واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: احترام یک حس درونی است که معمولا به صورت خودآگاه و گاهی بهطور ناخودآگاه، آن را به یک انسان، و یا حتی چیزی خارج از یک موجود زنده ابراز میداریم؛ به عنوان نمونه، احترام گذاشتن به یک ارزش یا اخلاق خاص، مانند احترامی که به ایثار آتشنشانان یا دلسوزی معلمان میگذاریم و یا احترامی که برای فداکاری قایل هستیم.... بنابراین، این حس احترام، حسی درونی است که هرگز نمیتوان آن را به زور در فرد ایجاد کرد. آنچه مربوط به احساس درونی ما میشود با توسل به زور میسر نمیشود.اما بعضیها خوشحال میشوند وقتی کسی به آنها احترام میگذارد، هرچند از روی ترس باشد و نه یک احترام واقعی. حتی میبینیم این افراد که گاهی از نقاط قوت و تواناییهای خوبی که لایق ارزشگذاری باشد برخوردار نیستند، به زیر دستان خود و بچههایشان میگویند تو باید به من احترام بگذاری. برای افرادی که چنین تصوری دارند و گمان میکنند احترام بالاخره احترام است و تفاوتی نمیکند از روی ترس باشد یا از اعماق وجود فرد، میخواهم نکاتی را یادآور شوم. همه ما قبول داریم که احترام گذاشتن به بزرگترها ارزش است و کوچکترها باید یاد بگیرند که به بزرگترها احترام بگذارند. پس خیلی خوب است که ما به عنوان بزرگتر به آنها نشان بدهیم که شایسته احترام هستیم؛ یعنی کاری کنیم که آنها با دیدن تواناییها، ارزشها و مهارتهایی که در گفتار و رفتار ما میبینند با طیب خاطر به ما احترام بگذارند چون ما نمادی از خوبی، ایثار، صداقت، رفتارهای انساندوستانه و... هستیم. البته بعضی وقتها بد نیست که بچهها از والدین حساب ببرند اما این حساب بردن نباید به خاطر ترس، بلکه با پشتوانه منطق و دلیل باشد. شما در برخورد با دوست و همسایه و خانواده خود دروغ نمیگویید و راستگویی و صداقت را هموار مدنظر قرار میدهید، به همین دلیل فرزندتان به طور عملی میآموزد که اگر میگویید به احترام من یا مادرت دروغ نگو یا رفتار درستی داشته باش اول از همه خودتان الگوی واقعی هستید و منطق حکم میکند، اطاعت کند. آنها این حس دوگانه و خشم درونی که به دلیل جبر حاکم (مجبورند احترام بگذارند) است با رفتارهای ضد و نقیضی (جلوی روی شما احترام و پشتسرتان غیبت و مسخره کردن)نشان میدهند. در غیر این صورت، چون او شما را الگوی واقعی نمیبیند و فقط به خاطر ترس از شما به ظاهر احترامتان را حفظ میکند، حس او درونی نیست، بلکه ناشی از مکانیسمهای انطباقی ناپختهای است که رفتار ترس را با نمای بیرونی احترام به نمایش میگذارد. در احترام با پایه ترس، تملقگویی و چاپلوسی دیده میشود. چنین بچههایی که در خانواده مجبورند از روی ترس به بزرگترها احترام بگذارند، بله قربان گو، چاپلوس و دروغگو بار میآیند. آنها این حس دوگانه و خشم درونی که به دلیل جبر حاکم (مجبورند احترام بگذارند) است با رفتارهای ضد و نقیضی (جلوی روی شما احترام و پشتسرتان غیبت و مسخره کردن)نشان میدهند. به همین دلیل اغلب این بچهها با مشکلات فردی خانوادگی و اجتماعی مواجه میشوند و پشت پرده چاپلوسی مخفی میشوند و خشم خود را به شکلهای مختلفی به بزرگترهای خود بروز میدهند. در چنین شرایطی، هر دو طرف حس خوشایندی ندارند و از ارتباطات با یکدیگر لذت نمیبرند. دکتر محمدرضا خدایی روانپزشک - سلامت
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]