تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815293834
خاطرات معصومه ابتكار از روزهاي انقلاب دوم (بخش پاياني)ما دانشجويان پيرو خط امام اكنون كه وظيفه خود را انجام داديم به آغوش ملت بازميگرديم
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: خاطرات معصومه ابتكار از روزهاي انقلاب دوم (بخش پاياني)ما دانشجويان پيرو خط امام اكنون كه وظيفه خود را انجام داديم به آغوش ملت بازميگرديم
خبرگزاري فارس: در نهايت اكثر دانشجويان گروه متقاعد شدند، بهترين كار براي جنبش ، اعلام انحلال است پيشنويس آخرين بيانيه را تنظيم كرديم.اين بيانيه در باره تصميم نهايي ما توضيح ميداد: «دانشجويان از ابتدا فرزندان اين ملت به شمار آمده و هرگز عضوي جدا نبودهاند.اكنون كه وظيفه خود را انجام دادهايم به آغوش ملت بازميگرديم.»
در نخستين سالروز اشغال سفارت، لانه جاسوسي ديگر مركز فعاليتهاي بياماني كه در ماههاي نخست به خود ميديد، نبود . تنها يك چهارم از دانشجوياني كه در شش ماهه نخست،آنجا را به خانه خود تبديل كرده بودند، هنوز حضور داشتند. از آنجا كه گروگانها در شهرهاي مختلف پخش شده و پس از آن نيز به محلهاي مختلف در تهران بازگردانده شدند، بيشتر دانشجويان همراه آنها بودند. در آن زمان در مجتمع سفارت تنها چهار گروگان وجود داشت.
بخش اسناد اگر چه كمتر از گذشته، اما فعال به كار خود ادامه مي داد. گروههايي از دانشجويان هنوز سرگرم طبقهبندي، ترجمه اسناد و بازسازي اسناد رشته رشته شده بودند. ولي افشاگريهاي زنده تلويزيون متقوف شده و تمام برنامهريزيها بر انتشار بلند مدت اسناد در قالب كتاب متمركز بود.
اگر چه تنها در موقعيتهاي استثنايي به برگزاري مصاحبه و جلسه ميپرداختيم ، دانشجويان در شهرهاي دور و نزديك همواره با تقاضاي ايرانياني رو به رو بودند كه ميخواستند از داستان دروني اشغال سفارت آگاه شوند.
اكثر زنان و بيشتر مرداني كه در سفارت مانده بودند در نگهباني از سفارت شركت داشتند. دانشجوياني كه در واحد روابط عمومي يا بر روي اسناد كار ميكردند ديگر در سفارت ساكن نبوده، بلكه تنها هفتهاي يكي دو روز در محل حضور يافته و وظايف خود را انجام ميدادند.
وضعيت گروگانها و نگهبانهايشان، به ويژه در شهرهاي دور افتادهتر كه مسايل امنيتي، تداركاتي و رفاهي با مشكلاتي رو به رو بود، هر روز دشوارتر به نظر ميرسيد. در آخرين ماههاي اشغال، گروگانها را به تهران باز گردانيديم. اما از آنجا كه پس از واقعه طبس سفارت را محل امني نميدانستيم، سي و سه گروگان به محلهاي ديگر منتقل شده بودند.
با وجود شرايط دشوار، هرگز حفاظت از آنها را به كس ديگري نسپرديم. امام خميني(ره)اصرار داشتند دانشجويان تا زماني كه مجلس شوراي اسلامي تكليف گروگانها را روشن كند، خود از آنان نگهداري كنند.
حتي وقتي در ماه هاي آخر اعلام شد گروگانها در اختيار دولت هستند، مقامات از ما خواستند تا نگهداري فيزيكي آنها را همچنان برعهده داشته باشيم.
در چنين شرايطي، شوراي مركزي به اين نتيجه رسيد كه بهترين راه براي بزرگداشت نخستين سالگرد اشغال لانه جاسوسي، دعوت از مردم براي ورود به سفارت و بازديد از آن است. البته در ساختمانها بسته ميماند و هيچ كس اجازه ورود به آنها را نداشت. اين به معناي سه برابر كردن نگهبانها و مراقبت كامل بود، ولي با توجه به تعداد كم گروگانها در مجتمع، نتيجه گرفتيم كه خطري جدي وجود ندارد. چند دانشجو موظف شدند تا راهنمايي گروههاي بازديد كننده را برعهده گيرند، مجتمع را به آنها نشان داده و نقش و اهميت هر بخش يا ساختمان را براي آنها توضيح دهند.
چند روز پيش از سالگرد ، بيانيهاي صادر كرده و از مردم، دانش آموزان ، كارگران و كارمندان دولت دعوت كرديم از مجتمع بازديد كنند.
در همان ابتداي روز چنان با موج مردم مشتاق روبرو شديم كه ساعتي بعد احساس ميكرديم از پاي درآمدهايم. مردم براي اعلام حمايت و بازديد از مجتمعي كه دربارهاش بسيار شنيده بودند به در سفارت مراجعه ميكردند. گروه بزرگي از دانش آموزان دختر كه سربندهايي شبيه روزمندگان ايران و فلسطين به سر و هر كدام پرچمي در دست داشتند به در سفارت آمدند. راهپيمايي آنان در مجتمع تماشايي و هيجان انگيز بو.
دانشجويان راهنما مجتمع را به آنها نشان داده و ضمن بازديد، در مورد « گنبدي» كه در آن ابزار مخابراتي و ماهوارهاي پيشرفته براي جاسوسي عليه ايران و شوروي مستقر بود و اهميت اسناد محرمانهاي كه به دست آورده بوديم، توضيح مي دادند. بيشتر بازديدكنندگان جوان ما سرشار از كنجاوي درباره سيستمها و روشهاي پيچيده سازمان سيا بودند.
افراد و خانوادهها نيز براي بازديد ميامدند. برخي ترجيح ميدادند بدون راهنما از مجتمع بازديد كنند. وقتي داشتم در داخل «جنگل» قدم ميزدم خانوادهاي از طبق متوسط را به پيش قراولي پدر خانواده ديدم. پدر سخن ميگفت و از دور به نظر ميرسيد درباره درستي اطلاعاتش بسيار مطمئن است. آرام به آنها نزديك شدم تا ببينم چه ميگويد. در « جنگل» گودال هايي براي سوزاندن برگهاي خشك پاييزي حفر شده بود. نميدانم باغبان سفارت اين كار را كرده بود يا دانشجويانف ولي اكنون اعضاي اين خانواده كنار يكي از اين گودال ها جمع شده بودند و پدر خانواده همچون فردي مطلع براي آنها توضيح ميداد: « اين گودال را ميبينيد؟ ببينيد چقدر سياه است. مي دانيد آمريكاييها اينجا چه كار ميكردند؟ آنها از اين گودال ها به عنوان سياهچالي براي شكنجه و سوزاندن مردم استفاده ميكردند.»
نتوانستم جلوي خندهام را بگيرم. توجه پدر جلب شد . با دلخوري پرسيد:« شما كي هستي كه با پررويي ميخندي؟»
جواب دادم:« يكي از دانشجويان هستم. قدرت تخيل شما خيلي قوي است. ولي لطفا چيزي نگوييد كه نتوانيد آن را ثابت كنيد.»
دليل اصل حفر گودالها را توضيح و حتي برگهاي جمع شده را به آنها نشان دادم. پس از اينكه سوء تفاهم برطرف شد، از اعضاي آن خانواده خواستم تا با راهنما در مجتمع گردش كنند.
بيشتر بازديدكنندگان، از جمله بسياري از جوانان، اطلاعات بسيار خوبي درباره مسايل سياسي مربوط به اشغال سفارت داشتند. كيفيت پرسشهاي آنان نشان ميداد از نقشه سفارت آمريكا در تضعيف انقلاب ايران به خوبي آگاهند. بينش و بلوغ سياسي اكثر مردمي كه به دعوت ما پاسخ مثبت دادند رضايتبخش بود. يك بار ديگر احساس ميكرديم اقدام درستي انجام دادهايم.
هنگام غروب وظيفه دشوار درخواست از مردم براي ترك مجتمع آغاز شد. اگر چه بارها از مردم خواستيم از گشت و گذار دست بردارند يا روي چمنها ننشينند، برخي از خانوادهها تا غروب آفتاب از فضا حداكثر بهره را بردند. ابتدا با بلندگو ازمردم خواستيم تا محوطه را تركي كنند و بعد شروع به جستجو در محوطه كرديم.
در قسمت شمالي نزديك اقامتگاه گروگانها سايهاي ديدم كه روي چمنها حركت ميكرد. با احتياط نزديك رفتم. زن بسيار كهنسالي بود كه در تاريكي لنگان لنگان راه ميرفت. وقتي از او پرسيدم چرا هنوز آنجاست، پاسخ داد دنبال دستشويي ميگردد. شگفتزده گفتم در آن قسمت دستشويي وجود ندارد وحتما اشتباه كرده است. اما پيرزن اصرار كرد كه يك آب سرد كن هم آنجا وجود دارد و افزود:« دهها بار براي تظاهرات و نماز به اينجا آمدهام. اينجا را خيلي خوب ميشناسم.»
متوجه موضوع شدم. به او گفتم:« ولي عزيز من،اينجا دانشگاه تهران نيست؛سفارت آمريكاست». او آن قدر پير بود كه نميتوانست اين دو محل را از يكديگر تشخيص دهد.
او با گروهي از تظاهركنندگان از محلهشان آمده و آنها درست به وي توضيح نداده بودند كه كجا ميروند. دانشگاه تهران محل برگزاري نماز جمعه و گردهماييها و راهپيماييهاي بزرگ بود. محوطه دانشگاه با ساختمانهاي بسيار و خيابانهايي كه درختان بر آن سايه افكنده است، از برخي جهات شبيه محوطه سفارت بود. پس از اينكه او را به دستشويي در اقامتگاه گروگانها رساندم، به بيرون مجتمع راهنمايي كرده و برايش يك تاكسي گرفتم تا او را مستقيم به خانهاش ببرد.
در اوايل اشغال سفارت، بخشي تحت عنوان «اشيا و افراد گم شده» ايجاد كرديم. در اين بخش كودكان يا اشيايي را كه در طول تظاهرات گم ميشدند نگهداري مي كرديم تا بعدا به صاحبانشان تحويل دهيم. در نخستين سالگرد اشغال سفارت ، اين مركز را براي بازديد همگاني دوباره فعال كرديم. وظيفه ما اين بود كه صاحبان اشيا يا خانواده كودكان گمشده را پس از پايان مراسم پيدا كنيم. يادم ميآيد آن روز ، دختر بچهاي حدودا پنج ساله تنها و سرگردان در مجتمع پيدا شده بود. او به همراه خانوادهاش آمده ولي آنها را گم كرده بود. وقتي از او خواستم توضيح دهد كه چگونه گم شده است، شادمانه گفت:« من گم نشدهام . همان طور كه مي بينيند من پيدا شدهام . پدر و مادرم گم شدهاند» او چند ساعتي ميهمان ما بود تا اينكه پدر و مادرش براي بردنش آمدند.
امام خميني مسئله گروگانها را مسئلهاي ملي ميدانستند. ايشان اصرار داشتند كه نمايندگان منتخب مردم بايد تصميم نهايي را درباره سرنوشت آنها بگيرند. اين بدان معنا بود كه هيچ يك از گروههاي سياسي كشور كه به شدت با يكديگر اختلاف دشاتند نميتوانست از نتيجه آن براي خود اعتبار يا سودي كسب كند.
پس از نخستين انتخابات پارلماني جمهوري اسلامي ايران، در خرداد1359 مجلس تشكيل شد. نخستين وظيفه مجلس تهيه پيش نويس قوانين، مقررات و آييننامههايي بود كه عملكرد قوه مقننه را كنترل ميكرد. آنگاه اعتبار نامههاي نمايندگان بايد به تصويب مي رسيد و اين فرايندي بود كه47 روز كاري كامل را به خود اختصاص داد و تقريبا دو ماه طول كشيد.
در طول اين روزها ، گزارشهايي از جلسات محرمانهاي دريافت كرديم كه طي آن درباره سرنوشت گروگانها بحث شده بود. مي دانستيم افرادي از قبيل برخي از مشاوران بني صدر در تماسهايي غير رسمي با آمريكاييها و همتايان اروپايي آنها مشاركت داشتهاند. ولي مطمئن بوديم قبل از اتخاذ تصميم نهايي از سوي مجلس، هيچ كاري نميتوانند انجام دهند.
در اواسط شهريور و در چهل و هشتمين جلسه مجلس، كميسيون امور خارجه پيشنهاد كرد مسئله گروگانها در صحن علني مطرح شود. طي پنج جلسه بعدي نمايندگان درباره تصميمي كه بايد اتخاذ شود بحث كردند. ولي تحريكات نظامي مستمر عراق در طول مرزهايش با ايران بر اين بحث سايه انداخت. به طوري كه موضوع چندين بار به تعويق افتاد.
دو روز بعد پانزده نماينده از حجت الاسلام علي اكبر هاشمي رفسنجاني، رئيس مجلس، خواستند تا بحث درباره مسئله گروگانها در مجلس متوقف شود. آنها ميگفتند:« در جريان مذاكرات صلح ويتنام در پاريس،آمريكا بمباران مستمر ويتناميها را به عنوان تاكتيكي براي تحميل نظرات خود به كار ميبرد. آنها فكر ميكنند ميتوانند همين شيوهها را عليه ما به كار ببرند. آمريكاييها از عراق حمايت و اين كشور را براي حمله به ايران تشويق كردهاند.»
در واقع تجاوز عراق فصل جديدي را در زندگي ملت ما گشود.
زمان آزمون كساني كه ادعا مي كردند به استقلال ،آزادي و اصول انقلاب اعتقاد دارند فرا رسيده بود. اكنون وقت آن بود كه اشتياق خود را براي فداكاري در راه جمهوري نوپاي اسلامي ثابت كنند. سراسر جهان غرب، با ذخاير بيپايان و منابع نظامي گستردهاش ، از طريق عراق به مقابله با انقلاب اسلامي برخاسته بود. اين چالش نسل جوان را به جبههها فرا ميخواند تا حتي اگر لازم باشد با دست خالي از عزت خود دفاع كنند.
آمريكاييها و مزدوران عراقي آنها اين تصميم را بر مبناي محاسبات و زمان سنجي بسيار دقيق اتخاذ كردند. ايران پس از انقلاب با آن كه جوان و بيتجربه بود، از ابتدا با دهها تلاش براي تضعيف خود رو به رو شده و به طور طبيعي در برابر هرگونه حمله نظامي سازمان يافته در مرزهايش آسيبپذير بود.
عراقيها پيش بيني كردند كه اين مبارزهاي آسان خواهد بود. در صورت هر گونه مقاومت ناچيز، فراواني حمايت مادي و لجستيكي متحدان غربي بر آن غلبه مي كرد. از نظر منطقي و لجستيك شكي نبود كه عراقي پيروز بيچون و چراي ميدان است. صدام حسين و دولت عراق چنان به پيروزي سريع خود ايمان داشتند كه نقشههاي مناطق نفتخيز استان خوزستان درجنوب غربي ايران را با اسامي عربي و خط مرزي جديد چاپ كرده بودند.
ولي اوضاع به اين گونه پيش نرفت. همچون دوران سقوط شاه و در ماجراي گروگانگيري، آمريكاييها بار ديگر در محاسبات خود دچار اشتباه شده بودند. آنها در اين محاسبات قدرت معنوي ايران را ناديده و منابع انساني و نظامي كشور را دست كم گرفته بودند.
به همين دليل، ايرانيان در پيش چشمان آن سربازان عراقي را از خاك خود بيرون راندند و با وجود حمايت مالي و نظامي غرب از عراق، در موضع قدرت قرار گرفتند. غرب عامل معنوي را ناديده گرفته بود. بر اساس جهانبيني غربي، دين ديگر نميتوانست به عنوان انگيزه و نيروي اجتماعي تحول آفرين عمل كند.
بيش از 60 درصد دانشجويان ايراني، نه تنها دانشجوياني كه در اشغال سفارت شركت اشتند، بلكه دانشجويان سر تا سر كشور به عنوان داوطلب به جبههها شتافتند تا به عنوان متخصص يا رزمنده خدمت كنند. زنان نيز در پشت جبهه و پشتيباني فرهنگي نقش فعالي داشتند.
با توجه به چنين زمينه سرشار از احساساتي بود كه تصميم نهايي درباره سرنوشت گروگان ها تا اواسط مهر ماه به تعويق افتاد. بالاخره مجلس كميسيون ويژهاي را تعيين كرد.اين كميسيون هفت نفره مسئوليت تنظيم برنامهاي عملي براي پايان بخشيدن به بحران را برعهده داشت. كميسيون بر اساس راي اكثريت نمايندگان از هرگونه مذاكره مستقيم با طرف آمريكايي منع شده، اما آن طور كه بعدها فهيمديم راه مذاكره غير مستقيم را سد نميكرد. تصميم نهايي اين كميسيون تنها پس از تاييد مجلس لازم الاجرا ميشد.
اين بحثها باعث شد كه توجه دانشجويان و مردم ايران دوباره به مسئله گروگانها جلب شود. خوب به خاطر دارم كه در ساعات نگهباني روزانه در لانه جاسوسي، يك راديوي جيبي براي شنيدن مذاكرات مجلس با خود حمل ميكرديم و به دقت به سخنراني هر يك از نمايندگان گوش مي داديم.
در اين ميان از اينكه هر يك از نمايندگان مدعي كشاندن گروگانها يا به قول جاسوسان - به دادگاه ملي يا بينالمللي بودند، متجب ميشدم. آنها تقريبا در تمام سخنرانيها به اين مسئله اشاره داشتند و ما اين را نشانهاي از خشم مردم ايران نسبت به ارعاب آمريكا ميدانستيم.
ولي امام در پيام تاريخي خود به زائران ايراني در مكه، به چهار شرط براي آزادي گروگانها اشاره كردند: اگر آمريكاييها چهار شرط را بپذيرند، مجلس گروگانها را آزاد مي كند و تنها در صورتي كه اين شروط برآورده نميشد، گروگانها محاكمه ميشدند.
ايشان با اشاره به اينكه گروگانگيري به دست دانشجويان مسلمان رزمنده ما صورت گرفته و اين واكنشي طبيعي به گرفتاريهايي است كه آمريكا بر مردم ما تحميل كرده، تاكيد كردند آزادي آنها تنها با بازگرداندن ثروت شاه معدوم، ترك كليه دعاوي آمريكا عليه ايران، قول عدم دخالت سياسي و نظامي و آزاد كردن داراييهاي ايران ميسر است.
اين سخنراني اثبات ميكرد كه اكنون اشغال لانه جاسوسي و گروگانگيري تاثير مهمي بر افكار عمومي جهان گذارده و تداوم اين موقعيت تنها در صورتي مفيد است كه گروگانها پس از برآورده شدن شرايط ما آزاد شوند.
كميسيون ويژه در اوايل آبان پيشنهاد خود را به جلسه علني مجلس ارائه كرد. به خاطر دارم آن جلسه را از راديوي جيبي در نزديكي ساختمان مركزي گوش مي كردم. دهها خبرنگار بينالمللي در مجلس گرد آمده تا مباحث را از نزديك بشنوند. تعجبي نداشت كه مشكل 50 گروگان آمريكايي در صدر اخبار رسانههاي جهاني و مجامع بينالمللي قرار گيرد، ولي قتل عام صدها غير نظامي در شهرهاي مرزي ايران توسط موشكهاي عراقي طي روزهاي گذشته، توجه آنان را جلب ننمايد. اين مسئله واكنش سريع نمايندگان را برانگيخت كه به اتفاق آرا تصميم گرفتند در پاسخ به بمباران دزفول ( شهري در جنوب غربي ايران) بحث درباره طرح كميسيون را به تعويق بيندازند.
اواسط آبان ماه ،48 ساعت قبل از انتخابات رياست جمهوري در آمريكا، پيشنهاد كميسيون پس از دو جلسه بحث در پشت درهاي بسته در صحن مجلس مطرح شد. اين طرح بر مبناي شرايطي بود كه امام خميني در پيام خود به زائران خانه خدا مطرح كرده بودند. درباره جزئيات اين طرح بحث و پس از اصلاحات جزئي به راي گذارده شد. آنگاه مجلس به اتفاق آرا اين طرح را كه خط مشي اقدامات دولت را ترسيم ميكرد به تصويب رساند.
ناظران سياسي به زمانبندي ظريف تصميم مجلس و اجراي آن توسط دولت توجه شايستهاي نشان دادند. به طور اتفاقي يا عمدي، اين تصميم براي احزاب دمكرات و جمهوري خواه به طور يكسان تبعات منفي داشت. اين طرح تنها دو روز قبل از انتخابات رياست جمهوري آمريكا اعلام شد و به كارتر اجازه نداد تا از اين توافق براي نجات مبارزه انتخاباتي خويش استفاده كند. ناتواني او در برخورد با اين بحران بر همه راي دهندگان آمريكايي آشكار بود. از سوي ديگر تنظيم جزئيات اين حل اختلاف چندان به داراز كشيد كه در نهايت گروگانها در نخستين ساعات رياست جمهوري ريگان آزاد شدند. بدين ترتيب دمكراتها نتوانستند در آخرين ساعاتي كه در مسند قدرت بودند از اين مسئله بهرهبرداري سياسي كنند. اگر چه به هر حال آزادي گروگانها پيروزي حزب دموكرات محسوب ميشد و بنابر اين جمهوريخواهان نميتوانستند از پيروزي سياسي خود سخن بگويند.
تحليلگراني بعدها بر مبناي مداركي مفصل كه در آن زمان در دسترس بود ادعا كردند اين زمانبندي ظريف حاصل طرحي دقيق به شمار مي رفت تا توازن قدرت در آمريكا به نفع حزب جمهوريخواه بر هم خورد. البته دروغهاي رئيسجمهور بنيصدر كه در آن زمان نفوذش در مقام يك رئيسجمهور كاهش يافته بود به اين گمانهزنيها دامن ميزد.
به هر حال اين تحليل بعدها به صورت يك رسوايي سياسي در آمده و به سورپريز اكتبر، معروف شد. اين مسئله همچنين در ماجراي ايران- كنترا و قضيه مك فارلين دوباره ظاهر شد.
در طول مباحثات مجلس، بسياري از نمايندگان مسئله زمانبندي مناسب براي بحثها و قانونگذاريهاي ناشي از آن را مطرح ميكردند.
نخستين بار كه آقاي هاشمي رفسنجاني، رئيس مجلس، مسئله گروگانها را مطرح كرد، مورد اعتراض گروهي از نمايندگان قرار گرفت كه ميگفتند مجلس بايد به مسائل مهمتري بپردازد.
همچنين شايعاتي مبني بر ادعاي گروهي از نمايندگان مجلس شنيده ميشد كه مدعي بودند چون تصميم مجلس مستقيما بر انتخابات رياست جمهوري آمريكا تاثير ميگذارد آنها نه تنها بايد به اين مسئله توجه كنند، بلكه بايد حداكثر استفاده را از آن بنمايند.
در يكي از جلسات علني مجلس، برخي از نمايندگان پيشنهاد كردند كه براي به دست آوردن امتيازات ديگري چون قطعات يدكي تجهيزات استراتژيك نظامي كه رژيم شاه از آمريكا خريده بود؛ به اين كشور فشار وارد شود. سرويسهاي خبري خارجي ادعا كردند يك هواپيماي نظامي آمريكايي كه پر از قطعات يدكي است در استكلهم در انتظار است. ساير نمايندگان با اين پيشنهاد مخالف بودند و بر اين نكته اصرار داشتند كه علاقهاي به گرفتن امتياز از آمريكاييها ندارند. نماينده ديگري با اشاره مستقيم به جمله امام خميني گفت: ولي امتياز دقيقات كلمهاي است كه امام در سخنانش به كار برد.
استنابط كلي اين بود كه اساسا هر معاملهاي با آمريكا، حتي اگر فراتر از پيشنهاد رسمي مجلس باشد، برخلاف منافع ايران يا از نظر امام نيست. اگر چه ممكن است اين كار با انتقادات تند در داخل كشور رو به رو شود. به عبارت ديگر حتي اگر يك گروه سياسي واقعا با جمهوريخواهان معامله كرده باشد، اين مسئله در محافل سياسي و قضايي ايران چندان به ضرر آنها تمام نخواهد شد. طرف آمريكايي در هر معامله پنهاني بالقوه با مخمصه متفاوتي رو به رو ميشد، چنين معاملهآي غيرمجاز و از بسياري جنبهها غيرقانوني بود.
شيوههاي (تاكتيكها) رئيس مجلس و برخي از نمايندگان در به تعويق انداختن يا تسريع فرايند تصميمگيري و پس از آن، زمانبندي حل و فصل اختلافات از طريق دولت الجزاير، به نظر برخي دليل روشني بر معاملهاي پنهاني با حزب جمهوريخواه بود. با وجود اينكه چنين مسئلهاي بعيد به نظر ميرسد، بسياري بر اين باورند كه با توجه به پافشاري امام برگرفتن امتياز از آمريكاييها، برخي از مقامات چه بسا دقيقا چنين اقدامي را انجام داده باشند. رخدادهاي بعدي از قبيل معامله اسلحه مك فارلين كه به رسوايي ايران- كنترا انجاميد از چنين فرضي حمايت ميكند.
اين شايعه چنان بالا گرفت كه در مجلس، طي جلسهاي در اوايل آبان ماه، محمدخزايي آن را تكذيب كرد. وي تاكيد نمود:«تنها دليل هر گونه تاخير در اين مسئله روند عادي قانونگذاري در مجلس است.»
هر يك از شخصيت هاي سياسي برجسته موضع خاص خود را داشتند. بسياري از جمله بيشتر دانشجويان اميدوار بودند كارتر در انتخابات دچار شكست شود. نه به دليل اينكه آنها ريگان را ترجيح ميدادند بلكه شكست كارتر را نمايش قدرت انقلاب اسلامي ايران ميدانستند. در رژيم شاه، همه شخصيتهاي سياسي برجسته از جمله رهبران بلندپايه بايد به تاييد سفارتهاي خارجي، به ويژه سفارت آمريكا ميرسيدند. اكنون اين فرايند معكوس شده بود، ما در مسائل سياسي امريكا تاثيرگذار بوديم. بسياري از افراد نيز از شكست كارتر استقبال ميكردند و آن را تاييد حرف امام ميدانستند كه گفته بودند:«كارتر بايد برود.»
برخي ديگر همچون محمدعلي رجايي نخستوزير، در موضع خود عليه آمريكا چنان سرسخت وسازشناپذير بودند كه دشوار ميتوان تصور كرد دور از چشم آنان معاملهاي در پشت پرده صورت گرفته باشد.
رجايي عقيده داشت مسئله گروگانها به مسئلهاي مشكلساز تبديل شده است كه بايد به سرعت و در جهت منافع ملت حل شود.
ابوالحسن بنيصدر رئيس جمهور وقت ايران، در جلسات هيئت دولت تصريح كرده بود ترجيح ميدهد دموكراتها بر مسند قدرت بمانند. به نظر ميرسيد اين سياستمدار جاهطلب يكي از اين احزاب را بر ديگري ترجيح ميدهد. اين در حالي بود كه اكثر روشنفكران و مقامات ايراني نظر ديگري داشتند. در اصل هر دو حزب آمريكايي در سطح ملي سرمايهداران سكولار ثابت قدم و در سطح جهاني امپرياليست به شمار ميرفتند. اين دو حزب از نظر راهبردها با يكديگر هماهنگ و تنها در شيوهها با يكديگر اختلاف داشتند. آنها با توافق يكديگر و تنها براي حفظ سلطه مطلق خود بر مردم آمريكا و حفظ سلطه اقتصادي و فرهنگي بر مردم سرتاسر جهان، نقش خويش را عوض ميكردند.
ما متقاعد شده بوديم بنيصدر فعالانه سعي ميكند با افراطيان كارتر معامله كند و گروه ديگر شايد ترجيح ميدادند با كارتهاي ريگان بازي كنند.در هر صورت احتمالا تماسهاي مخفيانه بنيصدر با سازمان سيا در ماههاي بعد نيز ادامه يافت. همانطور كه اسناد سفارت نشان ميداد، سازمان سيا در درازمدت نزديكي به بني صدر را مثبت ارزيابي كرده بود.اگر چه در همين اسناد به شخصيتهاي سياسي ايراني ديگري نيز اشاره شده كه البته هيچ يك از آنها به اندازه بنيصدر به دليل پست خود در آن زمان قدرتمند وصاحب نفوذ نبود. بنابر اين نميتوان اين احتمال را منتفي دانست كه بنيصدر در اين دوران- مستقيم يا غيرمستقيم- از طريق سازمان سيا با دولت آمريكا در تماس بوده است.
تمايل آشكار وي به حزب دموكرات او را از نظر ما به عنوان نامزد احتمالي براي معاملهاي نشان ميداد كه البته در نهايت دموكراتها در آن از مخالفان جمهوريخواه خودخواه شكست خوردند.
********************************************
شرايطي كه مجلس تعيين كرده بود در نهايت توسط دولت نخستوزير رجايي به مورد اجرا گذاشته بود. يك گروه كاري به رياست بهزاد نبوي تشكيل شد. اين هيئت بايد از طريق ميانجيهاي الجزايري از نقطهنظرات آمريكاييها آگاهي يافت. در واقع پاسخ آمريكاييها كه با چارچوب اصلي پيشنهاد موافقت كردند، از طريق مجاري غيررسمي موازي از قبيل واتيكان و سازمان آزاديبخش فلسطين دريافت شده بود.
اكنون جزئيات اين راه حل بايد به تاييد دو طرف ميرسيد. هر تغييري در اين طرح بايد مجددا مورد تاييد مقامات ايراني قرار ميگرفت در نتيجه رفت و آمدهاي زيادي بين واشنگتن، الجزيره و تهران انجام شد.
دولت ايران در باره شيوه اجراي كار به دفعات تصميمگيري و موافقت كرده همه وامهاي بازپرداخت نشده را در درازمدت بپردازد و داراييهايي را كه به عنوان وثيقه اين وامها بوده، بازگرداند. بدين ترتيب ايران از پرداخت بهرههاي بالا خودداري كرده و همزمان ميتوانست همه پيوندهاي اقتصادي خود را با امريكا قطع كند. همچنين موافقت شد مسايل ناشي از اجراي بلند مدت هر گونه توافق وحل و فصل دعاوي به يك داور يا دادگاه بينالمللي ارجاع شود.
بر مبناي شرايط ايران، دولت الجزاير با موافقت طرف آمريكايي در نهايت به يك برنامه كاري دست يافت. انتقال بخش قابلتوجهي از داراييها به يك حساب ثالث در انگليس، علامت آزادي و گروگانها بود.
ما دانشجويان هيچ گاه در اجراي اين فرايند دخالت نداشتيم. هيچ كس با ما مشورت نكرد يا ما را در جريان نگذاشت. تنها پس از تكميل همه كارها بود كه بهزاد نبوي درخواست ملاقاتي از رهبران ما براي بحث در باره جزئيات آزادي گروگانها به عمل آورد. در آن جلسه مودبانه از ما پرسيد در باره اين توافق چه نظري داريم، ولي چون قبلا همه تصميمها اتخاذ شده بود در پاسخ تنها لبخند زديم.
*************************************************
امير عباس هويدا بيش از ده سال نخستوزير شاه بود. وي و كابينهاش به ناتواني، ذهنيت ديوانسالارانه، فساد و دزدي آشكار شهره بودند. يكي از داراييهاي بيشمار او ويلاي بزرگي در مجاورت كاخ سعدآباد در شمال تهران بود. گروگانهاي امريكايي آخرين روزهاي اقامت خود در تهران را در آنجا گذراندند.
هر چند روز آزادي گروگانها نزديكتر ميشد، به آنها اجازه دسترسي بيشتري به اطلاعات ميداديم. نخستين واكنش آنها به خبر آزادي قريبالوقوع شان آميزهاي از ناباروري و بدگماني بود. بسياري از آنان عقيده داشتند كارتر به فكر جان آنها نيست وبراي آزادي آنها هيچ كاري نميكند.
در روزهاي آخر با دانشجويان تماس مستقيم نداشتم. به عنوان سردبير يكي از روزنامههاي انگليسي زبان تهران منصوب شده و چون دانشگاهها تعطيل بود، بيشتر وقت خود را آنجا ميگذراندم. يك روز بعد از ظهر يكي از برادرها تلفن كرد و با تاكيد بر اينكه مسئله محرمانه است،گفت كه به كمك من نياز است.
وقتي به ويلاي هويدا رسيدم. دانشجويان برايم توضيح دادند كه قصد انجام چه كاري را دارند. چقدر جو نسبت به روزهاي اول اشغال سفارت تغيير كرده بود.
صبح روز بعد طبق طرح دانشجويان با كاترين كوب و اليزابت سويفت كه تنها زنان گروگان باقيمانده بودند ديدار كردم. به آنها گفتم به زودي آزاد ميشوند، مجلس در اين باره تصميمگيري كرده و آمريكاييها اكنون اين فرايند را كند ميكنند. آنها حرف مرا باور نكردند و بسيار نوميد بودند. با برادرها در باره اين مسئله صحبت كردم و قرار شد روزنامههاي انگليس زبان را در اختيار آنها بگذاريم. صبح روز بعد از دكه روزنامهفروشي نسخههايي از روزنامه كيهان اينترنشنال و تهران تايمز را خريديم. تنها در آن موقع بود كه كوب و سويفت آنچه را گفته بوديم باور كردند. اگر بگوييم طرز برخورد و روحيه گروگانها "بسيار" بهتر شده بود حق مطلب را ادا نكردهايم.
پس از اينكه ترتيبات نهايي آزادي گروگانها انجام شد، از پزشكان الجزايري خواستيم با هر يك از گروگانها ملاقات و وضعيت جسماني آنها را كنترل كند. اتاق بزرگي در كاخ هويدا به كلينيك موقتي تبديل شد: يك تخت معاينه با كليه تجهيزات پزشكي مورد نياز، گروگانها يكي يكي وارد اتاق شده فشار خون، نبض، دماي بدن، وضع انقباض مردمك چشم و ساير علائم حياتي آنها كنترل و ثبت ميشد. از پزشكان خواستيم تا بدن آنها را براي يافتن هر گونه علائم بدرفتاري جسمي معاينه كند.
بسياري از گروگانها، به ويژه آنهايي كه مستقيما در عمليات جاسوسي شركت داشتند آنقدر در باره آزادي قريبالوقع خود بدبين بودند كه پيوسته از پزشكان الجزايري ميپرسيدند آيا همه گروگانها آزاد خواهند شد.
آنها اين پرسش را با پچ پچ از پزشكان ميپرسيدند و ما با وجود اينكه قرار بود با يكديگر صحبت نكنند، اين مساله را ناديده ميگرفتيم اينك شرايط ما برآورده شده وهيچ چيز به اين اندازه مهم نبود.
از آنجا كه پيشبيني ميشد به دنبال آن، تبليغات خصمانه امريكاييها آغاز شود، تصميم گرفتيم با هر يك از گروگانها قبل از آزاديشان يك مصاحبه ويدئويي داشته باشيم. وظيفه انجام اين كار تا حدي به من محول شد. هر يك از اين مصاحبهها بين 3 تا 4 دقيقه طول ميكشيد و پرسشها در باره وضع سلامتي گروگانها، نحوه رفتار با آنان، چگونگي گذران اوقات وكيفيت غدايشان بود. به خصوص ميپرسيدم كه آيا در دوران اسارت با آنها بدرفتاري شده است يا خير.
از بين همه گروگانهاي كه آن روز مورد مصاحبه قرار گرفتند، رفتار مايك مترينكو؛ مامور سازمان سيا را خوب به خاطر دارم. او با غرور وارد اتاق مصاحبه شد و رك و راست اعلام كرد دوست ندارد يك زن با با او مصاحبه كند.
به سرعت در پاسخ او گفتم:«اين براي شما به عنوان يك جاسوس مايه افتخار است كه يك زن مسلمان با شما مصاحبه كند من كاري را كه بايد انجام بدهم وگرنه از مصاحبه با يك جاسوس آمريكايي خودداري ميكردم.»
مترينكو شايد عجيبترين گروگان ما بود: شخصيت مرموز و رفتار نامتعارف او، ايرانيها و آمريكاييها را به طور يكسان آزرده ميساخت. او زندان انفرادي را ترجيح ميداد و در هيچ يك از مراسم مذهبي كه براي گروگانها ترتيب ميداديم شركت نميكرد. نيازي به گفتن نيست كه آن روزگار با او مصاحبهاي به عمل نيامد.
در پايان همگي نفس راحتي كشيديم و از صميم قلب خدا را سپاس گفتيم كه در اين 444 روز دشوار و بيثبات حتي يكي از گروگانها نيز آسيب نديده يا زخمي نشده بود. به خود مي باليديم كه توانستهايم در فضاي سيايس بسيار متشنج و فشارهاي بينالمللي فوقالعاده اين وظيفه دشوار را به خوبي و با هماهنگي به انجام برسانيم. ما اشغال سفارت را به عنوان دانشجو آغاز كرده و اكنون با حس جديدي از بلوغ فكري و سياسي گروگانها را آزاد ميساختيم.
****************************************
بالاخره روز موعود فرا رسيد. اتوبوسهايي كه دانشجويان از آنها محافظت ميكردند گروگانها را از كاخ هويدا به فرودگاه مهرآباد كه يك هواپيماي الجزايري منتظر آنها بود، بردند. آنجا، در پاي پلكان هواپيما گروگانها را به مقامات الجزايري تحويل دادم.شمار آنها تمام و داستان گروگانها، 444 روز پس از شروع به پايان رسيد.
عناوين روزنامههاي صبح روز بعد تهران چنين بود:«امريكا در برابر شرايط ملت سرتعظيم فرود آورد، گروگانها آزاد شدند.»
در عين حال تنشهاي سياسي بين بني صدر و حاميانش (سازمان به اصطلاح مجاهدين خلق كه به اميدكسب قدرت، ترورهاي سياسي و بمبگذاري در اماكن عمومي آغاز كرده بود) از يك سو و پيروان امام از سويي ديگر تشديد ميشد. بيشتر گروههاي مخالف، از جمله نهضت آزادي ايران، مجلس ودولت را به دليل شرايط توافقنامه به باد انتقاد گرفتند. آنها از همان روز نخست با اشغال سفارت و گروگانگيري مخالف بودند ولي اكنون سعي ميكردند درك عمومي را نسبت به آنچه اتفاق افتاده و نقشي را كه در آن داشتند تغيير دهند.
در مراحل پاياني گروگانگيري ما دانشجويان طيف كاملي از احساسات و ديدگاهها را تجربه كرديم. بسياري از ما از شيوه اجراي شرايط مجلس توسط دولت ناخشنود بوديم. برخي ديگر راهبردهاي كلي را تاييد ميكردند ولي انتقاداتي در باره جزئيات آن داشتندو
اما به طور كلي احساس ميكرديم تا زماني كه امام و مجلس از اين فرايند آگاه باشند و آن را تاييد كنند، هيچ امري خلاف مصالح ملت، امضا نخواهد شد. راز اين اعتماد در شخصيت امام و شيوه سياستگذاري ايشان نهفته بود.
من شخصا عقيده داشتم از شرايط موجود بيشترين بهره را برده و سود ما بر هر گونه ضرر احتمالي فايق آمده است. اما روش بود تحقق شرايط مجلس با پيچيدگيهاي ديوانسالارانه و محدوديتهاي طرفين به ويژه در بخش امور بانكي كه موارد مالي را حل و فصل ميكرد، دشوار و پيچيده ميشود. با اين حال نظر به كليه جوانب، احساس ميكردم وظيفهمان را به خوبي انجام دادهايم ما دستاورد بسيار مهمي داشتهايم: توانسته بوديم تصوير برتري آمريكا در جهان را در هم شكنيم.
دانشجويان كه بيشتر آنها اكنون در مناطق مختلف كشور پراكنده شده بسياري در جبهههاي جنگ و گروهي نيز به كلاسهاي درس بازگشته بودند براي آخرين گردهمايي به لانه جاسوسي دعوت شدند.
اغلب در بين خود در باره سرنوشت گروه به عنوان يك جنبش دانشجويي صحبت ميكرديم. در طول پانزده ماهي كه ما 300 دانشجو در سفارت با يكديگر كار كرديم. تشكلي با سازماندهي مطلوب ايجاد شد.
تشكلي كه در آن امتيازات وتوانمنديهاي فردي هر كسي به خوبي نمايان ميشد هر يك از ما به تدريج جايگاه خود را در اين سازمان پيدا كرد. عجيب نبود اگر برخي احساس ميكرديم ميتوان گروه، حزب يا سازمان منسجمي را بر مبناي اصول استواري كه به آن معتقد بوديم ايجاد كرد. اصولي كه در آغاز راه، مبناي عمل ما قرار گرفت.
گروهي از دانشجويان معتقد بودند بايد يك سازمان رسمي با حزب سياسي به نام «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام » تاسيس كنيم. برخي ديگر در باره اين كار ترديد جدي داشتند نمي خواستيم راه احزاب سياسي را كه به تدريج از اهداف اوليه خود منحرف شدند و در نهايت براي منافع حقير خود عليه منافع مملكت اقدام كردند. دنبال كنيم. دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، در زماني كه بيشتر گروهها به جز عدم صداقت بروز ندادند، اعتماد بدون قيد و شرط ملت را جلب كردند. اين جنبشي مقدس بود. ولي آيا كسي ميتوانست آينده را تضمين كند؟ علاوه بر اين، كساني كه با فكر تشكيل حزب مخالف بودند استدلال ميكردند اين گروه هرگز با چنين نيتي گرد هم نيامدهاند. ما تنها به دليل نيروهايمان را متحد ساختيم: اجراي تعهدي كه به انقلاب و ملت داريم نه چيز ديگري.
جنبش ما مقدس بود. مقدس به اين معنا كه هيچ انگيزه دنيوي نداشتيم. هرگز به دنبال كسب قدرت، شهرت يا هيچ گونه منفعت سياسي براي خود نبوديم. بلكه آرزوهاي آرمانگرايانه ما بر سعادت و رفاه هم ميهنانمان استوار بود.
موضوع تشكيل حزب طي دو يا سه جلسه عمومي به بحث گذاشته شد ودانشجويان به نوبت به عنوان موافق و مخالف در باره اين پيشنهاد صحبت كردند. كساني كه طرفدار ايجاد سازمان بودند در اقليت قرار داشتند. در نهايت اكثر دانشجويان گروه متقاعد شدند، بهترين كار براي جنبش ، اعلام انحلال است پيشنويس آخرين بيانيه را تنظيم كرديم.
اين بيانيه در باره تصميم نهايي ما توضيح ميداد: «ما بايد در جبهههاي جنگ، بازسازي كشور و كلاسهاي درس به ملت بپيونديم.دانشجويان از ابتدا فرزندان اين ملت به شمار آمده و هرگز عضوي جدا نبودهاند اكنون كه وظيفه خود را انجام دادهايم به آغوش ملت بازميگرديم.»
«ويژه نامه شيطان بزرگ» در خبرگزاري فارس
انتهاي پيام/
سه شنبه 3 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]
-
گوناگون
پربازدیدترینها