واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: برگي از تاريخ ايران و تونس؛ فرار دو ديكتاتور
با افزايش آگاهي ملتها و تلاش آنان براي دستيابي به آزادي و دفاع از هويت خويش، تاريخ باز هم تكرار ميشود و ديكتاتورهاي وابسته به بيگانگان ناچار ميشوند فرار را بر قرار ترجيح دهند؛ آن گونه كه در تونس رخ داده و تنها تفاوتش با فرار شاه ايران، در روز و ساعت است.
گروه سياسي «خبرگزاري دانشجو» - فاطمه خسروپور؛ اگر تونسيها 24 دي ماه 89 با اعتراضات و تظاهرات يك ماهه خود كه با مرگ كمتر از 50 نفر همراه بود، به ديكتاتوري33 ساله زين العابدين بن علي در جلوه رئيس جمهوري پايان دادند و او را وادار به فرار از كشورش كردند، مردم غيرتمند ايران 23 سال پيش در چنين روزي - 26 دي ماه 1357- حماسه اي را آفريدند كه نه تنها به فرار بي بازگشت محمدرضا پهلوي پس از 37 سال حكومت خودكامه انجاميد، بلكه طومار دوران پهلويها و سلسله هاي طولاني شاهنشاهي را در ايران در هم پيچيد.
وقتي مردم تونس توانستند بعد از چند دهه به طور آزادانه فضاي كشورشان را به نواي دلنشين اذان معطر كنند و وقتي زنان و دختران تونسي توانستند بعد از سالها با حجاب و پوشش اسلامي در جامعه ظاهر شوند، همه اينها نشان دهنده عمق اين حركت است كه از ريشه هاي اسلام ناب محمدي سرچشمه ميگيرد.
يقين بدانيم كه سلسله جنبان اين حركتها، انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) بوده و هست؛ انقلابي كه امروز نيز با دستان با كفايت ولي امر مسلمين جهان، امام خامنه اي (مد ظله العالي) به خوبي هدايت و رهبري ميشود و اكنون صداي پاي آن در آفريقا به گوش ميرسد؛ پس از سوريه، لبنان و فلسطين امروز نوبت تونس و مصر و فردا و فرداها نوبت به همه كشورهاي اسلامي و همه آزادي خواهان جهان خواهد رسيد.
بي شك همه اين جوش و خروشها مقدمات و زمينه هاي انقلاب جهاني مصلح بشريت، قائم آل محمد، حضرت مهدي (عجل الله فرجه) است و ديري نپايد كه پرچم «لا اله الا الله» در سراسر گيتي برافراشته شود و زمين همانطوري كه از ظلم و جور پر شده از عدل داد پر گردد.
در تونس فرار حاكمي رخ داد كه اگر چه رخدادش در ميان مردم جهان عرب بي نظير بود، اما براي مردم ايران كه در تاريخ معاصر پيشگام ملل تحت ستم بوده و هست، چنين حادثه اي تازگي نداشت.
با نگاهي به تاريخ ميبينيم كه انگليس در پايان جنگ جهاني اول به خوبي بر پايه دكترين استعمار نوين، فردي گمنام، تشنه قدرت و فرمانبر را كه بتواند نيروهاي انقلابي باقي مانده را قلع و قمع، هويت ايراني - اسلامي را نابود نمايد و به جاي استعمار مستقيم عمل كند، براي اجراي منوياتش برگزيد.
«رضاخان ميرپنج» بهترين گزينه انگليس براي اجراي چنين نقشه اي بود، او كه به تازگي در قشون قزاق از خود، فرمانبري هاي جانانه اي نشان داده بود، به عنوان اهرم نظامي كودتايي انتخاب شد تا پيكر نيمه جان انقلاب مشروطه را به طور كامل از نفس بيندازد.
رضاخان ميرپنج كه بعدها نام آريايي پهلوي را براي خود برگزيد، بسرعت مدارج ترقي را طبق دكترين انگليس طي كرد و شاه شد، او با كشف حجاب و اقداماتي نظير آن، به دين و ارزش هاي مذهبي جامعه بي حرمتي كرد، هر گونه صداي مخالفي را در جامعه بشدت سركوب نمود و براي تغيير هويت ملت ايران كه هدف استعمار بود، همه همت خويش را به كار گرفت.
با اين حال، طولي نكشيد كه اين سكه استعمار نيز در ميان مردم ايران از اقبال افتاد و نياز متفقين به ايران زمين و اشغال آن، موجب شد آنان در صدد تغيير مهره هاي خود برآيند، در نتيجه رضا شاه تبعيد، و پسر جوان او، محمدرضا شاه شناسانده شد، اما فضاي بازي كه در اين جا به جايي و تا زمان تسلط شاه تازه كار بر اوضاع فراهم شد، فرصت بازسازي روحيه انقلابي - اسلامي ايرانيان را ايجاد كرد.
بزرگترين ثمره اين فضاي روحيه گيري مجدد، پس از پايان اشغال، خود را در ملي كردن صنعت نفت - كه در جهان بي نظير بود - و به فرار شاه انجاميد، نمايان ساخت.
اما اين بار هم، استعمار پير با همدستي آمريكا دست به كار شد و از طريق كودتاي سياه 28 مرداد 1332، محمدرضا پهلوي بار ديگر به قدرت بازگشت. با اين كودتا كه اجراي آن را آمريكا بر عهده داشت، بار ديگر تلاشهاي مردمي براي عقد قراردادهاي جديد نفتي به نفع ملت بي نتيجه ماند، اما ديگر نام ايران و ايراني با نام «ملي كردن نفت» در تمام جهان عجين شده بود.
با بازگشت شاه وابسته به اجانب، بسرعت سازمان امنيت و اطلاعات كشور (ساواك) شكل گرفت و تمام صداها سركوب شد، اما اين وضع تداوم نيافت؛ 10 سال بعد اين بار قيامي تماماً اسلامي به رهبري روحاني شجاعي به نام آيت الله روح الله خميني (ره) آغاز شد كه همه اقدامات سركوبگرانه شاه در تبعيد، شكنجه، زندان و شهادت او و يارانش نيز نتوانست در اراده پولادين آنان براي دفاع از هويت اسلامي ملت ايران خللي وارد كند.
مردم بتدريج پيام امام خميني (ره) را شنيدند و به او لبيك گفتند. شاه تصور ميكرد با گران شدن نفت كه به افزايش درآمد دولت منجر شده بود و تبديل ايران به ژاندارم منطقه و مهره مورد اعتماد آمريكا، بر «جزيره ثبات» حكم ميراند، غافل از اينكه در لايه هاي اجتماع نفوذ كرده بود و با سرعت پيش ميرفت.
يك سال بعد، با تداوم اقدامات سركوبگرانه شاه ديكتاتور و شكنجه و شهادت بسياري از ياران امام از جمله فرزند ايشان، حاج مصطفي خميني، شعله هاي انقلاب زبانه كشيد و ايران شاهد وقوع اعتراضات گسترده و فرياد حق طلبانه مردمي بود كه كاخ جور و ستم را در كام خود كشيد.
اين اعتراضات موجب شد تا در اوج ناباوري شاه، او و خاندانش در چنين روزي - 26 دي ماه 1356 - از كشور فراري شوند، اما ملت غيور ايران و رهبري شجاع و بابصيرت آن ديگر اجازه ندادند ابرقدرتها بار ديگر بتوانند شاه يا ديگر مهره هاي خود را بازگردانند.
26 روز پس از فرار شاه، حكومت شاهنشاهي براي هميشه از ايران رخت بربست و آرزوي تشكيل حكومتي اسلامي مبتني بر جمهوري با نثار خون دهها هزار تن از فرزندان وطن تحقق يافت.
با افزايش آگاهي ملتها و تلاش آنان براي دستيابي به آزادي و دفاع از هويت خويش، تاريخ باز هم تكرار ميشود و ديكتاتورهاي وابسته به بيگانگان ناچار ميشوند فرار را بر قرار ترجيح دهند؛ آن گونه كه در تونس رخ داده و تنها تفاوتش با فرار شاه ايران در روز و ساعت است.
سه|ا|شنبه|ا|27|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 115]