تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815391056
بازخواني سيل مرگبار پايتخت، نيم قرن پيش
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: بازخواني سيل مرگبار پايتخت، نيم قرن پيش
در نزديكي خزانه سيل كه به شدت جاري بود تيرهاي برق را يكي پس از ديگري از جا ميكند و بر زمين ميانداخت. مردم با كمك مامورين نيروي هوايي زير خط قطار راهآهن را خراب كردند و مسير سيل را به طرف محوطه وسيع فرودگاه قلعه مرغي تغيير دادند و فرودگاه به صورت درياچهاي بزرگ درآمد.
از بالا چيزي به پايين نميرسيد. خيليها روزانه از پايين به بالا ميرفتند تا باغها را حرص كنند، خانههاي اعيان را نظافت كنند، بچههايشان را نگه دارند، اسبهايشان را تيمار كنند و... تنها به اميد آنكه حقالزحمهاي بگيرند و وقتي به پايين برميگردند لقمهاي نان براي زن و بچههايشان بياورند.
به گزارش «تاريخ ايراني»، هرچه شهر به دو جزيرۀ دوردست ميمانست، براي آسمان اما بالا و پايين نداشت. آسمانِ همۀ شهر يك رنگ بود. آن زمان هنوز آبي بود كه البته گاهي روزهاي خاكستري هم داشت، مثل همان روز. روزي كه خاكستري آسمان بالا، به سياهي روزگار پايين رسيد. چند روزي بود كه آسمان شهر ابري بود. باران كه آمد اول از همه مسافران غافلگير شدند. ابرها از غرب آمده بودند و اولين جا راه كرج به چالوس بود كه طعم تگرگ و باران سيلآساي بهاري را چشيد.
جاده چالوس ـ كرج. ساعت ۳ بعدازظهر، ۲۷ فروردين ۱۳۴۱
باران و تگرگ ناگهان از راه رسيد و بيامان باريد. بارش كه تمام شد همه جا را آب فرا گرفته بود. سيل كه به راه افتاد نه فقط جاده كه تا شعاع ۸ كيلومتر كوههاي كنار جاده را شست و كمي پايينتر با ريزش صخرهها و رسوب گل و لاي راه شمال به كرج بسته شد.
حدود ۲۰۰۰ اتومبيل كه اكثر آنها به خيالِ تداوم آفتاب صبحگاهي براي گردش و تفريح به حوالي كرج رفته بودند و برخي نيز مسافر شمال به تهران بودند، در ميانۀ راه متوقف شدند. انتظاري كه براي بعضيها تا حدود ۴ صبح فردا ادامه داشت؛ زماني كه سرانجام با تلاش ماموران راهداري، جاده باز شد و مسافران راهي خانه شدند.
اما قربانيان اين حادثه تنها مسافران در راه مانده نبودند كه همزمان سيل و ريزش كوه براي مردم كرج و تهران هم دردسرساز شد. ريزش كوه بيشتر از پنج ساعت جريان آب مركز تصفيه سازمان آب را قطع كرد و مردم از همه جا بيخبر همزمان با بارش باران، شاهد لولههاي خالي از آب شهرشان بودند. در اين ميان دو آبادي هم خسارت ديدند. حوادث اين روز در مجموع تلفات جاني نداشت اما كسي نميدانست اين تازه اول ماجراست.
نيمه شمالي تهران، بعدازظهر جمعه، اول ارديبهشت ۱۳۴۱
بارش باران از يك روز قبل آغاز شده بود. در ابتدا مثل همه بارندگيهاي سالهاي قبل بود اما وقتي ادامه پيدا كرد مسئولان شهر اعلام كردند تهرانيها باراني كه بايد در طول ۶ سال از آن برخوردار ميشدند را در يك روز به چشم ميبينند و اما شايد آنها هم هنوز نميدانستند كه اين آغاز فاجعه است. باران و در برخي مناطق بالاتر تگرگ همه چيز را تحتالشعاع خود قرار داده بود. اين بارش تا بعدازظهر همان روز به صورت متوالي ادامه داشت. حدود ساعت ۸ شب بود كه آرام آرام بحران از در و ديوار شهر بالا آمد. ساعت ۸ شب تقريباً بخش عمدهاي از شهر را آب گرفته بود و ارتفاع آب در خوشبينانهترين حالت به نيم متر ميرسيد. چيزي نگذشت كه خيابانهاي اصلي شهر زير آب رفت.
تخريب اماكن مسكوني و اداري از شمال تهران يعني درست پشت هتل هيلتن در محموديه آغاز شد. در اولين دقايق، دوازده خانه و ويلاي تازهساز در اين منطقه طعمۀ سيل شدند. در شميران نيز باران و سيل خرابيهاي زيادي به بار آورد و از جمله نقاط سيلزده شميران، ميتوان از قريههاي ولنجك، كاشانك و اوين نام برد. در ولنجك سيل سه خانه، در اوين ۶ و در كاشانك نيز تعدادي خانه را ويران كرد.
در طول مسير سيل نيمي از جاده پهلوي مقابل جنگل ساعي (پارك فعلي) را تخريب و به جاي آن گودالي عميق به قطر ۱۰ و عمق ۲۰ متر حفر كرد و چند اصله درخت چنار و تير چراغ برق را هم از پا انداخت تا برق اين ناحيه خاموش شود. در شهرآرا هم آب، كارخانه برق آلستوم را فرا گرفت، تمام زيرزمينها را پر كرد و چيزي شبيه آبانبار به وجود آورد! سيل در يكي از مسيرهاي حركت خود به خيابان شاهپور هم رسيد. پادگان ژاندارمري مركز را در كام خود فرو برد و محوطه آن را به درياچهاي طبيعي تبديل كرد. افسران، درجهداران و ژاندارمها كه از هجوم سيل به پادگان شوكه شده بودند، نيمه شب شلوارها را بالا زده و به زيرزمينهايي كه مركز مخابرات در آن قرار داشت و همه را آب گرفته بود رفتند تا بتوانند تا حد امكان تجهيزات مخابراتي را از خطر نابودي نجات دهند. در كوي دانشجويان در اميرآباد هم سيل قسمتي از باغچه محوطه اين مجموعه را از بين برد و قنات آب شرب دانشجويان گلآلود شد.
اما گذشته از شمال و مركز، شرق تهران نيز از آب گرفتگي و سيل مستثني نبود. از نقاط ديگري كه در معرض هجوم سيل قرار گرفت منطقه نارمك بود. نيمه شب سيل كوچه و خيابانهاي نارمك را فرا گرفت. مردم وحشتزده از خانهها بيرون ريخته بودند و كوچهها و خيابانها از فرياد و شيون پر بود. سطح اكثر خانهها تا نيم متر زير آب بود و مردم بيتوجه به اثاث منازلشان به خيابانها ميآمدند.
نيمه جنوبي تهران، جمعه شب، اول ارديبهشت ۱۳۴۱
تهران براي آب جمع شده در كوچه و خيابانهاي بالاي شهر مثل يك سرازيري بزرگ بود و ساكنان بالا كه كمتر پايين شهريها را به حساب ميآوردند و نصيبي از داشتههايشان را با آنان تقسيم ميكردند، در ميانۀ بحران سنگ تمام گذاشتند و جنوب شهريها را به حد كافي از باران جمع شده در خيابان بهرهمند كردند.
باران و سيل كه شدت گرفت قاصد بالا براي پايين انتخاب شد؛ نهر فيروزآباد. نهري كه سرچشمه آن در كوههاي فرحزاد بود و پس از عبور از اراضي جي و مهرآباد، آريانا، بريانك و سليمانيه و خيابان قزوين وارد حريم راهآهن شده و از محلات رباط كريم، كوي مهناز، تيموري، شاهآباد نو، امامزاده حسن، اراضي خزانه، اتابك، جواديه و نازيآباد ميگذشت و به قريه فيروزآباد در آن سوي شهر ري سرازير ميشد.
نهر فيروزآباد كه در گذشته جز نهري متروك نبود و گاهگاه رشته باريك آبي ته آن ديده ميشد در جريان سيل آن شب به رودخانهاي خروشان تبديل شد و عده زيادي را بيخانمان كرد.
در حدود ساعت ۱۰ شب بود كه يكي از پلهاي نهر فيروزآباد ۱۰ متر پايينتر به پل ديگري متصل شد و راه عبور را سد كرد و در اثر همين حادثه آب به كوچههاي جواديه راه يافت و تا نيم متر كوچه را آب فرا گرفت. نيم ساعت بعد صداي شيون و فرياد زن و بچه، كوچك و بزرگ در كوچه و در خيابانهاي جواديه طنين انداخت.
اين وضعيت در بسياري نقاط ديگر در مناطق جي، كوي مهناز، بريانك، محله امامزاده عبدالله، خيابان هرمزان و اطراف باغهاي مظفر اميري هم كم و بيش حاكم بود. مردم اين مناطق براي جلوگيري از نفوذ آب به داخل خانههايشان با سنگ و چوب، تخته و گوني، لحاف و تشك و هر چه به دستشان ميرسيد جلو در خانه خود را سد ميكردند كه آب وارد خانه نشود ولي فشار آب بيش از اينها بود.
در همان دقايق اوليه چيزي طول نكشيد كه هفت خانه در جواديه فروريخت و به تلي از خاك تبديل شد. سيل با ادامه مسير ديوارهاي بسياري از خانهها را فرو ريخت. بيش از دو هزار راس گوسفند و بز كه در آغلهاي قصابخانه خوابيده بودند بيسر و صدا به زير امواج فرو رفتند و روز بعد لاشه آنها را در چند كيلومتري قصابخانه از آب گرفتند. اين گوسفندها متعلق به چوبدارها بود كه براي فروش به قصابخانه آورده بودند اما قبل از آنكه به تيغ سلاخ كشته شوند، طعمه سيل شدند.
مردم نواحي امامزاده حسن، قلعه مرغي و جي از ديگر سكنه جنوب غرب تهران بودند كه قرباني سيل شدند. از پل امامزاده معصوم به طرف انتهاي جاده كه به اراضي نزديك به فرودگاه قلعه مرغي ميرسيد سيل همچنان از شمال به طرف جنوب حركت ميكرد، آسفالت به هيچ وجه ديده نميشد، پيادهروها زير آب بود و خانههاي دو طرف خيابان اغلب خراب شده و يا در شرف خرابي بود. سيلي كه از زير پل امامزاده معصوم عبور ميكرد تا سه متر ارتفاع داشت و فشار سيل به حدي بود كه مازاد آب از بالاي پل سرازير ميشد.
در دو طرف خياباني كه به سمت محله اطراف قلعه مرغي ميرفت خانهها همه فرو ريخت و زن و مرد و بچه از خانهها بيرون ريخته و به جمعآوري اثاثيه باقي مانده خود مشغول شدند. باران سيلآسا در اطراف قلعه مرغي در حدود دويست خانه را ويران و هزاران نفر را بيخانمان كرد.
در نزديكي خزانه سيل كه به شدت جاري بود تيرهاي برق را يكي پس از ديگري از جا ميكند و بر زمين ميانداخت. مردم با كمك مامورين نيروي هوايي زير خط قطار راهآهن را خراب كردند و مسير سيل را به طرف محوطه وسيع فرودگاه قلعه مرغي تغيير دادند و فرودگاه به صورت درياچهاي بزرگ درآمد.
خيابان آريانا در جنوب غربي و شمال غربي آن روزها هم از سيل بينصيب نماند. خانم معيني از ساكنان منطقه جي تهران درباره آن روز به «تاريخ ايراني» ميگويد: «خانه پدري ما آن زمان در جاي ديگري بود و آنجا هم آب گرفته بود اما عموي من در خيابان آريانا خانه داشت. يادم هست كه روز بعد از سيل مادرم گفت خانه عمويتان زير آب رفته و آنها به منزل برادر همسرش رفتهاند. خيليها همين كار را كردند و با برداشتن اندكي از اثاث خانههايشان فرار را بر قرار ترجيح دادند.»
مردم كوچ خود را از همان نيمه شب كذايي آغاز كردند. از آن جمله اهالي امامزاده حسن كه ساعتي پس از به زير آب رفتن خانههايشان، پير و جوان، كوچك و بزرگ هر كس چيزي از قبيل چمدان، فرش، پتو و امثالهم به دست داشت در پي جاي امني ميگشت. همزمان دو تراكتور ساكنان محل فرشها و رختخوابها را از زير آب و گل بيرون ميكشيدند و در گوشهاي انباشته ميكردند.
يكي از نقاطي كه آسيب فراواني ديد اراضي جي بود. جايي كه هر چند تعداد ساختمانهاي مسكوني آن محدود بود و بيشتر به باغهاي مظفر اميري اختصاص داشت، اما ساكنان آن دو تا سه روز شرايط بسيار سختي را از سر گذراندند. سيلاب شديد پس از روان شدن در سطح خيابان سيمتري جي به طرف خانههاي بيپناه جي جاري شد. جريان سيلاب از روي پل سيمتري جي آغاز شد و به طرف محلات جنوب روان شد. روي پل هزاران نفر اجتماع كرده بودند اما از كسي كاري ساخته نبود. آب از كوچهها و خيابانها و خانهها به طرف پايين رفت و در راه خود دهها خانه و مغازه را ويران كرد.
آقاي معصومي ۶۱ ساله كه از كودكي در محله جي زندگي كرده درباره وضعيت مردم در آن شرايط ميگويد: «معدود خانههايي در محله ما بود كه از سطح خيابان بالاتر باشد. خانهها نه تنها همسطح كه اكثراً پايينتر از سطح كوچه بودند كه باصطلاح ميگفتند خانه فلاني توي گودي است. اين خانهها در جريان سيل آسيب بيشتري ديدند.»
بعضي از اهالي هم بودند كه هرچند به واسطه شغل خود در خارج از تهران بودند و شب حادثه را به چشم نديدند اما با بازگشت به تهران با محلهاي آسيب ديده مواجه شدند. آقاي ساعدي يكي از اين افراد است. او كه ۵۵ سال است در محله امامزاده عبدالله زندگي ميكند درباره سيل تهران ميگويد: «من راننده كاميون هستم و آن روز براي كار به كرمانشاه رفته بودم. دو روز بعد برگشتم و با مردم سيلزده روبرو شدم. خوشبختانه به منزل ما آسيبي نرسيده بود اما خيلي از خانهها در كوچههاي اطراف آسيب جزئي و كلي ديده بود.» او درباره دليل وقوع سيل از كانال آبي حرف ميزند كه از سمت شمال ميآمد و برخي آن را كانال جيحون ميگفتند.
در محل امامزاده عبدالله كه قبرستاني ۱۲۰۰ ساله را در خود جاي داده هم به دليل گودبرداري كه چند روز پيش از حادثه انجام شده بود، جمع شدن آب درياچهاي عميق ايجاد كرد. آقاي طباطبايي از اهالي محل و خادم امامزاده درباره آن روز ميگويد: «دو قنات در كنار امامزاده وجود داشت كه آب در يكي از اين قناتها فوران كرد و به داخل گودالي كه گودبرداري شده بود ريخت. فشار آب باعث از بين رفتن برخي از مدفنها شد و خود من جنازهاي را ديدم كه روي آب آمده بود. البته خوشبختانه اين وضعيت مدت زيادي طول نكشيد و با حركت سيل در مسيرهاي به سمت جنوب و ريختن آب به نهر فيروزآباد فضاي منطقه آرامتر شد.»
بامداد دوم ارديبهشت ۱۳۴۱؛ تخريب شهر ري و قريههاي اطراف
هرچه از باران و تگرگ بالاي شهر تهران نصيب جنوب شده بود با سرعتي بيشتر به اهالي شهر ري رسيد. در نيمه شب روز حادثه سيل از سه طرف شهر ري را تهديد ميكرد. از طرف غرب رودخانه فيروزآباد، از طرف ديگر فاضلاب تهران و از يك طرف فاضلاب تهراننو و نارمك. سرانجام طبيعت و ساختار نابسامان شهر تهران، ساعت يك بعد از نيمه شب بود كه تهديدهايش را به عمل تبديل كرد و سيل عظيمي در حوالي شهر ري جاري شد. آب رودخانه فيروزآباد قريه عظيمآباد را ويران كرد و بيش از ۴۰ خانه خراب شد و اثاثيه مردم را آب برد. در محله جوانمرد قصاب هم بيش از ۶۰ خانه ويران شد و ساكنان اين منطقه به همراه اهالي عظيمآباد به سمت شهر ري كوچ كردند.
سيلزدگان چادرنشين، پلسازي دانشجويان و گونيهاي ارتش
هرچند سيل در تهران تقريباً تمامي نقاط شهر را تحت تاثير قرار داد اما همه اذعان دارند كه روي خشمگين طبيعت بيش از هر جا در جواديه تهران ديده شد. جايي كه آن زمان محل اقامت گروهي از فقيرترين مردم پايتخت بود. خانههاي اين محله كه بيش از ۸۰ هزار نفر را در خود جاي ميداد، اكثراً گلي بودند و در شهر فقط يك درمانگاه وجود داشت. جاري شدن سيل و طغيان نهر فيروزآباد نه تنها به پلهاي اين منطقه آسيب جدي وارد كرده بود بلكه بسياري از خانههاي منطقه را نيز ويران كرد.
روز پس از سيل بارندگي ادامه پيدا كرد و مردم جواديه در وضعيت اسفناكي قرار گرفتند. مردم بين آب و گل در پي اثاثيه خود ميگشتند و يك كاميون شهرداري نيز به مردم كمك ميكرد. مردم اثاثيه خود را در سالن شهرداري خالي ميكردند اما بسياري ميگفتند كه ۵۰ كاميون هم براي جمعآوري زندگيشان كه در ميان گل و لاي بود كافي نيست، چه رسد به يكي!
آقاي معمار از ساكنان جنوب تهران درباره روزهاي پس از سيل به «تاريخ ايراني» ميگويد: «بسياري از خانهها خراب شده بود. خيليها دست زن و بچه را گرفتند و به خانه اقوام در شهرستان رفتند و آنها كه مانده بودند يا در حال خالي كردن خانههايشان از آب بودند يا اگر خانه خراب شده بودند در چادرهايي كه مردم ديگر برايشان ساختند ساكن شدند. البته خيليها كه سيلزده هم نبودند از فرصت استفاده كردند و در چادرها جا گرفتند. يكي از آنها آدم بيكارهاي به اسم آقا ولي بود كه در محله ما زندگي ميكرد و همان روزها ديدم براي خودش چادري گرفته و ساكن شده است.»
دو روز بعد از وقوع سيل بود كه گروهي از دانشجويان فعال دانشگاههاي تهران براي كمك به مردم اين منطقه اردوي كار دانشجويان را تشكيل دادند. اين اردوي كار از سه اكيپ كادر فني، كادر بهداشتي و كادر اداره كننده و تداركات تشكيل ميشد. كادر فني ساختن سه پل بر روي نهر فيروزآباد و لايروبي آن را در دستور كار خود قرار داد. كادر بهداشتي يك درمانگاه موقت برپا كرد كه بيماران را بطور رايگان ميپذيرفت و كادر تداركات نيز به توزيع اقلام مورد نياز مردم و كمكرساني روزانه به آنها مشغول شد. كار اردو در مجموع ۸ روز ادامه داشت. در اين مدت كار لايروبي نهر فيروزآباد و ساختن سه پل روي آن به پايان رسيد و همزمان به بيماران و آسيبديدگان در حد توان و امكانات رسيدگي شد.
اين حركت داوطلبانه كه در ابتدا با حدود ۳۰۰ دانشجو آغاز شده بود، پس از چند روز از مرز ۵۰۰ نفر گذشت. اقدامات دانشجويان با استقبال مردم منطقه مواجه شدند. از آنجا كه اكثر اين دانشجويان از مخالفان و منتقدان محسوب ميشدند بعضاً سنگاندازيها و تهديدهايي هم عليه دانشجويان صورت ميگرفت اما دانشجويان با سماجت به كار خود ادامه دادند. دكتر فرهاد رييس وقت دانشگاه تهران هم مشوق دانشجويان بود و از اين حركت حمايت ميكرد.
بر اساس آنچه در نشريات همان زمان آمده، در سيل تهران در مجموع ۱۳ نفر مجروح و ۵ نفر از جمله يك كودك ۱۲ ساله و يك نوعروس، در نقاط مختلف تهران كشته شدند. چند هزار راس احشام نابود شدند، به چند هزار خانه آسيب وارد آمد، هزاران نفر بيخانمان شدند و ميليونها خسارت به بار آمد.
هرچند به نظر ميرسيد وقوع اين فاجعه مسئولان وقت را به فكر بياندازد اما با اين وجود براي جلوگيري از وقوع سيل دوباره اقدام شايستهاي به عمل نيامد تا اينكه در سال ۱۳۴۶ سيل ديگري بخشهايي از پايتخت را زير آب برد. در پي اين سيل كاميونهاي ارتش به پخش گونيهاي شن در ميان مردم جنوب شهر پرداختند اما اين گونيها گاهي صرف كارهاي ديگري ميشد.
آقاي سخايي ۶۰ ساله ساكن جنوب تهران درباره شيطنتهاي كودكي خود و بچه محلهايش ميگويد: «آن زمان ارتش در آستانه بارندگي، گونيهايي پر از شن را پخش ميكرد تا مردم با سدسازي جلوي خانههايشان از ورود آب جلوگيري كنند اما ما خيلي وقتها اين گونيها را خالي ميكرديم و ۲ ريال ميفروختيم!»
سال ۱۳۴۷ بود كه در پي بازديد چند ماه قبل اميرعباس هويدا نخستوزير وقت از مناطق سيلزده، طرح احداث سد سيلبند جنوب تهران به تصويب رسيد و سرانجام فعاليتهايي براي جلوگيري از وقوع فاجعهاي چون سيل ۱۳۴۱ به عمل آمد. با اين حال هنوز هم بعد از گذشت نيمقرن، سايه وحشت از تكرار فاجعه، در بسياري از محلات تهران وجود دارد. خاطره سيل پايتخت هنوز هم در گوشه گوشه جنوب شهر تهران نفس ميكشد.
----------------------------------
منابع:
مجله خواندنيها، سال بيست و دوم، شماره ۶۲
آرشيو روزنامه اطلاعات، ۲۸ فروردين و ۲ ارديبهشت ۱۳۴۱
گفتوگوي هوشنگ كشاورز صدر با سايت عصر نو، ۱۱ دي ۱۳۸۱
منبع: تاريخ ايراني
چهارشنبه|ا|30|ا|فروردين|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 649]
-
گوناگون
پربازدیدترینها