واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: اي آينه بگو كي از همه خوشمزهتره؟
ادبيات- فريبا كلهر:
يك روزخانم خانه فكر كرد براي ناهار چي درست كند. پسرش كه حالا مدرسه بود، ماكاروني دوست داشت. آقاي خانه هم كه سر كار بود، عدس پلو با خرما دوست داشت. مدتي فكر كرد و سرانجام تصميم گرفت كتلت درست كند.
چون كتلت غذاي مورد علاقه خودش بود و مدتي بود كه اين غذا را درست نكرده بود. اين بود كه چند تا سيب زميني و پياز پوست كند و رنده كرد. مقداري گوشت از فريزر در آورد و با سيبزمينيها قاطي كرد. زردچوبه و نمك هم زد. حالاكافي بود توي ماهيتابه روغن بريزد و بگذارد روي اجاق و كتلتها را توي روغن سرخ كند.
خانم خانه در درستكردن كتلتهاي يك شكل و يك اندازه نظير نداشت. آقاي خانه ميگفت با خطكش هم كه اندازه بگيري تمام كتلتهاي خانم خانه درست اندازه هم هستند.
كمي بعد صداي جلز و ولز روغن و كتلتها بلند شد. خانم خانه عاشق اين صدا بود. صدايي كه ميگفت كتلتهاي نرم و خوشمزه دارند آماده ميشوند كه بروند لاي نان و اگر سبزي خوردن هم پاي سفره باشد ديگر كيست كه بتواند جلوي خانم خانه را بگيرد كه همه كتلتها را نخورد و به فكر پسر و آقاي خانه هم باشد!
ناگهان خانم خانه يادش افتاد كه سبزي خوردن براي پاي سفره ندارند. با خودش گفت: ا... مگر بدون سبزي خوردن ميشود؟!
تصويرگري از ليدا معتمد
اين بود كه وقتي سرخكردن كتلتها تمام شد، زودي روسرياش را سر كرد و جلوي آينه لباسش را مرتب كرد و كيف پولش را برداشت و از خانه بيرون رفت.
خانم خانه آنقدر عجله داشت كه يادش رفت در قابلمه كتلتها را بگذارد. همينكه در پشت سرش بسته شد پانزده كتلتي كه سرخ كرده بود از قابلمه بيرون پريدند و توي اتاق به پرواز در آمدند.
يكي از آنها رفت پشت پنجره و بيرون را نگاه كرد. يكي پريد تلويزيون را روشن كرد و نشست كارتون ديد. دو تاي آنها شطرنج آقاي خانه را بر داشتند و بازي كردند. يكي از آنها خودش را با لوازم آرايش خانم خانه آرايش كرد... و يكي از آنها هم جلوي آينه نشست و به او گفت: «اي آينه روي ديوار، بگو توي دنيا كدام كتلت از همه زيباتره؟»
كتلتها با شنيدن زبان جلز و ولزي او ساكت شدند. كتلتها فقط با يك زبان ميتوانند حرف بزنند، آن هم زبان «جلز و ولزي». كمتر كسي از اين زبان سر در ميآورد. اما آينه كه سالها در آن خانه بود و خانم خانه هم بارها كتلت سرخ كرده بود، زبان «جلز و ولزي» را ميفهميد و حتي ميتوانست به آن زبان حرف بزند.
كتلت دوباره پرسيد: «اي آينه بگو كداميك از ما كتلتها از همه زيباتريم؟»
حالا همه كتلتها دور آينه جمع شده بودند و منتظر جواب بودند. آينه به پانزده تاي آنها نگاه كرد و گفت: «شما همهتان زيبا هستيد.»
با اين حرف صداي همه بلند شد:
- نه... نه... من از همه زيباترم!
- من قشنگترم!
- من خوشگلتر از همه هستم!
يكي از كتلتها بقيه را ساكت كرد و گفت: «براي بار آخر ميپرسيم، بگو كي از همه زيباتره آينه؟»
آينه دوباره به پانزده تا كتلت نگاه كرد و چون مثل همه آينهها راستگو بود گفت: «همه شما واقعاً زيبا هستيد.»
كتلتها از اين حرف خوششان نيامد. براي همين تا ميتوانستند خودشان را به آينه كوبيدند تا او را بشكنند. سر و صورت آينه چرب و چيلي شد، اما نشكست. كتلتها محكمتر خودشان را به او كوبيدند. آينه تا آن روز اين قدر كتك نخورده بود. همين موقع صداي در به گوش رسيد. پسر خانه بود كه از مدرسه برگشته بود و كليد را در قفل ميچرخاند. كتلتها با شنيدن صداي در توي قابلمه برگشتند و آرام گرفتند. آينه چرب و كتك خورده سر جايش ايستاده بود و از خودش ميپرسيد: «آيا پاداش راستگويي اين است؟»
پسر خانه رفت لباسهايش را عوض كند كه خانم خانه هم از راه رسيد. سبزيها را توي آشپزخانه گذاشت و رفت تا پسرش را ببيند. سر راه نگاهش به آينه چرب افتاد و به پسرش گفت: «معلومه خيلي گرسنهات است!»
پسر خانه از توي اتاقش بيرون آمد و گفت: «آره. ناهار چي داريم؟»
خانم خانه گفت: «يعني تو نميداني؟»
بعد موهاي پسرش را به هم ريخت و خنديد.
موقع ناهار آقاي خانه و خانم خانه و پسرشان دور سفره نشستند. ظرف كتلت وسط سفره بود. آقاي خانه به كتلتها نگاه كرد و گفت: «از هميشه يك شكلتر و هم اندارهترند.»
پسر خانه كه اولين لقمه را ميخورد، با دهان پر گفت: «از هميشه خوشمزهترند.»
خانم خانه به او گفت: «هر چقدر ميخواهي بخور پسرم. آه، چقدر چربيهاي روي آينه دير پاك شد.»
و چشمك بامزهاي به پسرش زد.
آينه با زبان جلزوولزي به كتلتها گفت: «دلم از اين ميسوزد كه هيچ كدام شما نميخواستيد بدانيد كي از همه خوشمزهتره! چيزي كه يك كتلت بايد بداند اين است.»
اما هيچكدام از كتلتها حرفهاي او را نشنيدند، چون آنقدر خوشمزه بودند كه حتي يكي از آنها هم باقي نمانده بود.
و البته كه دهتاي آنها را خانم خانه خورده بود دو تا را آقاي خانه و سه تا را هم پسر خانه!
تاريخ درج: 24 تير 1387 ساعت 18:28 تاريخ تاييد: 26 تير 1387 ساعت 10:31 تاريخ به روز رساني: 26 تير 1387 ساعت 10:29
چهارشنبه 26 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]