واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > دانش، مهرزاد - در نوبت قبلی درباره ریشه لغوی فیلمفارسی مختصری گفتیم و این که چنین واژهای ابدا به معنای تحقیر ملیت و زبانمان نیست و برعکس تمهیدی است جهت برداشتن نقاب ایراندوستیِ کاذب از چهره سینماگران مزوری که ابتذال جاری در آثارشان را پشت سر این معانی محترم موجه میسازند. از این دست واژهپردازیها که معنایی جدا از معنای اصلی یک لغت خاص در فرایندی مقتضی با یک روند تاریخی و غیره افاده میشود، در ادبیات لغوی ما به وفور کاربرد دارد که دانندگان حتما بدان وقوف دارند و ناآشنایان نیز با مراجعه به منابع فراوان این بحث میتوانند بر دانستههای خود بیفزایند و نگارنده را از پرداختن به قاعدهای ادبی در مقالهای سینمایی معاف دارند. اما در نوبت حاضر و در واقع در ادامه بحث قبلی، شایسته است وظیفه خود منتقدها را در این باب یادآور شویم. در حال حاضر که سینمای ما آکنده از فیلمهای نازل شده است و ترویج سادهانگاری جای سرگرمیهای موقر و ساختارهای زیباییشناسانه و اندیشههای متعالی را پر کرده است، ما منتقدها چه واکنشی باید در قبال این فاجعه فرهنگی از خود بروز دهیم؟ سالها بود پرداختن به فیلمهای کمارزش دور از شأن و وقار یک منتقد سینمایی برشمرده میشد. اگر به نشریات معتبر سینمایی و سوابقشان در این باب نگاهی بیفکنید، ملاحظه خواهید کرد که اغلب از کنار این جور فیلمها سریع رد شدهاند و میشوند و نهایتا با درج شناسنامه و معرفی عوامل فیلم بدانها توجه نشان میدهند. البته ریشهیابی این نوع موضعگیری خود نیاز به مجالی مفصل دارد، ولی در شکل کلی میتوان از آن تعبیر به یک جور بیمحلی به این گونه آثار نازل کرد. این واکنش در زمانهای که تعداد این فیلمها کم باشد، البته میتواند موجه و منطقی باشد، ولی واقعیت آن است که در زمانه حاضر کمتر پذیرفتنی مینماید. یک منتقد سینمایی اگرچه در ذات خود یک تماشاگر/کارشناس است که عمدتا به بررسی فیلم میپردازد، اما خواسته یا ناخواسته وارد جریانی شده که نمیتواند در قبال موقعیتهای پیرامونی سینما بیاهمیت باشد. این که کبکوار سر خود را زیر برف کنیم و دلمان خوش باشد هر ماه یکی دو صفحه در وصف گنجینههای سینما مطلب مینویسیم، هرگز تناسبی با ابعاد اجتماعی موقعیت حرفهایمان ندارد. شاید این شیوه، شأنیتی روشنفکرانه را دورمان بتند که گویی کمتر از برگمان و هیچکاک و اوزو گفتن از ابهت آن میکاهد؛ ولی چنین پیلهای دلخوشکنکی بیش نیست که از قضا مسیری پرآفت را در برابر سینمای ارزشمند میگشاید. اکنون وظیفه اجتماعی ما منتقدها ایجاب میکند به سکوت و انفعال در برابر جریان سهمگین ابتذال پایان دهیم و روشنفکری را نه در بی اهمیتی به ابتذال، بلکه در مخدوش ساختن چهره به اصطلاح مردمی آن بینگاریم. به مدعیات مبتذلسازها در مصاحبههایشان دقت کنید: همواره از مفاهیمی مانند «مردم» مایه میگذارند و پشت آن پنهان میشوند؛ در حالی که عملا با فیلمهای سخیف خود، شعور همین مردم را با نمایش دندانهای جواد رضویان، تعارف کیسه محتوی استفراغ، قر کمر امین حیایی، در حوض افتادن مهران غفوریان، آواز خواندن پورمخبر پشت میکروفون مجلس عروسی، تأکید بر هیکل اسکویی و لرستانی، شوخی با باد معده اکبر عبدی و... در کمترین میزان ممکن دست کم میگیرند و ذائقه تماشاگران را از مرزهای حسی و معرفتی متعالی دور نگه میدارند و تنها با مقادیری شعارهای دهنپرکن، ادعای «ارزشی بودن» کارهایشان را هم دارند. در نوبت آتی، بیشتر در این زمینه صحبت میکنیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 352]