واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پابوس سلطان
تختی که در خانواده ای مذهبی و معتقد پرورش یافته بود، از همان جوانی انسانی مومن و پرهیزگار بود. ایمانی خالصانه داشت، برای شرعیات اهمیت خاصی قائل بود و نماز و روزه اش هرگز ترک نمی شد. شبهای جمعه همواره برای زیارت به حضرت عبدالعظیم می رفت و ارادت خاصی به ائمه اطهار خصوصاً حضرت ثامن الحج(ع) داشت. نقافیان از مفسران قدیمی ورزش در مشهد با تجلیل از سجایای اخلاقی جهان پهلوان تختی می گوید:« تختی ارادت وعلاقه زیادی به حضرت امام رضا (ع) داشت و در هر فرصتی که پیش می آمد و یا پیش از هر سفری به خارج به مشهد می آمد و به زیارت و پابوسی آن حضرت مشرف می شد. وقتی وارد حرم حضرت رضا (ع) می شد، دیگر خودش نبود، آستان بوسی اش به قدری خاضعانه و بی پیرایه بود که همه همراهان و اطرافیان را تحت تاثیر قرار می داد.»تختی در آخرین مصاحبه اش در مورد رمز موفقیت خود را تأسی از ائمه اطهار دانسته و می گوید:« من از علی(ع) آموختم که مقابل ناملایمات باید ایستادگی کرد و برای پیروزی باید تلاش کرد و با اتکا به خدا به میدان رفت و پیروز شد. من چنین کردم و پیروز شدم، ولی نه آن پیروزی که من می خواستم چرا که نگذاشتند و سد راهم شدند.»ساده زیستی، قناعت و مناعت طبع از صفات بارز جهان پهلوان بود. وی با وجود مشکلات مالی که به ویژه در اثر فشارهای رژیم گریبانگیرش بود، نه تنها حاضر به پذیرش پیشنهادات وسوسه انگیزی که به وی می شد نبود که با بزرگواری، مستمری محدود خود را نیز به کشتی گیران نیازمند حواله می کرد. شاه حسینی یکی از دوستان نزدیک تختی ضمن بیان خاطره یکی از دیدارهای خود با وی از قول جهان پهلوان نقل می کند:« اومدن به من می گن حالا که بعضی از آقایون ورزشکار فیلم بازی کردن و از نظر مال و تمول، شارژ شدن، تو هم بیا پول کلونی بگیر و تو یکی دو تا فیلم بازی کن. من بهشون گفتم آقا از من این کارها ساخته نیست. ما اگر پول می خواستیم از طریق مشروع ترهم می شد.»وی افزود:« نماینده کمپانی تیغ ناست اومده پیشنهاد کرده که بیا پای آینه با این تیغ های ناست یه خورده صورتت را بتراش ما هم مبلغ زیادی می دیم و بعد از نقل این پیشنهاد یک مصرع شعر خواند: عمر عزیز است و صرف غم نتوان کرد. وقتی دست و پا شکسته این مصرع را خواند گفت: بقیه اش یادم رفته.»تختی هر بار که عازم سفر ورزشی بود، به مشهد می رفت و به ثامن الحجج(ع) متوسل می شد، در عین حال که دستگاه تربیت بدنی و سرشناسان شهر به وی بسیار احترام می گذاشتند و استقبال می کردند. پهلوان ایران به خانه وفادار- پهلوان صاحب بازوبند- وارد می شد و همیشه می گفت:« ما باید بریم خونه وفادار چون آبگوشت خونه وفادار می ارزه به تمام غذاهای دیگه و چلوکباب توکلی.» بینی و بین الله مردم ما هم الحق پاسخ خوبی به جهان پهلوان خود دادند. پس از چهل سال از مرگش نسلی که نه وی و نه کشتی اش را دیده و تنها اسمی از او شنیده، این چنین شیفته اوست و هر سال یادش را گرامی می دارد. ما از تختی کشتی گیرتر داشتیم، اما مردم برای سگک نشستن شیفته اش نشدند. مدال بگیر هم زیاد داشتیم ولی تختی بود که مدال مردم را گرفت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 221]