واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: طرح مشترك سازمان اطلاعاتي ايران و فرانسه پروژه جاسوسي نفوذ به جامعه شيعي
نويسنده: پيام فضلي نژاد
سال 1351 كه ديدارهاي كنت دمارانش با محمدرضا پهلوي آغاز گشت، آن ها خيلي زود رفاقتي نزديك با يكديگر به هم زدند، تا جايي كه الكساندر دمارانش لقب «مشاور ويژه اعليحضرت» را گرفت.29 سرويس جاسوسي او به سرعت درگير مسائل انقلاب اسلامي شد و به عنوان يكي از نخستين سرويس ها، ابتداي دهه 1350 به بررسي جامع فعاليت هاي شيعيان در ايران پرداخت. رويكرد اطلاعاتي الكساندر دمارانش به انتخاب يك دستيار ايراني براي رئيس سرويس جاسوسي فرانسه انجاميد30 كه تا سال هاي پس از انقلاب اسلامي نيز در پست خود ماند. اين دستيار كه از او با عنوان «جوان سرشناس» ياد شده است، در همه جلسات تحليل «مسأله ايران» كنار دست رئيس سرويس، روساي اطلاعاتي فرانسه در خاورميانه و رئيس ايستگاه جاسوسي ايران مي نشست و سرپرستي «گروه متخصصان ايران» را برعهده داشت. دمارانش در يكي از همين جلسات جمله اي كنايه آميز گفت كه استراتژي آينده «جهان ليبرال سرمايه داري» در برابر «جهان اسلام» را بازمي تاباند:
فكر كنيد ما مردان زمان جنگ هاي صليبي هستيم.31
گزارش هاي سرويس از طريق بولتن هاي اطلاعاتي BR به اطلاع شاه مي رسيد و «علائم طغيان در ميان روحانيت» را هشدار مي داد.32 برپايه همين علائم «سرهنگ ال» رئيس ايستگاه جاسوسي فرانسه در تهران، مجري «پروژه نفوذ به درون جامعه شيعي ايران» شد و «با استفاده از دام هاي اطلاعاتي كوشيد تا به درون مغز و ذهن كساني كه دشمن غرب تعريف مي شدند، نفوذ كند.»33 در واقع فرانسوي ها فكر مي كردند كه اگر روزي شيعيان در ايران به قدرت برسند، شبكه اي از ايرانيان مسلمان و نخبگان شيعه به كارشان مي آيد. براي همين، يك «شبكه اطلاعاتي در مساجد و هيات هاي مذهبي» تشكيل دادند و مدام به گسترش آن مي انديشيدند.34 اين شبكه از نيمه دهه 1360 با سرويس هاي جاسوسي موساد و سيا پيوند خورد تا «طرح براندازي تشيع تا سال 1388» را پيش ببرد.
گرچه «پروژه نفوذ» را سازمان جاسوسي سيا نيز در گستره اي وسيع تر با صدها عامل اجرايي تعقيب مي كرد و مسأله ايران چنان اهميتي يافت كه در اسفند 1351 ريچارد هلمز، رئيس سابق CIA در مقام سفير آمريكا به همراه همسر انگليسي اش وارد تهران شد، اما روش تحليل كنت دمارانش با هلمز كاملا متفاوت بود. او مي گفت آمريكايي ها اطلاعات خود را از درون فيلتر «ذهنيت غربي» رد مي كنند و سپس به تفسير آن مي پردازند؛ در حالي كه بايد اطلاعات را بر اساس «ذهنيت روحانيون» و «انقلابيون شيعه» تفسير كرد و به تصويري روشن از انگيزه ها و اهداف آنان رسيد. از ديگر سو، روش تحليل سياسي رهبران ايالات متحده در تقسيم جهان به 2 بلوك دوستان و دشمنان را نمي پسنديد و معتقد بود «آن ها به تفاسير مخالف با اين قاعده كلي جغرافيايي- سياسي، تمايلي نشان نمي دهند.»35 دمارانش همين نگاه را سبب شكل گيري «بزرگ ترين تعابير غلط اطلاعاتي» در قرن بيستم مي دانست كه كار را به «جنگ جهاني چهارم» رساند؛ چون هيچ تلقي درستي درباره نيروهاي مذهبي در حال جوشش از درون جامعه ايران وجود نداشت.36 بنابراين، پس از به قدرت رسيدن آن ها نيز استراتژي مطلوبي براي مهارشان تدوين نگشت. تخمين ها و تحليل هاي اشتباه به سياست ها و تصميمات ناكارآمد انجاميد و اين، يك «حلقه اطلاعاتي گمشده » بود كه دمارانش پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز براي جست وجويش حتي تا پشت جبهه هاي دفاع مقدس و اردوگاه اسيران جنگي در عراق رفت.
همراه با اجراي «پروژه نفوذ» و «شبكه سازي در مساجد»، دمارانش پيشنهاد مشاركت در چندين عمليات مخفي سياسي را به شاه ايران داد كه يكي از آن ها تاسيس دانشگاه جهاني سوئيس در سال 1352 بود.37 دمارانش مي گفت كه چون حكومت سلطنتي پشتوانه تئوريك لازم را ندارد، نيازمند يك «پشتوانه معرفتي» است. كنت به شاهان ايران و عربستان پيشنهاد داد كه روشنفكران و دانشگاهيان «راستگرا» تربيت كنند؛ يعني جمعي از نخبگان كه هم گرايش هاي محافظه كارانه به سود رژيم سلطنتي داشته باشند و هم فضاي «روشنفكري ماركسيستي» را بشكنند.38 هر 2 شاه شيفته طرح شدند. امتياز اين پيشنهاد، «پوشش امنيتي» آن بود، چون سوئيس را همواره نماد يك «كشور بي طرف» مي شناختند كه خيلي دشوار به مشاركت در پروژه هاي بزرگ جاسوسي تن مي دهد. با اين حال، دو پادشاه پول كلاني را براي تاسيس دانشگاه جهاني خود كنار گذاشتند و سرانجام دمارانش در مذاكراتش، موافقت دولتمردان اين كشور بي طرف را براي مشاركت در يك «جنگ علمي» به نفع سلطنت طلبان گرفت.39 سال 1353، او نظر مساعد شاه را براي سرمايه گذاري در يكي از بخش هاي بزرگ ترين عمليات جاسوسي قرن بيستم (عمليات سري PSB ) در حوزه «علوم انساني» و «روشنفكري» با اسم رمز كيوكپريا ( Qkopera ) جلب كرد كه رفيق مشتركشان، ريچارد هلمز نيز در كادر رهبري آن حضور داشت.40 يكي از اهداف عمليات، انتشار مجلات روشنفكري ضدكمونيستي بود و از دل آن ده ها ژورنال فكري براي ساختن فضاي گفتمان هاي ليبرالي درآمد؛ مانند مجله معروف اينكانتر كه يهوديان سرشناسي چون س رآيزايا برلين و ريمون آرون آن را راهبري مي كردند،41 اما سال 1966 ارتباطات گسترده آنان با سازمان سيا فاش گشت و آبروي بزرگ ترين تئوريسين هاي جهان ليبرال سرمايه داري رفت.42 شاه كه از جنون ضدكمونيستي كم نظيري رنج مي برد، پيشنهاد دمارانش را پذيرفت و به ساواك دستور داد تا سالي 600 هزار دلار به سرويس جاسوسي فرانسه براي حمايت از اين پروژه بپردازد.43 بعدها مي بينيم اين تصميم شاه نيز، وصلت با شكستي سهمگين بود.
پاورقي
شنبه|ا|1|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]