تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815736340
فرصتي براي عبور از بحران قرهباغ - صلاحالدين هرسني
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فرصتي براي عبور از بحران قرهباغ - صلاحالدين هرسني
كانونهاي تهديد امنيتي و بيثباتي منطقه قفقاز را مناقشاتي چون منافشه قرهباغ، مناقشه چچن، آبخازيا، اوسيتيا، آجارستان شكل ميدهند، اما به نظر ميرسد كه قضاياي قرهباغ به عنوان مساله مورد اختلاف دو جمهوري آذربايجان و ارمنستان، اوج مناقشه قفقاز و بخشي از علل بيثباتي و ناامني در اين منطقه باشد، چرا كه مناقشه قرهباغ بهرغم تلاشهاي گسترده گروههاي مختلف ميانجيگر صلح از جمله ايران، گروه مينسك، آمريكا، تركيه و كشورهاي مشتركالمنافع cis هنوز در تردد دائم ميان جنگ و صلح به سر ميبرد و با وجود امضاي قرارداد صلح قرهباغ هنوز نميتوان سهمي براي استقرار صلح و ثبات دائم در اين منطقه قائل شد.
اگرچه تاكنون حل بحران قرهباغ به جهت تغافل عامدانه و نيز تحتالزامات و قواعد به فراموشي سپرده شده است، اما توجه به پيامدها و تبعات لاينحل ماندن بحران مزبور سبب شده كه طرفين بحران به حل بحران مزمن قفقاز كه از 1989 آغاز شده بود همت گمارند. مساله آن است كه حل معادله قرهباغ در ميان دو بازيگر اصلي بحران يعني آذربايجان و ارمنستان ميتواند آينده منطقه را دگرگون ساخته و از تبديل شدن آن به كانون دائمي نزاع جلوگيري كند.
1- پيشينه بحران سياسي قرهباغ در جغرافياي قفقاز
فروپاشي شوروي فرصتي ايجاد كرد كه مناقشات منطقهاي قفقاز به عنوان آتشي زير خاكستر در جفرافياي منطقه سر برآورد و زبانه كشد. در اين ميان مناقشه قرهباغ با رويكرد قومي و سياسي ميان دو جمهوري آذربايجان و ارمنستان به عنوان آتش زير خاكستر بحران قفقاز شناخته شد كه در پويهاي گرم و آهنگي نستوه در پايان قرن نوزدهم سر برآورد و در دهه 80 همراه با سياست گلاسنوست ميخائيل گورباچف احيا شد.
در حقيقت قلمرو جمهوري آذربايجان در داخل شوروي دو جمهوري خودمختار ناگورنو قرهباغ و نخجوان را در بر ميگرفت، به اين معني كه ناگورنو قرهباغ يك سرزمين ارمنينشين در داخل آذربايجان بود و نخجوان يك سرزمين آذرينشين بود كه در ميان ارمنستان و ايران قرار داشت كه از سرزمين آذربايجان به واسطه باريكهاي از قلمرو ارمنستان جدا ميشد.
اوج بحران هم هنگامي خود را نشان داد كه نمايندگان ارمني در شوراي ملي ناگورنو قرهباغ در فوريه سال1989 به پيوستن منطقه خود به ارمنستان راي دادند. در مجموع در فرآيند تصميم فوريه 1989كه به منظور انضمام ناگورنو قرهباغ به خاك ارمنستان تمهيد يافت، موجي از خشونت منطقه را در برگرفت و به بروز خشونتهاي ضد ارمني در آذربايجان و اخراج آذريها از بخش اعظم ناگورنو قرهباغ و از برخي مناطق مرزي با ارمنستان منجر شد، لذا پيامد تصميم فوريه 1989 هم منجر به ايجاد جمعيت بزرگي از آوارگان آذري شد كه حاصلي جز آوارگي و بيخانگي نداشت.
از ديگر سو تصميم الحاق نخجوان به ارمنستان نيز موج جديد ديگري از نبرد را ميان ارمنستان و آذربايجان ايجاد كرد و نتيجه آن شد كه اغلب راههاي ارتباطي آذربايجان به ارمنستان مسدود و استراتژي تقابلي ميان بازيگران بحران به كار گرفته شود. مساله آن بود كه در گرما گرم جنگ ناگورنو قرهباغ، آذربايجان براي مقابله با ارمنستان به كمك شوروي چشم دوخته بود، اما با كودتاي نافرجام علي گورباچف در اوت سال 1991 تمامي اميدهاي آذريها را در مقابله با ارمنيها نقش بر آب كرد و اين فرصت را براي مطلباف به وجود آورد كه بتواند آذربايجان را در درون ترتيبات مربوط به كشورهاي مستقل مشترك المنافع كه تحت سلطه روسيه بود، قرار دهد.
2- دلايل تداوم بحران قرهباغ
دلايل تداوم بحران قرهباغ در كنار متغير مهمي چون قوميگرايي معلول دلايل ديگري چون عدم قابليتهاي هنجاري در مديريت بحران و نيز دخالت بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي بوده كه لاجرم منافع ژئوپليتيكي قفقاز اين بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي را سرانجام به بازي حاصل جمع صفر سوق ميداده است. علت ديگري را كه ميتوان براي تداوم بحران قرهباغ اقامه كرد نوع نگاه بازيگران بحران آن هم در گذشته بوده است به اين معني كه موقعيت قرهباغ در نگاه بازيگران فاقد موقعيت استراتژيك بود، چرا كه قرهباغ اگر واجد موقعيت استراتژيك بود نهتنها براي منطقه و جهان داراي اهميت بود، بلكه وضعيت آن به سرعت به ثبات باز ميگشت.
بنابراين همين پويش و نوع نگاه بازيگران سبب شده كه بهرغم گذشت 12 سال از اجراي آتشبس بين دو جمهوري ارمنستان و آذربايجان در منازعه قرهباغ، هنوز چشمانداز روشني از برقراري صلح در جغرافياي قفقاز عرضه نشده است.
3- سهم و مساعي آذربايجان در عبور از بحران
نظر به پيشينه بحران قرهباغ اينگونه به نظر ميرسد كه آذربايجان به جهت نزديكي و همسويي بيشتر با مناسبات ناتو و به جهت در امان ماندن بيشتر از تبعات و پيامدهاي بحران، علاقه بيشتري را در حل بحران قرهباغ از خود نشان داده است. در نگاه آذربايجان قرهباغ به عنوان يك دولت جنيني كه حس آن از سوي آمريكا به آن القا شده است، ميتواند بحران را با فرآيند استقلال خاتمه دهد.
در نگاه غرب يك واحد سياسي به لحاظ ژئوپليتيكي هنگامي آسيبناپذير خواهد ماند كه با كوچكترين واحد خود تجزيه نشده باشد و امكان تجزيه بيشتر آن نيز وجود نداشته باشد. حمايت غرب از يك طرف و تكاپوي آذربايجان از طرف ديگر سبب شده كه آذربايجان بتواند سهم ويژهاي را در بحران قرهباغ ايفا كند.
اما آنچه آذربايجان را بيش از هر عامل ديگر توانست در حل منازعه قرهباغ كمك كند، اتكاي دولت علياف به درآمدهاي نفتي و قدرت رانت بود كه دولت ارمنستان را در صورت عدم اتخاذ راهحل ديپلماتيك تهديد ميكرد. نشانگان اين گرايش هم در ادوار بعد از موجهاي انقلاب رنگي منطقه خود را نشان داد. در اين راستا هنگامي كه غرب نتواست در فرآيند انتخابات پارلماني 2003 آذربايجان انقلابي از جنس رنگي را در اين كشور به انجام برساند، دولت آذربايجان عزم خود را به جهتگيري در حل مناقشه قرهباغ راسخ كرد.
گفته شده است كه علياف در آن برهه گفته بود كه اقدام غرب براي بروز انقلاب رنگي در آذربايجان، دولتش را در حمله نظامي به ارمنستان و بازپسگيري اراضي اشغالي ناگزير خواهد كرد تا بدين ترتيب مردم را درگير در مساله جنگ كند و توجه تودهها و افكار عمومي را به فضاي بحراني جنگ جلب نمايد. بدين ترتيب بحران قرهباغ به ابزاري جهت تحميل ارادههاي سياسي مقامات و دولتها تبديل شد.
4- انتخابات رياستجمهوري ارمنستان فرصتي براي عبور از بحران
در سوي ديگر منازعه قرهباغ نبايد استراتژي ارمنستان به عنوان بازيگر اصلي بحران كماهميت تلقي شود. ترديدي نيست كه خاطره تاريخي ارمنيها به جهت گرايش ملي به مسيحيت و تفاوت فاحش آن با فرقههاي ارتدوكس و كاتوليك، تصوير غيرشفافي را نسبت به آذربايجان ارائه ميدهد، ضمن آنكه حس خودآگاهي ملي در ارامنه به ميزاني قوي است كه تحمل محاصره شدن به وسيله يك اقليت مسيحي(آذربايجان) را ندارد.
آنچه به سهم ارمنستان در زايش وگستره تنش بحران قرهباغ تعلق دارد، چيزي جز استراتژي تقابلي نسبت به مواضع آذربايجان نبوده است. به اين معني كه از همان اوان بروز بحران ارامنه قرهباغ هيچگاه حاضر نشدهاند سرزميني را كه به گفته خودشان آزاد كردهاند و در آن جمهوري خودخوانده تشكيل دادهاند رها سازند و دوباره آن را در اختيار آذربايجان قرار دهند و از موضع حمايت خود نسبت به عقبنشيني قرهباغ جلوگيري كنند.
اما در ادوار اخير و نظر به قواعد و ملازمات ژئوپليتيكي و نيز كهنه شدن بحران قرهباغ اينگونه به نظر ميرسد كه حل منازعه بحران مزبور ميتواند متضمن فوايد ژئوپليتيكي براي ارمنستان و دولتمردان آن باشد كه در فرآيند انتخابات پارلماني و مشخصا بعد از برگزاري انتخابات رياستجمهوري ارمنستان خود را نشان داده است. اغلب تحليلگران مسائل قفقاز را اعتقاد بر اين است كه انتخابات پارلماني 2007 ارمنستان با توجه به سلامت برگزاري آن، نقطه عطفي در حيات سياسي اين كشور كوچك و نيز گامي به جلو در فرآيند توسعه سياسي و تمريني براي دموكراسي بوده است.
طبيعي است كه برآيند چنين تحولي در كارزار پرفراز و نشيب كشوري چون ارمنستان، محققا نتايج مطلوب خود را در حل بحرانهاي اين كشور و مشخصا بحران قرهباغ خواهد گذاشت و از ديگر سو متضمن نتيجه مطلوب در حيات سياسي منطقه خواهد بود. اما در ايام اخير آنچه كمك كرده است كه بحران قرهباغ با مساعي ارمنستان گامي به سوي صلح نزديك شود، مربوط به تغيير در آرايش نيروهاي سياسي هرم قدرت آن هم در ادوار بعد از انتخابات رياستجمهوري بوده است. انتخابات نوزدهم فوريه 2008 منجر به پيروزي سرژ سركيسيان شد.
استراتژي سرژ سركيسيان كه همسو با استراتژي روبرت كوچاريان رئيسجمهوري قبل تعريف شده بود، ضمن نزديكي با روسيه و مخالفت با كشورهاي آذربايجان و تركيه، در مقابل استراتژي لئون ترپتروسيان رئيسجمهور سالهاي 1998-1991 قرار گرفته و اين در شرايطي است كه پتروسيان خواستار برداشتن گامهاي آشتيجويانه در روابط با آذربايجان و تركيه است. نظر به همسويي مناسبات آذربايجان و ناتو و غرب وهم نظر به الزامات و قواعد ژئوپليتيكي، هماينك دولت جديد ارمنستان و شخص سركيسيان دريافته است كه همسويي با منافع غرب و منحصرا آمريكا ميتواند متضمن جلو رفتن گامي به سوي حل بحران قرهباغ باشد. لذا او اعلام كرد كه براي حفظ كشور ارمنستان عليه فساد مبارزه خواهد كرد و در منازعه قرهباغ، ضمن حفظ منافع ايروان و براي باز گردندن اراضي اشغال شده توسط آذربايجان مذاكره خواهد كرد. بنابراين اگر قبل از برگزاري انتخابات رياستجمهوري ارمنستان استراتژي سركيسيان در مقابل استراتژي پتروسيان قرار ميگرفت، هماينك همسو و در كنار استراتژي او قرار گرفته است، به اين معني كه سركيسيان هم همانند پتروسيان خواستار برداشتن گامهاي آشتيجويانه در روابط با آذربايجان و تركيه است.
به عبارت ديگر سركيسيان دريافته است كه سامان دولتهاي جنيني در حمايت غرب چيزي جز وسيله و ابزاري براي تحميل اراده دولتهاي قوي نخواهد بود، پس چارهاي نميبيند كه بخواهد استراتژي خود را با شرايط موجود وفق دهد. نگاهي به گفتمان و شعارها و اولويتهاي سركيسيان دليلي بر اين مدعا است.
سركيسيان با اتخاذ رويكردي عملگرايانه و عزم اقدام جدي و اثرگذار درصدد اجراييسازي چنين سياستي برآمد و حتي از اينكه مساعي او سياستي دوپهلو بگيرد نهراسيد. در باب سياست دوپهلوي او همين بس كه او براي جلب حمايت آمريكا با اعزام نيرو به عراق موافقت كرد و در راستاي خواست آمريكا و تدوين برنامه و همكاري انفرادي با ناتو اقداماتي انجام داد. از ديگر سو او براي اينكه رضايت مسكو را جلب كند، با فراهم كردن فضاي انحصاري اقتصادي براي روسيه در ارمنستان و موافقت با انتقال تجهيزات نظامي روسيه از گرجستان به ارمنستان اقداماتي انجام داد.
به هر تقدير در كنار تمهيد اين سياست و نظر به زمينهسازي نفوذ جناح قرهباغ در تيم حكومتي ارمنستان، احتمال تفاهم آذربايجان و ارمنستان بر سر قرهباغ افزايش يافته است.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
مشاهده خبر بعدي
------------
سه شنبه 11 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]
-
گوناگون
پربازدیدترینها