تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن غبطه مى خورد و حسد نمى ورزد، و منافق حسد مى ورزد و غبطه نمى خورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836350062




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

يك گفت و گوي سرراست با ايرج قادري


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: به عنوان آغاز مبحث؛ شما به سينما به عنوان يك پديده فرهنگي اعتقاد داريد؟! سوال‌تان خيلي كلي است اما اگر مقصودتان نظر من است، بله سينما به لحاظ فرهنگي يك دايره بسيار وسيع، برجسته و گسترده است. و اين پديده مي‌تواند بار مثبت، منفي يا خنثي داشته باشد. مسلما هر پديده‌اي همين‌طور است. با اين پيش زمينه، وقتي به سينماي شما نگاه مي‌كنيم منتقدان، آن را پيش‌قراول فيلمفارسي در ايران (حداقل بعد از انقلاب) مي‌دانند. من خوشحال مي‌شوم در همه زمينه‌ها آنقدر آزادي وجود داشته باشد كه هر كسي بتواند حرفش را بزند حتي اين آقايان، كه گمان نمي‌كنم تعدادشان چند نفري بيش باشد. ولي من سوالي از آنها دارم و آن اينكه منظورشان از فيلمفارسي چيست؟ اگر منظورشان فيلم بي‌معني است كه بايد عرض كنم آنها با اين حرف به شعور مردم توهين مي‌كنند. فيلم من يك فيلم جامعه‌پسند و مردمي است كه از دل مردم مي‌آيد بنابراين لاجرم بر دل نشيند. به همين دليل مردم استقبال مي‌كنند و پرمخاطب مي‌شود، وقتي پرمخاطب شد يك عده آدم بخيل شروع به هتاكي مي‌كنند كه براي آنها واقعا متاسفم. وقتي در سينماي ايران و فضاي فرهنگي اين مرز و بوم، داريم فيلم مي‌سازيم بايد فيلمفارسي بسازيم ديگر، نبايد كه فيلم تركي و عربي بسازيم. واژه فيلمفارسي را يك آقاي بزرگواري وارد مطبوعات ايران كرد اما امروزه برخي از منتقدان به متلك اين واژه را به كار مي‌برند. من با تمام احترامي كه براي اين آقايان قائلم، مي‌گويم اگر منظورشان از فيلمفارسي فيلم بي‌معني است، بگذاريد ما كار خودمان را انجام دهيم چون اين حرف‌‌ها هيچ پايه و اساسي ندارد. گفتيد براي مردم فيلم مي‌سازيد، اين سوال پيش مي‌آيد كه سطح ذائقه مردم در نگاه شما چه اهميت و جايگاهي دارد؟فرض كنيد فيلم‌هاي ساده و سبك زيادي ساخته شود و مردم هم استقبال‌كنند، اين نتيجه خوشايندي ندارد و به ارتقاي فرهنگ جامعه كمكي نمي‌كند كه هيچ، حتي تاثير منفي هم دارد و اگر همين مخاطبان فرضا به تماشاي فيلم آلفرد هيچكاك بنشينند، مشمئز مي‌شوند. اين صحبت شما به عنوان يك تئوري نظري زيباست، اما من مي‌گويم وقتي فيلمي پرمخاطب است يعني مردم آن را پسنديده‌اند و هر كس تماشاي آن را به ديگري توصيه كرده تا شده پرمخاطب، همين‌طوري كنزه‌اي كه مردم نمي‌آيند بليت بخرند فيلم ببينند. حالا شما من را متهم مي‌كنيد كه فيلم من سطح فرهنگ جامعه را پايين نگه مي‌دارد، ذائقه مردم را به ساده‌انگاري سوق مي‌دهد و آنها ديگر سراغ سينماي ناب نمي‌روند، سوال من از شما اين است كه آيا تمام فيلم‌هايي كه بعد از انقلاب ساخته شده و همين‌هايي كه الان روي پرده سينماهاست، براساس آن معيارهاي كلاسيك سينماي روز دنيا ساخته شده است؟! نه من هرگز چنين ادعايي نكردم كه همه فيلم‌هاي ديگر بي‌نقص است. چطور است من بيايم جوري فيلم بسازم كه كلي دردسر برايم در پي داشته باشد كه حالا بعضي از اين به اصطلاح منتقدان كه فقط اداي روشنفكري را درمي‌آورند، بگويند به‌به جنس سينماي ما عوض شد. تازه همان دوستاني هم كه فيلم‌هاي خاص مي‌سازند، براي مردم كه نمي‌سازند، براي يك عده‌اي مي‌سازند. از طرفي آنها در بخش خصوصي كه فيلم نمي‌سازند، بنابراين ضرر و زيان برايشان معنايي ندارد. مثلا شخصي كه براي ساخت يك فيلم سينمايي چهار ميليارد تومان هزينه مي‌كند بعد فيلم در گيشه موفق نمي‌شود حتي هزينه تبليغاتش را جبران كند، كسي اين آقا را بازخواست مي‌كند؟! كه اين چه طرز فيلمسازي است؟! من نه بودجه دولتي دارم و نه به جايي وصل هستم، تهيه‌كننده خصوصي دارم بنابراين به طريقي فيلم مي‌سازم كه ضرري- اعم از مادي و غيرمادي- متوجه تهيه‌كننده نشود و بنده هم بتوانم به حيات حرفه‌اي خود ادامه دهم. يعني فكر مي‌كنيد اگر شرايط طوري بود كه هيچ مشكلي از نظر سرمايه، مميزي و... برايتان وجود نداشت، طور ديگري فيلم مي‌ساختيد؟! بله خب حتما تعدادي از فيلم‌هايم را طور ديگري مي‌ساختم. مثلا براي اقشار مختلف جامعه فيلم مي‌ساختم حتي در سينماي جهان همچنين مواردي را مي‌بينيم مثلا «ويتوريو دسيكا» هنرمند بزرگ ايتاليايي كه شاهكاري مثل فيلم «دزد و دوچرخه» دارد بايد بگردم ببينم اشكال كارم كجاست و در جهت رفع آن تلاش كنم. لطفا اگر ممكن است بفرماييد در يك جمع‌بندي كلي نظرتان درباره منتقدان چيست؟ من به منتقدان خيلي احترام مي‌گذارم اما بعضي‌ها، تاكيد مي‌كنم بعضي‌ها، شيوه وجودي‌شان هتاكي است وگرنه يك منتقد محترم مي‌تواند با زبان و كلامي مهربان‌تر، با كارگردان به گفت‌وگو بنشيند، ايرادات را با او در ميان گذارد و در جهت نيل به يك نتيجه مطلوب كه مورد نظر و توافق طرفين است، ياري‌رسان باشد. پس چرا هيچ‌وقت فيلمي از شما در جشنواره نمي‌بينيم؟! لابد پيش نيامده، از طرفي جواب اين سوال شما در حيطه اختيارات و مسووليت‌هاي من نيست، اين سوال را بايد تهيه‌كننده جواب بدهد زيرا من فيلم را مي‌سازم و مي‌گذارم در اختيار تهيه‌كننده، حالا او مختار است به جشنواره بفرستد يا نفرستد. بنده هيچ‌گونه دخالتي در اين زمينه ندارم. در عوض آن طرف قضيه توشه پرباري داريد، در اين سال‌ها كه فيلم‌هاي ايراني در خارج از مرزها- مخصوصا دوبي و لس‌آنجلس- براي ايرانيان به نمايش درمي‌آيد، تقريبا تمام فيلم‌هاي شما هم آنجا اكران شده است، نگاه‌تان به اين دسته از مخاطبان يعني ايرانيان تبعيدي چيست؟! به هر حال آنها نيز هموطن ما هستند كه حالا به دلايلي از سرزمين مادري دور شده‌اند. حتي من خيلي‌ها را مي‌شناسم كه صرفا به خاطر بچه‌هايشان آنجا ماندگار شده‌اند يعني پدر و مادر دلشان مي‌خواهد برگردند اما به خاطر تحصيل فرزندان و... شرايطي دارند كه نمي‌‌توانند برگردند. اصولا شكل نگاه شما به مخاطب چگونه است؟! من به مخاطب خيلي اهميت مي‌‌دهم چون مهمترين دليل حضور يك كارگردان در عرصه فيلمسازي، مخاطب است. اگر مخاطبي وجود نداشته باشد حضور ما نيز در اين عرصه معناي خود را از دست مي‌‌دهد. تا به حال پيش آمده به خاطر مخاطب از خواسته شخصي‌تان بگذريد؟ مثلا مي‌‌خواهيد فيلمي بسازيد كه خودتان دوست داريد اما احساس مي‌كنيد مخاطب نمي‌پسندد و ارتباط برقرار نمي‌كند. بله، هرگز چنين فيلمي را نخواهم ساخت چون مي‌دانم با اين كار خودم هم نابود و مضمحل مي‌شوم بنابراين تا جايي كه بتوانم چنين كاري انجام نمي‌دهم. يك لحظه خودتان را بگذاريد جاي مخاطب، نگاه‌تان به قادري كارگردان و بازيگر قبل و بعد از انقلاب چيست؟ من اصولا آدم خودشيفته‌اي نيستم. به عنوان كارگردان وقتي پشت دوربين قرار مي‌گيرم به قادري بازيگر، اگر صلاح باشد يعني فيلمنامه و فضاي اثر به چنين بازيگري نياز داشته باشد، نقش مي‌‌دهم. اين طوري نيست كه بنشينم نقش‌ها را جدا كنم و هميشه يكي را براي خودم كنار بگذارم. Bدر آثار ديگران هم خيلي مشتاقم بازي كنم اما با توجه به سابقه، تجربه و شناختي كه از سينما و از خودم دارم، با كارگردان مورد نظر تبادل‌نظر مي‌كنم و با در نظر گرفتن جميع شرايط اگر به اين نتيجه برسم كه حضورم هم براي فيلم و هم براي خودم مفيد است، نقش پيشنهادي را با كمال ميل مي‌پذيرم. كارگرداني يا بازيگري؛ كداميك را به ديگري ترجيح مي‌دهيد؟ هر دو به يك ميزان برايم ارزشمند است. از احساس اين سال‌ها كه اجازه بازي نداشتيد بگوييد. واقعا احساس تاسف مي‌كردم. اگر ممنوع‌التصوير نمي‌شديد، امكان داشت كه ديگر اين همه فيلم نسازيد و بيشتر به شاخه بازيگري گرايش پيدا كنيد؟ بستگي به اين داشت كه در بازيگري به چه جايگاهي دست مي‌يافتم. نه، منظورم بيشتر علايق شخصي است ببينيد اوج رضايتمندي شما زماني است كه پشت دوربين قرار مي‌گيريد يا جلو دوربين بازي مي‌كنيد؟! هر دو شاخه هيچ تفاوتي براي من ندارد چون با نگاهي به كارنامه‌ام مي‌بينيد هم در بازيگري و هم در كارگرداني سوابق قابل‌قبولي دارم. عده‌اي معتقدند اگر بعضي فيلمسازان نسل گذشته مثل شما از نسل امروز سينما بيشتر بهره بگيرند، سينماي‌شان متحول شده و از يك فضاي بسته و فريزشده خارج مي‌شوند. بله. خب من هم همين‌ كار را انجام داده‌ام. شما فيلم‌هاي بعد از انقلاب من را ببينيد، امروز اكثر بازيگران فيلم‌هاي من از نسل جوان هستند و در زمينه فيلمنامه هم بسيار مشتاقم با نويسندگان نسل امروز كار كنم. اما در مورد فيلمسازي در شرايط امروز صحبتي دارم كه اجازه بدهيد همين جا بگويم، ببينيد فيلمسازان ما به چند دسته طبقه‌بندي مي‌شوند. يك عده از دوستان محترم كه بنده خيلي به آنها ارادت و احترام دارم، شرايط بسيار خوبي دارند، بودجه‌هاي خوب دريافت مي‌كنند، تبليغات مجاني دارند و فيلم‌هاي پرخرجي هم مي‌سازند، در نهايت اگر خداي ناكرده فيلم با اقبال عمومي مواجه نشود و حتي هزينه تبليغات خود را هم درنياورد، برايشان اهميتي ندارد و براي فيلم بعدي هم همين سيستم ادامه دارد، اما بنده چنين موقعيتي ندارم و نخواهم داشت بنابراين طبق روال هميشگي با تهيه‌كنندگان خصوصي به كارم ادامه مي‌دهم. از طرفي كارگردان‌هاي خوب، محترم و باسابقه‌اي را هم داريم كه گوشه خانه‌شان نشسته‌اند و امكان حضورشان در صحنه هر روز كمرنگ‌ و كمرنگ‌تر مي‌شود: چرا؟! نمي‌دانم. در مورد اين كمك‌هاي دولتي كه گفتيد، يك سياستي كه هميشه شنيده‌ايم از طرف وزارت ارشاد و نهادهاي فرهنگي اعلام شده اين است كه فيلمسازان بيايند فيلم‌هاي ارزشي بسازند دولت آنها را ياري خواهد كرد، در اين حيطه هم خب ارزش‌هاي انساني زيربناي ارزش‌هاي ديني است، شما هم كه هميشه به چنين مضاميني در فيلم‌هايتان معتقديد... بله، من تا حالا حدود 100 فيلم ساخته‌ام و فيلم‌هايم چه در گذشته و چه ‌اكنون، بسياري از خانواده‌ها را متحول كرده به دليل مضامين انساني، كه شما نيز تحت عنوان ارزش‌هاي انساني از آن ياد كرديد، يعني فيلم‌هايم در تعاريف فوق مي‌گنجد اما تا امروز هيچ كمك مادي و معنوي از اين بابت سهم من نشده است، البته منظورم مردم نيستند چون مردم با استقبال از فيلم‌هايم جواب من را داده‌اند و بسيار ممنون‌شان هستم. اگر موافقيد بپردازيم به فيلم جديدتان «محاكمه» بعد از «مي‌خواهم زنده بمانم» كه به جرات بهترين فيلم كارنامه‌تان است، «آكواريوم» نشانه‌هايي از ترقي و اوج‌گيري را با خود داشت اما در پي آن «محاكمه» يك اثر نااميدكننده بود. اين فقط نظر شخصي شماست. من در مورد «محاكمه» بازتاب‌هاي خيلي خوبي ميان مردم مي‌بينم. ممكن است عده‌اي برعكس شما «مي‌خواهم زنده بمانم» و «آكواريوم» را دوست نداشته باشند. نه منظور من دوست داشتن يا نداشتن نيست، ببينيد مثلا «آكواريوم» از نظر كادربندي، ميزانسن، كات‌ها و... خيلي فيلم شسته‌رفته‌اي است اما «محاكمه»... گفتم كه من نظر شما را رد نمي‌كنم ولي اين سليقه شماست. خيلي‌ها هم مي‌گويند «محاكمه» بسيار قوي‌تر از ديگر آثارم است. يعني به نظر شما هيچ معيار سنجش و ارزشگذاري واحدي براي فيلم‌ها وجود ندارد؟! چرا هست. به اين صورت كه در سطح كشور از مردم آمار بگيريم. هيچ كارگرداني در دنيا پيدا نمي‌كنيد كه تمام آثارش به يك ميزان مورد توجه قرار گيرد، چنين چيزي حتي در مورد آلن رنه و فدريكو فليني هم صدق نمي‌كند. در ضمن شرايط فيلمسازي هم بسيار مهم است و در كيفيت اثر سهم بسزايي دارد. تهيه‌كننده، بازيگران، فيلمبرداران، موسيقي، صداگذاري و ديگر عوامل نيز هر كدام نقش جداگانه‌اي در اين مجموعه دارند. حرف اصلي شما در فيلم «محاكمه» چيست؟ من با اين فيلم حرف‌هاي زيادي زده‌ام مثلا در سكانس دادگاه مي‌گويم:«دنيا كلاس درس است، اگر مردم باور كنند.»يا ديالوگ گوهر خيرانديش كه در نقش آن زن افغان بازي مي‌كند، مي‌گويد: «ما اينجا غريبيم.» يا حرف‌هايي كه خانم قاسمي در مورد دخترش – مهناز افشار – مي‌گويد. «محاكمه» حرف‌هاي زيادي براي گفتن دارد، اين فيلم را بايد پنج بار ببينيد. نوك پيكان شما در فيلم به سمت قشر جوان است، چه كرده‌ايد كه لحن‌تان موعظه‌گرانه نباشد؟ چون همانطور كه مي‌دانيد معمولا موعظه مستقيم كمتر جواب مثبت مي‌دهد. بله، من فكر مي‌كنم نبايد با يك لحن هميشگي و با يك تن صدايي كه براي جوانان آشناست، با آنها حرف زد. بايد سعي كنيم با صداهاي مختلف و از زبان آدم‌هاي گوناگون، با اين قشر صحبت كنيم. جوانان ما در عرصه‌هاي جهاني مايه افتخارند بايد قدر اين جوان‌ها را بدانيم، به آنها پر و بال دهيم و كمك‌شان كنيم، اين استعدادها دارند تباه مي‌شوند بايد كاري كنيم، فرداي مملكت، اينها هستند، از ما كه گذشت. اگر امروز قرار بود «محاكمه» را از نو بسازيد باز هم همين بود كه الان روي پرده مي‌بينيم؟! نه. از اول هم قرار بود «محاكمه» فيلم ديگري باشد كه به دلايلي كه از گفتن آن معذورم، موفق به ساخت آن نسخه نشدم. اگر آن نسخه را مي‌ساختم خيلي اثر درخشان‌تري مي‌شد اما متاسفانه مجبور شدم سناريو را تغيير دهم. و در نهايت؛ بهترين سكانس «محاكمه» به نظر خودتان كدام است؟ سكانس برخورد مادر (ثريا قاسمي) با دختر (مهناز افشار) و آن سوز و گدازي كه داشت گريه دختر و تغيير ناگهاني‌اش آنجا كه مادر به دختر مي‌گويد: «تو گريه هم بلدي؟!» و دختر مي‌گويد: «از من چي مي‌خواهي؟!» مادر جواب مي‌دهد: «نگارو مي‌‌خوام، تورو مي‌خوام.» اينجا متوجه مي‌شويم كه چقدر بين اين مادر و دختر فاصله افتاده است. اتفاقا يكي از سوالات شما مي‌توانست اين باشد كه چطور مهناز افشار در نقش نگار در آن سكانس به يكباره متحول مي‌شود؟! و جوابش اين است كه من ديده‌ام بچه‌اي را كه در آغوش پدرش گفته است: «اَه سيگارت رو خاموش كن بابا، از دودش بدم مي‌آيد.» و با همين يك كلمه حرف بچه، پدر سيگاري به يكباره سيگار را ترك كرده است. گاهي با يك تلنگر كوچك نيز اين تغييرات ناگهاني در انسان‌ها به وجود مي‌آيد




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 775]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن