تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مردم را به غير از زبان خود، دعوت كنيد، تا پرهيزكارى و كوشش در عبادت و نماز و خوبى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827593903




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

احمد عابدزاده: يك بار عاشق شدم (تصویری جالب)


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک:
t1-ahmad-1.jpg
منبع : خانواده سبز شايد، فوتبال ايران ديگر دروازه‌باني مثل او را به خود نبيند، احمدرضا عابدزاده تا چندي ديگر چهلمين سال زندگي‌اش تمام مي‌شود، اين زمان چقدر زود مي‌گذرد، انگار همين ديروز بود كه در مقدماتي المپيك سئول 1988، در سن 19 سالگي از سوي مرحوم پرويز دهداري به تيم ملي ايران دعوت شد و تا ده سال به طور ثابت از دروازه كشورش محافظت كرد و لقب عقاب آسيا را به خود اختصاص داد، تك‌تك مردم ايران از او خاطره دارند، خاطره‌هاي زيبا و به يادماندني كه در ذهن‌شان نقش بسته است. آنچه كه مي‌خوانيد، گفته‌هاي عابدزاده از نوعي ديگر است و بيشتر به جنبه‌هاي زندگي شخصي‌اش مي‌پردازد:
t1-ahmad-2.jpg
• چهل سال پيش در آبادان به دنيا آمدم، جنگ كه شد به اصفهان رفتيم و سرانجام هم سر از تهران، اين شهر شلوغ در آوردم. • يادم مي‌آيد كه هميشه كاسه زانوهاي شلوارم پاره بود، توي آسفالت چنان شيرجه مي‌زدم انگار روي پنبه شيرجه مي‌زنم. واقعا بي‌كله بودم آخر آدم عاقل روي آسفالت شيرجه مي‌زند. • با دو سه نفري از رفقاي كودكي‌ام هنوز رابطه دارم، دلم براي هم‌تيمي‌هاي اصفهاني‌ام تنگ شده است. • سه ماه تابستان را توي كوچه به دنبال توپ بودم، مثل خيلي از بچه‌هاي ديگر، آن زمان كار هم مي‌كردم، يادم مي‌آيد، هيچ وقت از زير كار در نمي‌رفتم، نجاري و نقاشي ساختمان از كارهاي آن زمان بود... دلم مي‌خواست روزي نجار شوم. • كلاس اول دبستان، معدلم بيست شد، هيچ وقت از مدرسه فرار نمي‌كردم، مثل يك دانش‌آموز خوب سر موقع مي‌رفتم و سر موقع هم بر مي‌گشتم. • يادم مي‌آيد از بقيه هم‌سن و سال‌هايم هيكل بزرگتري داشتم، به همين خاطر زمان زنگ ورزش معلم مي‌گفت بچه‌ها را من بدوانم. يك روز زمان دويدن توي حياط مدرسه سر يكي از بچه‌ها خورد به ميله و شكست من همكلاسي‌ام را انداختم روي كولم و دويدم تا دفتر، يكي از معلم‌ها وقتي اين صحنه را ديد كه از سر او خون مي‌آيد، غش كرد و افتاد، نمي‌دانستم بخندم و يا... • يك بار حدود سال هفتاد عاشق شدم و ازدواج كردم. • همه مردها زن ذليل هستند و همه زن‌ها، مرد ذليل... من اعتقاد دارم اين رابطه ذلت دو طرفه است. • فكر كرديد من دو، سه ميليارد خانه دارم، خانه‌هاي پاسداران و زعفرانيه مستاجر بودم، الان در يك آپارتمان در محله سعادت‌آباد زندگي مي‌كنم، اولين و آخرين ماشين من، يك بليزر است كه مثل اسب پيشوني سفيد، همه جا معروفه... اما رنگش سفيد است.
t1-ahmad-4.jpg
• يادمه يك بار كه ماشينم را پارك كردم، ديدم پليس داشت جريمه مي‌نوشت، رسيدم بالاي سرش، بنده خدا افسر راهنمايي يواشكي قبض جريمه را گذاشت جيبش، آمد جلو و گفت: مي‌شه پشت اين دسته قبض را امضا كني، گفتم جريمه‌ام را بده تا امضا كنم... گفت: خودم مي‌پردازم به عشق بازي ايران – استراليا، چون خيلي حال كردم، واقعا گاهي اوقات شرمنده مردم مي‌شوم. • اون كسي كه در بازي ايران – استراليا تور دروازه را پاره كرد، قيافه مضحكي داشت. همين كه آمد طرف دروازه، گفتم بزنم توي گوشش، اما منصرف شدم. اصلا او بزرگ‌ترين خدمت را به ما كرد، بازي كه به ضرر ما بود، از جريان افتاد و ورق به دست ما برگشت، يادش به خير، انگار همين ديروز بود. • يك دختر و يك پسر دارم، پسرم امير تا 20 سال دروازه تيم ملي را بيمه خواهد كرد، مطمئن باشيد. • در حال حاضر در تيم اميد ايران مربيگري مي‌كنم و حواسم به آموزش جوانان است.
t1-ahmad-7.jpg
کمال ذاکرزاده





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 579]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن