تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):دانشمندی که از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828694969




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شما از هر مالكي صاحب خانه تريد


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: شما سالهاست اينجائيد، خيلي قبل تر از اينكه من باشم پس بي ادبي است اگر بگويم مهمان ماييد، شما از هر مالكي صاحب خانه تريد، راست مي گويند كه شما خورشيد ايرانيد چون هر خانه تان همان سمتي است كه هر روز خورشيد طلوع مي كند،بااينكه فرسنگها از شما فاصله دارم و براي رسيدن به خانه تان بايد اتوبوسي سوار شوم، يا قطاري يا هواپيمايي اماروزگاري بود كه آنقدر نزديك بوديد كه دوريتان را حس نمي كردم. آنروزها خيلي دوستتان داشتم،آن روزها پدرم قلمدوشم مي كرد و مي آمديم مشهد،از همان وقتها اسم مشهد برايم با نام شما گره خورده بود،آن موقع ها كبوترهاي حرمتان وسط صحن جايي داشتند و برايشان گندم مي ريختيم،حتي يك عكس هم دارم كه وسط كبوترها روي گندمها نشسته ام درحاليكه پستانك قرمزرنگي به گردنم آويزان است ، اين عكس را سند مي آورم براي اينكه نشانه اي از يك دوستي قديمي است. خيلي به شما توسل مي كردم،يادم مي آيد موقعي كه مدرسه مي رفتم، هر سه شنبه با بچه هاي كلاس مراسم دعاي توسل داشتيم و من آنقدر اسم بچه هايي كه قرار بود فرازهاي اين دعا را بخوانند جابجا مي كردم تا خودم كسي باشم كه فراز توسل به شما را مي خوانم. مربي پرورشي مان از چندتا از اين آيينها فيلم گرفت، اين نوار ويدئويي يكي از آن آيينهاست، من دراين نوار موقع خواندن دعاي توسل به شما گريه مي كنم، اين هم سند ديگري براي شما كه بدانيد خيلي دوستتان داشتم. خيلي دلم برايتان تنگ مي شد، با اينكه مي دانستم تنها كسي نيستم كه شما را با صداي بلند، يا با نجواي دل صدا مي كنم،بااينكه مي دانستم همه اينهايي كه به حرمتان مي آيند بي قرار شمايند اما ته دلم اميد داشتم كه از بين همه آدمهايي كه صدايتان مي زنند و مي گويند: يا امام رضا صداي مراهم بشنويد،مراهم ببينيد اما انگار خيلي وقت است كه ديگر برايتان آنقدرها هم شنيدني و ديدني نيستم. گلايه دارم آقا،ازاينكه از آن دوستي قديمي و اشكهاي با صفا اثر كمي برايم مانده، گلايه دارم كه با بزرگ شدنم،مشكلات زندگي آنقدر پاپيچم شده كه ديگر خيلي كم مي توانم سري به مشهد بزنم، گلايه دارم كه چرا بخاطر فكر و خيالهاي روزانه ام قول و قرارم را براي خواندن هفته اي يك بار دعاي توسل را فراموش مي كنم، گلايه دارم كه چرا مرا نمي طلبيد بيايم پابوس،همين همسايه روبرويي مان ماهي يكبار، بار سفر به مشهد را مي بندد،نه اينكه فكر كنيد دلم نمي خواهد بيايم، آخر براي شما چه فرقي مي كند كه كداميك از دوستدارانتان به ديدنتان بيايند، اما چرا او هر ماه و من ... نه حسودي نمي كنم اما به حالش غبطه مي خورم، خوش به حالش كه شما اينقدر بيشتر از من دوستش داريد كه دلتان براي او تنگ مي شود و براي من آنقدرها دلتنگ نيستيد، براي همين هم از شما گلايه دارم آقا. از روزهاي بي خيالي بچگي ام خيلي سالها گذشته است، دلم پر از حرف مگوست، مي خواهيد برايتان يكي يكي از غصه هاي دلم بگويم، اصلا فرصت كرده ايد كه آخرين نامه ام را كه به همين همسايه مان دادم تا در ضريحتان بيندازد بخوانيد،بااينكه مي دانم شماعالم آل محمد هستيد و به تمام اسرار آگاه، باز هم راز دلم براي شما مي گويم،از قفل هايي كه به زندگي ام زده شده، از لحظه هاي خاكستري روزگارم،از دعاهايم كه بي جواب مانده،ازدستهاي رو به آسمانم كه هنوز پايين نيامده، از بغض هايم كه هر لحظه ترس تركيدنشان را دارم، از اشكهايم كه پاك نشده، از اينكه دلم مي خواست امروز جزو مهمانان تولدتان باشم، نه اينكه دور از حرمتان، سر به زير، زير لب گلايه كنم. خوش به حالتان،امروز كه تولدتان است، ميليونها مهمان داريد، خوش به حال مهمانانتان كه چه ميزبان مهرباني دارند، گلايه دارم آقا چرا امروز دلم را سوزانديد و مرا دور از حرمتان نگه داشتيد، شما برخلاف همه ايد،همه روز تولدشان هديه مي گيرند و شما هديه مي دهيد، چرا براي هديه تولدتان مرا قابل ندانستيد؟ سايت اينترنتي تصاوير حرم رضوي،مستقيم از صحن ضريح،گنبد طلايي و سقاخانه تصوير دارد ، ديگر نه تنها دلم بلكه بندبند وجود رضايت نمي دهند كه نگاهتان نكنم، دستم را مي گذارم روي صفحه مانيتور رايانه ام،چشمهايم را بسته نگه مي دارم وچشم دلم را باز مي كنم زيرلب مي گويم: السلام عليك يا غريب الغرباء،يا معين الضعفاء و الفقراء،شمس الشموس،السلطان سرير ارتضا، ابالحسن، علي بن موسي، الراضي بالقدر و القضاء، مولا يا امام رضا اشكهايم سرازير مي شود،راست مي گويند كه غم ازدل برود چون توبيايي،ازاين فرسنگهاي دور ، حس مي كنم كنار ضريح مطهر نشسته ام، آنقدر مشبكهاي سرد آن را در دست مي فشارم كه گرماي دستاني كه از آنسو دستانم را مي گيرد حس مي كنم. راست مي گويند كه هرگاه اراده كني امام رضا (ع) را زيارت كني از همان لحظه زائر اويي، چشمانم را باز مي كنم در اتاقم پشت ميز رايانه ام نشسته ام، باز فرسنگها دور از حرم در حاليكه دلم را به مشبكهاي ضريح گره زده ام. كاش مي توانستم اين حرفها، اين هديه گلايه آميز را پاره كنم و دوباره هديه اي برايتان بياورم، مي دانم كار از كار گذشته است، مي دانم نامه گلايه آميزم را خوانده ايد، خجالت زده ام آقا. مي خواهم بگويم با اينكه مشكلات زندگي، بندي شده كه دست و دل و زبانم را بسته تا كمتر به پابوستان بيايم يا يادتان بيفتم اما هميشه هروقت كه چشمم به گنبد طلايتان، ضريح مطهرتان، سقاخانه تان و كبوترهاي حرمتان بيفتد، چه خودم بيايم پابوس، چه از تلويزيون و چه از سايت اينترنتي نشانه اي از حرمتان بيينم، چه هر لحظه ازشبانه روز يادتان بيفتم، بلافاصه مي گويم: با اين همه مشكلات زندگي، با اين همه دعاي بي جواب، خدايا راضي ام به رضاي تو اين را مي گويم چون مي دانم كه شما رضاي خداييد و رضاي مهرباني كه پناه محرومان است هرگز دلم را نمي شكند حتي اگر براي او نامه اي بنويسم پر از گلايه هاي يك زائر دورافتاده از حرم. حتي اگر اين نامه هديه تولد رعيتي باشد براي سلطان.ك/4 7340/599/608




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 534]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن