واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: يكي از جرايم خشونتآميزي كه در بسياري از جوامع رخ ميدهد قتلهاي خانوادگي است. در اينگونه قتلها، يكي از اعضاي خانواده اقدام به كشتن عمدي يك نفر يا بيشتر از اعضاي خانواده ميكند. البته ارتكاب اين جرم نسبت به جرايم ديگر بسيار كمتر است، اما از آنجا كه اينگونه قتلها توسط يكي از نزديكترين اعضاي خانواده فرد انجام ميشود، كاري بسيار وحشيانه و بيرحمانه است. از نظر روانشناسي اينگونه قتلها با قتلهاي گروهي تفاوت زيادي دارد و عموما با انگيزه علاقه انجام ميشود؛ البته علاقه بدون تعقل و تفكر كه مرز باريكي با نفرت دارد. بررسيها نشان داده در بيشتر اينگونه قتلها يا همسر و فرزندان به دست پدر خانواده به قتل ميرسند كه البته گفتني است عموما پدر در نهايت دست به خودكشي ميزند يا اينكه بين عروس و داماد و خانواده همسر، درگيري منجر به بروز چنين كاري ميشود. در مورد اول، در بسياري از موارد مسائلي مانند طلاق و حضانت فرزندان يا مشكلات شديد مالي چنين انگيزهاي را در والدين و عموما پدر ايجاد ميكند. در چنين مواردي، پدر بهواسطه علاقهاي كه به فرزندان دارد نميخواهد از آنها دست بكشد و بهواسطه نفرتي كه از همسر خود در زمان طلاق احساس ميكند، او را به هيچ وجه شايسته حضانت و سرپرستي از فرزندان نميداند و تصميم ميگيرد او را به عنوان تنها مانع رسيدن به فرزندان از سر راه خود بردارد. اما در مورد مشكلات مالي با تصور راحت كردن فرزندان از تنگناها و فشارها و به منظور اينكه آنها در آينده تبديل به افرادي سرخورده و افسرده نشوند، اقدام به انجام فرزندكشي ميكند و در برخي از اينگونه پروندهها، سپس همسر و در نهايت خود را نيز ميكشد. بررسيها نشان داده چه در كشورهاي توسعه يافته و چه در كشورهاي در حال توسعه، بيشتر قتلهايي كه در آن پدر خانواده اقدام به قتل فرزند يا فرزندان ميكند از طبقه پايين اجتماعي بوده و صرفنظر از تحصيلات، زندگي فقيرانهاي را ميگذرانده است؛ البته فقط كمبودهاي مالي موجب اينگونه فشارها نشده، بلكه كار در طبقات پايين اجتماع و تحقير شدن وي توسط افرادي كه در سطوح بالاتر هستند، موجب خشم و كينه نهفتهاي ميشود كه در نهايت ممكن است اينگونه سر باز كند. در مورد قتل پدر يا مادر همسر به دست عروس يا داماد خانواده نيز مساله مشابه است. با اين تفاوت كه يك عشق زودگذر و علاقه كور بين طرفين ايجاد ميشود . در مواردي كه پدر دختر با اين ازدواج مخالفت ميكند و داماد تمام تلاشهايش را براي راضي كردن وي بيثمر ميبيند سعي ميكند اين مانع را براي رسيدن به همسر محبوبش از سر راه بردارد. غافل از اينكه با كشتن وي هرگز زندگي آن دو به سر انجامي خوش نخواهد رسيد. در مورد قتل پدر يا مادر شوهر توسط عروس تفاوت در اين است كه عموما پس از شروع زندگي مشترك، به دليل فشارها و شدت كمبودها تصور ميشود تنها راه براي خوشبختي اين زوج مرگ پدر يا مادر همسر است، اما در بسياري از موارد پس از قتل، علاوه بر لزوم تحمل مجازات، زندگي از قبل نيز بدتر ميشود، زيرا هيچ همسري نميتواند بپذيرد كه با قاتل مادر يا پدرش زندگي خوبي داشته باشد. جالب است بدانيد در مورد همسراني كه دست به قتل يكديگر ميزنند در بيشتر موارد نارضايتي از زندگي مشترك و انگيزه رسيدن به پول و دارايي همسر موجب چنين اقداماتي ميشود. چنين افرادي به توجه به داراييهاي طرف مقابل با او ازدواج ميكنند و وقتي نصيبي از داراييها نميبرند سعي در از بين بردن او و مالكيت اموال وي ميكنند. در برخي موارد نيز كه زنها دست به قتل ميزنند، تحقير شدن آنها و ضرب و شتم و مورد سوء استفادههاي مالي و جسمي و جنسي قرار گرفتن از جانب همسر كار را به اينجا ميكشاند. زن مدتي تحت سلطه همسر قرار ميگيرد و آزار و شكنجه ميشود، سپس به منظور خروج از اين زندان و رهايي از دست همسر اقدام به قتل ميكند كه در بيشتر اين موارد نيز زنها از قشر پايين و با تعصبات شديد خانوادگي رو به رو هستند، به طوري كه خانواده پدري يا مادري آنها طلاق و جدايي آنها را نميپذيرد و خود را در ميان يك دوراهي رنج تا آخر زندگي يا اقدام به قتل ميبينند و متاسفانه در بسياري از موارد راه دوم را ميگزينند. اما در مورد برادركشي، در بسياري از موارد، انگيزه حسادت و كمبود محبت است. كارشناسان معتقدند انگيزه برادركشي در بيشتر موارد از دوران كودكي شكل ميگيرد. وقتي خانواده و والدين به تحسين و تشويقهاي مداوم از يك فرزند ميپردازند و مرتب در مقام مقايسه و تعريف كردن از فرزند ديگر هستند به جاي محبت و صميميت ميان فرزندان، موجب كاشتن تخم كينه در آنها ميشوند و حسادت و خشم را در آنها تقويت ميكنند. اين مساله ممكن است در سالهاي بعد با سپردن امور شغلي و كارهاي مالي به دست يك برادر توسط والدين يا موفقيتهاي بيشتر وي تشديد شود تا در نهايت به قتل او بينجامد. حال اگر مايل باشيد نگاهي به ميزان قتلهاي خانوادگي در كشورهاي گوناگون جهان مياندازيم تا ببينيم چه كشورهايي بيشترين ميزان و كدامها كمترين ميزان اينگونه جرائم را دارند. آمار نشان ميدهد سال گذشته كلمبيا بيشترين آمار را به خود اختصاص داده و پس از آن جامائيكا، ونزوئلا، مكزيك، لاتويا و كاستاريكا در صدر هستند. سپس كشورهايي چون آمريكا، هند، روماني و در نهايت كشورهاي ژاپن، قطر و يونان نيز كمترين ميزان قتلهاي خانوادگي را به خود اختصاص دادهاند. البته ميزان قتلهاي خانوادگي به طور كلي در كشورهاي فوق مورد بررسي قرار گرفته است، اما در برخي كشورها ميزان فرزندكشي و در برخي ديگر نيز همسركشي بيشتر است. مشكل ديگري نيز كه در اين مورد وجود دارد اين است كه آمار بسيار دقيقي در مورد قتلهاي خانوادگي به ثبت نميرسد. بسياري از خانوادهها تمايل به پيگيري كامل پرونده و ثبت در مراجع قضايي ندارند، بويژه در مورد كشورهايي مانند افغانستان و مواردي كه پدر دست به فرزندكشي زده باشد مادر از ترس آواره شدن به مراجع قضايي مراجعه نميكند. متاسفانه اينگونه مجرمان هنوز در برخي كشورها به اشد مجازات نميرسند و پس از چند سال حبس در زندان آزاد ميشوند و به زندگي عادي ادامه ميدهند، بويژه اگر پرونده در مورد فرزندكشي باشد. در صورتي كه اگر چنين جرائميدر سراسر جهان يا حداقل در سراسر نقاط يك كشور مجازاتي شديد و ثابت داشته باشد شايد ميزان ارتكاب به قتل كه به عقيده برخي خاطيان اجراي عدالت به شيوه شخصي است، كاهش يابد. در هر يك از ايالتهاي آمريكا، قاضي بنابه عقيده خود در مورد اين گونه جرايم راي ميدهد. براي مثال در لوئيزانا مردي كه همسرش را كشته بود به مرگ محكوم شد اما در ايالت كاروليناي شمالي قاضي براي قتلي مشابه قاتل را به 15 سال زندان محكوم كرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 429]