محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840281884
نويسنده: رضا گرمابدرى هموار كردن مسير براي فعاليت ناتوي سياسي فرهنگي
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: رضا گرمابدرى هموار كردن مسير براي فعاليت ناتوي سياسي فرهنگي
خبرگزاري فارس: حضور رسمي يك نهاد غير دولتي آمريكا در ايران مي تواند جاي پاي محكمي براي اجراي سياست هاي كاخ سفيد عليه ايران باشد چه ساكنين كاخ سفيد دموكراتها باشند چه جمهوري خواهان.
چند ماه پيش برخي از رسانه هاي غربي اعلام كردند كه آمريكا به دنبال تاسيس «دفتر حافظ منافع» در ايران است. در پي اعلام اين خبر در ايران و آمريكا نسبت به موضوع واكنش هاي ناهمسويي صورت گرفت و در نهايت پس از اعلام يكي از مقامات آمريكايي دال بر اينكه آمريكا از تاسيس اين دفتر در تهران صرف نظر كرده است، موضوع در محاق قرار گرفت. هنوز چند روزي از در محاق واقع شدن اين موضوع نگذشته بود كه بحث افتتاح دفتر «شوراي آمريكائيان و ايرانيان» و يا همان «American Iranain Council» داغ شد. روزنامه گاردين مدعي است« اين بحث همزمان با برگزاري مجمع عمومي سازمان ملل مطرح شد.» اين درحالي است كه همين روزنامه براي اولين بار در تيرماه سال جاري موضوع گشايش «دفتر حافظ منافع » آمريكا در تهران را فاش كرد. پس از پر سر و صدا شدن اين خبر رسانه ها خبر را با اين تتمه تكميل كردند «دولت بوش به اين موسسه پژوهشي آمريكايي اجازه داد تا دفتري در ايران افتتاح كند.» رسانه ها همچنين اعلام كردند:« اين مجوز را دفتر نظارت بر دارايي هاي خارجي در وزارت خزانه داري آمريكا براي مدت يكسال صادر كرده است.» در اين ميان آنچه كه مهم است نقش هوشنگ اميراحمدي به عنوان رئيس اين شورا ،ماهيت شورا و بررسي اين مهم كه آمريكايي ها با صدور مجوز براي حضور اين شورا در تهران به دنبال چه چيزي هستند.
هوشنگ اميراحمدي كيست؟
هوشنگ اميراحمدي در گفت وگو با «عصر ايران » خود را اينگونه معرفي مي كند:« متولد چهارم فروردين 1326 هستم. در دهكده اي به نام «شيخ نشين» در بخشي به نام «شاندرمن» از توابع شهرستان تالش از استان گيلان هستم. پدربزرگ من خان بود. تمام املاك و زمين هاي آن منطقه براي او بود. تا كلاس ششم در همانجا درس خواندم. پس از آن به ماسال رفتم تا كلاس نهم آنجا بودم كلاس دهم به رشت آمدم در دانشگاه رضا شاه ديپلم گرفتم و شاگرد اول استان شدم. در دانشگاه رشته كشاورزي خواندم و در دوره سربازي به سپاه ترويج رفتم و در لاهيجان دوره سربازي را سپري كردم و در همان زمان سرپرست سپاه ترويج مناطق لاهيجان و سياهكل شدم. اين درست مصادف بود با دوره اي كه چريك هاي فدايي در جنگل سياهكل عليه شاه فعاليت مي كردند. من به واسطه علاقه و در شكل غير سازماني با آنها ارتباط داشتم. در آن زمان فكري مي كردم كه سوسياليسم واقعا سيستم عدالت است. بعدها وقتي كه انقلاب اسلامي شد و از انقلاب حمايت كردم باز هم به اين دليل بود كه عدالت اسلام مرا جلب مي كرد. بنابراين هميشه براي من نه سوسياليسم و نه اسلام به عنوان يك ايدئولوژي سياسي مطرح نبوده . البته من مسلمانم و به مسلمان بودنم هم هميشه افتخار كردم. ولي به عنوان يك ايدئولوژي سياسي جذبه شان براي من به خاطر عدالت بود. الان هم خودم را يك آدم « سوسيال دموكرات ملي» مي دانم كسي كه به عدالت عميقا اعتقاد دارد و ملي است.
خروج اميراحمدي از ايران
اميراحمدي درخصوص خروجش از ايران به «عصر ايران» گفت: اوايل سال 54 از اينجا مستقيم به «دالاس» آمريكا رفتم. در آمريكا شروع به فراگيري زبان انگليسي كردم در همان 5-6 ماه اول شاگرد اول شدم و دانشگاه مرا مجاني پذيرفت و در مديريت صنعتي فوق ليسانس گرفتم. پس از آن به دانشگاه «كرنل» كه جزو هشت دانشگاه برتر دنيا است رفتم و مشغول تحصيل در مقطع دكترا شدم. در دوره دكترا بودم كه انقلاب تقريبا شروع شده بود. سال دوم بودم كه انقلاب پيروز شد. سال 86 ميلادي به دعوت مهندس مهدي چمران كه الان رئيس شوراي شهر است سه بار براي شركت در سه كنفرانس بازسازي به ايران آمدم. بعد از آن با دعوت كنفرانسهاي دفاع مقدس چند بار آمدم. بعد هم به دعوت وزارت امورخارجه چند باري به ايران آمدم. اميراحمدي مي گويد در سفرها با مقامات بلندپايه وقت ايران ديدار و گفت وگو داشته است.
درباره شوراي آمريكائيان و ايرانيان
اميراحمدي روند شكل گيري شورا را چنين شرح مي دهد:
قبل از اينكه شورا به اين اسم به وجود بيايد، وقتي كه آقاي خرازي در آمريكا سفير ايران در سازمان ملل شدند من پيش ايشان رفتم و گفتم كه من سال هاست كه اينجا چند كنفرانس هم گذاشته ام و مي خواهم روي رابطه ايران و آمريكا كار كنم. حتي يك كتابي هم نوشته بودم و روي اين موضوع مطالعه كرده بودم.
سال 68 شمسي بود. من به ايران رفت و آمد مي كردم و متوجه شدم كه جريان ايران و آمريكا خيلي عمده شده است. آمريكا كم كم داشت تحريم ها را خيلي زياد مي كرد. در ايران شوراي ضد آمريكايي خيلي زياد بود. من يادم است كه به كنفرانس هاي بازسازي كه مي رفتم در سالن علامه مجلسي دانشگاه تهران : اگر اشتباه نكنم : وقتي كه مي خواستي وارد سالن بشوي بايد از روي پرچم آمريكا قدم مي زدي و رد مي شدي. روي سردرها بزرگ «مرگ بر آمريكا» نوشته بودند.
من رفتم و به آقاي خرازي گفتم كه من احساس مي كنم اين رابطه مثل كسي است كه دارد سرطان مي گيرد. دقيقا همين جمله را گفتم. گفتم خدا نكند اين بيماري را بگيرد، اين پخش مي شود، جلوي اين بيماري را بگيريد.
در آن زمان به جز آقاي كمال خرازي (كه با او صحبت ها انجام شده است) آقاي صادق خرازي هم آنجا بود. هر دو استقبال كردند و من يك سري كنفرانس گذاشتم در رابطه ايران و آمريكا.
بعد از اين كنفرانس ها، سازماني درست كردم كه خودم و 2-3 نفر ديگر در آن عضو بودند. با عنوان سازمان كنفرانس هاي ايران و آمريكا 5-6 سال با همان اسم در رابطه با ايران و آمريكا كنفرانس مي گذاشتيم.
يادم است كه قبل از اينكه آقاي كلينتون قسم بخورد، يك كنفرانسي با عنوان «روابط ايران و آمريكا در دولت جديد آمريكا» گذاشتيم. بعد هم بلافاصله كنفرانس هاي بعدي را گذاشتيم. شش سال با همان اسم كنفرانس ها را ادامه داديم، تا سال 97 ميلادي. در سال 97 شورا را تاسيس كرديم.
در همين سال ما حدود 40 نفر از كساني كه در اين مدت در اين خصوص علاقه داشتند و در كنفرانس ها شركت مي كردند و بيشتر از سفراي سابق آمريكا در منطقه بودند و بخشي از سناتورهاي آمريكايي بودند را دور هم جمع كرديم. در اين جمع 3-4 نفر ايراني حضور داشتند.
مثلا «سايروس ونس» وزير امورخارجه آقاي كارتر هم در اين جمع بود كه سر ماجراي طبس به دولت كارتر اعتراض و بعد استعفا داده بود.
ايشان اولين رئيس هيات مديره شوراي ما بود. بقيه معاونان اسبق وزارت خارجه آمريكا بودند. رهبران بخش تجاري : صنعتي آمريكا بودند و تعدادي از دانشگاهيان و روزنامه نگاران. حدود 40 نفر بودند كه معتقد بودند اين رابطه بايد عادي بشود و مخالف درگيري و تحريم بودند.
فعاليت هاي اين شورا خيلي خيلي شفاف است. كنفرانس مي گذاريم، ماهنامه، دو هفته نامه و گاهنامه چاپ مي كنيم. كتاب منتشر مي كنيم. جلسات خصوصي مي گذاريم. كمك مي كنيم مقامات دولتي اگر تمايل دارند همديگر را ببينند.
گاهي هم به ما حرف هايي مي زنند كه به طور غيرمستقيم به كساني بگوييم. ولي نه خودمان را پيام آور مي دانيم، نه به قول «كيهان» دلال هستيم!
ما معمولا بودجه مان را از چهار كانال تامين مي كنيم: اول كمپاني هاي آمريكايي، دوم از بنيادهاي آمريكايي، سوم از ايرانيان و آمريكايي هايي كه آنجا هستند و چهارم از محل فروش نشرياتمان.
تمام پول هايي كه سازمان مي گيرد ثبت مي شود، حتي اسم افرادي كه پول مي دهند را هم ثبت مي كنيم و شما مي توانيد در سايت ما خيلي شفاف تمام وضعيت مالي ما را ببينيد.
ما براساس اساسنامه اي كه داريم نمي توانيم از دولت ها پول بگيريم. ما بودجه زيادي نداريم، يعني پول كلاني نداريم. آنجا همه چيز با پول است. رقباي ما پول زيادي دارند، با همين بودجه لابي مي كنند اما ما به خاطر عدم برخورداري مالي نمي توانيم كار زيادي در برابر لابي هاي آنها انجام بدهيم.
آيپك، لابي اسرائيل در آنجاست كه رقيب ما به شمار مي رود. 55 ميليون دلار بودجه سالانه اينهاست ولي بودجه ما در بهترين سال 600 هزار دلار بوده است. به قول آمريكايي ها در مقابل بودجه آنها مي شود گفت در حد بادام زميني است.
مجوز فعاليت به شوراي آمريكاييان و ايرانيان براي تامين كدام نياز؟!
چنانچه تمامي اظهارات اميراحمدي درباره شخص خودش و فعاليت هاي انجام داده و هر آنچه كه در خصوص شوراي آمريكاييان و ايرانيان بيان كرده است را بپذيريم در نهايت بايد مشخص شود، مجوز دادن به اين شورا با هدف رفع كدام مشكل و تامين كدام نياز ايران صورت مي گيرد. اگر تمامي نظرات و نوشته هاي منفي كه از گذشته در ايران نسبت به هوشنگ اميراحمدي بوده را كنار بگذاريم و تنها به اظهاراتش در گفت وگو با «عصر ايران» بپردازيم، متوجه مي شويم كه نمي بايست به سادگي و سهولت با اين مسئله برخورد شود. به عنوان مثال وي در همين گفت وگو به شكل غير مستقيم براي خود در پايان يافتن جنگ نقش و سهم ويژه قائل است آنجا كه مي گويد: «سال سوم كه ايران داشت قطعنامه را بررسي مي كرد از من دعوتي شد كه بيايم و براي وزارت امورخارجه در موسسه مطالعات سياسي و استراتژيك وزارت امور خارجه در نياوران، يك سخنراني انجام بدهم. گفتم موضوع سخنراني چه باشد؟ گفتند كه شما مقاله اي نوشتيد كه در دوران جديد زور كاربردي ندارد، ما مي خواهيم شما همين مقاله را در ايران عرضه كنيد. اين مقاله بحثش اين بود كه زور كاربرد مفيدي ندارد، بنابراين جنگ ايران و عراق برنده اي ندارد، اين نتيجه عملي بود. به هر حال دعوتم كردند و آمدم و سخنراني كردم كه بيش از 200 نفر از واقعا سران نظام حضور داشتند. امراي ارتش و رجال سياسي، بعد هم فكر كنم 48 ساعت بيشتر اجازه ندادند در ايران بمانم، حتي نتوانستم اقوامم را ببينم. بعد از كنفرانس به آمريكا برگشتم و ديدم آقاي هاشمي رفسنجاني مي خواسته اين جنگ را تمام كند. دنبال يك سري نظريات بوده و بعد هم ديدم كه ايشان همين حرف (عدم كاربرد زور در دنياي جديد) را در مطبوعات زد كه دنيا عوض شده و با زور هيچ كاري نمي شود كرد و... بعد هم جنگ تمام شد. به هر حال اين از افتخارات من است كه توانستم از نظر فكري كمكي كرده باشم. من سخنراني را در ماه «مي» كردم، دو ماه بعد و در ماه جولاي قطعنامه پذيرفته شد.»از همين بحث وي درباره جنگ مي توان به مسايل زيادي رسيد. آيا پذيرش قطعنامه و پايان جنگ به همين سادگي و با سخنراني دو سه نفر از جمله اميراحمدي به پايان رسيد و مديريت عالي در جنگ وجود نداشت و اعمال نمي شد. بيان بلند ، شعف انگيز و جاودانه حضرت امام (ره) درخصوص پذيرش قطعنامه دريچه اي روشن و عطرآگين را بر روي موضوع مي گشايد كه وجود مسايلي از قبيل آنچه كه اميراحمدي ادعاي مي كند در عين بودن در آواي دلنشين و واژگان و عبارات سحرانگيز امام (ره) به گوش و چشم نمي آيند آنچنان كه گويا هيچ وقت نبوده اند. اگر هنوز هدف از دادن مجوز براي فعاليت اين شورا در تهران از سوي مسئولين مشخص و يا آشكار نشده است از آن سو به وضوح بيان گرديده است. اميراحمدي در اين باره مي گويد: «هدف ايجاد دوستي بين ايران و آمريكا نيست، ما اعتقاد داريم كه رابطه بين ايران و آمريكا بايد عادي شود، نه اينكه لزوما دوستانه شود، حالا اگر دوستانه هم بشود خيلي بهتر، اگر نشد هم نشد. ولي اين رابطه غيرعادي است، بايد عادي شود. مثلا شوروي سابق و آمريكا دشمن بودند، ولي بزرگترين سفارت آمريكا در مسكو و بزرگترين سفارت شوروي هم در واشنگتن بود. ايران و آمريكا حتي در جنگ هم بايد سفارت داشته باشند. براي اينكه جنگ كه تا ابد نمي تواند ادامه پيدا كند، بايد در حال جنگ هم با هم مرتبط باشند.» گاردين به نقل از «برفت لوليس» مدير اجرايي شورا به بخش ديگري از اين هدف اشاره مي كند: «حائز اهميت است كه تفاوت بين آنچه كه دولت ايالات متحده مي گويد و كاري كه ما مي كنيم، درك شود. آيا ما خدماتي ارائه خواهيم كرد كه براي ديپلماتها و قانونگذاران مفيد خواهد بود؟ بله. ولي ما جايگزين (براي دفتر حفاظت منافع ديپلماتيك) نيستيم، زيرا وزارت خارجه تصميم مربوط به خود را اتخاذ مي كند. ما بايد بتوانيم به همان صورت كه در ايالات متحده عمل مي كنيم در ايران نيز عمل كنيم. ما با استقرار در تهران بايد بتوانيم ملاقاتهاي بيشتري را ترتيب دهيم. ما خود را در موقعيتي قرار مي دهيم تا به هر طرف كه بخواهد با طرف ديگر صحبت كند، كمك كنيم.» اين شورا با صدور بيانيه اي در بخشي از آن آورده است: حضور اين سازمان غير دولتي در ايران به برنامه هاي آموزشي و مبادله دانشجويان كمك خواهد كرد. اين شورا مي گويد با برگزاري ميزگردها، كنفرانس ها و انتشار نشريات تحليلي و آموزشي به ارتقاي گفت وگوي ايران و آمريكا كمك خواهد كرد. اين بيانيه مي افزايد فعاليت اين شورا در تهران مي تواند به درك مشترك ايران و آمريكا از يكديگر و زمينه سازي براي براي عادي شدن روابط دو كشور كمك كند.
از مجموعه مطالبي كه افراد منتسب به اين شورا ابراز كرده اند در موضوع هدف دو نكته بدست مي آيد: الف- عادي شدن روابط ايران و آمريكا ب- اين شورا نقش رابط و واسط و ترغيب كننده و نزديك كننده براي تحقق مورد اول را داشته باشد. دركنار اين دو نكته و با توجه به همان مطالب ايراد شده دو نكته ديگر نيز حاصل مي شود: الف : تا حد زيادي هدف اعلام شده از طريق ديگر به غير از تاسيس دفتر در ايران نيز مي تواند قابل تحقق باشد ب- مواردي كه به آن اشاره گرديده حيطه اي بسيار فراتر از آنچه كه به عنوان هدف ادعا شده را در بر مي گيرد و همين نكته بسيار سوال برانگيز است.
ناتوي سياسي در بستر ناتوي فرهنگي
اگر قرار باشد به مهمترين عوامل شكست آمريكا در برابر ايران طي سي سال گذشته اشاره كرد بلاشك يكي از آنها عدم دسترسي آمريكايي ها به مردم ايران از نماي نزديك است. اگر آمريكايي ها در جنگ تبليغاتي عليه ايران در فضاي بين المللي در بيشتر مواقع خود را پيروز مي دانند و در موارد عديده توانسته اند با بهره گيري از غولهاي رسانه اي صهيونيسم افكار عمومي جهاني را عليه ايران آلوده كنند، اما در افكار عمومي داخلي جمهوري اسلامي ايران پيروز هميشگي و علي الاطلاق اين جنگ رسانه اي بوده است تا جايي كه صيانت نظام مديريتي ايران از اذهان و افكار ملي تبديل به كانون قدرتمندي براي مقابله با دسيسه هاي دشمن شد. بررسي ها نشان مي دهد كه تلاش بي وقفه دشمن و صرف هزينه هاي گزاف تبليغاتي رسانه اي تنها خراشهايي را به پوسته حفاظتي كانون فرهنگ ايران وارد ساخته و اين كانون همچنان مستحكم و پايدار به انجام رسالت و حركت تاريخي خود مشغول است. اين سرسختي و ايستادگي هيچگاه دشمن را از ادامه فعاليت باز نداشته است و چه بسا شكستهاي پي درپي برنامه هاي دشمن در اين خصوص آنها را به سمت برنامه ريزي و طرح هاي جديد سوق داده است. در واقع شكل گيري ناتوي فرهنگي محصول و نتيجه چنين جدال طولاني و بلادرنگ بوده است. اگر در مواردي بسته بودن درهاي نظام كم و بيش محروميت هايي را در پي داشته اما هيچگاه ارزش اين محروميت ها با مصونيت هاي ايجاد شده از ناحيه بسته بودن اين درها به روي بيگانگان طماع و شيطان پيشه برابر نبوده است. جمهوري اسلامي ايران در مواردي خود را محروم ساخت تا مصون بماند در حالي كه دشمنان مشتاق بودند امروز اعطا كنند تا فردا تخريب نمايند. اعتراف به يك نكته مي تواند نگاه را واقع بين تر كند. در دو مقوله ميان ايران و آمريكا نابرابري مطلق وجود دارد: الف- تجهيزات و ابزار رسانه اي ب- آزادي در انتخاب و بهره گيري از هر عمل نامشروع براي همراه ساختن افكار و رفتار مردم.
در مقابل جمهوري اسلامي ايران از ايده و پيامي برخوردار است كه وجدان رو به بيداري انسان معاصر آن را طلب مي كند اما چندان با علايم و نشانه هاي آن آشنا نيست و ضعف تجهيزات و ابزار رسانه اي ايران امكان ارتباط ميان نياز ، نيازمند و برآورده كننده نياز را برآورده نمي كند. هر دو مجموعه سياسي آمريكا و ايران با توجه به اين موارد برنامه هاي خود را به اجرا گذاشته اند. تاريخ سي ساله روابط ايران و آمريكا نشان داده است كه سياست هاي اتخاذ شده از سوي جمهوري اسلامي ايران اجازه نداده است كه آمريكايي ها از نابرابري موجود و برتري سخت افزاري خود در برابر ايران اسلامي استفاده شاياني ببرند. به عبارتي سياست هوشمندانه نظام در ارتباط با صيانت جدي و مدقانه از كانون افكار عمومي ايرانيان دستگاه عريض و طويل رسانه اي آمريكا را به شدت فشل كرد تا جايي كه مي توان ادعا كرد اين دستگاه به نسبت هزينه سرسام آوري كه صرف جدال با ايران كرده است چيز قابل اعتنايي بدست نياورده است. لذا پيش بيني مي شود آمريكايي ها درصدد آن هستند تا بتوانند با برهم زدن آرايش خود و ايران امكان بهره برداري از محور نابرابري عليه ايران را مهيا سازند. آمريكايي ها در برنامه جديد تلاش مي كنند با سرمايه گذاري بيشتر در «ناتوي فرهنگي » كه در آن به حداقل هايي دست يافته اند فضايي را براي شكل گيري «ناتوي سياسي» فراهم آورند و با توسعه و نفوذ «ناتوي سياسي فرهنگي » آنچه كه تاكنون از دست يابي به آن بازمانده اند را بدست آورند. حال براي روشن تر شدن پاسخ اين سوال كه آيا بايد به اين شورا مجوز فعاليت در تهران داده شود يا خير ، ابتدا بايد به چند سوال ديگر پاسخ داد : آيا نظام توانسته است نابرابري پيش گفته را به وضعيت برابر تغيير دهد؟ آيا مي توان تضمين داد كه حضور آنها در ايران در جهت تلفيق و تقويت «ناتوي سياسي فرهنگي» نيست؟ آيا مي توان با فعاليت آنها در ايران آن «مصونيت» كاهش دهنده خطرات بزرگ كه اثبات هم شده را همچنان با همان اطمينان حفظ كرد؟ آيا حضور آنها در ايران تهديدي براي اين كانون مصونيت بخش نيست؟ آيا اين حضور نمي تواند عبور از ديوار مستحكمي باشد كه سي سال مانع ارتباط مستقيم آمريكايي ها با شهروندان ايراني بود؟ و ...
برخي با اين ادعا كه صدور مجوز براي اين شورا از سوي آمريكا براي فعاليت در ايران به معناي عقب نشيني آمريكا در برابر ايران است آن را يك امتياز براي ايران معرفي مي كنند و در تحليل آن هم مي گويند نومحافظه كاران براي خلع سلاح دموكراتها در بحث گفت وگو با ايران به دنبال آن هستند تا با دادن امتياز به ايران اين حربه را از دست دموكراتها خارج كنند حال آنكه چنين تصوري اساسا صحيح نيست زيرا حضور رسمي يك نهاد غير دولتي آمريكا در ايران مي تواند جاي پاي محكمي براي اجراي سياست هاي كاخ سفيد عليه ايران باشد چه ساكنين كاخ سفيد دموكراتها باشند چه جمهوري خواهان.
پذيرش اين موضوع كه دشمني ميان كشورهاي واجد مشروعيت، ابدي نيست نبايستي اين نظر را تقويت كند كه در هر شرايط و موقعيتي مي بايست به دشمني پايان داد. عقلانيت و حكومت داري حكم مي كند كه براي پايان بخشيدن به دشمني ها و اختلافات بايد سنجيده و با برنامه عمل كرد و لحظه اي از منافع و مصالح ملي غافل نماند. اگر نظام براي اين اقدام بسيار خطرناكي كه دشمن مدام تلاش مي كند با پرهيز از ورود و پرگويي نسبت به آن از اهميت و حساسيت آن بكاهد، طرح و برنامه اي همطراز و با قدرت اداره و مهار بالا دارد و موشكافانه اصل موضوع و پيامدها و نقاط آسيب رسان و آسيب پذير را شناسايي نموده و براي هر كدام راهكاري برگزيده و آماده دارد، مي تواند با احتياط بسيار و كاملا تدريجي كار را آغاز كند، مشروط بر اينكه با اولين برداشت از اينكه اين مجموعه مسيري خلاف منافع ايران را پيش گرفته مجوز آن را لغو كرده و به كار آنها پايان دهد. اين نظر در خصوص فرض آمادگي كامل نظام براي موضوع است، اما آنچه كه به صلاح نزديكتر مي آيد، حفظ اين بحث در حد گفت وگو در ميدان شايد بشود و شايد نشود با محوريت بررسي مي شود، است. در شرايطي كه آمريكايي ها بدترين دوران تاريخ معاصر خود را سپري مي كنند و روزبه روز موقعيت و جايگاه جهاني خود را بيشتر از دست مي دهند، نبايد براي آنها اميد و دلخوشي ايجاد كرد. بلكه بايد به اين انديشيد كه «تلفيق ناتوي سياسي و فرهنگي» مي تواند چه صدمات و خسارات سنگيني به نظام وارد سازد.
.........................................................................
منبع: نشريه صبح صادق
پنجشنبه 25 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]
-
گوناگون
پربازدیدترینها