واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: كتاب - سلين، راوي شب
كتاب - سلين، راوي شب
شهرام رستمي:يك: گفتهاند معركه بخشي از يك رمان بلندتر است كه از بين رفته. گفتهاند نيمهكاره است. شاهكار است. گفتهاند شاهكار نيست. كاري است در سايه دو اثر كامل ديگرش (بگوييم كاملتر نسبت به اين معركهاش): سفر به انتهاي شب و مرگ قسطي ... نميدانم. بايد به متن مراجعه كرد. اما جملات و گفتارهاي سلين آنقدر اعتبار ندارند كه بشود به آنها ارجاع داد؛ دروغ ميگويد. اغراق ميكند. ادا و اطوار در ميآورد. حرافي ميكند. فحش ميدهد. شلوغش ميكند... همه اين كارها را با زبان ميكند؛ تسلسل كلمات و عبارات به نظر پايانناپذير (همين معركهاش همانقدر كه از هر سطر و عبارتي كم كنيد چيزي از ارزش كتاب كم نميشود، هر قدر هم – اگر آدم تاب آورد – همسنگ آن عبارات اضافه كنيد باز در محتواي اثر خيلي فرق نخواهد كرد اين خصوصيت در آثار سلين به نظرم يك ايراد نيست.)؛ قطاري از واژگان و فحش و ناسزاها، دالهايي كه به هيچ مدلولي راه نمييابند. متنهاي سلين نفس نفس ميزنند. به خصوص در معركه، آنقدر كه زود از نفس ميافتد. تا صبح نميكشد سلين در معركه با زبان هرزگي ميكند. نثرش طنزي خشونتبار است؛ جنگي است. هزل مينويسد...
سالهاي جنگ و سرباز گيري است، فردينان داوطلبانه در جنگ نامنويسي ميكند؛ در پادگاني در جبهه فرانسه – آلمان. داستان تماما در همان اولين شب ميگذرد؛ باران شلاق ميزند. سربازان چون تودههايي در هم لوليده، «تو هم تو هم» گير فرماندهاني مست افتادهاند. غش و ضعف ميكنند... همه چيز و همه جا را لجن گرفته... بعد يك كلمه از اتاق گم ميشود. فكر كنيد در يك وضعيت نظامي و در ميانه جنگ، سربازان به همراه دو فرمانده لايعقل اسم شب را گم ميكنند؛ كلمهاي كه دار و ندار و زندگيشان به آن يك كلمه وابسته است. از اين جهت قصه در تقسيمبنديهاي نور تروپ فراي اديپي است؛ هويتي گم ميشود، داستان در فرودي ميافتد بعد در فرازش، نزديكيهاي صبح، كلمهاي كه از اتفاق (؟!) هم اسم مادر راوي – سلين (؟!) هم هست (مارگريت) پيدا ميشود. داستان اما اين بار به خير گذشت و سپيده زد. گويي همه چيز در شب جهان تبخير شد.
دو : از اسطوره تا زبان: معركه يك داستان اديپي است. داستان فراموش شدن اسم شب همان گم كردن حقيقتي است كه نور تروپ فراي در بسط كمدي و رمان شكسپير در مقابل داستانهاي تروايي (از دست دادن لذت) و داستانهاي اديسه يا اوليس (از دست دادن ثروت و موقعيت) پيش ميكشد. فراموش كردن اسم شب؛ مقولهاي كه فرويد در «فراموشي نامهاي خاص» در شخص به آن ميپردازد و بعد همانطور كه فرويد نشان داده، مسري ميشود اين مرض. به نظرم بيشتر از اينكه بخواهيم متن را به استعاره تقليلش دهيم، داستان از ديد سلين آن طنز دلگزاي موجود در شب سرد معركه جهاني است براي هيچ و پوچ. سبكي كه سلين در آثار خود برگزيده كمتر به آرايهها و صنايع ادبي وابسته است كه ناشي از نگاه او به مقوله واقعيت و ادبيات است. تمام رمانهاي سلين از زبان اولشخص روايت ميشوند و همه به نحوي به زندگي نويسنده مرتبط هستند يا به عبارتي در بسياري از سكانسها برههاي از زندگي واقعي سلين را قطع ميكنند. كاراكترهاي معرفي شده عمدتا قربانيان جامعهاند؛ اغلب سربازان و كارگران بسيار فقير و بدون تحصيلاتاند. تعداد شخصيتهاي موفق بسيار اندكاند. جذابيتي در آنها نيست. خيري از آنها به كسب نميرسد و در ناتواناييهاي خود هر دم بيشتر غرق ميشوند. سلين با اين نگاه ساده و مازوخيستي، زبان نوشتارياش را شكل ميدهد. در مصاحبهاي تصويري كه از زبان ارائه داده بود دقيقا همسو با اين نگاه به اصطلاح آنامورف به زندگي بود؛ يعني تصويري كج و معوج كه با نگاه كردن از زاويهاي خاص يا با وسيلهاي خاص به شكل درست خود ديده ميشود: «زندهترين گفتوگو را وقتي كلمه به كلمه عينا روي كاغذ ميآوردي بهنظر بيجان و پيچيده ميآيد. در نتيجه بايد يك بار ديگر آن را بپيچاني و كج و معوجي كني تا راست شود.»
سه : از زبان تا سكوت: كاري كه سلين با زبان كرد همين گونه است؛ از زباني در روايتش كمك ميگيرد كه به تعبير دلوز «اينجا»ست. اين تغيير را دلوز در «ادبيات اقليت»اش از الگوي چهارگانه زبانشناسي هانري گوبار گرفته است. اين زبان محلي در مقابل يا به طريقي موازي زبان ميانجي و شهري (همه جا) و زبان ارجاعي و فرهنگي (آنجا) و زبان اسطورهاي و ديني (فراتر) است. تاروپودي كه جنگ يا معركه در آن بافته شده در بستر همين زبان است. اينجا در معركه زبان جنگ است. ميگويد دستور اين زبان پيش خودم محفوظ است. زبان سلين جداي از پشتوانه زبان و ادب فرانسوي، مهمتر از همه برآيند تجربههاي زيسته او است؛ جنگ سفر و زبان بدن كه اين آخري مقتضاي حرفهاش بود و ديگر – بنا به اظهاراتش-زندگياش در كودكي بود كه در ميان بوي ادرار زيرويترين مغازهها و پاساژها و در ميان زمزمههاي مردم كوچه و بازار گذشته بود؛ زمزمههايي كه «وقت با آنها ميگذشت؛ همان تنها چيزهاي جذاب آن مكانها». زبان سلين، زبان اكثريت است. همان اكثريت مولد، خاموش، فقير و مظلوم و جنگزده. زبان، زبان ضد ايدئولوژي است. برزخي است اين است كه نفوذ دارد.
از طرفي زبان صدا و تصوير نيز هست. واژگان، نظام نحو و اساسا نظام زباني كه سلين در معركه و اصولا در رمانهايش به كار ميگيرد در جهت القاي حسهاي نويسنده به خواننده است و در مستقيمترين و بيواسطهترين شكلش. در معركه، ما بيشتر از اينكه با يك متن خواندني طرف باشيم با تصاوير طرفيم؛ تصاويري از همان «توده گنديده، كرم خورده، شپشو، بيحال و دست و پا چلفتي مثل من و امثال من كه گرسنگي و طاعون و سرما از چهار گوشه دنيا فراريشان داده و اينجا انداخته است.» در معركه همه فرياد ميزنند. به جز اين قهرمان پيكار سك هميشگي قصههاي سلين. اصلا خود سلين. سلين نويسندهاي است كه در خود سكوت ميكند. فريادش در متن بلند است.
چهار : از سكوت تا سفر در متن شب: چپق اگزيستانسياليستها و روشنفكران چپ فرانسوي را كه با شوري فزاينده از جنگ و فاشيسم و كينهتوزي ايدئولوژي ميساختند، تنها زبان به ظاهر ساده و نگاههاي تحقيرآميز سلين ميتوانست بشكند؛ همينطور كه خواب دادائيستها و سوررئاليستهاي عافيتطلب با فريادهاي او آشفته ميشد. با اين حال او در آن دوره جزء معدود نويسندگاني است كه به سختي بتوان ردپا و رويكردهاي سياسياش را در خطوط آثارش (رمانهايش) جستوجو كرد.
از اين منظر رويكرد و تصوير سلين در مواجهه با واقعيات متشنج بيروني و اومانيسم متشتت، بيرمق و پوسيده منتشر در اروپا و فرانسه آن دوره تا اندازه زيادي به شبح سنگين موريس بلانشو ميماند. براي بلانشو كنارهگيري (داوطلبانه) از جامعه نمايش و زيستن و مردن در متن و نوشتار است كه هويتساز بود و سلين كه به دليل مواضع تند سياسياش مطرود جامعه روشنفكري است از اين نظر مانند بلانشو در متن است كه زنده است. نفس ميكشد. فرياد ميزند «وقتي آدم ميداند كه اوضاعش از چه قرار است، كلمات به چه دردي ميخورند. فقط به درد داد زدن» و در نهايت در همسايگي متن ميميرد (سلين در عصر همان روز يكم جولاي 1961 پس از اينكه به انتشارات گاليمار اعلام كرد كه كار نوشتن رمانش به پايان رسيده درگذشت!) و هر دو در مواجهه با امور بيروني و در حال نمايش آن دوره به سكوتي تن ميدهند كه استعلايي است.
رويكرد هر دو در تقابل با مولفههاي انساني به «گفتوگوي بيپايان» در متن ميانجامد. هر دو در انزوا حقيقت را در شب جستوجو ميكنند. هر دو راويان شباند.
سه شنبه 10 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 369]