تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804639179
لزوم فرهنگسازي براي جلوگيري از تخريب محيط زيست
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: لزوم فرهنگسازي براي جلوگيري از تخريب محيط زيست
آب را و خاك را بر هم زدي
ز آب و گل نقش تن آدم زدي (19)
چهار بنيان اساسي خاك، آب، هوا، تابش خورشيد (آتش)، كه همه بنيان آفرينشاند، بايد به حدّ اعتدال و پاكيِ خود و دوري از آلايشها باشند تا جهان زيست زنده باشد و تعادل وجودي انسان و حيوانات برقرار باشد، همين، تعادل محيطِ زندگان است (22، 8، 6 و 3). به گفته شيخ اجل سعدي:
چـــارطبع مخالف سركـــش
چند روزي بُوَند با هم خوش
چون يكي زين چهار شد غالب
جان شيرين برآيد از قالب (13)
محيطزيست خود مجموعهاي بسيار بزرگ و درهم پيچيدهاي از اجزا و عوامل مختلف و بر هم اثرگذاري است كه در طي ميليونها سال تكوين و تكامل يافته و در بستر آن زندگان از حدّ يك ياخته تا گياهان علوفهاي و دانهاي، درختان، پرندگان، خزندگان، پستانداران و سرانجام سرسلسلة پستانداران يعني انسان به شكوفائي ادامه داده و اميد است نسل امروزين و فرداهاي آنان روندِ تكاملي خود را به سلامت بگذرانند (22، 14 و 5):
به سلامت گذران منزلِ پيري و مكن
خلعت شيب چو تشريف شباب آلوده (9)
با جهان بيني اسلام تمام كائنات زنده است و زيستشناسي و علوم طبيعي همه اشياء را در بر ميگيرد (17 و 5).
در قرآن كريم از سجده و تسبيح زمين و آسمان، كوهها، گياهان، حيوانات و خلاصه آنچه در كائنات موجود است بارها ياد شده و نوعي روح و نطق براي همهچيز قائل است. اقرار به وحدانيت خداوندي نه تنها فطرت انسان بلكه فطرت ازلي همة موجودات اعم از جاندار و بي جان است:
وَلِلّهِ يَسجُدُ ما فِي السَّمواتِ وَ مَا فِي الْاَرْضِ مِنْ دَابَّةٍ و الْمََلئِكَهًُْ وَ هُمْ لايَسْتَكْبِروُنَ (النحل، آية 49).
«و مر خدا را سجده كند آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از جُنبده و فرشتگان، همه بي هيچ تكبّر به عبادت خدا مشغولند».
حاج ملاّهادي سبزواري، فيلسوف و عارف بزرگ (فوت 1289 ق)، در شرح مثنوي با توجه به اين آيه، حيوانات، جمادات، و نباتات را تحت توجه اسماء الهي شمرده و همه را فاني در وجود حق ميداند: «پس همه لك الوجود و لك الملك ميگويند بالفطره و اين اقرار به ربوبيت و اَ لَست را بلي گفتن است خاصه از جماد و نبات و حيوان ... به علاوه هر جماد و نبات و حيوان صامت در تحت اسمي واقعند از اسماء حسني و به او فانياند». و اَ لَست را بلي گفتن اشاره است به آية 172 سوره الاعراف كه در آن خداوند ميفرمايد: «آيا من پروردگار شما نيستم همه گفتند بلي به خدايي تو گواهي دهيم».
خداوند كريم در آية 18 سوره الحج فرمايد: اَ لَمْ تَرَ اَنَّ اللهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمواتِ وَ مَنْ فِي اْلاَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوابُّ وَ كَثيرٌ مِنْ الْنَّاسِ وَ كَثيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَ مَنْ يُهِنِ اللهُ فَمَالَهُ مِنْ مُكْرِمٍ اِنَّ اللهَ يَفْعَلُ مَا يَشاءُ: «آيا نديدي كه خداي را سجود ميكند و فرمان ميبرد هر كه در آسمان و هركه در زمين است و خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسياري از مردمان، و بسياري از مردمان نيز سزاوار عذاب شدند و هر كه را خدا خواهد خوار كند، كسي او را گرامي نتواند كرد كه خداي بزرگ آن كند كه خود خواهد».
خداي بزرگ در آية 41 سوره النور فرمايد: اَ لَمْ تَرَ اَنَّ اللهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَواتِ وَ اْلاَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَ تَسْبيحَهُ وَ اللهُ عَليمٌ بِمَا يَفْعَلوُنَ: «نه ببيني و نميداني كه هر كس در آسمانها و زمين است خداوند را ميستايد و پرندگان بالهاي خود را در ميان آسمان و زمين ميگسترند و همگي نماز و سپاس خود راميدانند و ميگزارند و خداوند هرچه كنند آگاه هست».
از اين آية شريفه و ساير آيات چنين
بر ميآيد كه هر چه در آسمانها و زمين است، بيجان و جاندار، همچو پرندگان ستاينده و سپاس گوي خداوندند و به كار خود آگاهي دارند، يعني ادراك و شعور آفرينش در همهچيز جريان دارد و موجود است (21، 18، 15، 12 و 10) به فرمايش مولانا جلال الدين بلخي:
نطق آب و نطق خاك و نطق گِل
هست محسوس حواس اهل دل
فلسفي كو منكر حَنّانه است
از حواس اوليا بيگانه است (19)
پس همهچيز در آفرينش يا به عبارتي ديگر تمام محيطزيست و زيستيان، شعور و احساس و درك و نطق خود را دارند و ثناگوي ايزد بخشايندهاند، آري آنان را نبايد آزرد، نبايد تخريب كرد و براي نابودي محيطزيست دليلهاي پنداري و ساختگي نبايد تراشيد، اگر چنين كني، خود و نسل خود و نسلهاي آينده را ميآزاري و در پيشگاه حقيقت بايد پاسخگو باشي.
تمايز بين ماده زنده و مرده چندان نيست، بلكه هر دو دائماً در حال تحولند و مراحل و تظاهراتي از پديدة حيات و تابشِ هستيِ كُل بر جهان آفرينشند. حيات نيروي محركي است كه همان نَفْسِ نباتي و نفس يا روح حيواني است و به تعبير ابوعلي سينا اين آخري همان جان است. درجهاي بالاتر از اينها روح نفساني يا نفس ناطقه يا روح ملكوتي است كه در كلّ كائنات جريان دارد و سلسله جنبان اصلي حيات است و به تعبير فارابي بر زندگان رياست فائقه دارد، مرئوس خاصّي ندارد ولي همه در اختيار اويند. نفس نباتي و حيواني يا به عبارتي گياه و حيوان از «نفس كلّي عالم» منشاء گرفتهاند كه از آن مجموع «نظريه حيات» سرچشمه ميگيرد. حيات، معجزهوار از بيكرانْ درياي بيحس و مرده بر نميخيزد بلكه از منشاء و مادّة «اولي» كه همان وجود ازلي يا به تعبيري «نورالانوار» است برخاسته و پس از طي مسيري طولاني باز به او باز ميگردد. هر مرحلهاي از حيات از جماد تا نبات و از حيوان تا انسان به واسطة نمودِ «نَفْسي» تازه يا جلوهاي تازه شكل ميگيرد كه همه جزئي است از نفسِ كلّي عالم يا روحِ آفرينش. زادگانِ سه گانه: جماد، نبات و حيوان به هم پيوستگي دارند، به حدّي كه عاليترين جماد يك مرحله پايينتر از پستترين نبات است. بالاترين نبات، يك مرحله پايينتر از پستترين حيوان است. بالاترين حيوان يك مرحله پايينتر از انسان است. زيستشناسي و حيوانشناسي دوران اسلامي گرچه از سرمايههاي كهن ايران و يونان بهرهور است، ولي پشتوانة عظيمي چون قرآن دارد كه گياه، حيوان، انسان، جماد، افلاك را نشانههاي عظمت الهي ميداند (18، 17، 16، 11، 5، 4، 1).
پس بررسي و غور در اين پهنة وجود و نگهداشت آن از آلايشها و تخريب و نابودي، نگرش و تكريم كتاب آفرينش است؛ علاوه بر اين در زندگي روزمره نيز كاربرد دارد. به همين علّت است كه در ايران و در ساير ممالك مسلمان، دانشمندان علوم طبيعي همه رنجها را برخود هموار داشته و در اين قسمت در زمان خود گوي سبقت از همگان ربودند و در زمان خويش محيطزيستي سالم و طبيعي زيبا و سرشار از شادماني داشتند (6، 5 و 4).
نگرشي بر وضعيّت محيطزيست در چند دهه گذشته، نمايانگر تخريب شديد اين محيط به دست انسان و به اصطلاح براي راحتي و زندگي بهتر است كه متأسفانه نتيجه عكس داده و خود انسان را در معرض آسيبهاي شديد قرار ميدهد. آري ادامه آلوده كردن محيط و نابود كردن فضاي متعادل زيست، سبب آلودگي شديد جوّ، كاهش تنوّع زيست محيطي، پارگي لايه اوزن و پديده گلخانهاي ميگردد و از همه بدتر، گرم شدن كره زمين، آب شدن يخهاي قطبي، افزايش سطح آب اقيانوسها و تغييرات شديد اقليمي و نابودي كشاورزي با دوام، كم شدن شديد سطح جنگلها و مراتع، به خطر افتادن حيات وحش، از بين رفتن دامپروري طبيعي و سالم را به بار ميآورد. (14 و 6).
موثّرترين و مهمترين عامل ايجاد تغييرات مخرب زيست محيطي همانا انسان است كه با تداوم كوشش و تلاش براي ايجاد زندگي آسانتر و مرفّهتر و حمل و نقل سريعتر، تغييرات زيان آوري را در محيط زيست ايجاد ميكند. كشاورزي، صنعت، بهرهبرداري از منابع طبيعي و امكانات زيستمحيطي همه ميتوانند براي بشر مفيد باشند ولي اين بهرهكشيها نيز همگي ميتوانند سبب آلودگي و تخريب محيط زيست گردند. بهترين بهرهوري آن است كه چنان عمل كنند كه حتيالمقدور زيانهاي كمتري به محيط برسد تا مگر آلودگيها اندك شوند و با پاكسازيها و بازسازيها چرخة محيط را به سامان دارند نه آنكه آن را نابسامان نمايند (14، 6 و 5).
كرة زمين و جوّي كه آن را احاطه كرده با تمامي كوهها، جنگلها، آبها و بيابانها و همة جانداران ساكن آن در مجموع يك اكوسيستم است و مانند هر اكوسيستمي ظرفيّت نگهداري و پذيرش محدودي دارد و نميتوان به دلخواه هر تغييري در آن ايجاد كرد و باز توقع داشت كه محيطزيست مناسبي باشد. اين گونه فشار و استعمار و استثمار كره زمين كه ظاهراً به نفع انسان است،
موجب نابودي بسياري از گونههاي حيواني و گياهان ميگردد. آن وقت است كه ديگر اين محيط براي انسان نيز زيان آور است. در حال حاضر ساليانه بيش از شش ميليارد تن گاز كربنيك وارد جوّ زمين ميشود. هر سال 17 ميليون هكتار از جنگلهاي جهان نابود ميشود. يا به عبارتي ديگر، كمابيش هر سال مساحتي برابر كشور اتريش از جنگلهاي باقيمانده زمين كاسته ميشود. پديده بيابانزايي هر سال بيشتر و بيشتر ميگردد. (14، 6 و 2).
در ايران متأسفانه تخريب محيطزيست شديد است. هر سال به عنوان جادهسازي، خانهسازي، كارخانهسازي و غيره، كه همه نيز ممكن است مورد احتياج باشد، مساحت زيادي از جنگلها و حتي جنگلها و پاركهايي كه به طور مصنوعي با صرف هزينههاي گزاف ايجاد شده از بين ميرود. با نابودي و كاهش پوشش گياهي جنگلها و مراتع، باران كه برترين نعمت خداوند براي اين سرزمين نيمه خشك است، چون كوه و زمين عاري از پوشش گياهي شده اكثراً به جاي آنكه در عمق زمين فرو رود و سفرههاي آب زيرزميني را بارور كند سيلوار خاك را شسته، هرچه در مقابل خود ديده، نابود كرده و زيان به بار ميآورد. در تاريخ سيستان مندرج است كه مملكت سيستان را سدهايي در برابر آب و در برابر باد لازم است، امروزه نيز اين گفته براي تمام ايران مصداق دارد (7 و 6).
تهران شهر چنارها بود، در هر گوشهاي از آن دهي و كلاتة سبزي خودنمايي ميكرد. كوچهها و خيابانها و خانهها پر از درخت بود و تابستان از ميان سايه درختان طيّ طريق ميكردند. امروزه باغها و دههاي سرسبز را تهران خورده است و به جاي درخت از آن آپارتمانهاي سربه فلك كشيده از عمق زمين سر برآورده است. ديگر اكثر خانهها درخت ندارند و متأسفانه شهرداريها مجبور نميكنند كه فضايي از اين زمينهاي سرسبز سابق، به درخت تعلق گيرد. در فصل درختكاري، در آذرماه و اسفند، هزاران هزار درخت مخصوصاً در كوچه و خيابانها كاشته ميشوند. امّا اين درختان را بچههاي بازيگوش ميشكنند، در پاي آنها زباله ريخته ميشود و از صد، يكي به ثمر نميرسد. اينجانب در كشور پرجمعيت و فقيري همچون هندوستان و در كشور غني و پيشرفتهاي همچون فرانسه بارها و بارها ديده ام كه وقتي درختي دركوچه و خيابان خشك شد به جاي آن طبق اصول درختكاري، درخت ميكارند، آن را حمايت ميكنند و دورش را نرده ميگيرند؛ درست آن را مثل نوزاد قنداق ميكنند و از گزند حوادث مصون ميدارند تا خود، درخت مقاومي شود، يعني حدود ده سال مرتّباً مواظب آنند. در فكر ساكنان رسوخ دادهاند كه درخت را بايد حفظ كرد نه آنكه نابود نمود. در فضاي تهرانِ بزرگ درختهاي كهن نابود ميشود، انصاف را، به اين كوچه و خيابانها نظر افكنيد، ميبينيد كه در بيشتر جايها آسفالت تا طوقه درخت بالا ميآيد و يا اگر لطف كرده باشند، باريكه اي چون چشم حسود تنگنظران براي درخت كهن زيبا باقي ميگذارند. آيا نميدانند كه درخت بايد حداقل زميني برهنه براي نفس كشيدن داشته باشد!
پديده وارونگي هوا، يا به عبارتي ساكن شدن هوا و نوزيدن باد، در اساس، يكي از مواهب براي شهرهاي نيمهكويري همچون تهران است. بدين ترتيب كه در اينگونه شهرها زمان اصلي بارش، ماههاي آذر تا اسفند است. در اين زمانها گاهان بسياري باد نميوزد و هوا ساكن ميگردد تا هر ابري كه از هر طرفي به آسمان اين سرزمين تشنه ميرسد در جا باقي بماند تا ابرهاي ديگر نيز به مدد آن بيايند و سرانجام باران ببارد. اما در اين فاصله هواي مصنوعاً آلوده در جا باقي ميماند، نفس در سينهها تنگ شده و هوا زهرآگين ميشود. در صورتيكه تا چهل- پنجاه سال پيش از اين كه هواي آسمان شهر ما آلوده نبود، چنين زيان مرگباري نداشت. اين يك نمونه عيان از آسيبهاي بر هم خوردن محيط زيست است (6).
رشد جمعيت در شهرها، فضاي مسكن ميطلبد و اين نياز را بايد از زمين گرفت، زميني كه مخصوص كشاورزي و باغ است، اكسيژن ايجاد ميكند و نفسكش شهرهاست. به شمال تهران و روستاهاي تازه شهر شده يا نيمه جان آن بنگريد تا خود حديث مفصّل از اين مختصر بخوانيد.
اميد است سياستگزاران مملكت در حفظ محيط زيست، بهتر بكوشند، در حلّ بنياني حمل و نقل، كه مادر آلودگيهاست، بيشتر توجّه نمايند و سرانجام تعادلي بين جمعيت و محيط زيست ايجاد شود كه همين يكي از ضروريترين نيازهاي سلامت محيط زيست و سلامت انسان است.
منابع:
1- ابوعلي سينا، حسين بن عبدالله: معراج نامه، مقدّمه و تصحيح نجيب مايل هروي، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد 1365.
2- براون، لستر: وضعيت جهان محيط زيست، ترجمه حميد طراوتي، نشر آروين، تهران 1372.
3- تاجبخش، حسن: تاريخ دامپزشكي و پزشكي ايران، جلد1: ايران باستان، چاپ3، انتشارات دانشگاه تهران، 1385.
4- تاجبخش، حسن: تاريخ دامپزشكي و پزشكي ايران، جلد2: دوران اسلامي، چاپ3، انتشارات دانشگاه تهران، 1385.
5- تاجبخش، حسن: سير تحوّل علم در اسلام و ايران، انتشارات كنگره بينالمللي علم و تكنولوژي، تهران 1372.
6- تاجبخش، حسن: ياداشتهاي چاپ نشده.
7- تاريخ سيستان: تاليف حدود 445-725 قمري، تصحيح ملكالشعراء بهار به همّت محمّد رمضاني، چ2، موسسه خاور، تهران1352.
8- جرجاني، سيّداسماعيل: الاغراض الطبّيه و المباحث العلائيّه، 2 جلد، تصحيح و تحقيق و تاليف فرهنگ اغراض طبّي به كوشش حسن تاج بخش، انتشارات دانشگاه تهران 1384- 1385.
9- حافظ شيرازي، خواجه شمس الدّين محمّد: ديوان حافظ به اهتمام محمّد قزويني و قاسم غني، چاپ گراوري، تهران 1320.
10- رازي، شيخ ابوالفتوح: تفسير روح الجِنان و روح الجَنان، ج 3، كتابخانه آيتالله مرعشي نجفي قم 1440 ق.
11- رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء (گزيده)، ترجمه علياصغر حلبي، كتابفروشي زوّار، تهران 1367.
12- سبزواري، حاج ملاهادي: شرح مثنوي مولانا جلالالدين محمد بلخي، چاپ سنگي، تهران 1285ق.
13- سعدي شيرازي، شيخ مصلح بن عبدالله: گلستان، در كليّات سعدي، تصحيح فضلالله بن محمّدبن يوسف، چ سنگي، مطبعة ناصري، بمبئي، 1309 ق.
14- شريعت، سيدمحمود؛ منوري، سيدمسعود: مقدمهاي بر ارزيابي اثرات زيست محيطي، انتشارات سازمان حفاظت محيط زيست، تهران، 1375.
15- طبري، محمّد بن جرير: ترجمة تفسير طبري، فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح ساماني (350 - 365 ق)، هفت جلد، تصحيح حبيب يغمائي، چ 2، انتشارات طوس، تهران 1356.
16- فارابي، ابونصر: آراء اهل المدينه الفاضله، ترجمه سيد جعفر سجادي، شوراي عالي فرهنگ و هنر، تهران، 1354.
17- فراي، ر. ن: تاريخ ايران، پژوهش دانشگاه كمبريج، جلد4، ترجمه حسن انوشه، چ 2، اميركبير، تهران، 1371.
18- قرآنكريم، ترجمه مهدي الهي قمشهاي، بنياد نشر قرآن، تهران1367.
19- مولوي، جلالالدّين محمّد بلخي: مثنوي معنوي، تصحيح رينولد ا. نيكلسون، انتشارات هرمس، تهران، 1382.
20- مولوي، جلالالدّين محمّد بلخي: كلّيّات ديوان شمس تبريزي، چ 8، تهران، 1360. 21 - ميبدي، ابوالفضل رشيدالدّين: كشف الاسرار و عُدةَ الابرار (معروف به تفسير خواجه عبدالله انصاري)، ده جلد به اهتمام علياصغر حكمت، چ 2، اميركبير، تهران 1357 .
22-Tadjbakhsh, hassan: History of human and veterinary medicine in Iran; Fondation Mérieux , lyon, 2003.
سه شنبه 12 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]
-
گوناگون
پربازدیدترینها