محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844912048
با مهدي فخيمزاده، كارگردان و بازيگر سينما و تلويزيون
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
نقش منفي، قدرت بازيگر را نشان ميدهد جام جم آنلاين: مهدي فخيمزاده از آن دست كارگردانهايي است كه نقد نوشتن درباره آثار او تا اندازهاي مشكل است و هرگاه صحبت از نقد آثار او به ميان ميآيد، برخي منتقدان با وجود اشراف بر نقاط قوت و ضعف فيلم يا سريالهايي كه ميسازد از نقد و بررسي اين آثار دوري ميكنند و ترجيح ميدهند صبوري كرده، كار را تا پايان دنبال كنند و در آخر دست به قضاوت بزنند؛ چرا كه معتقدند فخيمزاده براي همه ضعفهاي احتمالي كه مطرح ميشود دليل منطقي و توجيه فني دارد. سريال «ساختمان 85» هم مانند ديگر كارهاي فخيمزاده جدا از فيلمنامه خوبي كه دارد از ضعفهاي ساختاري و فني به دور نيست و زماني كه پاي صحبتهاي اين كارگردان مينشيني تمام توضيحات منطقي او پذيرفته ميشود، البته در برخي موارد توضيحاتي كه ارائه ميشود، قابل قبول نيست. با مهدي فخيمزاده به گفتوگو نشستيم تا درباره نقاط قوت و ضعف و نكات سريال پليسي ساختمان 85 و همچنين بازي او در سريال مختارنامه در نقش عمر سعد بيشتر بدانيم. بيش از 10 قسمت از سريال هفتگي ساختمان 85 پخش شده است و آنچه مخاطب بايد از اين مجموعه پر تعليق تلويزيوني درك ميكرد، متوجه شده است. نگاه شما به عنوان صاحب اثر نسبت به بازخوردهايي كه تا كنون داشتهايد، چگونه است؟ خب همان طور كه ميدانيد من در زمينه ساختار آثار پرتعليق، تريلر و حتي ژانر وحشت تجربيات زيادي دارم و از دوران انقلاب با ساخت فيلم در ژانر سينماي وحشت و جنايي اين تجربه را كسب كردهام و بعد در دهه 80 اين تجربه را با ساخت سريالهاي «خواب و بيدار»، «بيصدا فرياد كن» ادامه دادم. با اين تفاوت كه در سريالهاي اخير رنگ مايه ژانر پليسي بيش از گذشته در آثارم بوده است؛ اما در خصوص ساخت سريال ساختمان 85، به پيشنهاد سيما فيلم قرارشد درباره قوه قضاييه داستاني بنويسم و كارگرداني كنم اما زماني كه تحقيقات خود را در اين زمينه شروع كردم متوجه شدم كه نميتوان در حوزه قضا و قضاوت طرح موضوع كرد. چگونه به اين نتيجه رسيديد؟ نزديك نشدن به اين موضوع به اين دليل بود كه اصولا در كشور ما پديدهاي به نام ادبيات قضايي وجود ندارد و طي جستجوهايي كه كردم به اين نتيجه رسيدم كه هيچ كتاب يا آثار مكتوبي در حوزه قضاوت وجود ندارد و فقط چند قاضي كه معروفترين آنها قاضي محققي، اعرابي و قاضي كوهكمرهاي هستند، خاطراتي را درباره مشاهدات خود و چگونگي مواجه شدن با پروندههاي ويژه قتل نوشتهاند و در اين زمينه حتي سابقه فيلمنامهنويسي و فيلمسازي نداريم، در حالي كه در كشورهاي ديگر و به طور مشخص در آمريكا ادبيات قضايي وجود دارد، به عنوان مثال نويسندهاي به نام جان گريشام، وكيلي است كه مجموع آثار او به فارسي ترجمه شده است و داستانهايي چون «احضاريه»، «موكل» و «هيات منصفه فراري» را در كارنامه خود دارد و زماني كه ميخواستم فيلمنامه سريال ساختمان 85 را شروع كنم مجموع اين داستانها را بار ديگر مرور كردم و متوجه شدم داستانهايي كه در حوزه قضايي به فارسي ترجمه شده هيچ همخوانياي با سيستم قضايي ما در ايران ندارد و در دنياي ديگري سير ميكند. از همينرو احساس كردم ادامه اين تحقيقات بيفايده است و بايد از صفر شروع كنم. از همينرو با قضات بسياري در حوزه قتل ملاقات كردم. از مجموع تحقيقات و ملاقاتهايي كه با قضات درجه اول پروندههاي ويژه قتل داشتيد بازهم به يك داستان قضايي دست نيافتيد؟ خير. مطلب كامل و به درد بخوري دستگيرم نشد. وجه دراماتيك دستگاه قضايي ما در ايران بسيار كم است، در حالي كه در كشورهاي ديگر وجه دراماتيك دادگاهها بسيار بالاست و در شيوه قضاوت آنها هيات منصفهاي وجود دارد، يك وكيل و يك دادستان هم هست و در نهايت يك قاضي كه دادگاه را اداره ميكند. در اين بين وكيل مدافع و دادستان با هم مبارزه ميكنند و هيات منصفه با توجه به نظرات مطرح شده به بيگناهي يا گناهكاري راي ميدهد و در نهايت قاضي ميزان جرم را تعيين و راي نهايي را صادر ميكند؛ اما در ايران چنين نيست و قاضي به طور مستقيم با متهم طرف است و اوست كه از متهم سوال ميكند و من طي جلساتي كه در اين دادگاهها حضور داشتم هيات منصفهاي نديدم، در نتيجه فكر كردم بهتر است بازپرس را محور اصلي پرسوجو و در نهايت به عنوان بيان كننده حقيقت مطرح كنم. آيا بازپرس در سيستم قضايي ايران به تنهايي ميتواند وجه درام داستان را به دوش بكشد؟ من از سيستم دستگاه قضايي به همين دليل كنار كشيدم تا با محور قرار دادن بازپرس به درامي كه در نظر داشتم، برسم. در زمان ساخت سريال خواب و بيدار متوجه شدم در سيستم قضايي ايران به بازپرس، قاضي تحقيق يا قاضي ايستاده هم ميگويند. به اين معنا شخصي كه مسوول جمعآوري اطلاعات و به نوعي كارآگاه است، قاضي تحقيق ناميده ميشود و به قاضياي كه راي نهايي را با توجه به مستندات صادر ميكند، قاضي نشسته ميگويند. زماني كه تصميم گرفتم بازپرس را محور كشف و شهود قرار دهم، با بازپرس اصغرزاده كه از معروفترين بازپرسهاي ويژه قتل است صحبت كردم و متوجه شدم از ابتدا كه يك قتل، آدمربايي يا سرقت صورت ميگيرد موضوع از سوي ماموران پليس از طريق يك موبايل كه شماره آن را ماموران كلانتري دارند، به بازپرس كشيك اطلاع داده ميشود و اين موبايل به طور كشيك در دست 5 بازپرس قرار دارد و زماني كه اتفاقي بيفتد از طريق آن موبايل ماجرا به بازپرس كشيك گزارش داده و او هم وارد عمل ميشود و تحقيقات خود را آغاز ميكند و در برخي موارد هم در صورت لزوم حكمي صادر ميكند. مثلا اگر نياز به بازكردن در خانهاي باشد دستور صادر ميكند و خلاصه اينكه تمام ماجرا را موبهمو دنبال ميكند و نتيجه تحقيقات خود را به اضافه مدارك به دست آمده به دادگاه ارائه ميكند و ديگر كاري به صدور حكم ندارد و اين روند بازپرسي است كه به اعتقاد من طرح اين روند در فيلمها و سريالهاي ما ناديده گرفته شده است. بازپرس قرباني در ساختمان 85 تا چه اندازه حق مطلب را نسبت به فعاليت بازپرس يا همان قاضي تحقيق ادا كرده است؟ با توجه به اطلاعاتي كه در اين مدت به دست آوردم سعي كردم وظيفه يك بازپرس را از طريق نقشآفريني محمود پاكنيت در نقش بازپرس قرباني مطرح كنم، در حالي كه در اغلب فيلمها و سريالهاي پليسي وظيفه بازپرس به پليس آگاهي محول ميشد و نقش بازپرس ويژه قتل، سرقت و آدمربايي بسيار كمرنگ بود و خلاصه به اين ترتيب بود كه به طرح ارائه بازپرس در اين سريال رسيدم و چندين نسخه نوشتم تا اينكه به فيلمنامه كنوني سريال ساختمان 85 رسيدم. ايده اصلي ايجاد ترس و تعليق هولناك با پيدا شدن جسد در ديوار ساختمان از كجا به ذهن شما رسيد؟ از داستانهاي جان گريشام ايده برداشتيد يا توسط شما در فيلمنامه خلق شد؟ هيچكدام. يك روز روزنامه را ورق ميزدم كه در صفحه حوادث متوجه مطلبي شدم كه اهالي يك ساختمان براي راحتي در تردد ماشينها در پاركينگ، دست به تعميراتي ميزنند. در حين كندن يك جسد پيدا ميكنند و البته ادامه ماجرا براي من مهم نبود، اما فكر كردم كه اين اتفاق نقطه آغاز خوبي است و پس از آن داستان خودم را پيش بردم. در واقع خود اين قتل مهم نبود، بلكه محرك موتور فيلمنامه بود و به دنبال اين محرك، بازتابهايي از سوي اهالي ساختمان ايجاد ميشود كه پيش برنده داستان است. چرا كه اهالي بعد از پيدا شدن جسد واكنشهاي مختلفي از خود نشان ميدهند. در اصل اين واكنشها براي من اهميت داشت. حضور بازپرس قرباني در ساختمان نوعي التهاب همراه با ترس را در بين اهالي ساختمان كه اغلب خلافكار هستند ايجاد ميكند. آيا با اين روش ميخواستيد ماهيت اصلي ساكنان آپارتمان را نشان دهيد؟ من هم به اين مساله واقف هستم و درست همين التهاب را ميخواستم. در ادامه داستان ميبينيم كه نقابها از صورت برداشته ميشود و روابط آدمها تا اندازهاي مشخص ميگردد و در اين هنگام است كه تعليق به وجود آمده و پس از آن تضاد هم ايجاد ميشود. تعليق و تضادي كه در مجموع كارايجاد ميشود از نوعي فاصلهگذاري در روايت شخصيتهاست و اين فاصلهگذاري رئال يك داستان پليسي را جذاب ميكند، اما از سوي ديگر ريتم داستان را كند و بيننده را دچار خستگي ميكند. آيا خودتان از ابتدا به اين مشكل واقف بوديد؟ اين فاصلهگذاري و مشخص بودن روابط آدمها و ارتباط هريك ازآنها با يكديگر از ابتدا براي من مشخص بود. ببينيد زندگي آپارتماننشيني به گونهاي است كه افراد با يكديگر زياد ارتباط ندارند، بنابراين وقتي زندگي در آپارتمان آغاز ميشود نوعي نقاب بر چهره افراد هم زده ميشود و زماني كه يك اتفاق ميافتد يا اهالي در يك شرايط خاص و بحراني قرار ميگيرند نقابها يكي يكي از چهرهها برداشته ميشوند و زماني كه اين نقابها ميافتند مرحله شناخت آغاز ميشود، در نتيجه اين شناخت است كه تصورات و واقعيتها در هم تنيده ميشوند. به عنوان مثال پسر اختر بانو(رويا نونهالي) پيش از كشف جسد براحتي درساختمان رفت و آمد ميكند و هركاري ميخواهد انجام ميدهد، اما بعد از كشف جسد پسرك مراقب رفتار خود است و اين ويژگي در مورد همه افراد ساختمان صدق ميكند مثلا خانمي كه برادرش را گم كرده فكر ميكند برادرش را كشتهاند و جسد او را لاي ديوار گذاشتهاند. رويا تصور ميكند كه اين جسد شوهرش تيمور است و همين تصورات و واقعيتهايي است كه روابط آدمها را شكل جديدي ميبخشد. اين تصورات و واقعيتها چه تاثيري بر شخصيتپردازي هنگام نگارش فيلمنامه گذاشت؟ داستانهاي فرعي فيلمنامه و باندهايي چون باند اختر و قدرت، باند رسول و خجندي، باند هاشم، مهين و برادرش و باند تروريست هر كدام از اينها قبل از وقوع اتفاق، زندگي خودشان را ميكنند. اما پس از كشف جسد همه چيز تغيير ميكند. در فيلمنامه به اين مساله اهميت دادم. از همينرو در نگارش فيلمنامه و درآوردن شخصيتها داستان را از انتها نوشتم و پس از نتيجهگيري، مراحل مختلف داستان را پيش بردم تا اينكه به ابتداي داستان رسيدم و همين نوع نگارش تاثير مستقيم در شخصيتپردازيها و بيان جزئيات داستان داشت. در واقع نويسنده بايد بداند ماجرايي كه پيش روي مخاطب قرار ميگيرد چگونه مطرح ميشود و چطور در هم گره ميخورد. به همين دليل من داستان را از انتها به ابتدا نوشتم و بيننده از ابتدا به انتها ماجرا را پيگيري ميكند. آگاتا كريستي نويسنده سريال موسيو پوآرو در نگارش از همين شيوه استفاده كرده است. آقاي فخيمزاده ظرفيت تعليقآفريني امكان چنين نگارشي را به نويسنده و در ادامه كارگردان ميدهد؟ به نوعي ميتوان گفت بله. زماني كه به عنوان يك نويسنده از اين شيوه روايي استفاده ميكنم خودم ميدانم كه در چه زماني بايد تماشاگر را از داستان جلو بيندازم و چه زماني شخصيتها جلوتر از مخاطب باشند و در چه زماني تماشاچي با داستان هم عرض شود. خوشبختانه در ساختمان 85 هم همين اتفاق افتاد. در نتيجه ميبينيم كه تماشاچي گاهي از بازپرس جلوتر است. مثلا بازپرس اطلاعي از ماجراي مهين و هاشم و سرقت جواهر فروشي ندارد، اما تماشاگر ميداند كه چه اتفاقي افتاده است و البته برعكس اين ماجرا هم صدق ميكند و همان طور كه گفتم گاهي وقتها با هم يكسان ميشوند، در نتيجه با سه كاركرد درام در داستان تعليق هم به وجود ميآيد. بخش ديگري از سوالم به ريتم كند داستان برميگردد. البته شايد شيوه كارگرداني داستانهايي از اين دست شكل روايت را خسته كننده جلوه ميدهد. كند بودن داستان به نوع نگارش ربطي ندارد. شايد به عدم صبوري مخاطب برگردد كه تا اندازهاي حق هم دارد، چرا كه مخاطب امروز در احاطه موجي از اطلاعات، فيلمها وسريالهاي مختلف تلويزيوني و شبكههاي ماهوارهاي است و طبيعي است كه براي رسيدن به نتيجه داستان بيتاب باشد. در ضمن اين نوع نگارش شيوه هميشگي من نيست. زماني كه فيلمنامه فيلمهاي همسر و خواستگاري كه يك ملودرام اجتماعي است را مينوشتم از اين شيوه روايت استفاده نكردم يا در ساخت آثار تاريخي شخصيتهايي كه مطرح ميشوند داراي شناسنامه هستند و نميتوان دخل و تصرفي در شيوه نگارش انجام داد. ولي در ملودرامهاي اجتماعي شخصيتپردازيها به گونهاي صورت ميگيرد كه مسيرها مشخص شود، آدمها در همان مسيرها حركت ميكنند و دراين بين از امكان آزمون و خطا براي رسيدن به نتيجه مطلوب نيز استفاده ميشود. منظور من از تكرار، روايت داستان ملودرام اجتماعي يا آثار تاريخي نيست، بلكه منظور من دقيقا ساخت سريالهاي پليسي است. برداشت اشتباهي داريد، چون من درساخت سريال خواب و بيدار كه يك مجموعه پليسي بود از روايت انتها به ابتدا استفاده نكردم و مخاطب و بازپرس هم عرض با هم پيش ميرفتند. در واقع از سيستم موش و گربه استفاده شده بود و سريال به صورت تعقيب و گريز پيش ميرفت و مخاطب از ابتدا ميدانست كه ناتاشا قتلي مرتكب شده و پليس دنبال اواست و من اين روش را در فيلم «ميراث من جنون» هم تجربه كرده بودم، اما در ساختمان 85 مجبور بودم نگارش داستان را برخلاف جهت آب شروع كنم البته در نگارش سريال بيصدا فرياد كن هم تا اندازهاي با اين روش داستان را نوشته بودم، در ضمن در لابهلاي سوالات خود به ريتم كند داستان اشاره كرديد كه به اعتقاد من ريتم اين سريال كند نيست و بايد اين نويد را بدهم كه مخاطب از اين پس با گره گشاييهايي مواجه ميشود و رفته رفته به نتيجه مورد نظر ميرسد. در اغلب سريالهايي كه ميسازيد ماجرا با يك واقعه ترسناك آغاز ميشود. دليل خاصي براي استفاده از اين شيوه داريد؟ نوعي قلاب اندازي براي شكار مخاطب است تا او را با درام و كنش و واكنش شخصيتها درگير كنم. آقاي فخيمزاده، شما از آن دسته از كارگردانهايي هستيد كه در مقابل دوربين خود بازي هم ميكنيد و به نظر ميرسد به عنوان يك نويسنده هنگام نگارش يك فيلمنامه براي خودتان هم نقشي مينويسيد كه البته اين نوع بازي از جهتي براي اداره صحنه هنگام كارگرداني خوب است، اما از سوي ديگر به نظر ميرسد با بازي در نقشهاي عمدتا خلاف به نوعي يكدستي در شيوه بازي رسيدهايد. در تمام سالهايي كه در عرصه سينما و تلويزيون كار كردم علاوه بر كارگرداني، شخصيتهايي را نيز بازي كردهام و در برخي موارد هم كه تشخيص ميدادم جايي براي بازي ندارم به كارگرداني مشغول ميشدم؛ مثلا وقتي سريال همسر را ميساختم با اينكه 50 درصد از تهيه و توليد را خودم به عهده داشتم و امكان بازي براي من بود هيچ نقشي را بازي نكردم يا در خواستگاري امكان اين را داشتم كه بازي كنم، ولي چون نقش مناسبي براي بازي وجود نداشت ديگر پيگيري نكردم، اما درعين حال در فيلمهاي تشريفات، شتابزده، ميراث من جنون، هم بازي و هم كارگرداني كردم در نتيجه من بازي را خيلي دوست دارم به شرط اينكه احساس كنم نقشي وجود دارد كه به جنس بازي من بخورد؛ اما در كل در بسياري مواقع تصميم ميگيرم ديگر بازي نكنم ولي ميبينم مشكلاتي در كار ايجاد ميشود. به عنوان مثال زماني كه ميخواستم سريال خواب و بيدار را كارگرداني كنم چون اولين كار من در ژانر پليسي بود و همچنين سريالي در جهت معرفي پليس 110 و با توجه به همه حساسيتهايي كه آن زمان روي پليس 110 وجود داشت، نميخواستم نقش اصغر كپك را بازي كنم. به همين دليل با بازيگراني چون اكبر زنجانپور، رضا ژيان، حسن فتحي و حتي بهزاد فراهاني صحبت كردم تا عهدهدار نقش اصغر كپك شوند اما در نهايت اين اتفاق نيفتاد و به جايي رسيدم كه خودم اصغر كپك را بازي كردم يا زماني كه سريال تنهاترين سردار را ميساختم نميخواستم نقش شمر را بازي كنم اما هيچ كس حاضر نشد اين نقش را بازي كند و من مجبور شدم بازي كنم. اما در سريالي مثل ولايت عشق دوست داشتم نقش عليبن عثمان را بازي كنم يا در سريال بيصدا فريادكن دوست داشتم ايفاي نقش كنم اما در ساختمان 85 نميخواستم بازي كنم و اصلا به نقش قدرت نرسيده بودم، اما هنگام نگارش قدرت شكل گرفت و تصميم گرفتم نقش قدرت رئيس يك مافيا به سبك ايراني را بازي كنم. در صحبتهاي خود به بازي در نقشهاي منفي اشاره كرديد كه اتفاقا با توجه به چهره و صداي خاصي كه داريد، بازي در نقشهاي منفي هم در شخصيت شما مينشيند و حالا سوال من اين است كه انتخاب نقشهاي منفي خودخواسته است يا بحث عدم توانايي در اجراي نقشهاي مثبت مطرح است؟ نه اين گونه نيست و بحث عدم توانايي به كلي منتفي است، چراكه من در مسافران مهتاب نقش نمكي را بازي كردم كه از سادگي و معصوميت خاصي برخوردار بود و در يك نگاه كلي من در انتخاب نقش براي بازي به مثبت يا منفي بودن شخصيت فكر نميكنم، بلكه آنچه براي من اهميت دارد توجه به اين موضوع است كه كدام يك از شخصيتها پتانسيل و قابليت بيشتري براي بازي دارند. ضمن اينكه معمولا نقشهاي منفي در مكاتب بازيگري از اهميت بسياري برخوردارند و بازيگران حرفهاي دنبال بازي در نقشهاي منفي هستند و معتقدند بازي در نقشهاي منفي از پتانسيل و افت و خيز عاطفي بسياري برخوردار است و براي بازيگران توانا معيار كار است مثلا اغلب بازيگران حرفهاي بخصوص در حوزه تئاتر مايل هستند نقش مكبث يا ريچارد 3 را كه سرشار از پتانسل براي ارائه يك اثر خوب است بازي كنند. در غيراين صورت يك نقش خنثي جا براي كار ندارد. از همينرو كمتر نقش برجستهاي پيدا ميكنيم كه از طبيعت نرمال برخوردار باشد البته در سينما هم برخي نقشهاي مثبت، ضدقهرمان هستند و از نگاه كارگردان به آنها مثبت نگريسته شده است. به عنوان مثال شخصيتي مانند قيصر آدم مثبتي نيست، چراكه بعد از تجاوز و قتل خواهر خود سراغ قاتل خواهر خود ميرود، بنابراين ميبينيم كه او هم يك قاتل است اما نگاه كارگردان به قيصر باعث شده او شخصيتي جذاب و سرشار از رافت ديده شود و در سايه همين نگاه است كه قاتل بودن او نيز توجيه ميشود. در سريال ولايت عشق، امام رضا(ع) دو يار نزديك داشت كه يكي از آنها حشام بن ابراهيم بود كه سيروس ابراهيمزاده نقش او را بازي ميكرد و ديگري اباصلت كه زنده ياد غلامرضا طباطبايي عهدهدار نقش او بود. خوب يادم هست در خصوص كار روي شخصيت اباصلت دست من به عنوان كارگردان و به طبع دست طباطبايي به عنوان بازيگر بسته بود، چراكه او راوي شيعه و از دوستان نزديك امام رضا بود و از قداست بسياري برخوردار بود، در نتيجه افت و خيزهاي عاطفي نداشت و در نتيجه زندهياد طباطبايي بازي كاملا تخت و يكدستي ارائه كرد و تنها قسمتي كه طباطبايي توانست بازي خودش را ارائه دهد زماني بودكه امام رضا پس از خوردن سم به مقام شهادت نائل ميشود و در آغوش اين يار خود جان به جانآفرين تسليم ميكند، درحالي كه ديگر يار امام، حشام بن ابراهيم برعكس اباصلت بود و شخصيتي پر از تضاد و افت و خيزهاي عاطفي بسيار زيادي داشت و زماني كه به دربار مامون وارد ميشود و زرق و برق حكومت اور ا ميبيند از خود بيخود ميشود و از راه امام برميگردد. از همينرو بازي در اين نقش از پتانسيل زيادي برخوردار بود. شما از جمله كارگردانهايي هستيد كه تجربه كارگرداني آثار تاريخي با رنگمايه مذهبي را داشتهايد و داوود ميرباقري هم كارگرداني است كه به درستي از عهده انجام كارهايي از اين دست برميآيد و چطور شد بازي درنقش عمرسعد در سريال مختارنامه را پذيرفتيد؟ قبل از هر مطلبي بايد متذكر شوم كه سريال مختارنامه نخستين مجموعه تاريخي و مذهبي است كه من در آن فقط به عنوان بازيگر حضور دارم و دليل تاكيدم بر چنين قضيهاي به اين دليل است كه با خودم عهد كرده بودم كه تحت هيچ شرايطي در فيلمها و سريالهايي كه خودم كارگردان نيستم بازي نكنم، اما اين عهد را پس از 17 سال با بازي در مختارنامه شكستم و در پي اصرارهاي ميرباقري بازي در نقش عمر سعد را پذيرفتم، چراكه ميرباقري معتقد بود فقط من ميتوانم اين نقش را بخوبي بازي كنم. دليل خاصي براي عدم بازي در ساير مجموعه تلويزيوني به كارگرداني ديگران داشتيد؟ احساس ميكردم كه حضورمن به عنوان بازيگري كه كارگرداني هم ميداند سر صحنه مشكلساز ميشود. به اين معنا كه اگر بين كارگردان يا تهيهكننده اختلافي ايجاد ميشد اين تصور بود كه كارگردان ديگري سر صحنه حاضر است كه در صورت نياز ميتوان از او دعوت به ادامه كارگرداني مجموعه تلويزيوني را كرد و همين مساله نوعي ناامني هنگام كار ايجاد ميكرد. از سوي ديگر گاهي كه اظهار نظر ميكرد حمل بر دخالت در امور كارگردان به شمار ميآمد و همين مساله حس ناخوشايندي را در من ايجاد ميكرد به همين دلايل بود كه تصميم گرفتم در آثار ديگران بازي نكنم. پس چطور شد كه به قطعيت براي بازي در نقش عمرسعد و همكاري با ميرباقري رسيديد؟ يك روز در سميناري كه به مناسبت تجليل از عوامل توليد آثار تاريخي با رنگمايههاي مذهبي برگزار شده بود من و ميرباقري هم حضور داشتيم. در آن مجلس ميرباقري پيشنهاد بازي در نقش عمرسعد را به من داد. من در آن زمان مشغول نگارش سريال حس سوم بودم و گفتم به دليل مشغله كاري نميتوانم بازي كنم و ديگر خبري از ميرباقري نشد تا اينكه يك روز دستيار او تماس گرفت و مرا به شهرك مختارنامه دعوت كرد و در آنجا با ميرباقري به توافق رسيدم. با توجه به گرفتاريهاي شخصي و كار روي سريال حس سوم چه عاملي باعث شد بازي در اين نقش را بپذيرد؟ دليل اصلي من خود ميرباقري بود، چراكه او را بخوبي ميشناختم و برخلاف تصوري كه بسياري گمان ميكردند كه چون هر دوي ما آثار تاريخي ميسازيم پس با هم رقيب هستيم اين گونه نبود و من گرفتاريهاي خودم را گفتم، در آن زمان سريال در مرحله پيش توليد قرار داشت و خلاصه اينكه با كمي تغيير زماني در بازي در مختارنامه و ساخت سريال خودم پذيرفتم كه عمرسعد را نيز بازي كنم. البته كار از پيشبيني ميرباقري فراتر رفت. خوب يادم هست كه من حس سوم را ساختم اما در مختارنامه هم بازي ميكردم، پس از آن نگارش و توليد سريال بيصدا فريادكن را به مرحله انجام رساندم و روي آنتن رفت. باز با گريم عمرسعد در مختارنامه بازي ميكردم و حتي دامنه اين بازي به سريال ساختمان 85 نيز رسيد. چگونه به شخصيت عمرسعد نزديك شديد؟ من همه فيلمنامه را نخواندم، يعني وقت اين كار را نداشتم و فقط قسمتهايي كه به عمرسعد مربوط ميشد را خواندم و درباره اين شخصيت با ميرباقري بسيار صحبت كردم تا به آنچه او درنظر داشت رسيديم. شما در سريال تنهاترين سردار نقش عمرسعد را بازي كرديد به همين دليل با بازي در اين نقش ناآشنا نبوديد. دقيقا همينطور است. من شخصيت عمر سعد را به لحاظ تاريخي بخوبي ميشناسم و در تنهاترين سردار هم از تضاد شخصيتي اين كاراكتر بسيار استفاده كردم، اما مهمتر از شناخت من نوع نگاه و دريافت ميرباقري از اين نقش بود كه با آنچه من در ذهن داشتم بسيار متفاوت بود. در نتيجه سعي كردم تمام شناخت و دانستههاي خودم از اين شخصيت را ناديده بگيرم و مانند يك خمير نرم در دست ميرباقري باشم و مثل يك هنرپيشه معمولي طبق خواسته كارگردان پيش بروم. به اعتقاد من داوود ميرباقري از معدود كارگردانهايي است كه شخصيتهاي فيلمنامه خود را بخوبي ميبيند و ميشناسد و دقيقا ميداند كه چه ميخواهد. در نتيجه طي صحبتهاي بسياري كه با هم داشتيم مرا به سمت مقصد هدايت كرد. ميرباقري آدرس مشخصي از كار خود داشت و يكراست مرا به آن آدرس برد. به عنوان آخرين سوال، عمرسعدي كه ميرباقري طراحي كرده است چه تفاوتهايي با عمر سعد در سريال تنهاترين سردار دارد؟ اصلا شباهتي بين عمرسعد ميرباقري با آنچه من در تنهاترين سردار داشتم وجود ندارد. نگاه ميرباقري به درونيات عمر سعد به گونه ديگر است كه خلقيات خاصي را ارائه ميكند. به اعتقاد من عمرسعد ميرباقري دچار اختلالات رواني است و بخصوص پس از واقعه كربلا به نوعي دچار جنون نيز ميشود و نگاه من به هيچ عنوان چنين نبود و عمر سعدي كه من ساخته بودم زمين تا آسمان با عمر سعد ميرباقري فرق داشت، اما در يك نگاه كلي بايد بگويم نگرش ميرباقري به اين نقش را بسيار دوست دارم. پريسا ساساني جامجم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1051]
صفحات پیشنهادی
با مهدي فخيمزاده، كارگردان و بازيگر سينما و تلويزيون
با مهدي فخيمزاده، كارگردان و بازيگر سينما و تلويزيون-نقش منفي، قدرت بازيگر را نشان ميدهد جام جم آنلاين: مهدي فخيمزاده از آن دست كارگردانهايي است كه نقد نوشتن ...
با مهدي فخيمزاده، كارگردان و بازيگر سينما و تلويزيون-نقش منفي، قدرت بازيگر را نشان ميدهد جام جم آنلاين: مهدي فخيمزاده از آن دست كارگردانهايي است كه نقد نوشتن ...
با مهدی فخیم زاده، بازیگر و كارگردان سینما و تلویزیون
با مهدی فخیم زاده، بازیگر و كارگردان سینما و تلویزیون-عهدم را برای بازی در مختارنامه شكستم مهدی فخیمزاده یكی از نامآشناترین بازیگران و كارگردانان سینما و ...
با مهدی فخیم زاده، بازیگر و كارگردان سینما و تلویزیون-عهدم را برای بازی در مختارنامه شكستم مهدی فخیمزاده یكی از نامآشناترین بازیگران و كارگردانان سینما و ...
گفتگو با مهدي فخيمزاده، نويسنده و كارگردان «ساختمان 85»
گفتگو با مهدي فخيمزاده، نويسنده و كارگردان «ساختمان 85»-«ساختمان 85» ... با مهدی فخیم زاده، بازیگر و كارگردان سینما و تلویزیون-عهدم را برای بازی در مختارنامه .
گفتگو با مهدي فخيمزاده، نويسنده و كارگردان «ساختمان 85»-«ساختمان 85» ... با مهدی فخیم زاده، بازیگر و كارگردان سینما و تلویزیون-عهدم را برای بازی در مختارنامه .
فخيم زاده با سريال بي صدا در تلويزيون
با مهدي فخيمزاده، كارگردان و بازيگر سينما و تلويزيون-نقش منفي، قدرت ... و بعد در دهه 80 اين تجربه را با ساخت سريالهاي «خواب و بيدار»، «بيصدا فرياد كن» ادامه دادم.
با مهدي فخيمزاده، كارگردان و بازيگر سينما و تلويزيون-نقش منفي، قدرت ... و بعد در دهه 80 اين تجربه را با ساخت سريالهاي «خواب و بيدار»، «بيصدا فرياد كن» ادامه دادم.
«زیر تیغ» از نگاه فخیمزاده
مهدی فخیمزاده گفت: كارگردان «زیر تیغ» به گونهای خوب به سوژهی نه چندان بدیع در این سریال پرداخته است.این كارگردان و بازیگر سینما و تلویزیون در گفتگو با ...
مهدی فخیمزاده گفت: كارگردان «زیر تیغ» به گونهای خوب به سوژهی نه چندان بدیع در این سریال پرداخته است.این كارگردان و بازیگر سینما و تلویزیون در گفتگو با ...
ناتاشا با فخيمزاده باز ميگردد
با مهدي فخيمزاده، كارگردان و بازيگر سينما و تلويزيون با مهدي فخيمزاده، كارگردان و بازيگر سينما و تلويزيون. ... در ادامه داستان ميبينيم كه نقابها از صورت برداشته ...
با مهدي فخيمزاده، كارگردان و بازيگر سينما و تلويزيون با مهدي فخيمزاده، كارگردان و بازيگر سينما و تلويزيون. ... در ادامه داستان ميبينيم كه نقابها از صورت برداشته ...
حس سوم مهدی فخیمزاده
با مهدی فخیم زاده، بازیگر و كارگردان سینما و تلویزیون مهدی فخیمزاده، نویسنده و کارگردان این سریال، در گفتگو با خبرنگار تلویزیونی "مهر" ضمن اعلام این .
با مهدی فخیم زاده، بازیگر و كارگردان سینما و تلویزیون مهدی فخیمزاده، نویسنده و کارگردان این سریال، در گفتگو با خبرنگار تلویزیونی "مهر" ضمن اعلام این .
گفتوگو با بازیگر سریال «ساختمان 85»محسن افشانی
مهدی فخیمزاده، کارگردان باوسواس و پردقتی است و به نظر میرسد کار کردن با او سخت .... با نقشهایی که ایفا کردهاید، به آن شکوهی که در سینما و تلویزیون به دنبالش ...
مهدی فخیمزاده، کارگردان باوسواس و پردقتی است و به نظر میرسد کار کردن با او سخت .... با نقشهایی که ایفا کردهاید، به آن شکوهی که در سینما و تلویزیون به دنبالش ...
از سلطان و شبان تا روزگار قریب
او همسر گلاب آدینه بازیگر و برادر ناصر هاشمی کارگردان سینما ... مهدی هاشمی با نام اصلی مهدی هاشمی قرمزی بازیگر، ... او بارها به خاطر بازیهایش در سینما و تلویزیون تحسین شده و در آثار کارگردانان بزرگ سینمای ایران چون بهرام ... من جوجو ام (مرضیه برومند) [بازیگر] (۱۳۷۲) همسر (مهدی فخیمزاده) [بازیگر] (۱۳۷۲) بهترین بابای دنیا (داریوش ...
او همسر گلاب آدینه بازیگر و برادر ناصر هاشمی کارگردان سینما ... مهدی هاشمی با نام اصلی مهدی هاشمی قرمزی بازیگر، ... او بارها به خاطر بازیهایش در سینما و تلویزیون تحسین شده و در آثار کارگردانان بزرگ سینمای ایران چون بهرام ... من جوجو ام (مرضیه برومند) [بازیگر] (۱۳۷۲) همسر (مهدی فخیمزاده) [بازیگر] (۱۳۷۲) بهترین بابای دنیا (داریوش ...
گفتوگو با مهدي فخيمزاده
گفتوگو با مهدي فخيمزاده-مهدي فخيمزاده پس از چهار سال، بار ديگر با حضور در سريال ... اين كارگردان و بازيگر در پاسخ به پرسش خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا مبني ... اين كارگردان سينما و تلويزيون سپس در پاسخ به اين پرسش ايسنا كه تا چه اندازه ...
گفتوگو با مهدي فخيمزاده-مهدي فخيمزاده پس از چهار سال، بار ديگر با حضور در سريال ... اين كارگردان و بازيگر در پاسخ به پرسش خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا مبني ... اين كارگردان سينما و تلويزيون سپس در پاسخ به اين پرسش ايسنا كه تا چه اندازه ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها