تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 7 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع): مؤمن نه بدى مى كند و نه معذرت مى خواهد و منافق هر روز بدى مى كند و معذرت مى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1818718179




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

وقتی پنهانی از ساسان باردار شدم او و همسرش مرا مجبور به سقط کردند!


واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: وقتی پنهانی از ساسان باردار شدم او و همسرش مرا مجبور به سقط کردند!

وقتی پنهانی از ساسان باردار شدم او و همسرش مرا مجبور به سقط کردند!


زن جوان ادعا می کند که هنوز هم باورم نمی شود که یک نگاه خیابانی زندگی ام را طوری به تباهی کشید که امروز نه تنها در پی این ارتباط واهی به اصطلاح عاشقانه دچار گناهان بزرگی شده ام بلکه هستی و آینده ام را نیز با دست خودم نابود کرده ام و اکنون حیران و سرگردان به دنبال راه چاره ای هستم تا از این وضعیت نکبت بار رهایی یابم .  
زن جوانی که مدعی بود هستی خود را در سراب یک قمار عشقی باخته است درحالی که بیان می کرد پناهگاهی جز قانون برایم باقی نمانده به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری (۲۴) میرزاکوچک خان مشهد گفت: در کلاس دوم دبیرستان تحصیل می کردم که با پسر عموی ناتنی ام ازدواج کردم. او شغل آزاد داشت اما همواره بیکار بود. وقتی مراسم خواستگاری برگزار شد «قربان» متعهد شد که در طول یک سال همه لوازم زندگی را خریداری کند و با فراهم شدن مقدمات، زندگی مشترکمان را آغاز کنیم اما او نتوانست به تعهد خودش عمل کند و دوران نامزدی ما طولانی شد به طوری که نتوانستم این وضعیت و سرزنش های اطرافیان را تحمل کنم این گونه بود که در آخرین روزهای سومین سالگرد برگزاری مراسم عقدکنان همه مهریه وحق و حقوقم را به «قربان» بخشیدم و از او طلاق گرفتم. با وجود این به تحصیلاتم ادامه می دادم تا این که در یکی از رشته های کارشناسی آموزشی؛ وارد دانشگاه شدم. هنوز چند روز بیشتر از ثبت طلاق نگذشته بود که به همراه مادرم برای خرید تخت خواب وارد یک فروشگاه سرویس چوب شدیم، شاگرد فروشنده که جوانی خوش برخورد بود با یک لبخند و نگاهی عاشقانه افکارم را به هم ریخت خودم هم نفهمیدم که چگونه عاشقش شدم اما از آن لحظه به بعد ارتباط پنهانی من و «ساسان» آغاز شد و من به دور از چشمان پدر و مادرم تا پاسی از بامداد با او چت می کردم. از آن روز به بعد او صبح ها مرا به دانشگاه می رساند و بعد از اتمام کلاس ها تا پاسی از شب با هم بودیم. این ماجرا حدود یک سال ونیم طول کشید تا این که روزی به طور اتفاقی فهمیدم ساسان متاهل است و یک فرزند کوچک نیز دارد. بعد از یک مشاجره طولانی او چند تصویر از طریق شبکه های اجتماعی برایم فرستاد که در حال اثاث کشی بود. ساسان ادعا می کرد از همسرش طلاق گرفته و این هم تصاویر همسرش است که جهیزیه اش را می برد. با این حرف ها دوباره خام شدم و یک سال دیگر به این ارتباط احمقانه ادامه دادم ولی او هیچ گاه شناسنامه اش را به من نشان نداد و هر بار به بهانه ای مرا دست به سر می کرد درحالی که هنوز نسبت به حرف های او تردید داشتم روزی که تلفن همراهش خاموش بود به منزلش رفتم و با کمال تعجب همسر و فرزندش را دیدم که در آن جا زندگی می کردند. در همین روزها اتفاق جدیدی در زندگی ام رخ داد و من به پیشنهاد پدر و مادرم به عقد پسر غریبه ای درآمدم که از من خواستگاری کرده بود اما یک هفته بعد از برگزاری مراسم عقدکنان دوباره ساسان سراغم آمد و با تهدید و گریه مرا وادار به طلاق کرد. من هم با یک بهانه واهی از همسرم طلاق گرفتم و به رابطه ام با ساسان ادامه دادم طولی نکشید که فهمیدم باردار هستم به همین دلیل ساسان با همکاری همسرش مرا به منزل مجردی برد و جنین دو ماهه ام را سقط کرد. الان هم که ۱۰ ماه از آن ماجرا می گذرد حیران و سرگردان مانده ام. منبع: رکنا
 

دریافت عناوین آخرین خبرها در تلگرام


سه شنبه, 14 فروردين 1397 ساعت 10:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[مشاهده در: www.akharinnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن