واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: جام جم :از يک طنزنويس و از يک ستون طنز ، معمولا انتظارات مختلفي هست. قاطبه مخاطبان توقع دارند که قلم مبارک را به هر جايي بکشانيم و از هر سوراخي سر در بياوريم ولو شده سوراخ لايه اگ زن (که آخرش ما نفهميديم اوزون است يا ازن يا همين که قبل از پرانتز هست؟! فرهنگستان زبان و ادب پارسي هم که قربانش بروم ، اين وسط نشسته دارد ما را تماشا مي کند!). توصيه قديمي ها: سرت به کار خودت باشد. به حرف مردم چه کار داري؟ مثلا عده اي همين الان توقع دارند برداريم قلم را سياسي کنيم ، راجع به پرونده هسته اي ايران در شوراي امنيت و يا هشدار 160 نماينده مجلس محترم به دبيرکل سازمان ملل ، مبني بر خروج از معاهده ان.پي.تي ، در صورت عدم حل و فصل مسالمت آميز اين پرونده بنويسيم ، حال آن که اين موضوع ، نه در حد و قواره ماست که به آن وارد شويم و نه بشخصه دل و جرائتش را داريم در اين قبيل امور فضولي نماييم. آدم بايد حد خودش را بشناسد. تا اين قضيه در سطح بالا حل نشود ، ما در سطح پايين چه کاري از دستمان برمي آيد؟ جز اين که ممکن است يک وقت ناغافل يک حرفي بزنيم که اوضاع منطقه را به لحاظ استراتژيک بدتر کند و آن وقت اين وسط ، ما برويم زير سوال ! توصيه مجدد قديمي ها: سري را که درد نمي کند ، دستمال نمي بندند. مگر اين که دستمال اضافه داشته باشيد و آبريزش بيني هم نداشته باشيد حتي عده ديگري که ورزش دوست هستند ، ممکن است اين طور از ما توقع داشته باشند که برداريم در ارتباط با مقولات ورزشي چيز بنويسيم و حتي از الان به استقبال جام جهاني برويم که ما يکي زير بار نمي رويم. چه دردي از ديگران را دوا درمان کرده ايم اگر راجع به انتخاب رنگ سفيد به عنوان رنگ لباس تيم ملي در جام جهاني بنويسيم. خدا وکيلي ، اين حرفها اصلا به قيافه قلمي ما مي خورد؟ توصيه موکد قديمي ها: کار هر بز نيست خرمن کوفتن. چه رسد به ما که غالبا هم بز مي آوريم !فلذا ما کار خودمان را مي کنيم و حرف خودمان را مي زنيم. مي خواهد مقبول بيفتد ، مي خواهد نيفتد. ما معمولا عادت داريم درباره آن چيزي مطلب بنويسم که به عقل جن هم نرسد. (از عزيزان اجنه معذرت مي خواهم. در ميان ما انسان ها اين طور جا افتاده که در مثل مناقشه نيست). مثلا کدام يک از شما فکر مي کرديد که الان مي خواهم راجع به تجليل شهردار تهران از عزيزان مرده شوي شاغل در بهشت زهرا مطلب بنويسم؟ در حالي که اين اقدام جناب دکتر قاليباف در مراسم تجليل از کارگران واحدهاي اجرايي متوفيات سازمان بهشت زهرا واقعا جاي قدرداني دارد و من بشخصه بر خود فرض دانستم که مراتب سپاسگزاري قلبي و قبلي و قبري خود را نسبت به اين کار و ابتکار اعلام نمايم. کاري هم به حرف و حديث ديگران ندارم. خيلي ها ممکن است اين جور تجليل ها برايشان عجيب باشد اما به نظر ما عجيب خودشان هستند و هفت جد و آبائشان! نگاه ما غلط است. ادامه همان نگاه دنباله داري است که سالها پيش (در دهه 70) وقتي يکي از شهرداران وقت تهران در مجلس محترم آن هنگام ، حضور يافت و راجع به کمبود مرده شوي سخن گفت ، اکثريت قريب به اتفاق نمايندگان محترم في المجلس زدند زير خنده به طوري که شهردار وقت مجبور شد به شوخي در پشت تريبون بگويد: «مرده شور خنده هايتان را ببرد!» باور کنيد بايد از برگزارکنندگان مراسم تجليل از غسال هاي شريف و زحمتکش هم تجليل کرد که يک همچين فکر خوبي به ذهنشان خطور کرده است. بايد با اقدامات اصلاحي و اجتماعي تازه ، به تصحيح نگاههاي عرفي و عادتي غلطي پرداخت که بعضا در پاره اي موارد در جامعه ما وجود دارد و سازمان فرهنگي هنري شهرداري در اين زمينه وظيفه سنگيني را بر عهده دارد. بخصوص معاونت فرهنگي. پيشنهاد جديد: بر همين اساس پيشنهاد مي شود هر سال در کنار ساير مشاغل ، از شغل شريف غسالي هم تجليل شود و هر ساله از ميان اين قشر زحمتکش و بي ادعا ، يک نفر به عنوان «مرده شور نمونه سال» برگزيده شود. کسي که هيچ کس بخوبي او در طول سال ، مرده اي را نشسته باشد.گفتني است که در پايان مراسم تجليل از غسالهاي بهشت زهرا (که تيتر پريروز روزنامه وزين همشهري بود) ، شهردار عزيز تهران در کنار خانواده و در جمع کارکنان بهشت زهرا ، به صرف شام پرداخت که اميدواريم مصداق «شام آخر» نبوده باشد و هر سال (يا هر چندسال يک بار) تکرار شود. رضا رفيع
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 290]