تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815446585
روي دغدغههايم پا نميگذارم
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روي دغدغههايم پا نميگذارم
اين فيلم قصه نوجواناني را روايت ميكند كه در مرز با گاري باري مسافران را حمل ميكند كه در جريان اين كار، ارتباطي عاطفي بين يكي از نوجوانان با دختري مسافر پيش ميآيد. فيلمنامه فيلم سينمايي در ميان ابرها به قلم محمدرضا گوهري نوشته شده و مجيدمجيدي در مقام مشاور كارگردان حضور داشته است.«در ميان ابرها» كه نخستين ساخته بلند كارگردان جوان روحالله حجازي است پس از توقف2ساله در ترافيك اكران، در سينماهاي تهران به نمايش درآمد. اين فيلم قصه نوجواناني را روايت ميكند كه در مرز با گاري باري مسافران را حمل ميكند كه در جريان اين كار، ارتباطي عاطفي بين يكي از نوجوانان با دختري مسافر پيش ميآيد. فيلمنامه فيلم سينمايي در ميان ابرها به قلم محمدرضا گوهري نوشته شده و مجيدمجيدي در مقام مشاور كارگردان حضور داشته است.حجازي در نخستين ساخته بلندش سعي كرده نه بهگونهاي به سراغ سينماي تجاري برود و نه كاملا به سينماي معناگرا و به قول ديگر سينماي با مخاطب خاص روي بياورد. او قصد داشته راه اعتدال را در پيش بگيرد؛ هر چند رسيدن به يك راه ميانه را كاري سخت ميداند ولي او در نهايت معتقد است كه فيلم بايد در مديوم خودش قابلقبول و قابل دفاع باشد. بهعنوان نخستين تجربه بلند سينمايي سراغ دستمايهاي دشوار رفتهايد. تم علاقه پسري نوجوان به يك زن، بارها در سينماي ما تكرار شده اما پرداختن به اين موضوع در سينماي ايران كار چندان سادهاي نيست. فيلمنامه «در ميان ابرها» چگونه شكل گرفت و چه شد كه به چنين داستاني رسيديد؟در شرايط امروز اكثر موضوعات تكراري شده و اگر كسي بخواهد موضوعي را دستمايه توليد قرار دهد موضوع تازهاي وجود ندارد. از اين جهت نسل جواني كه قرار است وارد سينما بشود بيشتر بهدنبال نگاه متفاوت و نويي است كه اغلب به 2جهت معطوف است؛ يكي پرداختن بهخود داستان و ديگري پرداختن به روايت كه مورد اول به فيلمنامه و دومي به كارگرداني مربوط ميشود. من چون در شهر آبادان متولد شدم و البته يك سال و نيم بعد از جنگ ما به همراه خانواده به اصفهان نقل مكان كرديم اما از همان ابتداي دوران راهنمايي كه علاقه به سينما پيدا كردم، تصميم گرفتم نخستين كار سينماييام را در زادگاهم توليد كنم.علاقه خاصي داشتم كه فضاي بعد از جنگ آبادان را كه اتفاقا متفاوت شده بود و كسي هم به سمت آن نرفته بود، نشان بدهم. اغلب فيلمهايي كه در جنوب كشور توليد شده بود داستانشان به زمان جنگ و دفاع مقدس بر ميگشت و كمتر كسي به سراغ قصه آدمهاي پس از جنگ و كساني كه جنگ، آثار روحي و رواني بدي در آنها به جاي گذاشته بود رفتند. با اين نگاه سعي كردم به سمت اين داستان و شهر زادگاهم بروم.با تحقيقاتي كه به همراه فيلمنامه نويس كار، آقاي گوهري داشتيم در آبادان و مرز شلمچه به قصه دلخواه خود رسيديم. از نظر دشواري كار بايد بگويم امروزه آنقدر توليد آثار سينمايي دشوار است و تعداد رسانهها زياد شده كه دست فيلمساز براي انتخاب داستان بسته ميشود و بايد به فكر ابداع ميبوديم. ما عشق متفاوتي را ميخواستيم تصوير كنيم؛ عشق 2 آدم نسل سومي به يكديگر پس از جنگ ايران و عراق كه بيشتر يك طرفه و از جانب پسر است. تفاوت سني اين دو نفر كمك ميكرد به باور پذيري اتفاقاتي كه براي مالك ميافتاد، روي دست خوردن مالك و در نهايت سكانس پاياني كه اگر سن مالك بيشتر بود بهگونه ديگري رقم ميخورد. مورد ديگر تصويركردن عشق دوران نوجواني بود. اينها همه در مجموع به من كمك كرد تا جايي كه بتوانم بهعنوان نخستين تجربه، يك اثر قابلقبول ارائه بدهم. پس از نمايش فيلم در جشنواره بيست و ششم فجر، عدهاي آن را داراي شباهت با فيلم «مالنا» دانستند. قبول داريد كه خط داستانتان شبيه فيلم تورناتوره است؟ عشق پسر نوجوان به زني كه خود قرباني است و البته فضاي جنگ و فقري كه در سراسر اثر به چشم ميخورد به نوعي در «مالنا» هم هست.من تنها يك مورد در نقدي اين را خواندم. من آن فيلم را ديده بودم ولي اصلا تاثيري از آن نگرفتم. اگر بخواهم بگويم كارهاي ديگري را هم ميتوانيم مثال بزنيم كه شباهتهايي دارند، ضمن اينكه آقاي گوهري فيلمنامه را نوشتهاند و من اجرا كردم و اگر قرار باشد كسي پاسخگو باشد آن نويسنده است كه البته بعيد ميدانم ايشان از «مالنا» الگو برداري كرده باشد. اگر ما بخواهيم اينگونه به نقد و بررسي آثار سينمايي بپردازيم همه فيلمها شبيه هم هستند. ما در مجموع 36 وضعيت نمايشي داريم كه به همين تعداد محدود ميشوند. آن نوع نگاه و پرداخت مهم است كه چه كاري بكنيم كه فيلم تازهاي ارائه دهيم. من و همنسلانم در زمانهاي وارد سينما شديم كه همه قصهها گفته شده و محدوديت وجود دارد. به همين دليل اكثر فيلمسازان نسل جوان به شيوه روايت متفاوت و تغيير ساختار روي آوردهاند. گاهي شگردهايي هم در فيلمنامه به كار ميبرند، حتي فيلم «درباره الي» آقاي فرهادي هم به فيلم ديگري تشبيه شده بود ولي جالب است كه از اين شباهت تعريف شده بود، مهم اين است كه فيلم خوب باشد حالا شبيه به هر فيلم ديگري كه هست. بايد ببينيم آيا فيلم در مديوم خودش توانسته موفق باشد يا خير؟ آيا چنين گونهاي در سينما ديدهايم يا خير؟ من به قصه بعد از جنگ پرداختم كه كمتر كسي سراغ آن ميرود و اين جسارت را به خرج دادم، البته منظورم ورود به يك سري حريمها و شكستن قواعد نيست اما اينكه بهعنوان كار اول، موضوع خنثي و كليشهاي را انتخاب نكردم و سراغ جسارت و قصه جنگ رفتم براي خودم مهم است. معمولا مضامين عاشقانه در فيلمهايي كه در مسير سينماي متعارف و بهاصطلاح بدنه نيستند، بهانهاي براي تعالي معنوياند. فيلم شما با اينكه از سوي عدهاي معناگرا خوانده شده، در چنين مسيري قرار نميگيرد و به همين دليل قابل باور است. در اين باره چه نظري داريد؟جرياني كه امروزه در سينماي ايران به راه افتاده و فضايي كه در آن ايجاد شده فيلمسازان را دچار تب سينماي معناگرا كرده و نسل ما را هم كه فيلمهاي اول و دوم خود را ميسازند، به همين سمت ميبرد. اينكه شما به سمت توليد آثار سينماي بدنه، تجاري و بازاري برويد كه صرفا مخاطب داخل را درگير كنيد و حرفي براي گفتن نداشته باشيد، يا به سمت نگاهي برويد كه آنقدر خاص است كه فقط با مخاطب جشنوارههاي خارجي ارتباط برقرار كنيد هيچ كدام اينها جرياني نيستند كه به سينماي ملي كمك كنند.اينها نميگذارند فيلمساز راه تعادل را پيدا كند. اين مسائل كه بخشي از آن به فيلمساز، بخشي به تهيهكننده و پخشكننده و... بر ميگردد باعث ميشود فيلمساز تعادل را از دست بدهد و به قول معروف از آن طرف بوم بيفتد. امروزه فيلمهايي ساخته ميشود كه اسم زير زميني بهخود گرفته است، در نمايش مشكل دارد يا آثار سطحي مبتذل شكل ميگيرد كه با هدف جذب مخاطب عام ساخته ميشود و دراين ميان راه ميانهاي وجود ندارد. وقتي ما خواستيم توليد «در ميان ابرها» را آغاز كنيم فكر كرديم موضوع ما روي لبه تيغ است.اگر به جاي پسر نوجوان داستان، يك سوپراستار سينما را ميگذاشتيم قطعا فضا تغيير ميكرد و به سمت سينماي عادي گيشهپسند ميرفت يا ميتوانست بدون حضور بازيگري مثل النازشاكردوست ساخته شود كه تنها چهره شناخته شده فيلم ماست، در آن صورت هم جذابيتهاي جشنواره پسند پيدا ميكرد و از قصهگويي دور ميشد ولي من سعي كردم راه اعتدال را پيش بگيرم كه با هر دو طيف مخاطب ارتباط برقرار كنم. بازيگر چهره هم كاملا در خدمت فيلم است؛ يعني بازي او با كارهاي سينمايياي كه در سينماي بدنه داشته متفاوت است.از طرفي هم فيلم صرفا گيشهاي نيست. قصه ميگويد ولي پايبند تفكر و تعقل است. براي من جالب بود كه در برخي جشنوارههاي خارجي، تماشاگر سالن را تا انتهاي فيلم ترك نميكرد؛ اتفاقي كه عكس آن براي بسياري از فيلمهاي ايراني رخ ميدهد. البته گاهي اين نوع فيلمسازي حالت ايده آل پيدا ميكند. بهعنوان مثال فيلم «درباره الي كه هم درگيشه ميتواند خوب باشد هم تفكر برانگيز است و هم جشنوارههاي داخلي و خارجي آن را ميپسندند. اين كار البته سخت است و مستلزم تجربه و حمايت مديريت فرهنگي است. اين سينما ارزشمند است و ميتواند حرفي براي گفتن داشته باشد. در شرايط امروز اكثر موضوعات تكراري شده و اگر كسي بخواهد موضوعي را دستمايه توليد قرار دهد موضوع تازهاي وجود ندارد. از اين جهت نسل جواني كه قرار است وارد سينما بشود بيشتر بهدنبال نگاه متفاوت و نويي است كه اغلب به 2جهت معطوف است؛ يكي پرداختن بهخود داستان و ديگري پرداختن به روايت كه مورد اول به فيلمنامه و دومي به كارگرداني مربوط ميشود. پس فيلم خود را در دسته آثار معناگرا قرار نميدهيد؟ معناگرايي هم يكي از ضعفهاي ما در حوزه مديريت فرهنگي است. تعريفي كه از سينماي معناگرا ارائه شده باعث ميشود برخي بگويند مگر بقيه فيلمها گرايش به معنا ندارند؟ آيا فيلمي كه در شهرستان توليد ميشود و حرفي براي گفتن دارد معناگراست؟ من قالب اجتماعي را بيشتر از معناگرايي ميپسندم اما چرا وقتي فيلمي در تهران توليد ميشود ميگويند اجتماعي است ولي وقتي خارج از تهران باشد ميشود معناگرا؟ در حالي كه در هر جايي ما اجتماع داريم.اين تقسيمبنديها معقول نيست. كجاي فيلم من شعاري است كه بگوييم معناگراست. اين باعث ريزش مخاطب ميشود. من بهعنوان فيلمساز و مديريت فرهنگي ما، بهگونهاي عمل كرده كه چون خيلي فيلمها شعاري بوده، مخاطب از اصل مطلب گريزان شده است. اين ضعف بايد حل شود چون باعث گسست هم نسليهاي من از نسل گذشته و حتي دين گريزي ميشود. دين شيرينتر از آن چيزي است كه ما به شكل شعار به آن بپردازيم. نگاه پيامبر و ائمه هم طور ديگري بود. ما شكل سفارشي و تبليغاتي به آن داديم و حتي ژانر هم براي آن تعريف كرديم كه جواب خوبي نداده و باز خورد خوبي در جامعه نداشته است.
با توجه به اينكه تقريبا همه بازيگران فيلمتان را چهرههايي تازه و ناآشنا تشكيل ميدهند يا مثل رضا مختاري بازيگر تئاترند و يا نابازيگر هستند، علت انتخاب الناز شاكردوست براي نقش نورا چه بود؟ آيا با اين كار قصد داشتيد به بيشتر ديده شدن فيلمتان كمك كنيد؟ بله قطعا اين نگراني وجود داشت. به هر حال فيلم بايد بازگشت سرمايه داشته باشد. بازيگر نقش مالك قطعا نميتوانست شناخته شده باشد، از طرفي بسياري از بازيگران ما حرفهايهاي تئاتر يا فعالان تئاتر دانشآموزي بودند. اما به هر حال سينما صنعت است و تهيهكننده براي بازگشت سرمايه اين كار را كرد و من هم از اين موضوع استقبال كردم. به هر حال اين يك كمك دو طرفه است؛ يعني هم عوامل فيلم با انتخاب يك بازيگر از سينماي بدنه به او اين شانس را ميدهند كه در سينماي متفاوت هم تجربهاي داشته باشد و هم آن بازيگر با حضور خود در فيلم، به آن كمك ميكند تا بيشتر ديده شود. فيلمي كه الان روي پرده است، نسبت به نسخه جشنواره چند دقيقه كوتاه شده است. اين اتفاق براي تندتر شدن ريتم داستان رخ داد يا مجبور به حذف برخي از نماها شديد؟بخشي از آن اصلاحاتي بود كه از طرف اداره نظارت و ارزشيابي ارشاد شامل حال فيلم شد و بخشي هم با توجه به بازخوردهاي فيلم در ايام جشنواره بود كه با تغيير آن خواستيم ريتم تندتري به فيلم بدهيم ولي تغييرات در مجموع آنچنان لطمهاي به كار نزد و سكانسي كه براي من مهم بود همچنان سر جايش است. برخي به فيلمبرداري ايراد گرفته و به برخي نماهاي ناواضح آن اشاره كردهاند. معمولا كارگردانان جواني كه فيلم اول خود را ميسازند سراغ فيلمبرداران با تجربه ميروند ولي چرا شما به سراغ يك فيلمبردار جوان رفتيد؟چند پلان عمودي در فيلم داريم كه در آن نورها ضعيف است و اين نشاندهنده ضعف بينايي چشم مالك است. ما تعمدي آن پلانها را فلو گرفتيم. اين مسئله بهنظر من از ظرايف كار است نه ضعف كار. اگر قرار باشد من نگران اين باشم كه مخاطب منظور مرا از همه پلانهاي فيلم ميگيرد يا نه، بايد به سمت سينماي گيشه بروم. برخي لايههاي كار براي مخاطب حرفهاي است. ما نبايد نگاه سطحي داشته باشيم. منتقدان ما متأسفانه در وهله اول فيلم را با يك فيلم خارجي مقايسه ميكنند و بعد از آن وارد جزئيات كار ميشوند.نقدي كه مبتني بر تكنيك باشد در سينماي ايران وجود ندارد. اين روزها نقدهاي سينمايي بيشتر شبيه به يك مشاجره است. اگر نقدهاي قديمي يا نقدهاي خارجي را بخوانيد متوجه ميشويد كه تكنيك نقد نويسي چگونه است. نقدهاي ما گاهي به فحاشي منتهي ميشود. نقد خوب نقاط ضعف و قوت را گوشزد ميكند اما در نهايت من از فيلمبردار كارم رضايت دارم. ايشان پيش از اين دستيار فيلمبردار بوده و به خاطر اينكه از همنسلان من است در كار راحتتر بودم چون ريسك پذير بود. در قاب بندي، در آوردن رنگها و.... ما قدرت ريسك داشتيم. اگر فيلمبردار من باتجربه بود قطعا كار من در سايه او قرار ميگرفت. من ترجيح دادم با يك فيلمبردار جوان كار كنم و از انتخابم راضيام. من چون در شهر آبادان متولد شدم و البته يك سال و نيم بعد از جنگ ما به همراه خانواده به اصفهان نقل مكان كرديم اما از همان ابتداي دوران راهنمايي كه علاقه به سينما پيدا كردم، تصميم گرفتم نخستين كار سينماييام را در زادگاهم توليد كنم. پس از نمايش فيلمتان در جشنواره، جايزهاي هم دريافت كرديد و بهنظر ميرسيد كه «در ميان ابرها» در شرايط مطلوبتري اكران شود. در عمل اما يك سال پشت خط مانديد و حالا هم چند سينماي محدود را در زماني نه چندان مناسب در اختيار داريد. از زمان جشنواره تا الان كه فيلم روي پرده است، چه پروسهاي طي شد؟متأسفانه به فيلم ما سينما ندادند و در گروه بندي قرار نگرفتيم. تهيهكننده با سينمادارها صحبت كرد و در نهايت اكران آزاد گرفت. ما 8سينما داريم كه 3 تاي آنها نمايش تك سانس دارند. قطعا با اين تعداد سينما و سانس ما نميتوانيم مخاطب خوبي جذب كنيم. ما حتي تبليغ هم نداريم و با اين شيوه اكران، فيلم قطعا نميفروشد. اگر سالنها بيشتر بود طي سانسهاي مختلف، با تبليغ مناسب، قطعا فروش بيشتري ميكرد. قطعا از طريق شبكه نمايش خانگي فيلم بهتر ميفروشد. اين شيوه اكران خوب نيست. البته من انتظار ندارم كه فيلمم فروش آنچناني داشته باشد ولي فروشي در حد معقول ميتوانست داشته باشد. فيلم من هم قصه و هم بازيگر دارد. اما تبليغ ندارد، بيلبورد ندارد، تبليغ تلويزيوني ندارد، حتي برخي از دوستان سينماگر من از اكران فيلم خبر ندارند چه برسد به مخاطب عادي. «در ميان ابرها» تا چه حد رضايت خاطرتان را به همراه داشت؟قطعا به همه آنچه ميخواستم نرسيدم؛ يعني اگر ايدهآلم را در نظر بگيرم هنوز به آن نقطه نرسيدهام. من شكل بهتري را البته براي خودم متصور بودم اما به هر حال فيلم من در زمان خودش بهترين فيلم اول بود و به نسبت فيلمهاي اول و دوم، در جشنوارههاي خارجي بيشتري شركت كرد و در خانه سينما در 3رشته كانديدا شد و در جشنواره فجر نيز جايزه بهترين فيلم اول را گرفت. برخي از منتقدين نقدهاي خوبي بر آن نوشتند ولي در نهايت هنوز ايدهآلم نيست. همه فيلمسازاني كه فيلم اول خود را ميسازند، آمال و آرزوهاي زيادي دارند ولي در چرخه توليد، چرخدندهها آنقدر استخوانها را خرد ميكنند كه ديگر رمقي باقي نميماند شايد فقط بشود كار را به سرانجام رساند. آيا فيلم بعديتان را در همين مسير ميسازيد؟من روي چند فيلمنامه كار كردهام و در نهايت روي قصهاي با عنوان «طوفاني در راه است» متمركز شدم. اين فيلمنامه فضاي متفاوتي دارد ولي از جهاتي واجد اشتراكاتي با «در ميان ابرها» است. اين اشتراكات برآمده از دغدغههاي من است. دغدغهها و حرفهايي كه ميزنم براي من مهم است. ميخواهم دوباره همين دغدغهها را مطرح كنم. منبع : همشهري تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 372]
صفحات پیشنهادی
روي دغدغههايم پا نميگذارم
روي دغدغههايم پا نميگذارم-روي دغدغههايم پا نميگذارماين فيلم قصه نوجواناني را روايت ميكند كه در مرز با گاري باري مسافران را حمل ميكند كه در جريان اين كار، ارتباطي ...
روي دغدغههايم پا نميگذارم-روي دغدغههايم پا نميگذارماين فيلم قصه نوجواناني را روايت ميكند كه در مرز با گاري باري مسافران را حمل ميكند كه در جريان اين كار، ارتباطي ...
جايزهاي كه ميتوانست مسير يك بازيگر را تغيير دهد
روي دغدغههايم پا نميگذارم اينها همه در مجموع به من كمك كرد تا جايي كه بتوانم بهعنوان نخستين تجربه، يك اثر ... به همين دليل اكثر فيلمسازان نسل جوان به شيوه روايت ...
روي دغدغههايم پا نميگذارم اينها همه در مجموع به من كمك كرد تا جايي كه بتوانم بهعنوان نخستين تجربه، يك اثر ... به همين دليل اكثر فيلمسازان نسل جوان به شيوه روايت ...
حجازي: حرفي براي گفتن ندارم
روي دغدغههايم پا نميگذارم در ميان ابرها» كه نخستين ساخته بلند كارگردان جوان روحالله حجازي است پس از .... اين سينما ارزشمند است و ميتواند حرفي براي گفتن داشته ...
روي دغدغههايم پا نميگذارم در ميان ابرها» كه نخستين ساخته بلند كارگردان جوان روحالله حجازي است پس از .... اين سينما ارزشمند است و ميتواند حرفي براي گفتن داشته ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها