واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - احمد طالبینژاد طبق آمار چندسال گذشته 18 میلیون دانش آموز در کشور وجود دارد که مخاطب بالقوه سینمای کودک و نوجوان هستند اما وقتی تولیدات سینمای کودک و نوجوان را مرور میکنیم، میبینیم تولیدات ما همچنان در نقطه صفر قرار دارد. شاید افغانستان وضعیت بهتری از کشور ما داشته باشد چون به این باور رسیدهاند که برای تحول در کشور باید روی کودک و نوجوان سرمایهگذاری کرد. مشکل کشور ما هم مانند مشکل کشورهای همسایهمان پیش از آنکه مشکلات سیاسی باشد، مشکلات فرهنگی است و تنها زمانی رفع میشود که نسبت به قشر کودک و نوجوان به عنوان سرمایههای آتی کشور بیتوجه نباشیم. این شرایط جدا از سینما در حوزه تئاتر و ادبیات هم رخ داده است البته دوران طلایی برای آنها وجود داشت اما به جای حرکت به سمت جلو ما در تزاحم رسانهها گم شدهایم و کودکان را به حال خود رها کردهایم و هیچ کنترلی روی آنها نداریم. اینکه چرا امروز به اینجا رسیدهایم را باید در سیر حرکتی که در گذشته داشتهایم جستجو کرد. سال 1348 کانون پرورش فکری کودک و نوجوان تشکیل شد؛ نهادی که به واسطه مدیریت و نوع نگاه مدیران آن؛ محلی برای حضور فرهیختگان فرهنگی و ادبی کشور بود و بهترین فیلمهای کودک و نوجوان در آن سالها ساخته شد و همچنین آثار ادبی بسیار خوبی نیز در حوزه کودک تالیف شد البته در همان سالها نیز حجم فیلمهایی که درباره کودکان تولید میشد، نسبت به فیلمهای روشنفکرانهای که به بهانه کودک ساخته میشد، زیاد نبود. فیلمهای بسیاری ساخته شد که سیاسی بودند و تناسبی با دنیای کودکانه نداشتند اما این نکته را نباید فراموش کرد که در همین دوران بود که فیلمهای خوبی چون «ساز دهنی» و «مسافر» نیز ساخته شد. در مجموع باید گفت کانون پرورش فکری کودک و نوجوان فضای فرهنگ عمومی جامعه را به سمت پرورش کودکان و نوجوانان برد شاید این نگاه نیز به این دلیل وجود داشت که به مدیران وقت به اهمیت توجه به این قشر از جامعه پی برده بودند. دلیل دیگر این موفقیت این بود که مسئولان کار خود را از کودک شروع کردند و سراسری انجام شدن اکران فیلمها موفقیت این تحول را چند برابر کرد. در آن سالها کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان حرف اول را در تولید فیلمهای سینمایی کودک می زد و حتی در این حوزه از تلویزیون هم پیشی گرفته بود. این روند تا زمان مدیریت علیرضا زرین در کانون ادامه داشت. با این حال «محتوا زدگی» بیش از حد آفت سینمای کودک و نوجوان است؛ آفتی که سینمای کودک پس از انقلاب با آن مواجه بود. سازندگان فیلمهای کودک و نوجوان باید به این نکته توجه داشته باشند که امروز نمیتوان با استفاده از روشهای دیروز و گذشته، کودکان را جذب کرد؛ امروز نمیتوان با استفاده از شیوههای دهه 60 کودکان را آموزش داد چرا که نیازها و مطالبات کودکان تغییر کرده است، دیگر نمیتوان با خاطرات هوشنگ مرادی کرمانی کودک را به سینما کشید چون امثال هری پاتر و ماداگاسکار و ... ساخته شده است. امروز باید به فکر روشها و شیوههای نو و تازه بود. امروز گروهی معتقدند که داستان همان پیام است و کافی است داستان خوب برای کودک تعریف کرد و زمانی که مخاطب در موقعیت تجربه آن داستان قرار گیرد، پیام موجود در داستان را دریافت میکند اما متاسفانه ما در فیلم هایمان داستان را رها کردهایم و به جایش منبر میرویم تا به کودکان پیام دهیم. البته فیلمسازی نیز طبقهبندی خود را دارد، فیلمهایی که برای کودک و نوجوان ساخته میشود در 3 دسته قرار میگیرند؛ دسته اول فیلمهایی که برای کودکان است و کودک بدون اجبار و با میل آنها را میبیند و از این فیلمها لذت میبرد. دسته دوم فیلمهایی است که درباره کودکان ساخته میشود؛ وجه غالب تولیدات سینمایی در این دسته قرار میگیرند؛ فیلمهایی که قهرمانان آنها کودکان و نوجوانان هستند، فیلم «نیاز» در این دسته قرار میگیرد. دسته سوم نیز فیلمهایی هستند که به بهانه کودکان ساخته میشوند که خود به دو بخش تقسیم میشود؛ بخش اول فیلمهایی که در ظاهر در آنها از کودکان استفاده میشود اما مضمون آن درباره کودکان نیست؛ «سیاه پرنده» مرتضی ممیز در این گروه قرار میگیرد. بخش دوم نیز فیلمفارسیهایی هستند که در آنها کودکان نقش وردستهای بازیگران اصلی را دارند. کودکانی که حرفهای بزرگ میزنند و مانند چاشنی از آنها در فیلمها سوء استفاده میکنند. در چنین مسیری است که کودکان بی پناه باقی میمانند و از آنجا که از سوی ما رها شدهاند، نمیتوان از آنها توقع داشت که در بزنگاههای کشور همان کنند که نسل جوان و نوجوان دهه 60 انجام داد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 371]