واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک:
بگذارید مردم زندگی شان را بکنند نیک صالحی:این قطبی سازی فضا تا کی و تا کجا قرار است ادامه داشته باشد و نتیجه آن چیست؟ آیا نتیجه قطبی کردن فضای سیاسی کشور پیامدهای خیلی خوب و مناسبی داشته که حالا در صدد بازتولید آن در شکل کاریکاتوریش در سینما هستیم؟! اخراجی ها- جدایی نادر از سیمین عصرایران ؛ سیدجواد سیدپور - اکران همزمان دو فیلم« اخراجی های 3» و «جدایی نادراز سیمین»حواشی تازه ای در سینمای ایران پدید آورده که می توان آنرا جزو پدیده های نو ظهور در فضای سینمای کشور تلقی کرد. بدان شکل که عده ای چنین تصویر سازی کرده اند که اگر مثلا فیلم اخراجی ها بیشتر می فروشد بدین معناست که مردم علاقه بیشتری به فیلمسازانی با پیشینه ده نمکی (کارگردان فیلم) دارند و یا شاید فروش کمتر فیلم جدایی نادر از سیمین نشانگر جایگاه اجتماعی نازل کارگردان و عقبه فکری آن پیش مردم است. حتی برخی نویسندگان در یک تحلیل جامعه شناختی و تاریخی به گونه ای وانمایی کردند که تو گویی فروش بیشتر فیلم اخراجی ها یعنی نسخ جریان روشنفکری و پایان قیل و قال نسبیت گرایی و اتمام نحله هنرپوزیتویستی ومسائلی از این دست! و جالب اینکه در این فضا سازی غیر واقعی رسانه های داخلی وحتی اپوزیسیون هم کم نگذاشته اند و تحلیل های متاتخیلی و اولترا سیاسی و اجتماعی ساخته اند و هر دم نیزبرتعدادشان افزوده می شود! نویسنده این سطور نه طرفدار این است و نه مخالف آن، نه با ده نمکی هم هیاتی بوده و نه با فرهادی هم کافه ای! فقط پرسش این است که چرا عده ای دوست دارند هر چیزی را سیاسی کنند و هر ناچیزی را در قطب بندی حق و باطل بگنجانند و آنقدر بر طبل خط کشی های بی خاصیت بکوبند که خودشان هم باورشان بشود که این طرف خط حق و آن طرف باطل است؟! چرا باید از یک اتفاق ساده در همزمانی اکران نوروزی دو تا فیلم مطرح از دو کارگردان به نتایج نادرست و فضای ناپسند رسید؟ این قطبی سازی فضا تا کی و تا کجا قرار است ادامه داشته باشد و نتیجه آن چیست؟ آیا نتیجه قطبی کردن فضای سیاسی کشور پیامدهای خیلی خوب و مناسبی داشته که حالا در صدد بازتولید آن در شکل کاریکاتوریش در سینما هستیم؟! شاید بتوان از پی چنین فضایی و چنین ترفندی چند صباحی فروش یکی، دو فیلم را بالا برد ولی نمی توان آنرا ملاک و معیاری برای نتایج ماورایی تلقی کرد. مردم سینما نمی روند که انتخاب سیاسی کنند،انتخابات زمان دیگری است و وقت دیگری، مردم سینما می روند که دقایقی لذت ببرند.این لذت می تواند در خنده باشد یا حتی در گریه، در شادی باشد یا اندوه ؛ هیچیک از اینها نفی دیگری نیست،مردم سینما نمی روند که دیگری را نفی کنند و خودشان را اثبات، دیگری را از پرده پایین بکشند وآن یکی را بالا. مردم سینما می روند که تفریح کنند، که لذت ببرند ،که زندگی کنند با همه خوبی ها و بدی هایش، با همه تلخی ها و شادیهایش. چه بسا در این میان بسیاری ورای قیل و قال محال اندیشان حاشیه پرداز، هم این فیلم را دیده اند و هم آن را، هم با اینخندیده اند و هم با آن گریه کرده اند، هم با یکی خالی شده اند و هم با یکی پر. سینما رفتن که انتخابات نیست تا گفته شود این رای بیشتری آورد و آن رای کمتری، پس این می تواند قانون بگذارد و آن نه. اگر چنین تلقی نادرستی درست باشد باید گفت زمانی که در این کشور«کلاه قرمزی» پر فروش ترین فیلم کشور بود لابد مردم ما هم به تفکر کلاه قرمزی و سازنده اش علقه و علاقه بیشتری داشتند و برایش اعتبار بیشتری قائل بودند و با انتخابشان به نوعی از او حمایت می کردند تا مثلا کلاه قرمزی باشد و پسرخاله نه. رفتن به سینما و استقبال از یک اثر لزوما به معنای پذیرش تام و تمام کلیه عقاید یک کارگردان یا فیلمساز نیست که لازم باشد اینقدر حواشی غیر ضرور برایش دست و پا کرد. اینکه هر فیلمی می تواند پیامی داشته باشد و این پیام از یک آبشخورفکری و اندیشه ای سیراب شود تفاوت می کند با آنکه رفتن مردم و بلیط خریدن آنها نیز به معنای دلبستگی عمیق با نظر و دیدگاه سازنده اثر است. این قطب بندی آنقدر ساده است که عقل را فریب می دهد و درست به همین دلیل است شاید که این قصه آنقدر پر غصه شده و از هر گوشه واکنشی از پی می آید. شاید بتوان فیلم سیاسی ساخت و یا فیلم سیاسی نساخت ولی نباید سینما رفتن و یا نرفتن مردم را به حساب سیاست گذاشت، حساب سیاست به خودی خود سنگین هست نیازی نیست از این بیشتر شود و راه رفتن مردم را هم به پای آن نوشت. بگذارید مردم زندگی شان را بکنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 318]