واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: جنگ سرد جديد تصور و واقعيت
كتاب ادوارد لوكاس(Edward Lucas) ، با عنوان The New Cold War: Putin"s Russia and the Threat to the west چند ماه قبل از درگيريهاي نظامي گرجستان و روسيه به چاپ رسيد. وي كه از خبرنگاران برجسته اكونوميست(Economist) است، با مشاهدات و مطالعات خود به اين جمعبندي رسيد كه غرب بايد خود را براي جنگ سرد جديدي در مهار تهديد روسيه آماده كند. هرچند كه محور كتاب وي گرجستان نيست، اما تحولات قفقاز شمالي و اقدامات نظامي در اين حوزه پيچيده ژئوپليتيكي، عنواني را كه او براي كتاب خود برگزيده بود، يعني جنگ سرد جديد را تبديل به اصليترين بحث استراتژيك و سياسي كرد. به گونهاي كه مدودف، رئيسجمهور روسيه، بعد از به رسميت شناختن استقلال آبخازيا و اوستياي جنوبي توسط آن كشور، به آمريكا و غرب، با حالتي اخطارگرايانه گفت كه روسيه در دفاع از منافع خود، براي جنگ سرد جديدي آمادگي دارد. واقعيت چيست؟ آيا جنگ سرد جديدي آغاز و سياست بينالملل به گذشته برگشته و پژواك جنگ سرد پيشين را كه حدود پنج دهه به طول انجاميد، بعد از دو دهه وقفه ميتوان شنيد؟
در پاسخ بايد گفت، هرچند كه جنگ سرد جديد به واژهاي پرمصرف تبديل شده و حتي قبل از تحولات اخير گرجستان هم توسط لوكاس بكار گرفته شده است، اما واقعيت اين است كه جنگ سرد گذشته، جنگي طراحي شده از قبل نبود و روند تحولات بعد از جنگ جهاني دوم طي چند سال، بين دو متحد زمان جنگ، يعني آمريكا و شوروي آنچنان شكافي بوجود آورد كه دو ابرقدرت، تنها كاري كه عليه يكديگر نكردند، جنگ مستقيم و رو در رو بود. نبايد از نظر دور داشت كه اين تقابل و پيچيدگي منازعه دو ابرقدرت، نه از قبل ظرفيت مهندسي شدن داشت و نه يك شبه تحقق يافت. جنگ سرد پيشين كه با اجتناب شوروي از خروج نيروهايش از ايران و شكايت كشور ما به شوراي امنيت به عنوان اولين منازعه سياسي بعد از جنگ جهاني، آغاز شد و با فرو ريختن ديوار برلين در سال 1989 (1367) قبل از فروپاشي كامل شوروي، عملا پايان يافت، طي حدود پنجاه سال فرهنگ استراتژيك خود را بوجود آورد و سايه سنگين آن هم بر همه ابعاد سيستم بينالمللي سايه افكنده بود. جنگ سرد، ثبات نسبي سيستم بينالمللي را در برداشت. اين جنگ ضايعات، تلفات و خسارات گستردهاي براي همه جهان، مخصوصا در مناطق پيراموني شوروي بجا گذاشت كه يك نمونه آن، اثرات مخرب اشغال نظامي افغانستان در سال 1979 (1358) توسط شوروي بود كه عليرغم فروپاشي شوروي و جابجاييهاي قدرت در درون افغانستان، هنوز بعد از گذشت سي سال، ثبات اوليه به آن كشور بازنگشته است. به هر حال واقعيت اين است كه جنگ سرد گذشته، پروسهاي تدريجي بود و اين با جنگ سرد جديد تفاوت دارد.
نميتوان اين واقعيت را ناديده گرفت كه برخوردهاي نظامي در گرجستان، آغاز نقطه عطف جديدي در سيستم بينالمللي بعد از جنگ سرد است. بيترديد، شاهد چرخشي در مناسبات روسيه و غرب هستيم كه با چرخشي با پيآمدهاي عمده براي سيستم بينالمللي همراه است. اين نقطه گسست، مورد علاقه بسياري از نيروهاي سياسي در روسيه، آمريكا، ديگر كشورهاي غرب و در جهان سوم است. هرچند كه روسيه در دكترين امنيت ملي خود كه آخرين بار در سمينار دوسالانه سفراي اين كشور علنا مطرح شد، اعلام داشت كه روسيه در پي درگيري ايدئولوژيك نيست؛ كشوري را به عنوان دشمن معرفي نميكند و بدنبال يك سياست خارجي قابل پيشبيني است، اما از نظر نبايد دور داشت كه تقابل با غرب از دريچه بحران گرجستان، بازتاب ديدگاه و منافع بخشي از نخبگان روسي است. متقابلا تحولات گرجستان در آمريكا، در اين سال انتخاباتي و ماههاي داغ مبارزات سياسي بين دو جناح جمهوريخواه و دمكرات، به نفع مككين، كانديداي نظامي گراي حزب جمهوريخواه تمام شده و چالشي براي اوباما و تيم او محسوب ميشود؛ به گونهاي كه حتي سخن از اين ميرود كه اين بحران توسط كاخسفيد، براي مصارف داخلي و انتخاباتي هدايت ميشود. اين بحران چالشي عميق براي ناتو، اتحاديه اروپا و قدرتهاي محوري اروپا است. در جهان سوم، بحران گرجستان فضاي تنفسي نوين در محيط فشارهاي غرب محور تلقي شده است. برآيند فعل و انفعالات فوق اين است كه غلظت بينالمللي بحران گرجستان، ماهيتا با تمامي بحرانهايي كه در دوران بعد از جنگ در بالكان، خاورميانه، خليجفارس و آفريقا وجود داشت، متفاوت است. اين بحران نقطه عطف جديدي در شكل دادن به آينده سيستم بينالمللي است.
سرانجام و فرجام بحران بينالمللي كنوني روشن نيست. آيا تنش بين غرب و روسيه، صرفا سرد باقي خواهد ماند؟ آيا از نظر نظامي عمق خواهد يافت؟ آيا دامنه اين تقابل به ساير نقاط حساس جهان خواهد كشيد يا بحران، مديريت شده و حتي بين دو طرف، ترتيباتي مسالمتآميز برقرار خواهد كرد؟ آيا اين بحران ميتواند به خلق فرصت جديد و مثبتي در روابط غرب و روسيه منجر شود؟ جوابها با ابهام روبرو هستند. در تاريك - روشن سياست بينالملل، نقطه چرخشي را شاهديم، ولي چشمانداز آينده چندان گويا نيست. آنچه روشن و گوياست، اين است كه سيستم بينالمللي بعد از جنگ سرد، ثبات شكل يافتهاي را پيدا نكرده و اين خود چالشي براي سياست خارجي همه كشورها در تلاطم سياست بينالمللي است.
دوشنبه 11 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]