واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > دانش، مهرزاد - مهرزاد دانش در نوبت قبل این ستون، راجع به وظیفه کنونی منتقدان سینما نکاتی ابراز شد. خلاصه آن نکات این بود که برج عاج نشینی دیگر در برابر هجوم سهمگین ابتذال بر پرده سینماها هرگز به صلاح نیست و لازم است تا با ایجاد یک جریان هماهنگ و قوی، نسبت به روشنگری اذهان در مقابل تأثیرات ناسالم این آثار اقدام جدی به عمل آید. واقعیت آن است که اگر از فیلمفارسیهای دوران پهلوی صرف نظر کنیم، هیچ گاه سینمای ایران تا بدین حد آلوده به ابتذال نبوده است. فیلمهای سخیف کمدی سینمایی از یک سو، تله فیلمهای تهوعآور شانه تخم مرغی موجود در بقالیها از سوی دیگر، به علاوه آشغالهایی نظیر «ویکتوریا» و «سالوادور» که از «فارسی وان» پخش میشود، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا مخاطب و تماشاگر ایرانی همین نیمچه ذوق بصری و ادبی و هنریاش را از کف بدهد. قطعا در زمانهای که آمار شرمآور مطالعه سرانه کشور در سطحی نازل به سر میبرد، تماشاگران این آثار نمیآیند وقتشان را به خواندن نوشتههای ما اختصاص دهند و اگر هم اهل خواندن باشند احتمالا ترجیح خواهند داد نشریات زرد یا ورزشی را از نظر بگذرانند. اما این چندان مهم نیست. اگر ما بتوانیم جدا از مطالب جدیتر و تخصصیتری که در نشریات سینمایی مینویسیم، در همین روزنامههای مختلف از آفتهای این فیلمها با زبانی ساده یاد کنیم، میتوان رفته رفته به ایجاد جریانی فرهنگی امید بست. از سوی دیگر نباید از نگارش درباره فیلمهای معتبرتر غافل شد. ممکن است من نوعی ایرادهایی به مثلا فیلم «کیفر» یا «هفت دقیقه به پاییز» یا «چهل سالگی» داشته باشم. اما جای این ایرادگیریها در نشریات تخصصی سینمایی است. در روزنامهها باید تا آن جا که مقدور است از این آثار حمایت و مردم را تشویق به تماشایشان کرد. باید تفاوت بین «کیفر» و «اخراجیها» را در ادراک سینمایی مخاطبان تعلیم داد. این درست است که خیلی از ما منتقدها برای دل خود مینویسیم و مثلا با بازخوانی اثری ارزشمند، برای خود و سایر سینمادوستان لذتی را کسب میکنیم، ولی دیگر علاوه بر این دلمشغولیهای فردی، باید جایگاه اجتماعیمان را هم حفظ کنیم تا لااقل به سهم خود به سینمای مان کمک کرده باشیم. ممکن است برخی در برابر این جملات، واکنش نشان دهند که: « ای بابا...دلت خوش است، مناسبات موجود در سینما و تلویزیون به لحاظ اقتصادی و اجتماعی چنان است که اصلا این روند را اقتضا میکند و با سیاه کردن چهارتا کاغذ روزنامه قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ اصلا خود منتقدهای موجود خودشان تا چه حد سواد و تعهد دارند؟ مزدوری برخی از سینمایینویسان برای فلان فیلمساز و بهمان سینماگر و از آن فراتر صاحبان قدرت و مکنت چه تناسبی با این ادعاها دارد؟ حمایتهای رانتی و اعتباری و مالی رسمی از برخی مبتذلسازهای مدعی رکوردشکنی در سینما چنان بزرگ است که چهارتا جوجه منتقد چه کاری میتوانند در برابرش انجام دهند؟» بله...اینها همه درست. اما ما منتقدیم و جوهره حرفه و علاقهمان در همین جایگاه میانی مابین اثر و مخاطب تنیده شده است. بگذار مروجان ابتذال و رانتخواران و رانت دهندگان و همکاران مزدور و سایرین کار خود را انجام دهند و ما هم کار خود را. در همین مسیر است که اتفاقها خواهد افتاد. یادمان باشد یک بار نقد و منتقد فیلم در دهه 1360 نقش تاریخی و موثر و درخشان خود را به وضوح نشان داد. این نقش باز هم تکرارشدنی است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 260]