واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: بسياري از والدين بيآنكه قصدي داشته باشند، با بهكاربردن رفتار يا گفتارهاي منفي، كودك را تحقير كرده و حس عزت نفس را در او از بين ميبرند. تحقيقات نشان داده كه يك كودك از بدو تولد تا 10سالگي چيزي در حدود 148هزار پيام منفي از اطرافيان خود مخصوصا پدر و مادر دريافت ميكند! بيشتر والدين مايلند كه روي فرزندانشان تأثير مثبت و سازنده بگذارند ولي متأسفانه، ناخواسته دست به انجام كارهايي ميزنند كه موجب ميشود كودك، خود را بي ارزش بداند و اين كار روي ضمير ناخود آگاه او اثر منفي ميگذارد. بسياري از كودكان در برخي مكانها يا در مقابل بعضي افراد، اعتماد به نفس خود را از دست ميدهند مثلا در منزل بسيار خوب هستند ولي در مقابل يك جمع حتي كوچك اعتماد به نفس خود را از دست ميدهند يا اينكه در مقابل مادر اعتماد به نفس كافي دارند و با ديدن پدر، لرزه بر اندامشان مي افتد. مراقبت بيستوچهار ساعته از كودك كه سبب كاهش بروز خطرات در پيرامون او ميشود، ميتواند اثرات سويي بر تربيت فرزند بگذارد زيرا يكي از مسائل مهم در تقويت اعتماد به نفس، داشتن شهامت و جسارت است. البته بد نيست ابتدا به جاي جستوجو براي يافتن راهكارهايي در جهت افزايش اعتماد به نفس در كودك، از انجام كارهايي كه حس ارزشمندي را در كودك از بين ميبرد، بپرهيزيد. 1)بچهها را با القاب نامناسب صدا زدن: متأسفانه بسياري از پدر و مادرها به دلايل مختلف از جمله صميميت يا بامزهبودن، كودكان را با اسامي نامناسب صدا ميزنند و با اين كار در آنها احساس حقارت بهوجود ميآورند. به طور مثال بعضي از والدين كودك خود را شلخته، دست و پا چلفتي، فسقلي، خنگ و ... مينامند و همين امر باعث بي اعتبارشدن كودك ميشود. او هر روز بارها اين القاب را ميشنود و يادآوري پيوسته آنها، كمكم باعث ميشود تا در ذهن كودك مثبت شوند و بار منفي اين اسامي جزئي از شخصيت اجتماعي كودك شود. والدين بايد بدانند كه كلام بر خلاف ساير رفتارها هنگامي كه از دهان خارج ميشود ديگر قابل پس گرفتن و اصلاح نيست و به همين دليل بايد بسيار مراقب حرفهايي كه ميزنند باشند . 2)پاسخگويي به جاي كودك: بسياري از والدين از آنجا كه صبر و حوصله كافي ندارند، بدون توجه به اينكه سؤال از فرزندشان پرسيده شده، به جاي او جواب ميدهند و با اين كار اين پيام منفي را به او ميرسانند كه تو عرضه پاسخدادن نداري يا بهتر است هميشه اين كار را به من بسپاري. انجام اين كار، كمكم كودك را متكي به پدر و مادر ميكند و پس از چندي تصميم ميگيرد كه به جاي تلاش براي حرف زدن، خود را كنار بكشد و ميدان را تمام و كمال به پدر يا مادر واگذار كند. 3)مچ گيري: برخي از والدين مترصد فرصت هستند كه كارهاي زشت كودك را پيوسته به او گوشزد كنند و به خيال خود با اين كار، درست زندگيكردن را به او مي آموزند. آنها معتقدند با اين كار فرزندشان به انجام كارهاي خوب و پسنديده روي ميآورد ولي اين طور نيست. در واقع شما با انجام اين كار پيوسته اين پيام را به او ميدهيد كه تو مدام در حال اشتباه كردن هستي و هر حركت اشتباه تو بلافاصله توسط من فهميده و تذكر داده ميشود. با اين كار كودك كمكم نسبت به توانمنديهاي خود دچار شك ميشود و حس دلزدگي و كاهش اعتماد به نفس به سراغ او مي آيد و اين نوع رفتارهاي محتاطانه و كنارهگيريهاي شديد را بهتدريج نه تنها در منزل بلكه در محيط مدرسه و جامعه نيز انجام ميدهد زيرا از نظر او همه افراد دشمنان او هستند كه ميخواهند مچ او را در حين ارتكاب جرم بگيرند. 4) با او مثل يك بچه رفتار كردن: بعضي از ما عادت كردهايم كه مدام كوچك يا ناقصالعقل بودن او را به او گوشزد كنيم. «تو خيلي بچهاي، اين كارها به تو نيومده، هروقت بزرگ شدي ميفهمي كه من صلاح تو را ميخواهم، تو نميفهمي كه حرفهاي من چقدر در آينده تو مهم خواهد بود و ...». برخوردها بهتدريج تمايل كودك را براي اينكه خود را براي ورود به زندگي آماده كند، از بين ميبرد. دريافت پيوسته اين پيام كه تو فردي نابالغ و غيرمسئول هستي و نياز به يك نفر داري كه خوب و بد را به تو نشان دهد، حس ارزشمندي و تلاش را از كودك ميگيرد و او فكر ميكند كه نبايد خودش را آدم حساب كند زيرا هنوز بچه است و يك بچه نميتواند خوب و بد را تشخيص دهد. همچنين اين نوع برخورد كودك را غيرمسئول نيز بار ميآورد. 5) بدگويي از كودك در مقابل ديگران: متأسفانه اين نوع رفتار اين روزها در بسياري از خانوادهها رايج شده است و آنها بيتوجه به حضور كودك، به بيان ايرادهاي فرزند خود در جلوي ديگران بهويژه معلمان ميپردازند؛ بهگونهاي كه انگار آنها وجود خارجي ندارند. «اين بچه خيلي بيانگيزه است، اگر به اتاقش بياييد ميفهميد كه من منظورم از شلخته بودنش چيست، نميدانم بايست چه كار كنم هر روز بدتر از ديروز ميشود، براي يك مشق نوشتن ساده مرتب بايد با او كلنجار بروم و ...». اين نوع رفتار، حس احترام كودك را تضعيف ميكند. كودكي كه به خيال خود در ميان دوستان و معلمان خود شخصيتي دارد، با اين كار به ظاهر ساده- از نظر والدين- قصر روياهاي خود را نابود ميبيند و از يك شاهزاده تمام و كمال و بي نقص به فردي بد تبديل ميشود كه هيچ كس او را قبول ندارد. هر چقدر به احساسات و شخصيت فرزند خود كمتر بها دهيد ، او نيز اعتماد به نفس خود را از دست ميدهد. منبع:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 140]