واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: من در اين نوع مقالات و گزارش ها سعي دارم تا مثال هاي روشن و ملموسي را برايتان از واقعيات تلخي كه بر زنان ما در تهران مي گذرد را بيان كنم. با گردشي نه چندان طولاني در دادگاههاي خانواده مي توانيد اين نمونه ها را بسيار ببينيد اما راه دور تر نمي روم در منطقه اي كه من زندگي مي كنم طي 2 سالي كه گذشت شاهد قتل زناني توسط شوهرانشان بودم. اين منطقه در جنوب تهران قرار دارد. اين ماجراي دومين همسر كشي است كه اتفاق مي افتد... من در اين نوع مقالات و گزارش ها سعي دارم تا مثال هاي روشن و ملموسي را برايتان از واقعيات تلخي كه بر زنان ما در تهران مي گذرد را بيان كنم. با گردشي نه چندان طولاني در دادگاههاي خانواده مي توانيد اين نمونه ها را بسيار ببينيد اما راه دور تر نمي روم در منطقه اي كه من زندگي مي كنم طي 2 سالي كه گذشت شاهد قتل زناني توسط شوهرانشان بودم. اين منطقه در جنوب تهران قرار دارد. اين ماجراي دومين همسر كشي است كه اتفاق مي افتد. شب هنگام مردم با صداي آژير پليس و آمبولانس به خيابان مي آيند براي تماشاي بردن جنازه زني به داخل آمبولانس و بردن مردي با دستبند به داخل ماشين پليس . همه مي خواهند بدانند چه اتفاقي افتاده. حرف و شايعه زياد است يكي مي گويد: " زن مشكل اخلاقي داشت هر دفعه با يكي بود و شوهرش ديگر طاقت نياورد و كشتش، بيچاره مرد." زني ديگر مي گويد: " نه اتفاقا بر عكس فروغ خانم اين حرف را نزنين گناه مي كنين زن بسيار خوب و با آبرويي بود تا به حال صدبار از شوهرش كتك خورده اما تحمل كرده و صدايش در نيومده، اين جور زنان جايشون تو بهشته. " زن ديگر با صداي بلند مي گويد: " من مي دونم چي شده، بارها صداي دعوايشان را شنيديم و هميشه صداي جيغ زن تا هفت تا كوچه آن طرف تر مي رفت يك بار هم شوهرم به پليس 110 زنگ زد و گفت بياييد اين مرد زنش را داره مي كشه . پليس گفت دعواهاي خانوادگي در حوزه وظايف ما نيست و بالاخره امروز پليس اومد و اما با وظيفه بردن جنازه زن، خدا به داد همه ما برسه، اين حرفها چيه كه مي زنين؟ " پيرمردي كه عصا به دست داشت گفت : " حقش بود بايد با اين زنان اينطور رفتار كرد روز به روز دارن پرروتر مي شن مي خواست با شوهرش دعوا نكنه! " و قيافه حق يه جانبي گرفت. زن ديگري كه حرفهاي پير مرد را شنيد جواب داد: " حاج آقا اينطوري حرف نزنيد آن زن بي عرضه بوده وگرنه ما زنها كه چلاق نيستيم همينطوري بايستيم شوهرمون ما رو بزنه من اگر شوهرم دست روم بلند كنه ميرم پدرش رو در ميارم " يكي گفت: " چطور؟" زن با غرور گفت: " 700 تا مهريه ام رو ميزارم اجرا" و خنديد و رفت. دختري حدودا 20 ساله گفت: " مگه ما زورمون به مردها ميرسه من يكي كه اگه يك مرد كتكم بزنه اصلا نمي تونم از خودم دفاع كنم تازه اگه كسي هم بكشم فوري مي گيرن و اعدام ميشم، اصلا من ازدواج نمي كنم مگه مرض دارم، خونه بابام راحت هستم برم دست مرد ديگه كتك بخورم؟ " خانمي كنار گوش بنده گفت : " مرد، مرده ديگه يه وقت عصباني ميشه، خب اگه زن جوابش رو نده كار به اينجاها نميرسه، از قديم گفتن مرد آتش هست و زن آب، اگه مرد غيرت نداشته باشه كه نميشه زن ها خراب ميشن، جامعه پر از فساد مي شود" پيرمرد هم لبخند پيروزي بر لبانش ظاهر مي شود. و من كه فشار خونم به شدت پايين افتاده بود و داشتم حرف ها را گوش مي دادم و تحليل مي كردم گفتم: " جايي كه قانون از زنان هيچ گونه حمايتي نمي كنه بايد شاهد اين قتل ها وشايعات باشيم يك مقدار به خودتان نگاه كنين كه براي اين زن مرده، حالا نمي گم بدبخت، چند جور حرف ساختين و گفتين؟ يك نفر از شما نگفت كه در دين ما كجا گفته كه جان يك زن دست يك مرد است؟ يك نفر نگفت چرا اين مرد بايد زنش را مي كشت؟ مرد چه حقي داشت و زن چرا حقي نداشت؟ يك لحظه خودتون را جاي آن زن بذاريد آيا فكر مي كنين كه دوست داشت بميره آن هم اينطور؟ يك دختر اينجا از ازدواج بيزار شده و شما باز هم دارين از مرد دفاع مي كنين؟ " به پير مرد گفتم : " هر روز همسرت را بزن و اگر دوست داشتي بكش چون از مرگ يك زن خوشحال مي شوي." پير مرد گفت: " نه دخترم منظورم اين نبود كه ..." گفتم : " من هرگز دوست ندارم دختر شما باشم " سرش را پايين انداخت و زنان ديگر نيزساكت شدند. ديگر ايستادن جايز نبود زن مرده بود، زن جواني كه فقط 28 سال از عمرش مي گذشت، نه بي آبرو بود، نه فاسد، نه بدكاره، نه زشت، نه مريض و نه ..... اما مرده بود و كشته شده بود. من حتي وقتي جنازه زن را به داخل ماشين مي بردند چشمانم را بستم تا پتوي سفيدي كه خون آلود بود را ديگر نبينم . فردا در روزنامه ها خبر را اينطور مي خوانم :" قتل غير عمد زني توسط شوهرش در دعواي خانوادگي. " و درادامه توضيح داده كه "مرد مدتي دچار ورشكستگي مالي شده بود و چون ناراحتي اعصاب داشت مرتب با زنش درگير مي شده و به طور اتفاقي همسرش را كشته و خود به پليس 110 زنگ زده و اينك ابراز پشيماني كرده و منتظر حكم دادگاه." نمي دانم در اينجا چرا مردي زني را مي كشد مي گويند مشكل روحي داشته و غير عمدي كشته؟ با اينكه همسايه ها گفتند هر روز مرد سر هر چيزي به زن گير مي داده و او را كتك مي زده و زن چون خانواده اش از او حمايت نمي كردند مجبور بوده بسوزد و بسازد. و سر آخر آنقدر زن را كتك زده و سرش را به ديوار كوبيده كه زن جان خودش را از دست داده است. زن آنقدر از شوهرش بيزار بوده كه طي مدت 3 سال زندگي هرگز حاضر نشده بچه دار شود و مردم اين قضيه را شانس زن و مرد مي دانند كه شانس آوردن بچه اي نداشتند تا شاهد اين دعواها باشد. پليس هيچ گاه هيچ راهكاري براي اين حوادث در نظر نگرفته و هيچ گاه هم نخواسته كارشناسان خود را در اين زمينه درگير كند. نمي شود واقعا براي دعواهاي خانوادگي راهكاري انديشيد؟ اين سئوالي است كه بارها از خودم مي پرسم. يكبار هم كه زن همسايه مان داشت فرزندش را به شدت كتك مي زد نمي دانستم چه كنم فقط مرتب مزاحم تلفني اش مي شدم و حرف نمي زدم تا لااقل حواسش پرت شود و كودك 4 ساله اش را كتك نزدند. آخر پليس و يا هر كس ديگري هيچ كاري نمي كند و فقط اجازه مي دهند كه كودكان و زنان كتك بخورند تا قضيه تمام شود. ديگر به مشكلات جسمي و روحي و افسردگي اين زنان و كودكان كاري ندارند. در مورد اين كتك زدن كودك توسط مادرش در گزارش ديگري جزئيات را مي نويسم چرا كه آن زن نيز خود به دليل مشكلاتي كه در زندگي خصوصي اش داشت اين رفتار را با كودكش انجام مي داد و شوهرش هيچ گاه كمكي براي بهبود او انجام نداد. وقتي كبودي هاي پاي كودك را مي ديدم از اينكه مزاحم تلفني مي شدم تا و او كمتر كتك مي خورد احساس خوشحالي با درد مي كردم. من ديگر از جلوي خانه آن زني كه كشته شده رد نمي شوم حالم خيلي بد مي شود من دختري هستم كه زود تحت تاثير قرار مي گيرم و اگر حادثه اي را ببينيم تا يك هفته حال روحي و جسمي خوبي ندارم. آنقدر اين حوادث را ديدم و شنيدم كه جسم و روحي برايم باقي نمانده و اگر كمپين نبود نمي دانم كجا بايد اين گونه خشونت هايي كه بر زنان اعمال مي شود را بيان كنم نه در روزنامه نه در مجله و نه هيچ جاي ديگر . . . بگذريم انگار گزارش دارد به درددل تبديل مي شود آخر اخبار و اطلاعات زنان را نمي تواني انتشار دهي و نمي تواني بگويي كه خشونت با زنان چه مي كند؟ خشونت را آن زن با مرگش جواب گرفت و اما من خشونت بر روح و اعصابم اثر خيلي بدي گذاشت. منبع : سايت تغيير براي برابري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 575]