی نیستی که انتخاب کنی. مادر که مادر است و نمیتوانی کنارش بگذاری. در سوی دیگر هم همسرت ایستاده که موقع ازدواج انتخابش کردهای. در این شرایط تو دیگر مختار نیستی. در واقع کاملا مجبوری. مجبوری به تحمل دو دوستداشتنی ناسازگار با هم. اما چطور؟ آرزوی مادرم وقتی كه پدرم فوت كرد، دو خواهر بزرگترم ازدواج كرده بودند. از آن موقع من مرد خانوادهمان شدم. همهچیز خوب پیش میرفت. تمام آرزوهای مادرم در ازدواج من خلاصه شده بود. میخواست دامادی تنها پسرش را ببیند. مادرم كمی بعد از ازدواج خواهر كوچكم، خانه ویلاییمان را فروخت و سهم ارث دخترها را داد. با سهم خودش و من هم یك آپارتمان خرید و آن را به نام من كرد. ازدواج روزی كه به او گفتم دختر موردعلاقهام را پیدا كردهام، از شادی در پوست خودش نمیگنجید. انگار دنیا را به او داده بودند. لذا مراحل ازدواج خیلی زود انجام گرفت و ما زیر یك سقف رفتیم. البته از خیلی قبلتر به نازنین گفته بودم كه مادرم به غیر از من كسی را ندارد و باید با من زندگی كند و او قبول كرده بود. نازنین كلا آدم معقولی بود و درك خوبی از شرایط داشت. خلاصه؛ ما زندگی مشترك خود را با خوبی و خوشی آغاز كردیم و توانستیم به سرعت به خیلی از چیزهایی كه میخواستیم، برسیم. نازنین میگفت: «خیلی خوب است كه مادر در كنار ماست؛ آدم خیلی چیزها را از بزرگترها یاد میگیرد. هر مشكلی هم كه باشد، میتوان از آنها راهنمایی گرفت.» اما اوضاع ما به همین شكل باقی نماند. چنان چه به هر دلیلی از پدر یا مادر همسرتان خوشتان نمی آید، باید بیاموزید كه بخاطر همسرتان (زنتان) و به خاطر فرزندانتان، افكارتان را برای خود نگه دارید و برای همسرتان احترام قائل شوید و رفتارتان با او مؤدبانه و محترمانه باشد بارداری همسرم یكی دو سال بعد از ازدواجمان، تصمیم گرفتیم بچهدار شویم و به همین دلیل نازنین از ماههای اول بارداری، دیگر سركار نیامد و ترجیح داد در خانه بماند. از طرفی با وجود مادرم در خانه، خیالم راحتتر بود كه مشكلی هم درخانه وجود ندارد و او حتما میتواند از نازنین به خوبی مراقبت كند. یك بار به من گفت: «مادر چه چیزهای عجیب و غریبی از دوران بارداری بلد است. سفارشهایی میكند كه من تا به حال در خواب هم ندیده بودم» و بعد با خنده چند تا از آنها را تعریف كرد. گلایه خوب یادم نیست از كی ولی یادم میآید كه به تدریج متوجه شدم حرفهای نازنین درباره سفارشهای مادر دیگر فقط محض خنده نیست و بیشتر رنگ گلایه به خود گرفته است. اوایل گلایههایش فقط مربوط به مراقبتهای دوران بارداری بود ولی كمكم متوجه شدم نازنین در بسیاری از موارد با مادرم اختلاف سلیقه دارد و نمیتواند ایدههای او را بپذیرد. البته این فقط یك سوی ماجرا بود. دو دوست داشتنی ناسازگار عروسهای قدیم! مادر دل پری از نازنین داشت. تا حدودی حق هم داشت. نازنین تجربه چندانی در خانهداری پیدا نكرده بود و حتی گاهی دستهگل هم به آب میداد. گلایههای مادر اگر چه دوستانه بود مرا برای آینده سخت نگران كرد. به مادر گفتم كه نازنین هنوز جوان است و وقت تجربه كردن دارد، كه نباید انتظار داشت همهچیز را بداند، كه كمكم یاد میگیرد، كه بزرگترها باید به كوچكترها یاد بدهند و آن روز گذشت. در تقابل با مادر و همسر حس میكردم حتی بین حرفهایش دارد به مادرم توهین میكند. دو سه بار موضوع صحبت را عوض كردم ولی او باز برمیگشت به سر حرف خود. او حق نداشت در مورد مادر من این طور حرف بزند ولی بعضی حرفهایش هم حق بود. سعی كردم او را آرام و درباره خیرخواهی بزرگترها صحبت كنم. از اینكه باید سن و سال آنها را ملاحظه كرد باید با آنها كنار آمد، باید ایدههایشان را پذیرفت. سعی كردم غیرمستقیم به نازنین بگویم كه میدانم حق با اوست ولی باید احترام بزرگی بزرگترها را هم نگه داشت. آن روز هم گذشت. امید نه اینكه فكر كنید هر روز كار ما آه و ناله و زاری بود. نه؛ لحظههای خوب هم داشتیم ولی هر روز كه میگذشت خوشیهای ما كمرنگتر میشد و گلایهها و مشكلات بیشتر خود را نشان میداد. و من مانده بودم بلاتكلیف میان دو دوستداشتنی كه یكی پاره تنم بود و دیگری نیمه زندگیام. چیزی عوض نشد كار مادر و نازنین به جایی رسیده كه علنی با هم مجادله میكنند، تازه همه كاسه و كوزهها را بر سر من میشكنند. طوری رفتار میكنند كه انگار من مقصر اوضاع به وجود آمده هستم. همیشه به هر دوی آنها بدهكارم. دارم اذیت میشوم. از توهین و نیش و كنایه و حرفهای سنگین خسته شدهام. سعی میكنم دیرتر به خانه برگردم، زودتر بخوابم، كمتر با همسر و مادرم صحبت كنم و از میدان جنگ آنها فاصله بگیرم.... بعضی از مسائل ارزش فكر كردن ندارند. برای مسائل بسیار بسیار كوچك كه واقعاً مهم نیستند، این سیاست و تدبیر را به كار ببرید كه بگویید ارزش ناراحت شدن ندارد. بیاموزید تا این موانع كوچك كه مانع رسیدنتان به سوی خوشبختی هستند را كنار بزنید ... و سخنی با عروس و دامادهای دوست داشتنی اجازه دهید كه شوهرتان زندگیش را وقف پدر و مادرش كند، چون … در طول قرنها، هر مردی دلش خواسته است كه نقش پسر و فرزندی را ایفا كند كه زندگیش را وقف پدر و مادرش می كند. اگر شوهر شما هم می خواهد این كار را انجام دهد، اجازه دهید كه آن را به خاطر رضایت و خوشنودی قلبی اش انجام دهد. مشكلات از جایی شروع می شود كه او احساس كند كه مانع از این می شوند كه فرزندی خوب باشد .اگر او فرد عاقل و منطقی ای باشد، یك روز خودش متوجه خواهد شد كه دارد در انجام آن كار افراط و زیاده روی می كند . بنابراین صبور باشید. این گفته ارسطو را به خاطر آورید كه گفته بود: « صبر تلخ است اما سمره و میوه آن شیرین است.» یكی از تأثیرها و جنبه های مثبت این موضوع، این خواهد بود كه وقتی دختر و پسرتان می بینند كه پدرشان مراقب والدینش است، آنها هم همان كار را زمانی كه شما پیر وسالخورده شدید، انجام خواهند داد. چنان چه به هر دلیلی از پدر یا مادر همسرتان خوشتان نمی آید، باید بیاموزید كه بخاطر همسرتان (زنتان)و به خاطر فرزندانتان، افكارتان را برای خود نگه دارید و برای همسرتان احترام قائل شوید و رفتارتان با او مؤدبانه و محترمانه باشد.همچنین به این موضوع از جنبة دیگری نیز بنگرید. آیا شما دوست خواهید داشت زمانی كه دخترتان ازدواج كرد، شوهرش همان طور كه شما حالا دربارة پدرزنتان فكر می كنید، دربارة شما فكر كندو شما را پیر و احمق (نادان) تصور كند؟ از مادر همسرتان جلوی دیگران بدگویی نکنید دو دوست داشتنی ناسازگار یك مهمانی را تبدیل به جلسه غیبت و بد گویی از مادر همسرتان نكنید. هر خانه ای دارای مشكلات خاص خود است. هیچ فایده و ثمری در بحث كردن و در میان گذاشتن مشكلات خانوادگی تان با بیگانه ها و غریبه ها وجود ندارد. انجام این كار به شخصیت و شأنیت خود شما لطمه وارد می کند. نگران نباشید، خوشحال باشید و بالاخره در هر رابطه ای با خانوادة همسر، تصمیم بگیرید كه شاد و خوشحال باشید. اگر اجازه دهید كه كلنجار رفتن مدام، شما را از پا در آورد، مطمئناً زندگی پر تنشی خواهید شد. از طرف دیگر، اگر شما به خودتان بگویید كه خوشحالی و خوشبختی حالتی ذهنی و فكری است و هیچ ربطی به محیط واقعی و جسمی كه شما در آن زندگی می كنید، ندارد، لبخند وخنده به زندگی شما باز خواهد گشت. مسائل مهم و اساسی در مقابل مسائل كوچك و كم اهمیت بعضی از مسائل ارزش فكر كردن ندارند. برای مسائل بسیار بسیار كوچك كه واقعاً مهم نیستند، این سیاست و تدبیر را به كار ببرید كه بگویید ارزش ناراحت شدن ندارد. بیاموزید تا این موانع كوچك كه مانع رسیدنتان به سوی خوشبختی هستند را كنار بزنید.به مسائل خیلی مهم و با اهمیت توجه كنید و برایشان اهمیت قائل شوید، همچون مسائل مربوط به مرگ و زندگی، مسائل وسئوالاتی كه به صداقت و درستی شما مربوط می شود. در چنین مواردی به سلاح های خودتان بچسبید و اجازه ندهید كه هیچ چیزی، تصمیم و عزم شما را سست و ضعیف نكند.چنانچه در روابط و بر خوردهای روز مره با خانوادة همسرتان متوجه خواهید شد كه بیشتر مسائل جزو مقولة مسائل بی اهمیت و كوچك قرار می گیرند. تصمیم گیری در مورد این كه شاد یا ناراحت باشید، همچون پرتاب سكه( شیریاخط)آسان و سهل است.بستگی به این دارد كه شما چه سكه ای در جیبتان نگه دارید. تصمیم بگیرید سكه ای كه بر روی هر دو طرف آن شادی و خوشنودی حك شده را در جیب نگه دارم. شوهران می توانند تأثیر زیادی در بهبود روابط همسر و خانواده شان داشته باشند. یك حقه و ترفند برای یاد گرفتن این عمل سخت، این است كه همیشه به حرف ها و صحبت های طرف دیگر هم گوش كنید و سپس قضاوت نمایید. آدمی ساده لوح و زود باور نباشید و تنها به صحبت های یكی از طرفین گوش نكنید به صحبت های یکدیگر گوش دهید شوهران می توانند تأثیر زیادی در بهبود روابط همسر و خانواده شان داشته باشند. یك حقه و ترفند برای یاد گرفتن این عمل سخت، این است كه همیشه به حرف ها و صحبت های طرف دیگر هم گوش كنید و سپس قضاوت نمایید. آدمی ساده لوح و زود باور نباشید و تنها به صحبت های یكی از طرفین گوش نكنید .بعضی اوقات ممكن است با توجه به نگاهشان به موضوع، حق با هر دو باشد. به خاطر داشته باشید كه بطری كه نیمی ازآن خالی است، نیم دیگرش پراست. زمانی را هم به خانوادة همسرتان اختصاص دهید. تمام روابط، همچون روابط با دوستان، همسایگان، همكاران، نیاز به مقدار زیادی وقت و توجه دارد. پس چرا رابطه ما با خانواده همسرمان این طور نیست و این وقت و توجه را به نسبت این رابطه نداریم؟ در اینجا اولین و مهم ترین اشتباه مان شروع می شود. روابط با خانواده همسر باید با توجه، صبر و درك زیادی توأم باشد. همچون گیاهان كمیاب، خانوادة همسر نیز نیاز به رسیدگی و مراقبت دائم دارد. بخش خانواده ایرانی تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 183]