واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: وقتي نقاب از چهره برداشته ميشود جام جم آنلاين: بعضي وقتهاست كه خواننده داستان يا شعر و بيننده فيلم يا تئاتري آنچنان شور و شعفي پيدا ميكند كه دوست دارد ديگران را نيز در اين تجربه فرهنگي شريك كند. اين به طور دقيق حسي بود كه هفته گذشته پس از ديدن نمايش «خداي كشتار» نوشته ياسمينا رضا و با كارگرداني عليرضا كوشك جلالي به من دست داد. سالن سايه در مجموعه تئاترشهر اين روزها شاهد به صحنه رفتن تازهترين نمايشنامه ياسمينارضا است كه از زمان نگارش آن كمتر از 2 سال ميگذرد و در اين مدت در بسياري از كشورهاي دنيا اجرا شده است. عليرضا كوشك جلالي كه علاوه بر كارگرداني كار، ترجمه متن را نيز خود انجام داده است، كوشيده است تا با پيروي از همان رويه گذشتهاش كه پيش از اين در نمايشهاي بازرس و موسيو ابراهيم و گلهاي قرآن ديدهايم، كاري شسته و رفته را كه مخاطب در تماشاي آن احساس راحتي ميكند، به صحنه بياورد؛ هدفي كه در آن توفيق يافته و نتيجه آن انبوه تماشاگراني است كه هر شب در تالار سايه حضور مييابند و بسياري از آنها روي پلكان و كف سالن به تماشاي كار مينشينند. برتولت برشت درباره رابطه تماشاگر با تئاتر ميگويد: تماشاگر در بدو ورود به سالن به فكر تفريح است. او به تالار ميآيد كه لذت ببرد. حال اگر چيزي هم ياد گرفت كه اتفاق خيلي خوبي رخ داده است. اين نظر از زبان نمايشنامهنويسي و كارگرداني بيان شده است كه در نيمه اول قرن بيستم ميلادي در آلمان تئاتر حماسي را پايهگذاري كرد و در آثارش به طرح نكات اخلاقي و آموزنده ميپرداخت. برشت سعي ميكرد پيش از آنكه مخاطبانش را به سوي همذاتپنداري با قهرمانان نمايشنامههايش سوق دهد، با استفاده از تكنيك فاصلهگذاري آنها را بيشتر به تفكر و انديشيدن وادارد. با اين حال، هم اوست كه از ضرورت تفريح و لذت بردن در جريان تماشاي نمايش صحبت ميكند. اين چيزي است كه نمايش خداي كشتار با رعايت آن توانسته هم محبوب انبوه تماشاگران شود و هم نظر موافق منتقدان هنري را برانگيزد. خداي كشتار كيست؟ خداي كشتار تازهترين نمايشنامه ياسمينا رضاست كه در سال 2007 ميلادي نوشته شده است و در حال حاضر در بسياري از كشورها اجرا ميشود. اولين چيزي كه در اين اثر جلب توجه ميكند، عنوان آن است. اگر در تراژديهاي يونان باستان و نمايشنامههاي كلاسيك دوره شكسپير، نام قهرمان اثر بر تارك نمايشنامه جاي ميگرفت، اينجا هم عنوان خداي كشتار به شخصيتي اشاره دارد كه در متن اثر در درباره آن بحث ميشود؛ شخصيتي كه به تعداد آدمهاي روي زمين قابليت تكثير دارد و هر كس ميتواند خود را به جاي آن بگذارد. نمايشنامه خداي كشتار، گفتگو و بحث 2 زوج است كه پس از دعواي پسرانشان دور هم جمع شدهاند تا نقطه پاياني بر ماجرا بگذارند. اما در ادامه گفتگوي آنها به مشاجرات و درگيريهاي كلامي بزرگتري ختم ميشود و اوضاع و موقعيت، شرايط بدتري پيدا ميكند. ياسمينا رضا در اين نمايشنامه نيز مثل آثار گذشتهاش، با روايت يك ماجرا و توصيف يك موقعيت به ظاهر ساده به بحثهاي عميقتري ميرسد و پرسشهايي اساسي را مطرح ميكند. 4 شخصيت نمايش خداي كشتار، آدمهاي بسيار عادي هستند كه پيرامون ما زندگي ميكنند و هر كس ممكن است در موقعيت آنان قرار بگيرد. ميشل (با بازي كاظم هژير آزاد) فروشنده لوازم خانگي است و ورونيك (با بازي الهام پاوهنژاد) نويسندهاي است كه به رنج و مصيبت مردم آفريقا به همان ميزان 2 دندان شكسته شده پسر يازده دوازده سالهاش اهميت ميدهد و كتابي را درباره كشتار سياهان سودان نوشته است! در مقابل خانواده هويل، خانواده رايل قرار دارند كه براي پوزشخواهي به خانه آنها آمدهاند. آلن (با بازي بهنام تشكر) وكيل دادگستري است و همسرش (با بازي بهاره رهنما) با شرمساري از اقدام زشت پسرش در ضرب و شتم دوستش حرف ميزند اما اين تنها آغاز ماجرا و گفتگوي 2 خانواده است و به مرور كه نقاب از چهره 4 شخصيت نمايش برداشته ميشود، ما ميبينيم آنها نيز مثل بسياري ديگر از انسانها ميتوانند بسيار مغرور، خودبين، دروغگو، بيانصاف، بيرحم، ديكتاتور و ... باشند؛ آدمي كه ميتواند به خداي كشتار تبديل شود. شناخت متن ياسمينا رضا را بايد نويسندهاي شهودي وحسي به شمار آورد كه با تسلط بر واژهها، ضرباهنگي كلامي به وجود ميآورد و با احساس رهايي مينويسد. در خداي كشتار، مانند ديگر آثار اين نويسنده، ديالوگ و گفتگو به جاي آنكه بين آدمها پيوند برقرار كند، بيشتر باعث دور شدن آنها ميشود. اينجا هم، ديالوگها به آتش اختلاف بيشتر دامن زده و باعث فسخ ميشوند و نه وصل. در اين نمايشنامه، مشابه ديگر نوشتههاي ياسمينارضا، روابط همانطور كه يكدفعه شكل ميگيرد، براحتي هم گسسته ميشود. 4 شخصيت خداي كشتار، به طور مدام مواضع و جبهههايشان را تغيير ميدهند و اتحادهاي 2 نفره موقتي را شكل ميدهند. در ابتدا ميشل و ورونيك در مقابل زوج ديگر قرار دارند، اما در ادامه زنها به هم نزديك شده و عليه همسرانشان موضع ميگيرند. اين دستهبنديها چند بار دچار دستخوش شده و عاقبت به جبههگيري و تنش نهايي ميان 2 خانواده ختم ميشود. متن خداي كشتار مانند نمايشنامههاي ديگر ياسمينا رضا از چاشني طنز بهرهمند بوده كه در اجراي عليرضا كوشك جلالي پررنگتر شده است. اين كارگردان تئاتر بارها نشان داده است دوست دارد مسائل مهم و حياتي را با زبان طنز به نمايش درآورد. مشكلات انسان امروزي چون تنهايي، پيوندهاي سست خانوادگي، خيانت، پرخاشگري، خشونت و... در كارهاي صحنهاي جلالي، رنگ و طعم طنزآلود مييابند. كوشك جلالي با شناخت درست متن، از يك دعواي كودكانه به آشكارسازي روابط داغان زن و شوهرها ميرسد و با عبور از آن، مشكلات پايهاي و اساسيتر بشر را مطرح ميكند. اين كارگردان با اتكا به متن ياسمينارضا نشان ميدهد اگر انسانها در موقعيتهاي پر تنش و سخت قرار بگيرند، خود واقعيشان را آشكار ميسازند. آنچه بر صحنه ميبينيم در اجراي نمايش خداي كشتار، با صحنهاي روبهرو ميشويم كه بسيار بجا و درست به طور واقعگرايانه طراحي نشده است. صحنه اين نمايش اگر چه قرار است فضاي يك خانه را نشان دهد، اما به هيچ وجه شلوغ نيست. كتابهاي ورونيك نويسنده روي زمين است و هيچ قفسهاي وجود ندارد. تلفن نيز روي زمين قرار دارد و به دليل نبودن هيچ ميزي، وسايل پذيرايي هم بر كف صحنه جاي ميگيرند. تنها وسايل دست و پاگير صحنه 4 صندلي است كه آنها هم از سوي بازيگران بارها جابهجا شده، در جريان بازي به كار گرفته ميشوند. لخت بودن صحنهاي كه منوچهر شجاعآن را طراحي كرده، ديناميك زيادي به نمايش بخشيده و باعث شده بازيگران تحرك بيشتري پيدا كنند. خداي كشتار، ميزانسنهاي متنوعي دارد و كارگردان از اين طريق توانسته فضاي تنش آلودي را به نمايش در آورد كه در آن آدمها يك لحظه آرام و قرار ندارند. جداي از بحث كارگرداني و طراحي صحنه، بازي نقش آفرينان، ديگر نقطه قوت اين نمايش است. كاظم هژير آزاد، الهام پاوهنژاد، بهاره رهنما و بهنام تشكر با بازي روان و پراحساس خود 90دقيقه تمام، تماشاگران را جذب نمايش خود ميكنند. آنها بخوبي فراز و فرودهاي احساسي شخصيتها را به نمايش در ميآورند و ديالوگهاي خود را چون تيري به سوي هم پرتاب ميكنند. در اين ميان شايد بتوان بر بازي الهام پاوهنژاد تاكيد كرد. او ابتدا بسيار خونسرد نشان ميدهد، در ادامه پرخاشگر ميشود و در لحظات پاياني نمايش، به خشونت فيزيكي هم روي ميآورد. براي تاييد اين مدعا بايد به صحنهاي اشاره كرد كه او پس از لحظاتي كه با خنده توام است، از همسرش طلب نوشيدني ميكند و وقتي با جواب رد روبهرو ميشود بسرعت چهرهاي تحقير شده پيدا ميكند اما از سوي ديگر بايد بر اغراق در بازي بهنام تشكر انگشت گذاشت كه بيشتر خواست كارگردان است تا انتخاب خودش. اگر چه بازي غلو شده او در شيوه جواب دادن به تلفن همراهش ابتدا خنده تماشاگران را به دنبال دارد، اما در نهايت از فرط تكرار به ضد خودش تبديل ميشود و بر بازي توانمندانه او خدشه وارد ميكند. نمايشنامه پر قدرت و در عين حال ظريف ياسمينا رضا، در كنار كارگرداني هوشمندانه و دقيق عليرضا كوشك جلالي و البته بازي ديدني بازيگران، خداي آتش را به يكي از موفقترين آثار امسال تئاتر ايران تبديل كرده است. يك ربع قرن موفقيت عليرضا كوشك جلالي از كارگرداناني است كه هر اثر او ميتواند يك اتفاق نمايشي باشد. او كه عضو اتحاديه كارگردانان تئاتر آلمان است، تاكنون بيش از 35 نمايش را در آن كشور به روي صحنه برده است. جلالي كه از 25 سال قبل نوشتن از آغاز كرده، با نگارش نمايشنامه با كاروان سوخته كه هم اكنون در 7 شهر آلمان، سوئيس و اتريش در حال اجرا است، جايزه نمايشنامهنويسي مردمي آلمان را در سال 1991 از آن خود كرد. از آثار به اجرا در آمده اين كارگردان در ايران، ميتوان به مسخ، پابلو نرودا، بازرس، موسيو ابراهيم و گلهاي قرآن و شوايك در جنگ جهاني دوم اشاره كرد. موسيو ابراهيم و گلهاي قرآن، از طرف انجمن منتقدان خانه تئاتر به عنوان بهترين اجرا در سال 1386 انتخاب شد.همچنين 3 اثر عليرضا كوشك جلالي با نامهاي پابلو نرودا، پوزه چرمي و با كاروان سوخته، در سالهاي اخير در زمره نامزدهاي بهترين اجراهاي كشور آلمان بودهاند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 335]