تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815347006
آيتالله مهدوي كني در تشريح مراحل تشكيل و اقدامات شوراي انقلاب:/١/ مسئوليت مهم شورا قبل از پيروزي اين بود كه مردم در مسير رهبري انقلاب حركت كنند
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: آيتالله مهدوي كني در تشريح مراحل تشكيل و اقدامات شوراي انقلاب:/١/ مسئوليت مهم شورا قبل از پيروزي اين بود كه مردم در مسير رهبري انقلاب حركت كنند
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: تاريخ
آيتالله محمدرضا مهدوي كني در آستانه سيامين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، روند تشكيل و اقدامات شوراي انقلاب را تشريح كرد.
به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا، دبير كل جامعه روحانيت مبارز كه با موضوع تشكيل شوراي انقلاب اسلامي، سخن ميگفت، درباره تشكيل شوراي انقلاب به عنوان يكي از تصميمات مهم و جدي و اولين بازوي اجرايي فرامين امام خميني (ره) افزود: البته بيش از سي سال از اين جريان گذشته است و من تمام خصوصيات را يادم نيست. ولي آنقدر كه به ياد دارم، شوراي انقلاب قبل از پيروزي انقلاب تشكيل شد. زماني كه امام در پاريس بودند، مسئله شوراي انقلاب مطرح شد. شوراي انقلاب دو ماموريت داشت، يك ماموريت قبل از پيروزي و يك ماموريت بعد از پيروزي.
ماموريت قبل از پيروزي، رهبري نهضت بود. امام خميني(ره) گرچه از دور كل نهضت را رهبري ميكردند، ولي چون در ايران تشريف نداشتند، براي جزئيات حركت نهضت نياز به يك رهبري بود.
وقتي كه شوراي انقلاب تشكيل شد، معلوم نبود آيا انقلاب پيروز ميشود يا خير، يا اگر پيروز ميشود كي به پيروزي مي رسد.
مرحوم شهيد مطهري و شهيد بهشتي وقتي در پاريس بودند، بحث شوراي انقلاب را آغاز كردند. گفتند در ايران يك عدهاي بايد باشند كه از نزديك انقلاب را رهبري كنند.
هسته مركزي اين شورا از روحانيان تشكيل ميشد. با پيشنهاد مرحوم شهيد مطهري و بعد هم شهيد بهشتي (نميدانم با هم و يا كدام مقدم بودند ولي ميدانم هر دو مؤثر بودند. اينكه آيا برادران ديگر يا نبودند نميدانم و نفي نميكنم) بحث شد كه اول از روحانيين چند نفر باشند كه يادم هست مرحوم شهيد مطهري (يا شهيد بهشتي) به بنده پيشنهاد شوراي انقلاب را دادند. همينطور شهيد باهنر، جناب آقاي هاشمي، جناب آقاي موسوي اردبيلي و بعد هم مقام معظم رهبري (چون ايشان در مشهد بودند).
اين چند نفر روحاني پيشنهاد را خدمت امام دادند و امام هم تاييد كردند. ابلاغ تشكيل شورا هم به وسيله شهيد بهشتي يا شهيد مطهري بود.
سپس بيان شد كه چون ما ميخواهيم يك كار سياسي و مردمي انجام بدهيم و با تمام گروهها ارتباط داشته باشيم، تنها روحانيون نميتوانند در شوراي انقلاب فعال باشند و بايد از دانشگاه، ارتش و گروههاي ديگر هم باشند. مرحوم مهندس بازرگان، دكتر سحابي و دو نفر از ارتش مرحوم شهيد قرني و سرتيپ مسعودي (يا مقصودي) به ليست اضافه شدند.
سپس سرتيپ مدني پيشنهاد شد. آقاي مهندس بازرگان ميگفت مدني هم خوب است، شخصيتي ملي دارد. ولي مرحوم شهيد بهشتي پس از ملاقاتي كه با وي داشت، گفت ايشان به درد انقلاب نميخورد، افكار خاصي براي خودش دارد و مليگراست و از آن طرف هم يك كمي روحيه استكباري دارد.
مرحوم آيتالله طالقاني هم به شوراي انقلاب اضافه شد. گاهي آقاي مهندس عزتالله سحابي ميآمدند. ابتدا اعضاي شورا شانزده نفر بود و بعد به بيست نفر و در مراحلي به بيست و يك نفر هم رسيد. در بعضي از جلسات آيتالله مشكيني و آيتالله منتظري هم بودند. نميدانم اين آقايان عضو بودند يا مدعو.
شايد مرحوم شهيد چمران هم بود (البته آقاي هاشمي بهتر ميداند؛ چون ايشان يادداشت كرده، ولي من يادداشت نكردهام) نميدانم شهيد چمران به اعتبار اينكه وزير دفاع بود در آن زمان ميآمد يا به خاطر اينكه عضو شوراي انقلاب هم بود.
بنيصدر، قطبزاده و يزدي؛ يعني كساني كه از پاريس با امام آمدند، هم بودند.
قبل از اينكه امام تشريف بياورند، مسائلي كه اتفاق ميافتاد با تلفن، يا اعزام افراد به خارج و يا ارسال نامه، با ايشان تماس ميگرفتيم.
بلي، امام خميني مسائل انقلاب را اينگونه رهبري ميكردند.
وي افزود: يكي از مواردي كه يادم هست، جريان بختيار بود. يادم ميآيد بختيار به وسيله عباس اميرانتظام كه او هم از ملي گراها بود پيشنهاد داد كه حاضراست به استقبال امام بيايد نه براي اينكه استعفاء كند، بلكه بيايد و اظهار بيعت بكند. تا اين حد بختيار حاضر شده بود كه در برابر امام و يارانش تسليم بشود.
با امام تماس گرفته شد و ايشان فرمودند بختيار بايد استعفاء كند و تا استعفاء نكند او را نميپذيرم.
ديگران هم كه ميخواستند در پاريس با امام ملاقات كنند، مثل مرحوم مهندس بازرگان، سيد جلال تهراني و دكتر سنجابي، امام ميفرمودند يك شرطش اين است كه شاه و حكومت شاهنشاهي را نفي كنيد. چون معمولاً مليگراها اعتقاد داشتند شاه بودنش خوب است. او سلطنت كند ولي حكومت نكند.
خوب يادم هست كه در همين كميته اعتصابات كه در خيابان دكتر فاطمي بود. با مرحوم دكتر سحابي برميگشتيم. ظهر بود، جلسه تمام شده بود و توي تاكسي بوديم. جوانها شعار ميدادند مرگ بر شاه، مرگ بر شاه ... و ميگفتند بگو مرگ بر شاه.
آقاي دكتر سحابي ميگفتند اينها چي ميگن؟ شاه كه نميشود نباشد. شاه باشد ...
حتي روزهاي آخر هم دكتر سحابي و امثال اينها معتقد بودند ما يك حكومت سلطنتي مشروطه داشته باشيم، يك حكومت دولت پارلماني، خلاصه پارلمان بتواند زمام امور مملكت و دولت را در دست بگيرد. ولي امام اين را قبول نداشتند. لذا مهندس بازرگان كه در پاريس به ملاقات امام رفت فرمودند" به اين شرط قبولت ميكنم كه مسئله سلطنت را نفي كني".
سيد جلال هم همين طور با استعفاء خدمت امام رفت. آنطور كه مرحوم اشراقي نقل ميكرد، او استعفاء كرد و حتي ميل داشت به ايران بازگردد به شرطي كه دستگيرش نكنند. مرحوم اشراقي اظهار كرد كه اگر امكان دارد كاري بكنيم كه او به تهران بتواند بيايد و كسي هم اموالش را مصادره نكند. او هم هرچه داشت وقف امام رضا(ع) كرده بود. منزلي كه در خيابان ري داشت (الآن هم هست)، كتابها و وسايل و ابزار نجومي و چيزهاي قديمي كه داشت، در اختيار آستان قدس قرار داد. عليرغم اينكه آقاي اشراقي به او قول داده بود، عملاً نتوانست اين قول را عملي كند. ميگفت من آخر عمرم ميخواهم در ايران بميرم، اما نشد.
آيتالله مهدوي كني كه با پايگاه اطلاعرساني جامعه روحانيت مبارز گفتوگو ميكرد، ادامه داد: بعضي از شعارها در راهپيماييها از طرف شوراي انقلاب يعني از كميسيونهايي كه با شوراي انقلاب ارتباط داشتند از حزبالله تهيه ميشد و مردم اين شعارها را اظهار ميكردند.
اولين رييس شورا مرحوم آقاي دكتر بهشتي بود. در رابطه با اعضا بايد بگويم كه دو نفر هم در شورا كم ميآمدند، يكي مرحوم آقاي طالقاني و يكي هم مرحوم شهيد مطهري. شهيد مطهري چند جلسه آمدند و بعد گفتند كه من يك نوشتههايي دارم كه اينها به درد انقلاب ميخورد و شما اجازه بدهيد به من ( احتمالاً بعد از پيروزي انقلاب بود) بروم نوشتههايم را تكميل كنم. (ايشان مسائلي هم در مورد اقتصاد داشت كه بعداً چاپ شد). مرحوم آيتالله طالقاني گاهي ميآمدند و حضورشان خيلي جدي نبود. در خبرگان هم خيلي نميآمدند.
در بعضي جلسات آقاي منتظري و آقاي مشكيني را ميديدم كه حضور داشتند، جدي هم حضور داشتند، مثل اراضي كشت موقت و بعضي از مصادراتي كه شده بود. آقايان هم در آن اظهار نظر ميكردند (البته اينها مربوط به بعد از بيست و دوم بهمن است).
پس رهبري نهضت يك مسئوليت مهم شوراي انقلاب قبل از پيروزي بود، تا مردم بيرهبر نباشند و سرخود كارهايي نكنند، بلكه كارهايي بكنند كه در مسير رهبري انقلاب است.
دبير كل جامعه روحانيت مبارز گفت: وظيفه دوم شوراي انقلاب اسلامي مربوط به بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بود.
شورا بعد از پيروزي هم قانونگذاري ميكرد و هم كار اجرايي، در روزهاي اول انقلاب تقريبا دولت و شوراي انقلاب با هم يكي بودند.
آقاي مهندس بازرگان قبل از پيروزي انقلاب در مدرسه علوي توسط امام منصوب شد. در واكنش به اين تشكيل دولت، بختيار سخنراني كرد و گفت كه اين دولتي كه آقاي خميني معرفي كردهاند، اگر شوخي باشد طوري نيست، اما اگر جدي است ما نمي توانيم با آن برخورد كنيم.
امام هم در پاسخ گفت "جدي است. حالا تو ميخواهي چه كار كني؟"
همانروز من در حال ورود به مدرسه علوي بودم، ديدم كه آشيخ علي تهراني عبايش را سرش كشيده و داشت با ناراحتي مي رفت.
گفتم كجا داري ميري؟ گفت دارم ميروم مشهد.
گفتم الان كه موقع مشهد رفتن نيست، انقلاب دارد پيروز ميشود. گفت انقلاب را واگذار ميكنم به اينها.
من آن موقع نميدانستم كه او با مرحوم شهيد بهشتي، آقاي هاشمي و آقاي خامنهاي ميانه خوبي ندارد. او ناراحت شده بود كه مثلا اينها آمدهاند و همه جا را قبضه كردهاند. او از قبل پيروزي مرحوم شهيد مطهري، آقاي خامنهاي و آقاي هاشمي را مخصوصا دوست نداشت.
يك سفري هم به عراق كرد و خدمت امام رسيد و گفت كه من خدمت امام گفتم كه من به اينها ايراد و اشكال دارم. امام گفت "بيخود اشكال داري برو دست اينها را هم ببوس". گفت چون امام گفته من اينكار را ميكنم، اما به آنها اعتقاد ندارم.
زماني كه مهندس بازرگان نخستوزير بود، يك سخنراني در دانشگاه تهران داشت كه جمعيت زيادي هم آمده بودند. من و مرحوم شهيد مفتح ، باهنر و مطهري در كنار بازرگان بوديم. ايشان نزديك مسجد سخنراني كرد و مردم هم در مقابل او بودند. دو نكته گفت:
اول اينكه: امام يك بلدوزر ميخواهد و من يك پيكان بيشتر نيستم. من اينطوري ميتوانم كار كنم و بلدوزري نميتوانم كار كنم.
دوم اين كه خطاب كرد به بختيار و گفت كه" اي بختيار لر بيا توبه كن و بشو حر" كه مردم آنوقت خيلي تشويق كردند.
پس از مدتي كه شوراي انقلاب تصدي امور قانونگذاري و اجرابي را داشت، با مشكلاتي مواجه شدند و ديدند نميشود هم قانونگذار باشد و هم مجري. لذا وزرا تعيين شدند و دولت تشكيل شد و به تاييد شوراي انقلاب رسيد.
البته باز جلسات مشترك داشتيم براي اينكه بعضي از اعضاي شوراي انقلاب مانند دكتر شيباني، مهندس بازرگان، دكتر سحابي، يزدي، بنيصدر، قطبزاده در شوراي انقلاب ميآمدند. قطبزاده مدتي در راديو تلويزيون بود و بعد از سنجاني و دكتر يزدي وزير امور خارجه شد.
اول كسي كه نداي انقلاب را در راديو و تلويزيون سر داد، شهيد محلاتي بود كه گفت "اين صداي انقلاب اسلامي ايران است".
پس از تشكيل دولت بازهم مسئله خلط بين مسائل اجرايي و قانوني پيش ميآمد. چون گاهي دولتيها مصوباتي داشتند كه جنبه قانونگذاري پيدا ميكرد و علاوه بر آن چون شوراي انقلاب نميتوانست به همه امور رسيدگي كند، كميسيونهايي درست كرده بودند كه در آن مصوباتي داشتند و اين كميسيونها وابسته به دولت يا شوراي انقلاب تلقي ميشد.
بحث اين بود كه آن مصوبه آيا مصوبه شوراي انقلاب است يا دولت. اگر مصوبه شوراي انقلاب است جنبه قانوني دارد و اگر مصوبه دولت است جنبه قانوني ندارد.
براي رفع اين تضاد، مهندس بازرگان در شوراي انقلاب پيشنهاد داد دو نفر از اعضاي شوراي انقلاب بدون حق راي در هيات دولت شركت كنند.
من و شهيد باهنر از طرف شوراي انقلاب مدتي بدون حق راي در جلسات هيات دولت شركت ميكرديم تا اگر مشكلي بود در شوراي انقلاب مطرح كنيم.
كار شوراي انقلاب قانونگذاري بود و در عين حال قسمتي كار اجرايي و نظارت بر كارهاي اجرايي دولت.
از همين دو قطبي بودن و همچنين نظارتي كه شوراي انقلاب خواه ناخواه بايد داشته باشد، اختلافاتي حاصل ميشد و به تعبير تحليلي بنده، بخاطر بيتجربگي كه در اداره امور كشور، بين شوراي انقلاب و دولت يك اختلافاتي خواه نا خواه بروز ميكرد. منتها بنا بر اين نبود كه اختلافات پر رنگ شود و بنا براصلاح امور و اختلافات بود.
يكي از مواردي كه اختلافبرانگيز بود، مساله جهاد سازندگي و كمك كردن به كارگاههاي زودبازده بود، كه الآن هم در دولت آقاي احمدينژاد مطرح است.
پيشنهاددهنده بنگاههاي زودبازده مرحوم بهشتي بودند. ايشان روي همان ديدگاهي كه داشت ميگفت ما بايد جوانان را مشغول كار كنيم، وگرنه آنها صيد مخالفاني چون فداييها و مجاهدين و ... خواهند شد.
يادم است كه روزهاي اول همين جوانها جمع ميشدند، كنار فرمانداريها و استانداريها كه ما كار ميخواهيم، گاهي هم در كارخانجات اين تجمعها پيدا ميشد كه حق ما داده نشده و ...
ديگر از پيشنهادات مرحوم شهيد بهشتي مسئله جهاد سازندگي بود. ميگفت ما مردم را بسيج كنيم به روستاها بروند و در برداشت محصول همكاري كنند. و اين امور در رفع تنشها موفق بود و آثار مفيدي هم داشت.
اما بنگاههاي زودبازده عملا نتيجه نداشت. پول ميدادند به جوانهايي كه هم تجربه نداشتند و هم سرمايه آنها كم بود و عملا نميتوانستند با كارخانجات بزرگ فعال رقابت كنند، چون هم جنسشان بهتر بود و هم ارزانتر و همين شد كه پولهايي كه دادند، از بين رفت.
وي افزود: بنيصدر بعد از تصدي رياستجمهوري، رييس شوراي انقلاب هم شد. از آنطرف هم فرماندهي كل قوا را هم امام به او تفويض كرد. بيشتر براي اين بود كه بهانه را از او بگيرند و بني صدر بسيار بهانهگير بود. او ميگفت شما هيچكدامتان در امر اقتصاد و كشورداري مجتهد نيستيد و مجتهد كسي است صد و چند علم داشته باشد و شما نميتوانيد در اين امور اظهار نظر بكنيد.
او كسي را هم قبول نداشت مگر كساني كه در آمريكا و ... تحصيل كرده بودند.
مهدوي كني درباره اين كه آيا شوراي انقلاب خدمت امام مشرف ميشدند؟ گفت:
بلي امام قم بودند و ما ماهي يكبار خدمت ايشان ميرسيديم. يادم است در يك جلسه امام درباره معاون وزير كشاورزي صحبت كرد. وقتي آقاي شيباني وزير كشاورزي شده بود. معاون وي مرحوم رضا اصفهاني بود. او افكار روشنفكري داشت و آدم متديني هم بود. عدهاي از كشاورزاني كه چپگرايي داشتند، دور او را گرفته بودند. امام اين را نميپسنديد. امام در قم به آقاي شيباني گفت كه او را بردارد و بعضي گفتند كه او آدم خوبي است و امام گفت : اگر او را برنداريد خودم خلعش ميكنم.
سپس او يك نامه استعفائي نوشت براي ملت و كشاورزان عزيز و ... آقايان به او گفتند كه مگر تو از طرف ملت رسما منصوب شده بودي كه استعفايت را خطاب به مردم نوشتي؟
من با اينكه با او دوست بودم، به او تند شدم و گفتم كه دست از اين بازيها بردار. انقلاب را كه باهاش بازي نميكنند. ميخواهي وجيهالمله بشوي؟ ...
بني صدر و مرحوم بهشتي و بازرگان گفتند ما عصبانيت آقاي مهدوي را تا به حال نديده بوديم. امشب عجب ايشان تند شد. بعد ديگر ول كرد و رفت.
وي درباره اين كه شوراي انقلاب چگونه منحل شد؟ گفت: زماني كه مجلس شوراي اسلامي تشكيل شد ديگر محلي براي ادامه كار شورا باقي نماند و شوراي انقلاب منحل شد.
ادامه دارد ...
جمعه|ا|18|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]
-
گوناگون
پربازدیدترینها