واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: ايرنا :پايگاه اينترنتي دويچهوله (راديو آلمان) روز چهارشنبه نوشت: يافتههاي جديد علمي نشان ميدهد كه قدرتي به نام اراده وجود ندارد. به گزارش دويچهوله، يكي از فرضيههاي جنجال برانگيزي كه اخيرا توسط يكي از بزرگترين دانشمندان مغز و اعصاب مطرح شده بر اين نكته تاكيد ميكند كه تصميم -گيري تنها بستگي به ساختار و عملكرد مغز دارد و اراده آزاد چيزي غير از يك تصور نيست، تصوري كه به ما احساس خوبي ميدهد. "ولف زينگر" ( (Wolf Singerمدير موسسه "ماكس پلانك" در فرانكفورت آلمان مي -گويد: "ما فكر ميكنيم كه ميتوانيم آزادانه و براساس دلايل منطقي تصميم بگيريم. از ديد علمي، مغز سيستمي پيچيده و بدون يك مركز مشخص است كه همه چيز را برنامه ريزي ميكند و عملكرد مغز كه تعيين كننده رفتار ماست پروسه اي نوروبيولوژيك است. يعني اينكه نوع تصميمگيري ما كاملا به ساختار مغزي مان وابسته است و اينكه مغز چگونه شكل گرفته است و چطور اطلاعات دريافتي را بررسي ميكند." پس ارادهاي براي تصميمگيري وجود ندارد و رفتار ما به عادات و نوع تربيتمان و اينكه چگونه مغزمان فرم گرفته بستگي دارد و دقيقا همين فرم و ساختمان است كه نحوه تصميمگيري را مشخص ميكند و اينطور به نظر ميرسد كه تمام اين روند ناخودآگاه است. ولف زينگر معتقد است: "تازه بعد از انجام يك كار، ما افكارمان را مرتب ميكنيم ، به بررسي آگاهانه اوضاع ميپردازيم و بعد فكر ميكنيم كه حتي ميتوانستيم به گونه ديگري تصميم بگيريم، اما داستان اينگونه نيست. قضيه آنطور پيش ميرود كه بايد پيش ميرفت و تازه بعد از ماجرا براي ما حالت قصد و عمد پيدا ميكنند." اين نظريه قبل از همه در ميان فيلسوفان مخالفين سرسختي دارد كه معروف ترين چهره مخالف و منتقد "يورگن هابرماس" ( (urgen Habermasاست. به نظر هابرماس اينكه اختيار وقدرت تصميمگيري آزادانه وجود ندارد و آنچه ما انجام ميدهيم زاييده فعاليت نورنها و سيناپسهاي مغزي است، بيجاست. وي ميگويد: "اگر اينگونه باشد هيچ جايي براي قدرت استدلال باقي نميماند، در نتيجه از اين به بعد كسي مسوول اعمالش نيست. مثلا نيازي نيست از يك قاتل پرسيد به چه علت آدم كشتي؟ چون مدل ساختمان مغزياش اينگونه عمل ميكند. "اما در اين رابطه زينگر پاسخ جالبي دارد: "حتي جنايتكار را بايد به چشم قرباني نگاه كرد، به دليل اينكه فعاليت مغزياش غيرعادي است و درست مثل آدمي كه به دليل تومور مغزي كنترل رفتارش را از دست داده و بيمار است، اما حتي بدون اراده آزدانه هم يك قاتل خطري براي همه محسوب ميشود و بايد جلويش گرفته شود." وي ميافزايد: "اما اراده و اختيار اموري ذاتي نيستند كه از طريق ژنها به ارث رسيده باشند و اراده مثل يك قرارداد اجتماعي است، واقعيتي كه ساخته و پرداخته نظام اجتماعي است و تاثير يك واقعيت اجتماعي كمتر از رفتارهاي ذاتي نيست." واقعيتهاي اجتماعي مختلفي وجود دارند، مثلا ميتوان پرسيد، آدمها چرخ دارند؟ هم بله و هم نه! به اعتقاد زينگر، "از ديد طبيعي آدم چرخ ندارد،اما چرخ و وسيلههاي حركتي چرخدار را اختراع كرده، پس آدمي كه سوار دوچرخه است خودش هم چرخ دارد و شبيه اين داستان در مورد حق و وظيفه هم صدق ميكند. اينها ذاتي نيستند، اما جزيي از ساختار اجتماعي و در مورد تك تك ما صادق هستند." زينگر اضافه ميكند: "حالا اين سوال مشكل كه آدم اراده آزاد دارد؟ جواب از يك طرف آري است، از طرف ديگر خير. از ديد طبيعي، نه ندارد، اما آدم ها اراده آزاد را كشف و آن را در نظام اجتماعيشان ثبت كردند و چون به اين تصوير ثبت شده باور دارند خود را صاحب اختيار و اراده ميدانند. آدم صاحب اراده آزاد همان مفهوم آدم چرخ دار را دارد." نكته جالب اينكه كلمه اراده آزاد در بسياري از فرهنگهاي غيراروپايي مفهومي ندارد و اين نكته را شايد بتوان اينگونه تعبير كرد كه اراده آزاد نه تنها يك قرارداد اجتماعي، بلكه يك مسئله فرهنگي است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 387]