تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815625520
ادب جهان - جدال ناپايان اميد
واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: ادب جهان - جدال ناپايان اميد
ادب جهان - جدال ناپايان اميد
اكرم شمه:نجيب محفوظ، يكي از نخستين و سرشناسترين نويسندگان ادبيات مدرن عرب تلقي ميشود. او كه در بين هفت فرزند خانواده از همه كوچكتر بود، در 11 دسامبر 1911، در ناحيه الجماليه قاهره، مصر، به دنيا آمد و تا شش سالگي (يا 12 سالگي، به زعم زندگينامه نويسياش) در آنجا زيست. نويسندگي را از 17 سالگي آغاز كرد. نخستين رمان او «بازيهاي سرنوشت» در سال 1939 چاپ شد و از آن زمان تاكنون، 32 رمان و 13 مجموعهداستان كوتاه نوشته است. محفوظ، با نوشتن سالي يك رمان، هنوز در اين سن و سال بسيار پركار است. رمان؛ ژانري كه قدمتش در اروپا به قرنهاي هفدهم و هجدهم ميرسد، در ادبيات كلاسيك عرب هيچ پيشنمونهاي نداشته است. اگر چه ادبيات عرب نمونههاي فراواني از ادب روايي داشته، لكن هيچ يك مصداق «رمان» در معناي امروزين آن نيستند. منتقدان عرب، معمولا نخستين تلاش جدي در رماننويسي عربي را به نويسنده مصري محمد حسين هيكل، نسبت ميدهند. رمان او، «زينب (1913)، كه نام قهرمان زن داستان است، با زباني به غايت رومانتيك نوشته شده و ماجراي دختري روستايي است كه قرباني سنتهاي اجتماعي شده است. به زودي، نويسندگاني چون طه حسين، عباس العقاد، ابراهيم المازني، وتوفيق الحكيم با جرات به قلمروي ناشناخته ادبيات داستاني قدم نهادند.
با وجود اين، رمان عربي ميبايست منتظر نسل جديدي باشد كه در آن مردي ظهور كند كه اين ژانر را تنها رسالت خود سازد. محفوظ، كه در خانوادهاي از طبقه متوسط در يكي از قديميترين محلههاي قاهره زاده شده بود، رسالت داشت تا براي بيش از نيم قرن، شور وحرارتي به اميدها و ناكاميهاي ملتش بدهد. مخاطبان اغلب با آثار محفوظ همذاتپنداري ميكنند. از اكثر آثار او در سينما، تئاتر و سريالهاي تلويزيوني اقتباس شده است و در مصر و ديگر كشورهاي جهان عرب، نام شخصيتهايش بر سر زبانهاست. از سوي ديگر، بهرغم آنكه ادبيات محفوظ غرق در واقعيت[مسائل] بومي است، باعث برانگيختگي حسي جمعي و ماندگار درطبيعت بشري ميشود كه استقبال نسبتا خوبي كه در فرهنگهاي ديگر از آن شده است، خود نشانگر اين مسئله است. از سال 1966، كه ترجمه «كوچه مدق» به عنوان نخستين ترجمه از رمانهاي محفوظ به انگليسي در آمد، ديگر آثارش در انگليس و ديگر كشورها وسيعا خوانده شدهاند.
مطالعه رمانهاي محفوظ نشان ميدهد كه آثارش چهار مرحله مشخص را پشت سر گذاشتهاند. نخستين مرحله (1944- 1939) شامل سه رمان ميشود كه بر مبناي تاريخ مصر باستان نوشته شدهاند. اين رمانها بينش مفيدي براي رشد نجيب محفوظ جوان و مستعد فراهم كرد. آخرين رمان در بين اين سه اثر، «نبردتيبز»، كه مشخصا تحت تاثير رمانهاي تاريخي سر والتر اسكات نوشته شده بودند، به ويژه قابل توجه است، چرا كه رماننويس تاريخ را به صحنه سياسي آن زمان كشانده است. رمان درباره نبرد قهرمانانه مصريها وفرعون ميهنپرست آنها براي بيرونراندن هيكسوسها به عنوان فرمانروايان بيگانه و متجاوز، از كشورشان است. رمان، به واقعيت اجتماعي_سياسي مصر آن زمان(اشغال مصر از سوي انگليسيها و حاكميت آريستو كراسي بيگانه) اشارهاي پر واضح و بيچون و چرا داشت. محفوظ قصد داشت سلسله رمانهايي بنويسد كه تاريخ مصر دوران فراعنه را از ابتدا تا انتها در برگيرد؛ وي حتي تحقيقات لازم براي اينكار عظيم را انجام داد. اما در واقع و اي بسا به خاطر پيشرفت رمان عربي بايد گفت خوشبختانه، او به خواست خود از مسير مورد نظرش منحرف شد و عرصه رمان بعدي او، «قاهره جديد» (1945)، واقعيتهاي خام آن زمان بود. اين خود نشانگر آغاز مرحله دوم نويسندگي محفوظ است كه با انتشار شاهكارش، «سهگانه قاهره»، در سالهاي 1957- 1956 به اوج خود رسيد. رمانهاي اين دوره، شامل شش عنوان است كه سه تاي آنها به زبان انگليسي ترجمه شدهاند، يعني «كوچه مدق»، «آغاز و پايان» و جلد نخست «سهگانه قاهره («گذر قصر»). محفوظ در اين دوره از نويسندگي خود، نابهنجاريهاي اجتماعي _سياسي جامعه خود را با قدرت نقادانه بالا و نيز با بهرهگيري از بهترين تكنيكهاي رئاليسم و ناتوراليسم، بررسي ميكند. آن چه از تمام اين رمانها به دست ميآيد، تصوير تيره و دلگير تمام برشي است از جامعه شهري مصر، در طي بيست و اندي سال ميان دو جنگ جهاني. اثري كه در اين ميان جايگاهي خاص دارد، رمان «سراب» (1948) است كه در آن، محفوظ براي اولين وآخرين بار نوشتن رماني را كاملا بر اساس نظريه روانكاوي فرويد ميآزمايد. به خاطر اين سهگانه، كه اوج دوره رئاليستي- ناتوراليستي نويسندگي محفوظ در اين دوره است، مصريها براي هميشه مديون رماننويس بزرگ خود خواهند ماند چرا كه اگر اين داستاننامه عظيم، كه درآن نويسنده وصف عيني حيات سياسي، اجتماعي، مذهبي و روشنفكري مصر ميان دو جنگ[جهاني] را به دست ميدهد نوشته نميشد، آن دوره آشفتگي و اغتشاش در زندگي ملتشان ثبت نشده، ميگذشت. محفوظ، پس از نگارش اين سهگانه، كه بلافاصله مورد استقبال وسيعي قرارگرفت و موجب جلب توجهي مجدد به آثار قبلياش شد، چندين سال، به دليل نامشخصي، سكوت اختيار كرد؛ درضمن، سهگانه او چهار سال پيش از چاپ، پايان يافته بود. در اينباره نظرات متفاوتي ارائه شده است. نظر غالي شكري، از صاحب نظران مشهور آثار محفوظ، اين است كه اين رماننويس با نگارش«سهگانه قاهره» شيوه رئاليستي را چنان به كمال رساند كه خود ديگر نتوانست از آن برگذرد. لذا محفوظ به دورهاي از تكوين نياز داشت تا در طي آن سبك جديدي را بيابد. به هر حال دليل هرچه بود، وقتي محفوظ رمان بعدي خود را به صورت دنبالهدار در روزنامه «الاهرام» قاهره در 1959 نوشت، خوانندگان آثارش را غافلگير كرد. رمان «مردم محله ما» (كه به انگليسي نيز ترجمه شده است) همچون رمان «كودكان جبلاوي»، تمثيل منحصر به فردي از تاريخ بشر، از ابتدا تاكنون است. رمان «دزد و سگها» (ترجمه شده به انگليسي)، كه در سال 1982 چاپ شد، به عبارتي همچون چرخشي بود از ديكنز يا بالزاك، گراهام گرين يا ويليام گلدينگ؛ چرخش چنان سريع بود كه اين سبك، او را به سوي مرحله سوم رماننويسياش رهنمون كرد. محفوظ، كه ديگر از زاويه رئاليستي_ناتوراليستي به دنيا نمينگريست، اينبار نوشتن رمانهاي كوتاه قوي را با موضوعهاي اجتماعي و اگزيستانسياليستي آغاز كرد. او به جاي ارائه تصويري پر زرق و برق از جامعه، به كنش و واكنش ذهن فرد با محيط اجتماعي پرداخت. در اين مرحله، سبك محفوظ از امپرسيونيسم به سوررئاليسم تغير يافت، الگويي از واژهها و تصاوير برانگيزنده را براي به هم بستن اثر خود به كار برد، وسيعا از سيلان ذهن(1)، يا به تعبير دقيقتر خود محفوظ، گفتار آزاد غير مستقيم بهره برد. از سوي ديگر، در حالي كه موقعيتهاي داستانها مبتني بر واقعيتاند، اغلب با پيشنهادن معنايي متعالي، بدان اهميتي جهانشمول داده ميشود. در حالي كه رمانهاي رئاليستي محفوظ دادخواستي بودند عليه شرايط اجتماعي مصر قبل از 1952، رمانهاي دهه 60 او بيشتر نقدي آشكار از همان دوره بود. در سالهاي پس از 1967، او از داستانهاي كوتاه سوررئاليستي، اكثرا آبسرديستي و نيز نمايشنامههاي كوتاه خشك، فشرده و غير قابل اجرا به رمانهاي آشكارا سياسي و اجتماعي روي آورد. محفوظ خود از اين چرخش در آثارش، آگاه بود. در اواسط دهه 70، باز محفوظ را درحال جستوجوي سبكي جديد مييابيم. به نظر ميرسد كه وقايع ملي دلخراش، او را از راهي كه از اوايل دهه 60 در پيش گرفته بود دور ساخت و ديگر نتوانست بدان باز گردد. اين احتمال نيز هست كه با توجه به سن بالاي او و عمري تجربهاندوخته، بالاخره به اين رسيده بود كه توان عربي كردن هنر رمان را دارد. چرا كه از اين زمان به بعد است كه چند رمان تك ياب و نادر ديده ميشود كه به ما اجازه ميدهد بگوييم اين رمانها نشانههايي از دوره چهارم نويسندگي محفوظ هستند ( كه بايد مورد بررسي قرار گيرد). آنچه در رمانهاي اين دوره كه ميتوان آنها را پنج تا برشمرد، جلب توجه ميكند، عدول آنها از قواعد رماننويسي اروپا است كه طي قرنهاي هجدهم و نوزدهم تحول و تكامل يافته بود؛ قواعدي كه برطبق آن رمان، اثري است داراي وحدتي بخش ناپذير كه به طور منطقي از ابتدا به ميانه و بعد به سوي پايان پيش ميرود. اما محفوظ ديگر به چنين چيزي رغبت نداشت. او اكنون به هنر روايي بومي در ادبيات عرب بازگشته بود، به ويژه آن گونه كه در «هزار و يك شب» و ديگر شيوههاي روايي بومي ميبينيم كه در ادب عربي فراوان است. با وجود اينكه به هيچ وجه نميتوان سخن از وجود وحدت انداموار در اين آثار كرد، لكن بيهيچ شكي چيزي در آنها هست كه شايد، به دليل عدموجود واژهاي مناسب، بتوان آن را وحدت فزاينده ناميد؛ اين وحدت فزاينده موجود در اين گونههاي روايت، موجب ايجاد اثري كلي(2) ميشود. همين شيوه است كه محفوظ در 10 سال و اندي اخير و در «حماسه ولگردها»، «شبهاي هزار و يك شب» و. . . آزموده است. چنين به نظر ميرسد كه محفوظ با فراخواندن هم فرم و هم محتواي اين گونههاي روايي ادب كلاسيك عرب و نيز به كارگيري آنها جهت داورياش در باب وضع بشر چه در گذشته و چه اكنون، چشماندازي بيكران را براي رماننويسان جوان عرب گشوده است تا هر يك صداي خودش را باز يابد.
تصاويري از زندگي
با وجود اينكه شيوههاي رماننويسي محفوظ، همانطور كه ديديم، از چهار مرحله مشخص گذشته است، نميتوان به همان گونه نيز درباره نگاهش به جهان كه اكثر مولفههاي آن را ميتوان در آثار اوليهاش جست، سخن راند. در واقع به نظر ميرسد كه محفوظ، سوالهاي اساسي درباره زندگي را از برهه جواني خود آماده و دستهبندي كرده بود و پاسخها را در هر مقطع و زماني از عمر و تجربهاش نگاه داشته، عميقتر و وسيعتر كرده بود، بيآنكه تعديلشان كند. نگاه اجتماعي_سياسي به هستي بشر، تقريبا در هر آنچه محفوظ نوشته است، مشهود است. حتي در رماني با فحواي قوي متافيزيكي چون «راه»، پيام اجتماعي آن به طور مناسب و بجا در بافت اثر وارد شده است؛ انسان نبايد تمام زندگياش روي زمين را به جستوجوي عبث سپري كند و تنها اميد راستينش براي رستگاري، تلاش سازنده و متعهدانه او براي بهبود بخشيدن سرنوشت خود و ديگران است. اينكه محفوظ همواره، به لحاظ اجتماعي، نويسندهاي متعهد، با نگراني عميق نسبت به مسئله بيعدالتي اجتماعي بوده، حقيقتي بيچون وچراست. اخلاقيات فردي، نزد محفوظ، از اخلاقيات اجتماعي جداييناپذير است. به عبارت ديگر و طبق رمزگان اخلاقي محفوظ، آنان كه تنها در پي رستگاري خودشان هستند نفرين شدهاند؛ براي او، ظاهرا، رستگاري و سعادت كامل وضعيتي است مشخصا جمعي. از سوي ديگر، شخصيتهاي آثار محفوظ، تنها از ميان آناني است كه انگيزههاي نوع دوستانه دارند، كساني كه نگران ديگرانند و شكلي از آگاهي را نسبت به معضلات خاص خودشان كه جزئي از معضلات عموميتري است، نشان ميدهند.
نجيب محفوظ چگونه جهاني ترسيم ميكند؟
جهاني كه محفوظ در اكثر آثار خود به نمايش ميگذارد در واقع بسيار تيره و تار است، هر چند كاملا مايوسانه نيست. اين خود نشانگر آن است كه كمال مطلوب اجتماعي و آرمانشهر نويسنده، به راحتي مفهوم نيست. به نظر ميرسد كه درك محفوظ از مقوله زمان، عبارت است از نيروي متافيزيكي تشويش. رمانهاي او همواره زمان را چونان سبب تغيير نشان ميدهند؛ اين تغيير، فرآيندي بسيار دردناك است و غالبا زمان، درونمايه اصلي نيست، مگر آنگاه كه ضربه نهايي مرگبار را به قهرمانان اثر وارد ميآورد. به طور خلاصه، در فرشينه تيرهاي كه محفوظ ساخته است، تنها دو نقطه روشن هست؛ جدال بيپايان انسان براي برابري از يك سو و اميد به پيشرفت علمي از سوي ديگر؛ در ميانه، زندگي چيزي جز تراژدي نيست. محفوظ انگاره بغرنجي از كنايه لفظي در بافت رمان خود وارد و در سراسر آن حفظ ميكند. اين انگاره، باعث آگاهي خواننده از ناهمخواني ميان موضوع رمان و نحوه بيان آن ميشود؛ به عبارت ديگر، ناهمخواني ميان موقعيت رئاليستي و واژگان اغراقآميزي كه در آن ارائه ميشود. اين آگاهي، در طول رمان، موجب ايجاد و حفظ حسي از طنز نمايشي(3) در مخاطب ميشود كه گويا از حقيقتي اساسي يعني نادان بودن قهرمان داستان خبردار است؛ به اين معنا كه وسواس قهرمان داستان او را گمراه ساخته است. با خلق و حفظ اين انگاره از كنايه لفظي و با تسلط كامل بر تجربه در عرصه رماننويسي و به كارگيري آن در نظم زبانياي كه در اصل مغاير با آن است، محفوظ به كار شگرفي نه تنها در سطح آثار خودش كه شايد در كل سنت ادبيات داستاني عرب دست زده است.
آكادمي ادبيات سوئد، به هنگام اعطاي جايزه نوبل ادبيات به نجيب محفوظ، در سال 1988، خاطرنشان كرد: «[محفوظ] با نوشتن آثاري بافحواي غني -و نيز واقعگرا اما روشنبينانه و مبهم اما برانگيزنده – سنت روايي خاص عربي ساخته است كه هر نويسندهاي ميتواند از آن بهره جويد.» ادوارد سعيد نيز مينويسد: «او نه تنها هوگو و ديكنز است، بلكه گالس ورثي، مان، زولا و ژول رومن هم هست».
1) Stream of Consciousness 2) Total effect 3)Dramatic irony
عنوان برخي از رمانهاي نجيب محفوظ
1- گذر قصر (كتاب نخست از «سهگانه قاهره»_1956). 2- قصر آرزوها (كتاب دوم از« سهگانه قاهره»_1957). 3- خيابان شكر (كتاب سوم از «سهگانه قاهره»_1957). 4- كودكان جبلاوي (1959). 5- آغاز و پايان (1956). 6- كوچه مدق (1947). 7- دزد و سگها (1982). 8- فواره و گور (1975/1988). 9- مرد روغن فروش و پاييز (1962). 10- دنياي خدا (1962). 11- زعبلاوي (1963). 12- راه (1964). 13- گدا (1965). 14- پر گويي بر فراز نيل (1966). 15- ميرامار (1967). 16- مي خانه گربه سياه (1969). 17_ داستان بيآغاز و انجام (1971). 18- ماه عسل (1971). 19-آئينهها (1972). 20- عشق زير باران (1973). 21- جنايت (1973). 22- الكرنك (1974). 23- حضرت آقاي محترم (1975). 24- حماسه الحرافيش (1977). 25- عشق بر فراز اهرام (1979). 26- شيطان موعظه ميكند (1979). 27- روزگاران عشق (1980). 28- شبهاي هزار و يك شب (1981). 29- شاديهاي گنبد (1981). 30- يك ساعت مانده است (1982). 31- سفر ابن فطومه (1983). 32- ساكن حقيقت (1985). 33- روز قتل رئيس (1985). 34- روياهاي دوران نقاهت (2004).
منابع:
1- علمگير هشمي، «دنياي تخيل مسلمان»، (1986).
2- رشيد العناني، «نجيب محفوظ: جستوجوي معنا»، (1993).
3- منبع مقاله ترجمه شده: سايت Cornell University Liberary
بخش Middle East and Islamic Studies Collection.
پنجشنبه 13 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 415]
-
گوناگون
پربازدیدترینها