واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: اقتصاد - برنامهنويسي در بستر موج سوم جهاني شدن
اقتصاد - برنامهنويسي در بستر موج سوم جهاني شدن
احمد صميمي *:براي صحبت پيرامون برنامهنويسي بايد توجه داشت كه سه رويكرد كلي در تدوين برنامهها مورد توجه است. برنامههاي دولت عمدتا يا planig oriented هستند يا problem oniende يا تلفيقي از هر دو. در حال حاضر ايرادي كه به برنامه چهارم توسعه گرفته ميشود اين است كه اين برنامه مجموعهاي از حرفهاي خوبِ فاقد اولويتگذاري است.
اين برنامه حرفهاي خوبي دارد، ولي منابع براي آن خوب تخصيص نيافت، اولويتگذاري نشد و تغيير دولت باعث شد كه ميزان تحقق اين برنامه كاهش پيدا كند. اما در مورد برنامه پنجم توسعه تدوين اين برنامه مقارن شد با طرح تحول اقتصادي اولين نقدي كه بر طرح تحول اقتصادي وجود دارد اين است كه در سال پايانـي برنامـه چهـارم و در آستانه تدوين برنامه پنجم توسعه، ارائه يك برنامه مشكل محور منطقي به نظر نميرسد. اين برنامه problem orientd هست يعني رويكردش حل مشكلات موضوعي و موضعي هست ولي يك برنامه كلان بر آن سايه ندارد كه در چه جهتي؟ با چه رويكردي؟ از چه منابعي و اينكه نحوه تعامل اين هفت برنامه با هم چگونه است و ديدمان حاكم بر اين هفت برنامه چيست؟ و بارزترين نمونه در اين هفت برنامه هدفمندترين يارانههاست كه هنوز بهطور اساسي راجع به نحوه عمل آن حرفهاي علمي متفاوتي وجود دارد و ميتواند نيت خير طراحان را قرين به محصول ننمايد. البته جريان اخير جهاني را ميتوان فرصتي جهت برنامه اقتصادي جهشي دانست كه با نظام تدبير قابل تحقق است.
شكاف منفي بين برنامه و عملكرد
توجه داشته باشيم كه جهان در هزاره سوم، دنيايي آكنده از تحول، نوآوري، رقابت و رواج تكنولوژيهاي برتر است. تغييرات و نوسانات سريع، بخشي از هويت جهان امروز را شكل ميدهد. موج سوم جهاني شدن، ظهور نظام اقتصادي نوين، شكلگيري ديدمان جديد توسعه، غلبه فضاي عدم قطعيت امور، به تاريخ پيوستن جغرافيا از يك طرف و چالشهاي حال و آينده ايران، دنياي جديد را در برابر چشمان ميگشايد كه مواجهه با آن جزء با علم، تدبير و نگاه عالمانه به آينده ميسر نميباشد. شرط توفيق در اين عرصه، بهرهگيري از فرصتها و توان رويارويي و مديريت چالشهاي پيشرو است. از اينرو تشخيص شرايط جديد و شناخت دگرگونيها در تركيب و روند مناسبات جهاني و منطقهاي با نگرش به مهمترين مسائل و تنگناهاي ملي، مسير تحولات كلان و پاسخگويي به الزامات رشد و توسعه همهجانبه كشور را هموار ميسازد. بهطور مثال جايگزيني آيندهنگري بهجاي روشهايي چون مطالعه تطبيقي، معادلسازي از الزامات هزاره سوم است.
موضوع برنامهريزي به شكل و قالب متعارف امروز در يك سير تطور و تحول علمي و منطقي در جهان، ديگر غيرمتعارف شده است. بهعبارت ديگر برنامهريزي با نگاه بلندمدت و بدون توجه به تحولات سريع داخلي و خارجي، ديگر هويت مستقل و كاركرد كارآمد ندارد. لذا به نظر ميرسد با توجه به اين نكته ضـروري است فرم، قالـب و چارچوب برنامه پنجم چيزي جدا از قالـبهاي گذشته طراحـي گردد. چون خود فرم و قالب به محتوا جهت ميدهد، همانطور كه محتوا به فرم و قالب جهت ميدهد.
ويژگي علم، دانش و دانايي توليد از مسـير همافزايي است. اشـتراكگـذاري يكـي از ويژگيهاي عمده توليد علم و دانش است. اگر در تجربه تدوين برنامه بهعنوان مهمترين سند مديريت منافع ملي نتوانيم بر اين ناهنجار هنجار شده غالب بياييم در كجا و در چه سطح امكان رفع اين نقيصه است. اميدوارم با ارتقاي نگاه ملي، تحمل و تكميل همديگر بتوانيم در يك جنبش ملي از تمام توان و دغدغه موجود در سطح ملي بهرهمند شويم.
واقعيتي در فرهنگ ما وجه غالب پيدا كرده است كه به نوعي بيماري تبديل شده و آن علاقه به از صفر توليد كردن و گاهي فراتر از آن زير سوال بردن هر آنچه قبل از ما بوده است. جمعآوري، طبقهبندي و استخراج نكات استراتژيك مطالعات گذشته، مبنا و پايه مناسبي براي نقطه عزيمت برنامه پنجم خواهد بود.
اين رويكرد كه الگوي توسعه مبتنيبر مختصات جامعه باشد و بهعبارت ديگر برنامه بومي تدوين گردد، نكته قابل پذيرفته شدن و از اين منظر مورد وفاق است. اما نكته اصلي و محوري در اين رويكرد متدلوژي ورود مفاهيم و ارزشهاي اسلامي در الگو و برنامههاي توسعه است. اين نكته وقتي بهطور جدي خود را مينماياند كه در مقام نظارت و ارزيابي عملكرد الگو و برنامهها برميآييم. آنچه در تمام برنامههاي توسعه (داخلي – خارجي) ديده ميشود، شكاف بين اهداف برنامهاي و عملكرد است. آنچه مهم است اين نكته است كه مفاهيم و ارزشهاي اسلامي چگونه وارد الگوي توسعه كشور شوند كه در صورت شكاف منفي بين برنامه و عملكرد مفاهيم و ارزشها زير سوال نروند و حريم آنها مورد سوال واقع نشود.
دغدغه ورود ارزشهاي اسلامي در الگوي توسعه، دغدغه ديرهنگامي است كه در ادوار مختلف بعد از انقلاب اسلامي به اشكال مختلف دنبال شده است ولي بهعلت عدم توجه به متدلوژي ورود مفاهيم و ارزشهاي اسلامي در الگو و مدل توسعه تاكنون توفيق چنداني نداشته است.
برنامههايي چون حيات طيبه، شجره طيبه، اقتصاد بدون نفت، تمدن اسلامي، بهرغم دغدغه موجود و تلاش انجام شده بهعلت عدم تبعيت از يك روششناسي علمي، كمتر توفيق يافته است.
نكته آخـري كه علاقهمندم به آن اشـاره كنـم ايـن اسـت كه رويكرد برنامهمحور (Planning Oriented) و رويكرد مشكلمحور (Problem Oriented)دو رويكرد عمده در مواجهه به مسائل پيشرو است.
تقارن زماني تدوين برنامه پنجم توسعه بر محور سند چشمانداز و سياستهاي كلي برنامه كه مراحل نهايي خود را ميگذراند با فعاليت مستقل ارائه هفت برنامه تحول اقتصادي (1-برنامه هدفمند كردن يارانهها، 2- برنامه اصلاح نظام بانكي، 3- برنامه اصلاح نظام گمرك، 4- برنامه اصلاح نظام ماليات، 5- برنامه بهرهوري، 6- برنامه شناسايي و مديريت اقشار آسيبپذير، 7- برنامه نظام توزيع كالا و خدمات) جاي تعجب دارد.
امكان ديدن اين مشكلات اولويتدار بهعنوان بستههاي اجرايي با سازگاري دروني و انسجام بيروني در بـرنامه پنجم توسعه كاملا ممكن و ميسر بلكه ضروري و اجتنابناپذير است. لذا توصيه ميشود هيات دولت دغدغههاي مشكل محور خود را با اولويتگذاري و بهصورت بستههاي اجرايي در قالب برنامه پنجم توسعه ارائه نمايد تا ضمن برخورداري از انسجام دروني از سازگاري بيروني بين اجزا نيز برخوردار باشد و از بيماري تكبعدي ديدن موضوعات و سادهسازي مسائل كلان كشور در امان باشيم.
* عضو انجمن خبرگان برنامهريزي
يکشنبه 3 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 141]