تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 17 مرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به زيادى نماز و روزه و حج و احسان و مناجات شبانه مردم نگاه نكنيد، بلكه به راستگويى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1809905010




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آسمان هفت رنگ


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آسمان هفت رنگ
آسمان
یکی بود یکی نبود. دشتی بود، پر از گل‏های رنگارنگ. گل‏های بنفش، زرد، قرمز و صورتی. دشت آنقدر زیبا بود، آنقدر رنگارنگ بود که یک روز آسمان آبی، با خودش گفت: «کاش من هم مثل زمین، پر از رنگ بودم.» خورشید، صدای آسمان را شنید و گفت: «تو هم قشنگی، تو هم رنگ داری.» آسمان گفت: «من فقط آبی هستم همین.»خورشید گفت: «روزها، آبی و طلایی هستی و شب‏ها، سرمه‏ای و نقره‏‏ای.» آسمان آهی کشید و گفت: «کاش می‏توانستم مثل گل‏های زمین رنگارنگ باشم.»خورشید با مهربانی گفت: «می‏توانی! می‏توانی.»  کمی بعد باد وزید. خورشید در گوش باد چیزی گفت. باد رفت و ابرها را با خودش آورد. آسمان فریاد زد: «نه! وقتی ابرها بیایند من خاکستری می‏شوم.» خورشید گفت: «مگر نمی‏‏خواستی مثل گل‏ها رنگارنگ باشی؟» آسمان گفت: «ولی ابرها، رنگ طلایی تو را از من می‏گیرند و رنگ آبی مرا خاکستری می‏کنند.»خورشید خندید و در حالی که پشت ابرها می‏رفت گفت: «صبر کن و منتظر باش!» ابرها که آمدند، آسمان خاکستری شد، بعد باران بارید. بارید و بارید و بارید. همه جا تمیز و زیبا شد. گل‏های دشت شاد شدند و خندیدند. اما آسمان هنوز اخمو بود. ابرها رفتند و خورشید دوباره تابید. گرم و طلاییی. بعد به آسمان گفت: «اخم‏هایت را باز کن! آسمان رنگارنگ!آسمان به خورشید گفت: «من آسمان آبی هستم، نه آسمان رنگا رنگ!» خورشید با شاخه‏ی نور، آسمان را نوازش کرد و گفت: «نگاه کن! هفت رنگ قشنگ، روی صورتت نشسته است!» آسمان با خوشحالی فریاد زد: «مثل گل‏های دشت!» پرنده‏ها پرواز کردند و روی هفت رنگ آسمان نشستند. خورشید خندید و گفت: «حالا شدی مثل گل‏های دشت!» دوست خردسالتنظیم : بخش کودک و نوجوان*********************************************مطالب مرتبطنه نه کرم نخور دانه هایی که غیب می شوند دیزی دوست داری یا پیتزا؟ سوغاتی مادربزرگ از همه قویتر حوصله ام سر رفتهآخه من کجا بخوابم  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 413]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن